خرچنگ های مردابی - محمدعلی بهمنی

نظرات دیگران
  
    از : مسعود کروجی

عنوان : دو کلمه از مادر عروس
عجب!! این داریوش بتوان دو فکر کرده که با کامنت خودش شق القمر کرده. آقا جان، آنچه تو نوشته ای جزو بدیهیات است. از فتوای شما در باره شعر که؛ " شعر بستر اندیشیدن است"، معلوممان شد که تو هنوز خیلی راه داری تا بتوانی درباب شعر نظر بدهی. روی سخن من با آدمهایی مثل تو نیست. شاعر خود می داند که چه می گویم.

عجب روزگاری شده است که همه خودشان را مخاطب آدم می دانند!!
۲٣٨۵ - تاریخ انتشار : ۲۰ مرداد ۱٣٨۷       

    از : مسعود کروجی

عنوان : دو کلمه از مادر عروس
عجب!! این داریوش بتوان دو فکر کرده که با کامنت خودش شق القمر کرده. آقا جان، آنچه تو نوشته ای جزو بدیهیات است. از فتوای شما در باره شعر که؛ " شعر بستر اندیشیدن است"، معلوممان شد که تو هنوز خیلی راه داری تا بتوانی درباب شعر نظر بدهی. روی سخن من با آدمهایی مثل تو نیست. شاعر خود می داند که چه می گویم.

عجب روزگاری شده است که همه خودشان را مخاطب آدم می دانند!!
۲٣٨۴ - تاریخ انتشار : ۲۰ مرداد ۱٣٨۷       

    از : داریوش داریوش

عنوان : پاسخ به منتقد گرامی
قبل از ارایه نظر ، ورود بهمنی عزیز را به بخش ادبیات اخبار روز به فال نیک می گیرم ، به این امید که با شعر های پر بار و زیبای ایشان ، این بخش غنای بیشتری یابد و نمود والایی از شعر امروز ایران را انعکاس بخشد .
انتقاد از شعر ، در هر سطحی که بیان شود خواندنی است ، حتی اگر همانند این منتقد گرامی ، از حال و هوای شعر بدور و کلاغ و خرچنگ و ماهی را ، کلاغ و خرچنگ و ماهی شاخ و آب و بحر ببیند .
در این زمانه بی های و هوی که کسی را یارای های گفتن نیست و هویی یا پاسخی حتی نمی توان گفت . دولت مردان دشمن آگاهی مردم هستند . و صفت لال پرستی بهترین جمله برای توصیف آنان ، و در مقابل از ریزه خوارانی که به ستایش آنان مشغولند ، جز قیل و قال چه کلامی را می توانید بشنوید که مفهومی و معنایی در خور داشته باشد .
بقیه ابیات ، در حقیقت شرح حال و هوای خود شاعر است ، در بیان لحضه لحضه های حضورش در این زمانه که در مقابلش جز تنگ چشمی ، نا مردمی و سقوط فرهنگ را شاهد نیست .
به ماهی ، خرچنگ ، آب و خیابان آن سوی خانه ات فکر نکن ، شعر بستر اندیشیدن است . به درون واژه ها سفر کن که بلور رنگ را در ژرفنای حال شاعر بنگری .
۲٣۷۴ - تاریخ انتشار : ۱۹ مرداد ۱٣٨۷       

    از : مسعود کروجی

عنوان : تعجب
پس حالا که همه نظر می دهند بد نیست من هم نظرم را بدهم و آن این که هردو غزل قدیمی و نارسا است. منظورم از قدیمی این است که هر بیت در این دو غزل مستقل و بی ربط به بیت دیگر است. و همین موضوع غزل را نارسا می کند. این گونه غزل ها ساختگی است و شاعر خواسته است غزلی بسازد تا جنس اش جور باشد و در هر بحر و قافیه ای عزلی داشته باشد.

دیگه چی؟

این که در بیت اول،

در این زمانه ی بی های و هوی ِ لال پرست
خوشا به حالِ کلاغان ِ قیل و قال پرست

اگر زمانه لال پرست است که باید می گفت بدا بحال کلاغان چرا که کسی قیل و قال آنها را خریدار نیست. تازه منظور شاعر از قیل و قال پرست قیل و قال کن است و نه " پرست". قیل و قال پرستیدنی نیست و کردنی ست. خیلی که دست بالا بگیری می توانی بگویی قیل و قال دوست.

چگونه شرح دهم لحظه لحظه ی خود را
برای این همه ناباور خیال پرست؟

نمی دانم این بیت چه ربطی به بیت اول دارد. لا اقل اگر می گفت چون زمانه لال پرست است من نمی توانم شرح دهم، خب یه چیزی. ضمناً اصطلاح " ناباور" غلط است و ناقص.

به شب نشینی ی خرچنگ های ِ مُردابی
چگونه رقص کند ماهی ی زلال پرست؟


این دیگر چه تشبیهی است. مگر خرچنگ های مردابی شب نشینی دارند. اگر هم داشته باشند، باز هم آوردنش در اینجا لطفی ندارد. ضمناً چرا ماهی زلال پرست ناچار است به شب نشینی این خرچنگ ها برود. معترضه باید عرض کنم که خرچنگ در آب زلال زندگی می کند و از آب گل آلود بیزار است.

دنباله اش..... نه ارزش ندارد. من از بهمنی تعجب می کنم نامش را پای غزلی به این بی مایگی گذاشته است.
۲٣۶۶ - تاریخ انتشار : ۱٨ مرداد ۱٣٨۷       

    از : مارال مسافری

عنوان : پاسخ
غزل آقای بهمنی به شدت متأثر از آن دو غزل است هم از نظر ساختار بیرونی - که وزن و قافیه و ردیف و این چیزها باشد - و هم از نظر درونی - که بیان آسیب دیدگی های اجتماعی و روحی باشد و اصلن همین چیزها بود که مرا یاد شعر شیون فومنی انداخت. فقط می توان گفت که غزل بهمنی از نظر خوانش کمی راحت تر است.
اما بطور کلی از نظر من هر دو غزل ، کارهای آنچنان والایی نیستند که وقت صرف شان بشود. آقای بهمنی و همچنین سهیل محمودی و چند نفر دیگر در غزل سرایی بسیار زیر تأثیر حسین منزوی هستند اما خود نمی دانند آنچه که منزوی را به عنوان یک شاعر واقعی عنوان می کند احساس پرشور اوست که فقط به خود منزوی تعلق دارد و قابل تقلید و اقتباس نیست. و فکر می کنم که همان احساس بود که حسین منزوی توانست در زمانی که شعری بجز شعرهای نو ی سیاسی عرض اندام نمی کرد، غزل را که مقبول ترین قالب شعر فارسی است، از رکود بیرون بیاورد.
۲٣۵٨ - تاریخ انتشار : ۱٨ مرداد ۱٣٨۷       

    از : بی نام بی نام

عنوان : در جواب...
غزل استاد عزیز محمد علی بهمنی چه ربطی به آن غزل ها دارد ؟؟
۲٣۵۷ - تاریخ انتشار : ۱٨ مرداد ۱٣٨۷       

    از : مارال مسافری

عنوان : تو خود ستاره ی خویشی
حدود ۱۴، ۱۵سال های پیش، زنده یاد شیون فومنی می گفت غزلی سروده با وام گرفتن مطلعی از فریدون مشیری که گفته بود: «چمن سپرده به مرغان قیل و قال پرست»، به نام تو خود ستاره ی خویشی .
غزل آقای بهمنی که از نظر وزن و قافیه و ردیف شباهت عظیمی به کار شیون فومنی و نیز فریدون مشیری دارد، مرا به یاد شعر شیون انداخت که ضمیمه این یادداشت می شود:
به برج عاج خیالی چنان محال پرست
که در جنوب جهنم منم شمال پرست

سخن به مزدی و مزدورکیسه بیماری
که سائلانه به هر ساحتی سئوال پرست

چراغ دودی نذر مزار افیونی
به حقه روشنی منقلی زغال پرست

به جرم مو سیهی رانده از در عقلیم
که رهن موی سفید است عقل سال پرست

زمین زمینه ی کشت ستاره نیست، مکوش
به جستجوی کدامین ستاره، فال پرست

تو خود ستاره ی خویشی، اگر چه بی طالع
به گم ستارگی این شب زوال پرست

من از طبیعت آبم، اصیل و باران خواه
که ماهیانه در این برکه ام زلال پرست

به سایه سر نکند سر سپرده ی خورشید
که ذره ذره ام از روشنی است، بال پرست
شیون فومنی / زمستان ۵۴
مجموعه ی شعر پیش پای برگ

البته به نظر من هیچکدام از این دو غزل جای تأمل ندارند و کار مرحوم فریدون مشیری را هم متأسفانه نخوانده ام.
۲٣۴۷ - تاریخ انتشار : ۱۷ مرداد ۱٣٨۷