ملاک عمل نظر رهبری است
سیدمحمد خاتمی: همه باید اصولگرا باشیم
در کشوری مثل ایران و به طور کلی در همه کشورهای اسلامی، آزادی و دمکراسی نیز تنها بر بستر دین و سازگار با آن می‌تواند مستقر شود و یکی از اشتباهات بزرگ روشنفکران غیردینی، عدم تفطن به این امر بوده است



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۲ مرداد ۱٣٨۷ -  ۱۲ اوت ۲۰۰٨


اشاره: با وجود آن که این روزها بحث‌های سیاسی پیرامون آمدن یا نیامدن سید محمد خاتمی به انتخابات دهم ریاست جمهوری مطرح است، وی از گفت‌وگوی سیاسی پرهیز دارد و صرفا حاضر است درباره مسائل فکری به گفت‌وگو بنشیند.از همین رو، همزمان با یکصد و دومین سالگرد نهضت مشروطه، پرسش‌های «تابناک» درباره موضوع مردمسالاری و جایگاه آن در نظام جمهوری اسلامی برای او فرستاده شده و رئیس‌جمهور سابق ایران که این روزها، کمی با فراغت بیشتر در یکی از ساختمان‌های نزدیک جماران روزگار می‌گذراند، با حوصله به آنها پاسخ مکتوب می‌دهد. نکته جالب البته این است که رئیس دولت موسوم به اصلاحات، خود را اصولگرا می‌داند و البته بخش جالبتر گفت‌وگو به رابطه او با رهبری انقلاب در هشت سالی برمی‌گردد‌ که عهده‌دار بالاترین مقام اجرایی کشور بود.

تابناک: با گذشت بیش از صد سال از مشروطه، آیا مردمسالاری و دمکراسی را در نظام سیاسی ایران نهادینه ‌شده می‌بینید یا هنوز هم نهالی است که ممکن است ریشه‌کن شود؟

خاتمی: مشروطیت فراز بلندی است از حرکت ملت ایران در جهت حاکمیت بر سرنوشت خود و مهار دیو استبداد که طی دو قرن اخیر با وابستگی به بیگانه، ویرانگرتر از گذشته نیز شده بود و در خور توجه این‌که عالمان روشن‌بین دین تبیین‌کننده مشروطیت و در عین حال مبلغ و راهبر جامعه به سوی استقرار آن بوده‌اند. هرچند آنچه در عمل اتفاق افتاد، آن نبود که آن بزرگواران که بیانگر و نماینده خواست تاریخی ملت بودند، می‌خواستند و دیری نپایید که حرکت شکوهمند و تاریخی مردم سر از یکی از نفس‌گیرترین دیکتاتوری‌ها درآورد که هرچند تظاهر می‌کرد به مشروطیت پایبند است ولی آن را به کلی از محتوا تهی کرد و طبعا دمکراسی که باید یکی از آثار مشروطیت باشد، در ایران هیچگاه پایدار نشد که دخالت بیگانه در این امر بی‌اثر نبود؛ هرچند عمدتا ناشی از عدم آمادگی جامعه برای نگاهداری و نگاهبانی از چیزی بود که برای آن هزینه سنگینی پرداخته شده بود. مردم‌سالاری یک امر سفارشی و عاریتی نیست، بلکه باید از متن وجدان و اراده جامعه برخیزد و همان خواست و اراده راه را بر راهزنان ببندد. ولی این نکته را نیز ناگفته نگذارم که بی‌تردید، خواست مردم ما، مردم‌سالاری بوده است و آن دسته از عالمان روشن‌بین دینی که نماینده راستین جریانی هستند که می‌توان نام آن را «روشنفکری دینی» نهاد، به درستی دریافته بودند که هم ریشه‌‌های فرهنگی جامعه و هم شرایط تاریخی، هیچ نظامی را که سازگار با دین و آیین مردم نباشد، برنمی‌تابد و چنانکه بارها گفته‌ام، در کشوری مثل ایران و به طور کلی در همه کشورهای اسلامی، آزادی و دمکراسی نیز تنها بر بستر دین و سازگار با آن می‌تواند مستقر شود و یکی از اشتباهات بزرگ روشنفکران غیردینی، عدم تفطن به این امر بوده است.البته تنها خواست، کافی نیست. باید شرایط تاریخی و اجتماعی نیز فراهم باشد و برای فراهم آمدن این شرایط در جوامعی مثل جامعه ما حکومت به عنوان واسطه تاریخی می‌تواند نقش داشته باشد و زمینه‌های استقرار و پایدار شدن دمکراسی را فراهم آورد، به شرط این‌که:
اولا: حکومت با دین و فرهنگ جامعه همراه باشد.
ثانیا: واقعا به مردم‌سالاری معتقد باشد.
دو شرطی که پس از مشروطیت هیچ‌گاه در حکومت‌ها نبود؛ یعنی حکومت درست در نقطه مقابل خواست دینی و اجتماعی مردم، غیرمتکی بر اراده مردم و وابسته به بیگانه بود ـ هم ذهنا و هم عملا. بنابراین می‌توان گفت که حرکت مردم به سوی مردم‌سالاری در ایران دست‌کم یکصد سال است که وجود دارد و از خواست تاریخی مردم سرچشمه می‌گیرد، ولی نه تنها هنوز پایدار نشده، بلکه با آفت‌ها و موانع بزرگی نیز روبه‌روست. هرچند بر این باورم که انقلاب اسلامی، بلندترین فراز از این حرکت تاریخی است که خواست تاریخی ملت را همسو با هویت تاریخی و فرهنگی ملت متجلی کرده و آزادی و دمکراسی را از پایگاه دین خواسته است و پیشنهاد نظامی را با عنوان «جمهوری اسلامی» داده است و از این جهت، انقلاب اسلامی وجهه کمال یافته نهضت مشروطیت است، ولی موانع تاریخی و مشکلات درونی و بیرونی هم‌اکنون نیز رهزن است و باید هشیار بود و نباید گذاشت تا کسانی که به هیچ‌وچه مردم‌سالاری را باور ندارند، بلکه آن را پدیده‌ای غیراسلامی و غیردینی به شمار می‌آورند و اسلام را به گونه‌ای می‌فهمند و می‌خواهند که با مردم‌سالاری در تضاد است، ابتکار عمل را در دست داشته باشد و بر سر جمهوری اسلامی، همان آورند که بر سر مشروطیت آمد و منجر به نظامی شد که هم با دین و هم با آزادی و دمکراسی ناسازگار بود.اگر دیروز به نام تجدد و برای معارضه با عقب‌ماندگی با دین مبارزه می‌شد، امروز به نام دین و ادعای معارضه با بیگانه با آزادی و مردم‌سالاری مقابله می‌شود. تکیه مدام من بر «جمهوری اسلامی» و تلاش برای نهادینه کردن گفتمان مردم‌سالاری سازگار با دین و نشاندن آن در متن وجدان جامعه که در این سال‌ها صورت گرفته و متأسفانه، چند سالی است که این حرکت، طنین کمتری پیدا کرده است، از همین جا ناشی می‌شود. اما این نکته را نیز تذکر دهم که وقتی ملتی به یک خواست تاریخی رسید، هیچ‌گاه مسیر خود را عوض نمی‌کند. ممکن است، بدفهمی‌ها و کج‌رفتاری‌ها در راه این خواست مانع ایجاد کند، ولی این مانع می‌تواند آنچه را که می‌شد ارزان و آسان به دست آورد، پرهزینه‌تر و دیریاب‌تر کند. اما از خدا می‌خواهم که جامعه به جانبی نرود که احساس کند آنچه هست، کاملا با خواست تاریخی او معارض است و از جمهوری اسلامی زده شود و به سوی الگویی دیگر برود.

تابناک: یکی از ویژگی‌های مهم تثبیت دمکراسی، تبدیل آن به مولفه‌ای پایدار در فرهنگ جامعه است، آیا این اتفاق در ایران رخ داده و اعتقاد به مردم‌سالاری نیز جایگاهی مانند اعتقادات و سنت‌های دینی یا ملی یافته است؟

خاتمی: به نظر من، تشبیه دمکراسی به اعتقادات و سنت‌های دینی و ملی، نادرست است. اینها از دو مقوله‌اند. منتهی دمکراسی همچون هر امر اجتماعی، اگر نامأنوس و غیرمألوف با اعتقادها و سنت‌ها باشد، نمی‌تواند پایدار شود. دمکراسی شیوه‌ای از حکومت و مدیریت اجتماعی است که به نظر من بدیل مطلوبی ندارد. منتهی نباید تصور کنیم که تنها یک مصداق و الگو دارد و آن همان است که در جای دیگر جهان (غرب) تجربه شده است. تاریخ ما شرایط فرهنگی و اجتماعی و زمان و مکانی که در آن به سر می‌بریم، با غرب متفاوت است و سرایت دادن پدیده‌ای که با شرایط تاریخی و فرهنگی ویژه‌ای سازگار است، به جایی که شرایط متفاوت دارد، نه تنها به لحاظ علمی نادرست است بلکه عملا نیز ناممکن است. ما چاره‌ای نداریم که دمکراسی را سازگار با موازین دینی و فرهنگی خود بخواهیم. طبعا هم در آن الگو (دمکراسی مطلوب) باید سازگاری آن را با دین و فرهنگ در نظر بگیریم و هم دین و فرهنگ را به صورتی تفهیم کنیم که با اصول پایه دمکراسی (نه لیبرال دمکراسی) سازگار باشد؛ امری که معتقدم حضرت امام به درستی به آن تفطن داشتند و در قانون اساسی ما نیز به گونه‌ای روشن منعکس است. مهم این است که دست‌اندرکاران امر، واقعا قانون اساسی را قبول داشته باشند و به همان راهی بروند که معتقدم راه امام است.

تابناک: با توجه به این‌که جناب‌عالی و دیگر مسئولان دولت اصلاحات، رفتارهای صورت ‌گرفته در انتخابات اخیر را بی‌سابقه ارزیابی کردید، عملکرد دولت اصلاحات را در ایجاد توسعه پایدار سیاسی و ارتقای ظرفیت‌های دمکراتیک نظام چگونه ارزیابی می‌کنید؟

خاتمی: دولت به معنی اخص آن، بخشی از حاکمیت است و نمی‌توان توقع همه کار و همه چیز را از او داشت؛ هرچند در نظام‌های استبدادی، دولت همه‌کاره است و در نتیجه، اصلا تفکیک قوا در آن معنی ندارد و یک وجه مهم تمایز یک نظام استبدادی از غیراستبدادی هم همین است. در چنین وضعی، قوه اجرایی قوه قاهره است و قوه دیگری وجود ندارد که بتوان از تفکیک صحبت کرد.در جوامعی مثل ما، اگر دولت طرفدار حاکمیت مردم بر سرنوشت خود بوده و بکوشد تا ظرفیت‌های نهفته را بارور کند که خود مردم پاسدار حاکمیت خود باشند، حرکت تاریخی را تسهیل و تسریع می‌کند. فکر نمی‌کنم تردیدی در اعتقاد دولتی (که شما آن را دولت اصلاحات می‌نامید) به آزادی و تفکیک قوا و ترویج آن و نیز تلاش برای ایجاد و گسترش نهادهای مدنی که هسته‌های اولیه و مطمئن نظام مردم‌سالارند، وجود داشته باشد هرچند که در این راه با دو نوع مانع روبه‌رو بود که با وجود اختلاف بسیار زیاد، آنها در یک نقطه مشترک بودند و آن این‌که «دین» و «آزادی» (که جانمایه نظام مردم‌سالار است) با هم ناسازگارند، منتهی یکی می‌گفت تا دین بماند آزادی باید سرکوب شود و دیگری می‌گفت برای این‌که آزادی باشد‌، دین باید از صحنه حیات اجتماعی بیرون رانده شود و این از اقتضائات و شرایط تاریخی ـ اجتماعی ماست که باید نسبت به آن تدبیر درست صورت گیرد. من بارها گفته‌ام که مراد از آزادی، احترام به حقوق اساسی مردم و توجه به محدودیت‌هایی است که قدرت متمرکز باید داشته باشد، نه ولنگاری‌های اخلاقی و دینی و اجتماعی ولی آنچه را که به عنوان مانع نام بردم، می‌کوشید تا ندای آزادی‌خواهی به معنی ذکرشده را نادیده انگاشتن موازین اخلاقی و شرعی به شمار آورد. امروز هم می‌گویم که برای پاسداری از جمهوری اسلامی باید رأی و نظر آزاد مردم مبنا باشد و تجلی‌گاه آن‌، انتخابات است؛ خطری که به نظر من وجود دارد، تبدیل نظارت که برای حفظ و پاسداری از حق و رأی مردم است، به قیمومیت بر مردم است.ناگفته پیداست که نمی‌توان تنها به مسئله آزادی‌های مردم اندیشید و از جهات و نیازهای دیگر جامعه به ویژه توسعه همه‌جانبه و پایدار توأم با تأمین عدالت، غافل ماند. ارزیابی عملکرد دولت گذشته در زمینه‌های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و بین‌المللی چندان پوشیده نیست. نمی‌گویم عیب و کمبود در کار ما نبوده است، ولی در مقایسه با آنچه بر دیروز این دولت و به ویژه فردای آن گذشته است. قضاوت در این باب کار دشواری نیست و کم و بیش مطالبی گفته شده است، ولی وقتی نمی‌گذارند صدای شما به جایی برسد و صداهای بلندی همواره در صدد تخطئه شما هستند، چه می‌توان کرد؟!

تابناک: با توجه به آن‌که حضرت امام هم تئوریسین نظریه ولایت مطلقه فقیه و هم حامی اصلی مردمسالاری در نظام بودند، ارتباط این دو مفهوم را چگونه می‌بینید و آیا تقابل ایجاد شده توسط برخی از صاحب‌نظران میان جمهوریت و اسلامیت نظام، صرفا صوری و انتزاعی است؟

خاتمی: اگر دچار این اشتباه فاحش نشویم که «دمکراسی» را عین «لیبرال دمکراسی» می‌داند، ترکیب «جمهوری اسلامی» را ترکیبی متناقض و نیز جمع میان «ولایت فقیه» و «مردم‌سالاری» را ناممکن نخواهیم دید.حضرت امام از میان همه شیوه‌های ممکن و متصور و تجربه ‌شده، حکومت جمهوری اسلامی را پیشنهاد کردند و ولایت فقیه در جمهوری اسلامی جایگاه ویژه‌ای دارد. اگر مقومات دمکراسی را انتخابی بودن مناصب، مسئولیت هر مقام در برابر مردم و نهادهای مردمی و امکان جابه‌جایی مقامات بدون توسل به زور با نظر مردم بدانیم، این هم در جمهوری اسلامی و از جمله در مورد ولایت فقیه وجود دارد و به لحاظ تئوری در این زمینه مشکلی نیست. تعیین رهبری توسط مجلسی است که موجودیت و اعتبار خود را از رأی مردم به دست می‌آورد و این نهاد بر امر رهبری نظارت دارد و می‌تواند بررسی و پرسش کند و حتی حق عزل دارد. البته بسته به این‌که جمهوری را چگونه تعریف کنیم و با چه دیدی به اسلام که بناست در امر اداره جامعه دخالت داشته باشد بنگریم، داوری ما در باب نسبت میان جمهوریت و اسلامیت متفاوت خواهد بود، ولی به نظر من بنا بر قانون اساسی که مبنای نظم ماست ـ‌یا باید باشد ـ تعارضی وجود ندارد.

تابناک: نظریه دمکراسی مسلمانان مشابه دمکراسی مسیحیان با مردمسالاری دینی تفاوت ماهوی دارد؟

خاتمی: نمی‌دانم مرادتان از دمکراسی مسلمانان و دمکراسی مسیحیان چیست. مسیحیت از دوران صدر خود تاکنون، داعیه دخالت در سپهر حیات اجتماعی و سیاسی نداشته است و اگر مواردی در تاریخ رخ داده، استثنا بوده است. هرچند که در این روزها، احزاب و تشکل‌های مدرنی داریم که به شکلی خود را منتسب به مسیحیت می‌دانند، ولی اسلام از آغاز مدعی حکومت بود و از زمان خود حضرت پیامبر(ص) تأسیس نظام سیاسی کرد و اینک در زمان غیبت معصوم هستیم. هرچند برای زمان معصوم هم می‌توان به حد کافی دلیل آورد که رضایت مردم و ابتناء حکومت و مشروعیت دخالت حکومت در امور، به رأی و نظر مردم اهمیت و مدخلیت داشته است، ولی به هر حال آنچه امروز پذیرفته‌ایم و به آن رأی داده‌ایم، «جمهوری اسلامی» است ـ در پرانتز بگویم که وقتی می‌گوییم جمهوری اسلامی،‌ به آن معنی نیست که غیرمسلمان در جامعه و حکومت پایگاهی ندارند که جای بحث آن اینجا نیست ـ تجربه دمکراسی سازگار با دین در سایه انقلاب اسلامی در دوران ما مطرح شده و آنچه مهم است، این دغدغه است که آیا این تجربه می‌تواند الگویی باشد برای کسانی که بهترین شیوه را در میان شیوه‌های حکومتی دمکراسی می‌دانند و در عین حال به دیانت و ارزش‌ها و آموزش‌های دین خدا پایبندند؟

تابناک: با توجه به آن‌که ابداع واژه حماسه دوم خرداد از سوی رهبر انقلاب صورت گرفت و ایشان بارها از تئوری مردمسالاری دینی دفاع کردند، آیا تفاوتی میان مبانی نظری اصلاحات و تفکرات رهبری وجود دارد؟ در این شرایط، عملکرد گروه‌هایی از اصلاح‌طلبان را که به شدت مورد نقد رهبری قرار گرفته است، چگونه ارزیابی می‌کنید؟

خاتمی: این پرسش را باید از معظم‌له پرسید. البته این تعبیر شما را درست نمی‌دانم که عملکرد گروه‌های اصلاح‌طلب به شدت مورد نقد ایشان قرار گرفته است. ایشان نسبت به خیلی مسائل نقد و نظر داشته‌اند. حق ایشان هم هست و در نظام جمهوری اسلامی رهبری جایگاه والا دارد و انتظام امور بستگی به رعایت این جایگاه دارد. من برای اصلاح‌طلبی نظر و رأی خود را دارم که بارها بر آن تأکید کرده‌ام و طبعا کسانی از مدعیان اصولگرایی ممکن است با آن موافق نباشند، همان گونه که کسانی از مدعیان اصلاح‌طلبی هم ممکن است با آن مخالف باشند ولی مهم این است که آرا و نظراتی مطرح و به رأی گذاشته شده و مورد استقبال مردم قرار گرفته است. دمکراسی، قانون و انصاف ایجاب می‌کند که به آن احترام گذاشته شود و اگر نشده است، مشکل را باید در جای دیگر دانست.

تابناک: مواضع شما نسبت به مبانی اصولگرایی چیست؟ آیا مرزی میان خود و اصولگرایان قایل هستید؟

خاتمی: انسان متعادل و مسئول، نمی‌تواند صاحب اصول و موازین مشخص و قابل دفاع نباشد. به یک معنی همه ما اصولگراییم یا باید باشیم، ولی مهم این است که اصول و ارزش‌ها چیست و نحوه پایبندی به آن به چه معنی است؟ آنچه نگران‌کننده است، این است که چه بسا فروع جای اصول را بگیرد و سلیقه‌ها عین حقیقت و اصل به حساب آید و چه بسا، اصول و ارزش‌ها در پای سلیقه‌ها و کج‌تابی‌‌ها قربانی شود. ما امروز در حوزه مسائل اجتماعی صحبت می‌کنیم و مهمترین اصل در این حوزه، دفاع صادقانه و جدی از جمهوری اسلامی است که حاصل گرانسنگ انقلاب اسلامی است و برای آن، هزینه‌های مادی و معنوی فراوانی پرداخته شده است. چه کسانی از این نمونه و نماد با تن دادن به همه لوازم آن، از جمله جایگاه والای رأی مردم و برخورداری آنان از حقوق اساسی و پیشرفت همه‌جانبه کشور ـ که خانه ملت و ظرف نظام ماست - صادقانه دفاع می‌کنند؟

تابناک: با توجه به عملکرد هشت ساله دولت اصلاحات به عنوان یک جناح و جریان سیاسی، آیا فرصت تغییر استراتژیک در گفتمان اصلاح‌طلبی و تبدیل آن به یک حرکت ملی و نه صرفا جناحی را احساس نمی‌کنید؟

خاتمی: از گفتمان فراوان صحبت می‌شود. گفتمان غیر از شعار است و جا افتادن آن، سفارش نیست. باید از متن وجدان جامعه برخیزد. رهبران اصلاحگر و روشن‌بین و راستین کسانی هستند که با درک شرایط زمان و مکان و نیازهای مبرم و خواست و مصلحت جامعه، مطلبی را بیان و تبیین می‌کنند و جامعه به آن می‌گراید یا احساس می‌کند که حرف دل او زده می‌شود. گفتمان اصلاح‌طلبی از آن جمله است و این گفتمان نه متعلق به من است و نه من آن را پدید آورده‌ام. اگر هنری هست، درک موقعیت و شناخت شرایط و موقعیت‌ها و درک مصلحت و مسیر سرنوشت جامعه است و خدا را سپاسگزارم که مورد استقبال قرار گرفت و هیاهوها هم واقعیت را تغییر نمی‌دهد. رویارو قرار گرفتن با آن، دو اثر دارد؛ یکی این‌که شور و امید را در جامعه کاهش می‌دهد و خدای ناخواسته از بین می‌برد و دیگر آن‌که حکومت پایگاه مردمی خود را از دست می‌دهد، به ویژه اگر شعارهایی مطرح شود که در عمل، خلاف آن تحقق یابد. البته شعارها، اصول، استراتژی و حتی برنامه‌های اصلاح‌طلبانه هم باید برخوردار از انعطاف اصلاح‌طلبانه و در نتیجه اصلاح‌پذیر باشد.

تابناک: تعامل خود با رهبری انقلاب در دولت را چگونه ارزیابی می‌کنید، این تعامل از سوی هر دو جریان اصولگرایان تندرو و اصلاح‌طلبان افراطی مورد انتقاد واقع شده است، آیا این تعامل دارای مبانی نظری و الگوی رفتاری بوده و یا صرفا بر پایه ویژگی‌های شخصی پدید آمده است؟

خاتمی: نمی‌دانم مرادتان از انتقاد دو جریان از تعامل رهبری انقلاب با دولت اصلاحات چیست. شاید برخی‌ها توقع بیجا داشتند و عده‌ای نیز می‌خواستند القا کنند که رهبری از دولت و مواضع آن ناراضی‌اند که هر دو بیجاست. صرف نظر از جنبه‌های شخصی ارتباط که همواره خوب بوده است، رهبری دارای جایگاه ویژه‌ای در نظام هستند. طبیعی است که در موارد مختلف، بحث و گفت‌وگوی آزاد و بی‌تکلف وجود داشت. در این مورد یا تفاهم حاصل بود یا اگر اختلاف نظری باقی می‌ماند، بر اساس تعهدی که وجود داشت، ملاک عمل نظر رهبری بود. فکر نمی‌کنم از این جهت مشکلی فیمابین وجود داشته باشد.

تابناک: آینده نظام جمهوری اسلامی و تبدیل آن به یک الگوی سیاسی را چگونه می‌بینید؟ چه تغییرات ساختاری و رفتاری برای رسیدن به این الگو نیاز داریم؟

خاتمی: مهمترین رسالت انقلابی، دینی و ملی، تلاش برای ارایه الگویی است که با نام «جمهوری اسلامی» مطرح شده است. این‌که به نام اسلام و سازگار با موازین آن، نظام جمهوری اسلامی به عنوان مناسب‌ترین راهکار انتظام امور جامعه انتخاب شد، یک پدیده نو بود و باید نشان داده شود که وقتی دینداران مدعی دخالت دین در امور سیاسی و اجتماعی هستند، در عین حال در روزگار حاضر به سر می‌برند که شرایط و اقتضائات آن را درک کرده‌اند، می‌توانند الگویی را ارایه کنند که ضمن سازگاری با موازین دینی با حاکمیت مردم بر سرنوشت و ابتناء دولت بر رأی و نظر مردم و مسئولیت حاکمان در مقابل ملت و حق و توان ملت و جامعه برای بازخواست از حاکمان و حتی جابجایی آنان سازگار است و این نظام در عین حال عدالت را نه تنها در عرصه اقتصادی بلکه در همه عرصه‌های سیاسی و اجتماعی نیز پاس می‌دارد و زمینه پیشرفت همه‌جانبه ملک و ملت و افزودن قدرت مادی و معنوی و فنی جامعه و بهره‌گیری از همه دستاوردهای بشری را فراهم می‌آورد. حال اگر بدفهمی یا کج‌رفتاری وجود داشته باشد که جمهوریت و نیز سازگاری آن را با دین انکار کند، باید این را انحراف بزرگ و منشأ مشکلات بزرگ دانست. من اعتقاد دارم که در ژرفای اختلاف‌های طبیعی موجود یک نقطه بسیار حساس و مهم وجود دارد که حل نشدن آن، آینده جامعه و نظام ما را تهدید می‌کند و آن این‌که آیا این الگو، همان است که مردم می‌خواستند و امام آن را بیان می‌کردند و به نحوی در قانون اساسی ما منعکس است؟ آیا در این الگو میزان رأی ملت است و یا کسانی یا نهادهایی حق دستکاری در این رأی و انتخاب شیوه‌هایی را دارند که سبب دلسردی مردم از حضور و ابراز رأی می‌شود؟ آیا در اینجا لوازم حق حاکمیت مردم بر سرنوشت که آزادی به معنی درست کلمه از مهمترین آنهاست، تأمین می‌شود؟ آیا جامعه بناست با شعار اداره شود یا واقعا راهکارهای عینی و علمی برای پیشرفت و توسعه، اعتلای جایگاه ایران و بالا بردن مکانت ملت در داخل و خارج و افزودن حرمت آنان در عرصه جهانی و افزایش ضریب امنیت ملی و تأمین آینده مردم وجود دارد؟
طبیعی است که اعتقاد یا عدم اعتقاد به این امر هر کدام موجب ساختارهای متناسب با آن و نیز رفتارهای مناسب با آن خواهد شد و سرنوشت و آینده کشور در گرو نهادینه شدن ساختار و رفتار بر اساس این امر خواهد بود.


۲۱ مرداد ۱۳۷۸
منبع: تابناک