درجهت تشکیل ائتلافی سراسری در داخل و خارج ایران
اطلاعیه حزب همبستگی دمکراتیک اهواز خطاب به مردم ایران



اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱۲ مرداد ۱٣٨۷ -  ۲ اوت ۲۰۰٨


با نزدیک شدن سی امین سال استقرار حاکمیت جمهوری اسلامی درایران، حزب همبستگی دمکراتیک اهواز، که خود را از پیشگامان و از ادامه دهندگان مبارزه دمکراتیک و هویت طلبانه ملت عرب اهواز در اقلیم عربستان (خوزستان)- درجهت رسیدن به حقوق ملی و دمکراتیک خود میداند، دومدرک ذیل را جهت اطلاع عموم از جایگاه و مواضع ما در عرصه مبارزه دمکراتیک کنونی و نیز برای اطلاع ازخواسته های حزب و مردم ما در سی سال پیش یعنی همزمان با انقلاب بهمن ۵۷ و مقایسه آن با خواسته ها و مطالبات امروزیمان، منتشر میکند.
با تشدید بحرانهای داخلی در ایران و رفتارهای نا بخردانه رژیم که منجر به بحرانی جهانی شده است از یک طرف ، و تشدید مبارزات هویت طلبانه و جنبش های زنان ، کارگران و دانشجویان در داخل از طرفی دیگر- ونیز همزمان با استمرار و فعال شدن هرچه بیشتر مبارزات بحق " کنگره ملیتهای ایران فدرال" که در برگیرنده بیش از ۱۵ حزب و سازمان بنمایندگی از ملیتهای ترک ، کرد ، عرب ، بلوچ ، ترکمن ، لرویختیاری وغیره میباشد ، حرکتها ی فوق الذکر در مجموع حکومت فعلی را بیش از پیش آسیب پذیر ارزیابی می کنند.
از منظر این بحران های روز افزون است که ما شاهد تحرکات مختلفی (که همگی مثبت و سود بخش است) در میان بعضی از سازمانها و نخبگان آپوزیسیون برای تشکیل ائتلاف ها و تشکل هائی به منظور جهت دادن به این جنبشها میباشیم .
با توجه به چنین تلاشهای و نیز به منظور ایجاد ائتلافی و یا شبه ائتلافی فراگیر است که لازم می دانیم   شرایط روزهای پیش از انقلاب بهمن ۵۷ را یاد آوری کرده آن را با شرایط کنونی مقایسه کنیم ، وبه منظور دستیابی به چنین هدفی تذکرنکات زیر و نیزبعضی از تجارب آنزمان را ضروری می دانیم :
برپایه ائتلاف های ضمنی و وسیعی که در روزها و ماه های قبل از انقلاب ، جهت سرنگونی رژیم شاه انجام گرفت - رهبران و شخصیتهای طرفدارخمینی و از جمله مرحوم مهندس بازرگان و پیروان وی با جنبش مقاومت ملت عرب اهواز در ایران ، که فعالانه در جنبش ضد سلطنتی حظور داشتند، تماس گرفته و ازسازمانها ، نخبگان و رهبران عرب تقاضا کردند بعلت اهمیت اقلیم عربستان (خوزستان)، جنبش عربهای اهواز شرکت همگانی خود در تظاهرات قبل از انقلاب را فعال تر کرده و بخصوص کارگران صنایع نفت وپتروشیمی در شهرهای بزرگ اقلیم عربستان را برای تسریع سقوط شاه به اعتصاب عمومی ترغیب کند.
این تقاضای آقایان خمینی و بازرگان با موافقت کامل رهبران سازمانهای فعال جنبش ملت عرب مواجه گردید مشروط به آنکه مطالبات ملت مردم عرب اهواز از جمله اعطا ء خود مختاری و یا خود گردانی داخلی، پس از پیروزی انقلاب و سقوط شاه، مورد بررسی قرار گیرد.
در حقیقت با وسعت و گسترش اعتصابات عمومی در عربستان (خوزستان) و بالاخص اعتصابات کارکنان صنعت نفت ، پتروشیمی، صنایع فولاد، صنایع لوله سازی و خدمات بار اندازی بنادر جنوب و غیره در تابستان و در ماه های مهر تا بهمن ۱٣۵۷ در این استان بود که ضربه نهائی بر پیکر فرتوت رژیم شاه وارد شد ونهایتاً موجب سقوط او گردید.   بدینسان خمینی و بازرگان موافقت رهبران سازمانهای فعال جنبش ملت عرب اهواز را کسب کرده و در مقابل قول دادند که پس از پیروزی انقلاب سیستم عدم تمرکز را بر مبنای حکومت های خود مختار در سراسر ایران و ازجمله حکومت خود مختارمحلی عربی در اقلیم عربستان (خوزستان) را با حاکمیت محلی ملی بعنوان یک پرنسیب و اصل پذیرفته و قول اجرای آنرا دادند.
همانگونه که اسناد زیر نشان می دهد پس از پیروزی انقلاب در سال ۱٣۵۷ ، هیأتی ٣٣ نفره متشکل از تمام سازمانهای فعال عرب اهوازی که در مبارزات ضد سلطنتی مشارکتی جدی داشتند، از جمله نمایدگان کارگران صنعت نفت، تشکیل و در خرداد ماه ۱٣۵٨ برای مذاکره به تهران اعزام شد. مشابه این اقدام بوسیله سازمانهای کرد ، ترک ،بلوچ و ترکمن با پشتیبانی بسیار فعال سازمانهای مترقی سراسری و تشکلهای ملت فارس مانند سازمانهای فدائیان و پیکار و دیگران، در کلیه استان ها و مناطق غیر فارس نیز انجام گرفت.
آقای مهندس بازرگان نخست وزیرموقت به نیابت از دولت موقت اعضاء هیئت را در تهران بحضور پذیرفتند . پس ازمذاکره وگفتگوی مفصل با ایشان و دیگر رهبران جنبش مذهبی و ملی ، دولت موقت با اعطای خود مختاری به خلق عرب و یا به دیگر ملل غیرفارس و یا حتی با قبول اصل حکومت غیر متمرکز مخالفت ورزید و علناً وعده ها و قول وقرارهای قبل از نقلاب خود را زیر پا گذاشته و به آن عمل ننمود. و برعکس دولت موقت با تائید خمینی سپاه وارتش را به رهبری دریادار احمد مدنی - استاندار وقت- برای سرکوب مبارزات مردم عرب به عربستان (خوزستان) گسیل داشت .
ابتد ناوچه های جنگی نیروی دریائی ساختمان مرکز فرهنگی خلق عرب را در محمره که در کنار شط بهمنشیر قرار داشت گلوله باران کردند و متعاقباً نیروی اعزامی سپاه دفاتر کانون فرهنگی وسازمان سیاسی خلق عرب در اقلیم را به زور بسته شروع به سرکوب وحشیانه جنبش هویت طلبانه وعمدتاً مسالمت آمیزخلق عرب نمودند.
پاداش همکاری ما در دوره قبل از انقلاب ، سرکوب و گلوله رژیم جدید بعد از انقلاب بود!
فقط در یکروز در روز چهار شنبه سیاه برابر با سی ماه مه ۱٣۵٨( ۱۹۷۹) نیروی فالانژ گسیل شده از تهران با گشودن آتش بروی تظاهرکنندگان در محمره (خرمشهر) قریب به ۲۱۰ نفررا بقتل رسانده و بدینسان، بعد از کشتار سینما رکس آبادان (عبادان) که ٣۷۷ قربانی داد، این بار حکومت تازه تاسیس باصطلاح جمهوری اسلامی درشهر های محمره (خرمشهر)وعبادان(آبادان) فاجعه آفرید. این روزسیاه در تاریخ حاکمیت جدید را ملت عرب در ایران بنام چهارشنبه سیاه (الاربعاء السوداء)مینامد ( برای توضیح بیشتردر اینمورد به نشریات آنروزمانند کیهان، اطلاعات، آیندگان و تهران مصور مراجعه شود).
پس از ارتکاب این جنایت، بدستور خمینی، آیت آلله شبیر خاقانی رهبر مذهبی خلق عرب (که زمانی در حوزه نجف استاد خمینی بود) ،دستگیر و به قم تبعید شد. ایشان در شهر قم بمدت طولانی تحت حبس به سر برد و دراثراعمال فشارهای فیزیکی و روحی از طرف رژیم جدید التاًسیس با صطلاح اسلامی، در همانجا تحت بازداشت، فوت نمود.
امروز با نظامی کردن وتشدید بی سابقه خفقان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ، دستگیری و کشتار مردم بی دفاع عرب در ایران ، ملت عرب اهوازهمراه و همگام با دیگر ملل تحت ستم دوگانه بار دیگر بپا خواسته است.
بعد از گذشت نزدیک به سی سال- بخش عمده همان ملتهای تحت ستم- باز همان مطالبات قبلی خویش را تکرار و بار دیگرخواهان ایرانی دمکرات ، آزاد، آباد ، سکولار در یک سیستم حکومتی غیر متمرکز فدرال و متناسب با تنوع ملی، اتنیکی، زبانی، فرهنگی و جغرافیائی هستند. کما اینکه بخش هائی از جنبش ملیت های غیر فارس - براثر سرکوب مداوم به بهانه مبارزه با "تجزیه طلبی" و سیاست های شوینیستی اعمال شده ازطرف دستگاه سیاسی حاکم که با سکوت و یا حمایت پاره ای از سازمان ها و روشنفکران همراه می باشد - ردیکالیزه شده و بعلت عدم اطمینان به این نیروهای تمامیت خواه سوپر ناسیونالیست ، درعکس العمل به این سکوت خواستار استقلال شده اند.
ما بعنوان "حزب همبستگی دمکراتیک اهواز" بار دیگر همچون گذشته پایبندی کامل خود به ارتقاء دمکراسی، فدرالیزم، حکومت قانون، حقوق بشر، تساوی حقوق زنان، تساوی حقوق اقلیتها و عدالت اجتماعی در ایران را اعلام می داریم .
از آنجائی که تبعیض ملی در ایران ، شکل ساختاری در نظام سیاسی را یا فته است و در آن حاکمیت تک ملیتی بر یک جامعه چند ملیتی بصورت یک نهاد سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی در آمده است ، بدون دگرگون شدن این حاکمیت تک حکومتی در ساختار سیاسی ایران ، پی ریزی هرگونه نظام دموکراتیکی ، حتی در صورت تغییررژیم موجود نیز، دموکراسی سیاسی و واقعی را در ایران متحقق نخواهد ساخت .همانگونه که تغییر سلطنت به جمهوری اسلامی ، این تبعیض ملی را همچنان حفظ و حتی تشدید نیز کرده است.
ما بار دیگر اعلام میداریم که افق دید ما ایرانی است فدرال ،که دولت مرکزی تشکیل یافته از کلیه ملیتهای ایران مسئولیت دفاع ملی ، روابط خارجی، چاپ اسکناس و ضرب سکه، وبرنامه ریزی کلان اقتصادی را بر عهده داشته باشد ، کلیه اختیارات دیگر می بایست به حکومتهای خود مختاردراستان ها، ایالات ، اقلیم ها و مناطق مختلف فارس ، آذربایجان، بلوچستان، کردستان، عربستان (خوزستان)، لرستان، و ترکمنستان (ترکمن صحرا) و دیگر مناطق خود گردان تفویض شود .
قانون اساسی فدرال باید با همه ایرانیان تحت پوشش قانون و صرفنظراز جنس،رنگ، مذهب بطور مساوی برخورد کند و آزادی بیان،آزادی عقیده، آزادی مسلک، آزادی مذهب و آزادی انتخابات را تضمین کند .   قانون اساسی فدرال همینطور میبایستی به ملیتهای تشکیل دهنده ایران این تضمین را بدهد که آنها بطور مساوی قادر به ارتقاء وتوسعه فرهنگ، زبان، تاریخ، اقتصاد و زیستگاه خود باشند. قانون اساسی ملیتهای محلی خود مختارهمچنین باید همه این موارد را در مورد کلیه شهروندان خود تضمین نماید. قانون اساسی فدرال میبایستی از حقوق کلیه اقلیتهای مذهبی، از جمله اهل تسنن، مسیحیان، بهائیان؛ زردشتیان، یهودیان، صابئین مندائی و نیز بی دینان و لامذهبان و دیگر اقلیتها از جمله اقلیتهای عقیدتی و جنسی حراست و پشتیبانی نماید.
ملت عرب الاهواز در اقلیم عربستان، مانند همه ملتهای غیر حاکم در ایران و همانند سالهای گذشته - امروز نیز به صراحت از حکومتی غیر متمرکز متشکل از ایالات خود مختاردارای پارلمان های محلی و سیستم فدرالی اتنیکی- جغرافی ،حمایت می کند.
حال باید دید که آیا مطالبات گذشته ما در سی سال پیش و در زمان انقلاب بهمن ۵۷چه فرقی با مطالبات امروزین ما دارد؟ و بنابراین براستی چرا تنگ نظران و تمامیت خواهان و حامیان استثمار ملی به هراس افتاده اند؟
انچه برای ما به وضوح روشن است این است که بعد از این تجارب سی ساله، احزاب سیاسی وروشنفکران ملت عرب هرگز تجربه انقلاب بهمن ۱٣۵۷ (۱۹۷۹) را تکرار نخواهند کرد و به وعده وعیدها گوش نخواهند داد. ملت عرب در ایران همراه با دیگر ملل تحت ستم مضاعف جهت ایجاد حکومتی دمکرات و آزاد و جهت رسیدن به حقوق ملی خویش مشترکا به مبارزه ادامه خواهند داد.
در عین حال ملت قهرمان عرب در ایران حاضر است با پشتوانه سی ساله مبارزه خستگی ناپذیر، بالنده و مسالمت آمیزخود برعلیه این رژیم، بطور داوطلبانه وآزاد ، در ایرانی فدرال ، دمکراتیک و سکولارهمراه با دیگر ملل ساکن ایران ، ترک ، فارس، کرد ، بلوچ، ترکمن و لر وبختیاری و طالشی و غیره - در جوار هم -همزیستی کند. ما معتقدیم که آینده ایران به عنوان کشوری مدرن و مترقی – کشوری دارای امنیت و ثبات- تنها از طریق همزیستی داوطلبانه همه ملیتهای ساکن در آن و در ایرانی فدرال تضمین میشود.
دو مدرک زیر برای اولین بار پس ازپیروزی انقلاب بهمن ۱٣۵۷ – یعنی پس از حدودا سی سال ، در ششمین مجمع عمومی کنگره ملتهای ایران فدرال که در روزهای ۲۴ و ۲۵ ماه مه ۲۰۰٨ در شهر کلن آلمان برگزار گردید ، خوانده شده و تصمیم به پخش آن جهت اطلاع عموم شدیم.
با موافقت بعضی از سازمانهای امضاء کننده " رئوس کلی حکومت خود مختار" که اکنون نیز از اعضائ کنونی کنگره ملیتهای ایران فدرال نیز میباشند و در مجمع عمومی کنگره در کلن شرکت داشتند و نیزبا تصمیم همگانی مقرر شد که برای اطلاع عموم این اسناد بوسیله صاحبان کنونی آن در انترنت منتشر گردد. سازمانها و احزاب دیگر نیز میتوانند این مدارک را با توجه به تجارب مشخص زمان انقلاب خود، چاپ و پخش نمایند.
حزب همبستگی دمکراتیک اهواز، بعنوان یکی از اعضاء موسس کنگره ملیتهای ایران فدرال، که برای حکومتی دمکراتیک و فدرال و با توسل به شیوه های مسالمت آمیز مبارزه میکند حاضر است که هم بصورت سازمانی و تشکیلاتی مستقل و نیز بعنوان عضوی از کنگره ملیتهای ایران فدرال- بصورت بلوکه - در صورت احقاق اصول زیربعنوان پلاتفورم حد اقل- برای تشکیل ائتلافی وسیع و کشوری با همه سازمانهای دیگر همکاری و مساعدت نماید :
۱. پذیرش هویت ملی عرب الاهواز در اقلیم عربستان (خوزستان) بعنوان بخشی از موزائیک ایران و یکی از ملل ساکن و تشکیل دهنده کشورایران.
۲. پذیرش تعدد ملی، قومی ، زبانی، مذهبی و.... در ایران
٣. پذیرش اصل عدم تمرکز بعنوان زیربنای حکومت آینده در ایران
۴. اعتقاد به حق تعین سرنوشت ملی بمثابه حقی اولیه وانسانی و نیز بعنوان یک پروسه و یک اسپکترم وسیع- که وسعت آن شامل خود گردانی ، خود مختاری، فدرالیسم، کنفدرالیسم و استقلال میباشد.
.۵ پذیرش اصل دمکراتیک رعایت حقوق جمعی علاوه بر حقوق فردی - بعنوان یک پرنسیب دمکراتیک.
در صورت تحقق اصول فوق که به اعتقاد ما کاملاً تحقق پذیرو قابل اجرا میباشند این امکان را برای کلیه ملیتها ی ساکن ایران بوجود خواهد آورد که با اجتناب از خشونت زندگی مسالمت آمیز و سعادتمندی را در جوار همدیگر داشته باشند.
نکته قابل توجه در این مورد این است که بر خلاف اتهامات " دولت سازی" و "ملت سازی" از جانب سازمانهای مرتجع پان فراسیست و استخدام مزورانه وغیر صحیح واژه ناسیونالیسم و توجیه اتهامات پان عربیسم ،پان ترکیسم ،پان کردیسم وپان بلوچیسم به سازمانهای ملیتهای تحت ستم، در مدرک ذیل ثابت می کند ،حد اقل در سی سال پیش، همه سازمانهای مترقی و اپوزیسیون فعال در صحنه قبل از انقلاب در ایران تعدد وکثرت ملی ، قومی ، زبانی و فرهنگی را به رسمیت می شناخته اند و حتی رئوس کلی خود مختاری و فدرالیسم را در سی سال پیش مطرح کرده و بوضوح در پلاتفرم مشترک خواستار این نوع حکومت غیر متمرکز و خود مختار بوده اند. لذا متهم کردن اعضای کنگره ملیتهای ایران فدرال به "ملت سازی" و اینکه این امر بدعتی است که از سوی دولتهای امپریالیستی غربی حمایت می شود اتهامی بیش نیست و چنین یاوه گوئی های در حقیقت تلاشی است برای حفظ شرایط موجود به سود تسلط ،چیرگی ،حاکمیت ملی و زبانی و فرهنگی و تاریخی فقط یک ملیت خاص.
بار دیگر تکرار میکنیم که با تشدید بحران در داخل و خارج حکومت ازیکطرف و تشدید مبارزات هویت خواهی از جانب دیگر، متاًسفانه هنوز هم نیروهای تمامیت خواه و شوونیست های سوپر ناسیونالیست تمامی مبارزات ملیونی ملیتهای ستمدیده خارج از حاکمیت را ساخته و پرداخته امپریالیسم امریکا و انگلیس و حتی اسرائیل و غیره میدانند.
سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که آیا خواسته های کنونی ما با سی پیش چه تغیراتی کرده است؟ آیا خواست سی سال پیش ما مبنی بر سقوط دیکتاتوری پهلوی و استقرار یک حکومت دمکراتیک و عدالتخواه غیر متمرکز و غیر تمامیت خواه با شرکت همه ملل تشکیل دهنده کشور ایران، خواست دول امپریالیستی بود؟
آیا بخون کشیدن جنبشهای هویت خواه و مطالبات خود مختاری ملیتهای کرد ، عرب ، ترک ، ترکمن و بلوچ را در سی سال پیش بوسیله حکومت جدید میتوان به فراموشی سپرد؟
آیا مبارزات هویت خواهانه و خود مختار طلبانه سالهای ۱۹۴۰ بعد از جنگ جهانی دوم و تشکیل جمهوری های خود مختارمهاباد و آذربایجان و قیام خودمختاری طلب " قیام سعادت" به رهبری شیخ عبدالحمید کعبی و شیخ یونس العاصی در عربستان (خوزستان) از یاد رفته است؟ آیا همه اینها ملت سازی و بدعت تازه ای است؟
آیا مبارزات هویت خواهانه و خود مختاری طلبانه به منظور برقراری حکومت غیر متمرکز در انقلاب مشروطیت که تبلور آن در مطالبات و خواسته های تشکیل انجمنهای ایلاتی و ولایاتی و انتقال قدرت به این ایالات و ولایات را میتوان به فراموشی سپرد؟ آیا آنها هم ملت سازی و زایده کشورهای غربی بود؟
آیا براستی تسلسل و تداوم این مبارزات هویت خواهانه و ضد تمامیت خواهی در یک قرن گذشته را نمی توان دید؟ آیا چنین مبارزاتی براستی در تضاد با تمامیت ارضی است ؟ آیا چگونه است که ضدیت ملیتها با تمایت خواهی به عنوان ضدیت با تمامیت ارضی وانمود می شود ؟
به هر صورت، حقیقت محض آنست که مبارزات امروز ما ادامه همان مبارزات هویت خواهانه وضد تمامیت خواهی یک قرن گذشته است و بر این امر تاکید داریم که ریشه عدم اسقرار دمکراسی وتداوم نیافتن آن و نیزعدم ثبات و آرامش در ایران در به رسمیت نشناختن حقوق ملیتهای ستمدیده وغیر حاکم و تلاش برای مخدوش کردن مبارزات هویت طلبانه و دموکراتیک آنان است.
آیا می توان واقعیت چند ملیتی جمعیت تشکیل دهنده ایرا ن را نادیده گرفت؟ آیا نباید برای ایجاد راه حلی فراگیر برای این امر به یک مکانیسم سیاسی دموکراتیک اندیشید؟ مکانیسمی که اداره ایران چند ملیتی را مسئولیت همگی ملتهای ساکن آن بشمار آورد . تنها در چنین صورتی میتوان از تنش های موجود سیاسی و احتمال باصطلاح بهره برداری بیگانگان از چنین تنش هائی احتراز کرد.
در آستانه سی امین سال انقلاب بهمن خلاصه و جان کلام اینست که گلوبالیزاسیون و جهانی شدن کلیه شئون و ارکان اجتماعی مخصوصاً پدیده انقلاب انفورماتیک وگسترش اینترنت و توسعه ایستگاههای تلویزیونی ماهوارهای ، باعث رشد روز افزون آگاهی ملی (فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، زبانی ، تاریخی و غیره) در بین ملل تحت ستم و غیر حاکم در ایران شده است و ضرورت یافتن راه حلی عادلانه ودمکراتیک برای مساله ملی در مناطق غیر فارس را در اولویت قرار داده است. حد اقل نتیجه این رشد آگاهی ملی همان مبارزه و اصرار این ملیتها برای حق برقراری حاکمیت ملی و خودگردانی در سرزمینها و مناطق تاریخی آنان و مشارکت در کلیه امور مملکتی با نمایندگان حقیقی فارس ها است. این تحول و این تغیرات ورشد آگاهی ملی عملی انجام شده و برگشت ناپذیر است.
آیا سازمانها و روشنفکران پان فارسیست هنوز مصرانه خواستار همانند سازی اجباری (فارسیزاسیون) و محو تدریجی ملیتهای غیر فارس در ایران دارند؟ این چنین روشنفکرانی ملیتهای غیر فارس را به دشمنی با ملیت فارس تحریک نمی کنند ؟ آیا مصلحت همه ملیتها در ایران نیست تا در یک جبهه واحد دست در دست جنبشهای زنان ، زحمت کشان و دانشجویان مبارزه کنند؟ تا در پیوند با یکدیگر برای تاًسیس یک جبهه فراگر، ایران شمول و مورد اعتماد، برای گذار از جمهوری اسلامی بعنوان بزرگترین سد ومانع استقرار و نهادینه شدن دمکراسی ، وارد عمل شوند؟
ما خواهان اتحاد با همه نیروهائی هستیم که از حقوق کلیه ملیتها در ایرانی آزاد ، دموکراتیک ، سکولار و فدراتیو دفاع میکنند!
ما بار دیگر بعنوان حزب همبستگی دمکراتیک اهواز و نیز بعنوان عضو کنگره ملیتهای ایران فدرال بر اساس مسئولیت تاریخی خود ،آمادگی خود رابرای تشکیل اتحادی هرچه وسیعتر بمثابه ضرورتی اجتناب نا پذیر و نیزبرای ترسیم آینده ایران و رسیدن به اهداف فوق الذکر اعلام میداریم و دست همکاری بسوی کلیه دوستداران جبهه دمکراسی، فدرالیزم، حکومت قانون ، آزادی و عدالت در ایران - دراز می کنیم.

دفتر سیاسی حزب همبستگی دمکراتیک الاهواز
مرداد ۱٣٨۷ – جولای ۲۰۰٨