اسطوره ها و توهم های سیاسی
پارسا نیک جو
•
بسیاری از مردم اعتماد به توان و نیروی خویش را از دست داده اند. طبیعی است که در چنین شرایطی زمینه و زمانه برای گسترش رویآوری به انواع اسطورهها و توهمهای سیاسی بیش از پیش فراهم است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۱۲ مرداد ۱٣٨۷ -
۲ اوت ۲۰۰٨
درآمد
جامعهی ایران، جامعهای پُر تنش و پُر تضاد است. تضادهای طبقاتی، جنسیتی، سیاسی، قومی، نسلی، حقوقی، مدنی و فرهنگی از فعالترین تضادهای جامعهی امروز ایران است. به عبارت دیگر آنچه کلیت مشخص جامعهی ایران را در شرایط کنونی به نمایش میگذارد، وجود همین تضادها و تنش است. و بی شک آیندهی جامعهی ایران در گرو چهگونگی حل و رفع همین تضادها و تنشها است. بر این پایه میتوان گفت پراتیک انقلابی- انتقادی در شرایط کنونی مستلزم تأمل و درگیری مستقیم با همین تنشها و تضادهای دم به دم تعمیق یابندهی مشخص است. اما با تأسف باید گفت، این تضادها و تنشها فقط بستر شکلگیری و گسترش پراتیک انقلابی- انتقادی نبوده و نیست، بل بیش از آن مولد انواع پراتیکهای رفرمیستی و اپورتونیستی و فرمالیستی است. از دل این تضادها و تنشها فقط آگاهی انتقادی نیست که سر برمیآورد، بل انواع اسطورهها وخرافهها و توهمها و افسونگریها جلوهگری و دلبری میکنند. در نتیجه باید بیش از پیش این سخن لنین را آویزهی گوش و هوش کرد: مادامی که افراد فرا نگیرند در پس هر یک از جملهها، اظهار نظرها و وعده وعیدهای اخلاقی، دینی، سیاسی و اجتماعی، منافع طبقات مختلف را جستجو کنند، در سیاست همواره قربانی سفیهانهی فریب و خود فریبی بوده و خواهند بود.
در شرایطی که از یک سو کارد به استخوان مردم رسیده است و حاکمان با نظامی کردن فضای حیات اجتماعی- سیاسی در جنگی نابرابر میکوشند هر فریادی را در گلو خفه کنند؛ و بسیاری از مردم اعتماد به توان و نیروی خویش را از دست داده اند. طبیعی است که در چنین شرایطی زمینه و زمانه برای گسترش رویآوری به انواع اسطورهها و توهمهای سیاسی بیش از پیش فراهم است. از سوی دیگر یکی از بارزترین ویژهگیهای شرایط حاضر سیاسی جامعهی ایران، موقعیتی است که در آن ایده و پراتیک انقلابی با ایده و پراتیک سرنگون خواهی درهم آمیخته شدهاند. آمیزش این دو ایده و پراتیک، وضعیتی آشوب زده به بار آورده است که آثار آن را میتوان در عرصههای گوناگون پراتیک سیاسی- اجتماعی مشاهده کرد. شاید بتوان گفت بارزترین جنبهی این شرایط آشوب زده در فضای سیاسی کنونی، تضعیف حس سمتگیری انقلابی و تشدید نوعی سردرگمی سیاسی است. که این امر نیز خود پیآمد ناگزیر فقدان هرگونه تمایز شفاف و صریح سیاسی- اجتماعی بین ایده و پراتیک انقلابی و ایده و پراتیک سرنگونخواهی است. در وضعیت کنونی هر شارلاتان و دلال سیاسی این امکان و فرصت را در اختیار دارد تا در بازار آشفتهی سیاسی، خود را ناجی مردم جلوه دهد؛ تأسف بارتر آن که متاع این شارلاتانها و دلالان سیاسی، درهر گروه و طبقهی اجتماعی خریدارانی نیز خواهد یافت. بر این پایه در شرایط کنونی یکی از تکالیف پیشاروی نیروهای انقلابی، افشای شارلاتانها و دلالان سیاسی و اسطورهها و توهمهای آفریدهی آنان است.
اسطوره ها و توهم های سیاسی
شکی نیست که شرایط حاضر سیاسی در ایران برای شکل گیری و گسترش اسطوره ها و توهم های سیاسی مهیاست. اما این امر بدین معنا نیست که این اسطوره ها و توهم ها محصول خود به خودی شرایط کنونی و یا فرآوردهی ضمیرناخودآگاه و یا تخیل آزاد مردم اند، بل این اسطوره ها و توهم ها بر اساس راهکارها و راهبردهایی آگاهانه طراحی شده اند و مصنوعاتی هستند که به دست سیاست ورزانی رفرمیست و فرمالیست و اپورتونیست ساخته و پرداخته شده اند. سیاست ورزانی که نه درپی دگرگونی فرهنگ و ساختار قدرت حاکم، بل در پی سرنگون کردن حاکمان فعلی و قرار گرفتن در رأس ساختار قدرت حاکم اند. اسطوره ها و توهم های آفریده ی این سیاست ورزان توأمان روشن و ساده و پنهان کننده و مبهم است، امید تزریق میکند و فلج کننده است. اینان به سادهگی و روشنی هر چه تمامتر در یکی از اسطوره های آفریدهی خود به ما میگویند تمام مصیبتها و فلاکتهای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی جامعهی ما معلول حاکمیت آخوندهاست، و به همین سادهگی تمام تضادها و تناقضهای طبقاتی و سیاسی و فرهنگی جامعهی ما را پنهان میکنند. اینان این تضادها و تناقضها را پنهان میکنند چون خود را پاسدار لایقتر مدیریت این تضادها و تناقضها میپندارند. هراس اینان همه از این است که مبادا جنبشهای طبقاتی- اجتماعی معطوف به نفی بنیادی این تضادها و تناقضهای شوند. بنابر این میکوشند این جنبشها را به نفی لایههای سطحی این تضادها وتناقضها معطوف کنند. اینان به سادهگی و روشنی به ما این امید را تزریق میکنند که گوش به زنگ و فرمان باشید، ما این حاکمان را سرنگون میکنیم. اینان حتا در جایی که مردم با اتکا به نیرو و ابتکار خود به پیکار برمیخیزند با مصادره کردن این پیکار، خود را صحنه گردان این پیکار و مردم را بازیگران سناریو خود میخوانند. اینان هر پیروزی و پیمان خود را در بین لابیهای امپریالیستی پیروزی و پیمان مردم جلوه میدهند؛ و مردم را فرامیخوانند تا بگذارند کسانی که رژیم اسلامی را روی کار آورده اند خود از قدرت به زیر بکشند. بنابر این با طرح توهم سرنگونی رژیم بدست شاهان عرصهی شطرنج سیاست جهانی، میخواهند مردم را به سربازان و هوراکشان حاشیهی سیاست دلالی و دلالان سیاسی تبدیل کنند. هراس اینان از خود رهانی و خود حکومتی مردم است.
جامعهی ما پس از سی سال پیکار بی وقفه اکنون از جامعهی تودهای فرسنگها فاصله گرفته و به جامعهی جنبشی تبدیل شده است. شکی نیست که جامعهی جنبشی ما جامعهایی یکپارچه و یک دست نیست، بل دردل هر جنبش گرایشهای متفاوت و متضادی حضور دارند. و هر گرایش میکوشد با طرح خواستهای مشخص و معین بر توان قدرت بسیج خود بیفزاید و به نیروی اصلی و هژمونیک این جنبشها تبدیل شود. بر این پایه جنبشها عرصهی پیکار مشارکتی - رقابتی اند. بقای مشارکت در گرو رقابت است و بقای رقابت در گرو مشارکت. اما سیاست ورزان میکوشند با یکپارچه و یکدست کردن جامعه بر این تضادها و تفاوت ها سرپوش گذاشته و با طرح شعار همه با هم، همهگان را پشت سر خود به صف کنند. آنان هم چنین با تهی کردن خواستهای مشخص و معین گرایشهای متضاد و متفاوت، میکوشند این خواستها را به شعارهایی تهی از هر تعین و تشخص طبقاتی - اجتماعی تبدیل کنند. خواستهای مشخص و معینی چون دموکراسی، آزادی، برابری، رفاه و امنیت به دست سیاست ورزان فرمالیست به مفاهیم و هنجارهایی عام و انتزاعی تبدیل میشوند، که واجد هیچ مضمون مشخص طبقاتی - اجتماعی نیستند. هراس آنان همه از این است که مبادا این خواستها به دست جنبشهای طبقاتی – اجتماعی تحقق یابند، بنابر این به ما نوید میدهند که نگران نباشید پس از بمباران و حملهی امپریالیستها و سرنگونی رژیم این مفاهیم مثل قارچ از زمین خواهند رویید.
سیاست ورزان رفرمیست مدام به ما یادآورمیشوند که فقر و فلاکت اقتصادی معلول رانت خواری و چپاول اقتصادی آخوندها است و با گفتن این حقیقت میکوشند با قربانی کردن عمامهی آخوندها تخت سرمایه و سیاستهای نئولیبرالی را از زیر تیغ جنبشهای طبقاتی خارج کنند. ضمن دفاع از مناسبات کار و سرمایه، سرکوب کارگران را محکوم میکنند. آنان دفاع ازخواست پرداخت حقوق معوقهی کارگران را پوشش دفاع از کارگران قرارمیدهند،اما تحقق خواستهای سیاسی - طبقاتی کارگران را غیر ممکن و طرح آن خواستها را نتیجهی القاهای کمونیستها میپندارند. سیاست ورزان ناسیونالیست عظمت طلب ضمن دفاع ازتمامیت ارضی ایران، آن هم بدون کوچک ترین خدشهای، سرکوب اقلیتهای قومی/ ملی را بدست آخوندهای بیگانه و انیرانی محکوم میکنند. و سیاست ورزان ناسیونالیسم قومی با یکپارچه و یکسان کردن قوم / ملت خودی، تضادها و تناقضهای طبقاتی - سیاسی قوم / ملت خودی را نفی و یا پنهان کرده و با دستمایه قرار دادن تبعیض و ستم قومی/ملی تلاش میکنند ستم طبقاتی و جنسی و فرهنگی و مدنی و حقوقی را به حاشیه رانده و همهی این ستمها را نتیجهی ستم قومی/ ملی جلوه دهند. آنان میکوشند که به قوم/ملت خودی القا کنند که شما به مثابه یک کلیت همبسته یک هویت و یک درد مشترک دارید. و با حاکم شدن فرزندان شریف قوم/ملت خودی از جهنم کنونی رها میشوید.
مواردی که به اجمال در این یادداشت به آنها اشاره کردم فقط برخی از اسطوره ها و توهم های سیاسی جامعهی ما بود. امیدوارم هر کس به سهم خود بکوشد با نقد اسطوره ها و توهم های سیاسی، فضا و فرهنگ سیاسی جامعهی ما را غیر اسطورهای کند. هر چند نباید از یاد برد که نقد رادیکال این اسطوره ها، در گرو نفی شرایطی است که این اسطوره ها از دل آن برمیخیزند.
parsanikjoo@gmail.com
|