از : لیثی حبیبی --- م. تلنگر
عنوان : "شهریارم" اینک ای لاله چه دیر آمد خبر
لاله جان باز هم بتاب ....
لاله چون آید به پاییز سخن
شعر می نوشد از آن دریا وطن
چون بهاران می شود هر دشت و کوه
پاژن ِ جان ۱ را کند پر جستجو
قله پیمایست و احساسش سر است
لاله در شیرین زبانی برتر است
آفتابش بر زلال آب هاست
نقره گون پرپرش در خواب هاست
چون شناور گشته در دریای جان
موج رویا هاست در دریای آن
شعله ی جانش سرود آید برون
راست است : کز کنده دود آید برون
پیچ و تابش آشنای وَشتَن ۲ است
جستجویش کوچه ی دل گشتن است
صبح او گنجشک جان را خواسته
جیک جیک ما به نور آراسته
در شب شعر کهن چون آفتاب
لاله جان! باز هم ، باز هم بتاب
................................
"ویکتور" دست مرا بردست اینجا هر تبر
"شهریارم" اینک ای لاله چه دیر آمد خبر!
۱ - پاژَن - پازَن (پهلوی) = بز کوهی
۲ -وَشتَن(تالشی) = رقص
۲٣۵۴ - تاریخ انتشار : ۱۷ مرداد ۱٣٨۷
|