روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲۹ مرداد ۱٣٨۷ -
۱۹ اوت ۲۰۰٨
اختلافات اصولگرایان خوب مدیریت نشد!
کاندیدای قطعی رایحه خوش خدمت احمدی نژاد است و ایثارگران به دکتر حداد عادل گرایش دارد و کاندیدای
جبهه پیروان خط امام و رهبری مشخص نیست
این ادعا که دکتر مصدق موفق نشد، غیرتاریخی است
دو نکته پیرامون سفر دکتر احمدی نژاد به ترکیه
ایران و ترکیه؛ دو همسایه و یک دغدغه
آن که رفت وآن که می ماند
روزنامه اعتماد درباره اختلافات اصولگرایان در انتخابات آینده رئیس جمهوری در تفسیری با عنوان: پنهان سازی اختلافات نوشته است:
اختلاف در اردوگاه اصولگرایان به جایی رسیده است که مرتضی نبوی دبیرکل جامعه اسلامی مهندسین به همفکرانش هشدار داد؛ در صورتی که نمایندگان اصولگرا و اضلاع جبهه متحد، به روند کشاندن اختلاف های خود به صحن علنی مجلس ادامه دهند، اعتماد مردم به جریان اصولگرا کاهش پیدا می کند. مرتضی نبوی چند روز بعد از جلسه پرهیاهوی رای اعتماد به سه وزیر پیشنهادی اقتصاد، کشور و راه در مجلس، مراسم افتتاحیه دفتر شورای مرکزی شورای هماهنگی نیروهای انقلاب اسلامی مناطق سی گانه تهران بزرگ را فرصت مغتنمی شمرد تا اعلام کند اختلافات سه ضلع جبهه متحد اصولگرایان آنچنان که باید مدیریت نمی شود و به وزن کشی مشغولند، بنابراین در حال حاضر رسیدن به وحدت بسیار سخت است. به گزارش ایسنا وی گفت؛ آنچه که رقبا با خوشحالی دنبال کنند این است که می گویند اصولگرایان در جریان انتخابات ریاست جمهوری دهم به وحدت نمی رسند. مثلاً می گویند رایحه خوش خدمت که کاندیدای قطعی اش احمدی نژاد است. جبهه پیروان خط امام و رهبری هنوز مشخص نیست چه کاندیدایی داشته باشد و ایثارگران گرایش به دکتر حدادعادل دارد. دبیرکل جامعه اسلامی مهندسین با بیان اینکه اصولگرایان باید در جریان انتخابات ریاست جمهوری دهم سازوکار مناسبی برای رسیدن به وحدت داشته باشند ، گفت؛ دوستان می گویند که فرمول ۶+۵ برای انتخابات ریاست جمهوری جواب نمی دهد و در عین حال فرمول جدیدی را نیز ارائه نمی دهند. وی همچنین بار دیگر به اختلافات اصولگرایان و به صحنه کشیدن این اختلافات اشاره کرد و گفت؛ اختلافاتی که اصولگرایان برای رای اعتماد به سه وزیر داشتند، خوب مدیریت نشد و نمایش خوبی از جریان اصولگرا در این مساله شاهد نبودیم. مسائلی در مورد این سه وزیر مطرح شد و این مسائل همچنان ادامه پیدا کرده است و شما خود می بینید که چه مسائلی مطرح می شود. نبوی همچنین با بیان اینکه ما اکنون شاهد یک مساله نگران کننده در مورد این سه ضلع اصولگرایان هستیم ، گفت؛ من به این دوستان هشدار می دهم که اختلاف نظر خوب است ولی وقتی به صحن علنی کشیده شود پیامدهایی دارد و این باعث می شود اعتماد مردم به اصولگرایان کمتر شود و معامله یی را که با دوم خردادی ها کردند با جریان اصولگرا بکنند. معتقدم اصولگرایان باید بنشینند و با یکدیگر صحبت کنند و به جای اینکه این اختلافات را به تریبون مجلس ببرند و به صحنه مطبوعات و جامعه کشیده شود، اختلافات را زیر یک سقف حل کنند. این امر نگران کننده است که این اختلافات این چنین به بیرون کشیده شود و ممکن است مورد سوءاستفاده خارجی قرار گیرد. وی گفت؛ معتقدم فرمولی که در انتخابات مجلس نتیجه داد، برای اداره مجلس و صحنه افکار عمومی و کارآمدی مجلس و دولت می تواند همچنان پایدار باشد که شاید نیاز به برخی از اصلاحات نیز داشته باشد. وقتی اصولگرایان زیرچنین سقفی می نشینند و با یکدیگربحث می کنند، اگر ۱۰ درصد نیز به نتیجه برسند، بهتر از این است که صد درصد اختلاف نظرشان بروز پیدا کند و حتی با چند کاندیدا نیز وارد شوند. حداقل این است که یکدیگر را خراب نمی کنند و مرزها را رعایت می کنند. …
نهضت ملی و دکتر مصدق
دیروز به مناسبت روز ۲٨ مرداد، دو روزنامه اصلاح طلب کارگزاران و اعتمادملی سرمقاله های خود را به این واقعه تاریخی اختصاص داده بودند.
روزنامه کارگزاران با عنوان: قرینه سازی های ناصواب نوشت: کودتای نظامی ۲٨ مرداد ۱٣٣۲ و سرنگونی دولت منتخب مردم دکتر مصدق، بار دیگر کشور را به سوی دیکتاتوری سوق داد. آن کودتا بدون شک تعارض با جامعه مدنی، تعطیلی عرصه عمومی، انحراف و وقفه در پیشرفت طبیعی خط دموکراسی در تاریخ ایران بود. داستان دموکراسی برای ایرانیان از اهمیت خاصی برخوردار است و سرگذشت آن مایه تاسف و تحقق آن آرزوی هر فرد ایرانی است. نهضت ملی نفت ایران در مبارزه با دو بعد استبداد داخلی و استیلای خارجی شکل گرفت. دکتر مصدق علت اصلی ملی شدن نفت را به دست آوردن استقلال و آزادی که هر دو تجلی حاکمیت ملی ایران است، می دانست. وی هیچگاه به خاطر مصلحت یا علل دیگر یکی از این دو ابعاد را فدای دیگری نمی کرد. او به خاطر آزادی، استقلال را فدا نمی کرد و به خاطر استقلال نیز آزادی های جامعه را از بین نمی برد.
از این جهت است که نهضت ملی نفت، به رهبری دکتر مصدق، مبارزه ای در دو بعد دموکراسی (ضداستبدادی) و ملی شدن صنعت نفت (ضداستعماری) را به همراه داشت، در نتیجه با دو بلوک و دو دشمن داخلی استبداد و خارجی استعمار روبه رو بود. پس طبیعی است که توجیه گران و روایت نویسان هر دو بخش این قطب در برابر جنبش ملی قرار گیرند. همان طور که ۵۵ سال پیش برای قصد توطئه کودتا و سرنگونی دولت منتخب مردم، این دو طیف به هم گره خورده بودند، اکنون نیز باقی مانده های آنها در این بزنگاه در شبکه صدای آمریکا به هم می رسند.
حضور این الگوی مردمسالار در حافظه جمعی تاریخی ما، در حقیقت یک پارامتر مشخص، تکلیف و خط مشی را به جنبش دموکراتیک ما تحمیل کرده است که برای استقرار مردمسالاری از دایره این ضوابط نمی شود خارج شد.
تشریح مفصل اقدامات دکتر مصدق برای فعال و توانمند نمودن عرصه عمومی خارج از ظرفیت محدود این نوشتار است. ولی به چند نکته ظریف بسنده می کنیم که پس از کسب سمت نخست وزیری، اولین بخشنامه صادر شده از دکتر مصدق به شهربانی(با رونوشت به دادگستری ) تاکید بر آزادی بیان داشت و اینکه مطبوعات به خاطر هرگونه انتقاد یا دشنام به مقام ریاست دولت به هیچ وجه تحت تعقیب قرار نگیرند. در آن دوران سانسور مطبوعات در قلمرو کار شهربانی بود و مسئولیت آن با شخصی به نام محرم علی خان بود که توسط رضاشاه منصوب شده بود و به وسیله دکتر مصدق برکنار شد. در مراحل بعدی، دولت مصدق قانون مطبوعات و قانون انتخابات را که از مهم ترین ابزار جامعه مدنی هستند، دنبال کرد. در زمان صدارت او ٣۷٣ نشریه منتشرشد که تقریبا ۷۰ نشریه مخالف وی می نوشتند. قبل از دوران صدارت دکتر مصدق در سخنرانی های مشهورش، نحوه کار دموکراسی را برای مردم توضیح می داد، به همین جهت در انتخابات مجلس همواره نماینده اول بود. در عین حال، دکتر مصدق آگاهی و اعتقاد عمیقی به ساز و کار جامعه مدنی داشت. به عنوان مثال، چند سال بعد از کودتا در ۱٣۴۱ به کنگره جبهه ملی سفارش کرد که اصل بر احزاب و تشکیلات است و افراد سرشناس باید از طریق نهادها، تاثیرگذار باشند. در آن نامه دکتر مصدق یادآور می شود که در زمان مشروطه، نقش انجمن ها کارساز و تعیین کننده بوده است.
این ادعای بعضی مورخین که دکتر مصدق موفق نشد ، طرز فکری ساده اندیش، غیرتاریخی و خارج از متن روایت کلان جنبش مردمسالاری آن دوره است. یعنی چرا دکتر مصدق نتوانست از کودتای نظامی جلوگیری کند؟ این به مانند این است که در کنار گود تاریخ بایستیم و بگوییم حریف را لنگ اش کن . موفقیت نهضت ملی و دکتر مصدق را باید بتوان در پرسپکتیو تاریخی و معیار توسعه عرصه عمومی سنجید…
چند سالی است که یک سری افراد و نیروهای مشکوک در اروپا و آمریکا می خواهند از نام جبهه ملی استفاده کرده و تحت لوای آن اهداف متفاوت و توطئه های خود را دنبال نمایند. در طبیعت مشاهده شده است که پرندگانی هستند که آشیانه شان را خود نمی سازند، بلکه لانه پرندگان دیگر را هدف قرار داده و به عنوان آشیانه خود تصرف می کنند. این جور به نظر می رسد که جریان خزنده منظورمندی در کار است، چراکه سیاست ها و مواضعی را که این عوامل دنبال می کنند، یا ضدمصدقی است یا غیرمصدقی. مگر در زمان خود دکتر مصدق بعضی از افراد در عمل به اسب تروا در نهضت ملی تبدیل نشدند؟ مگر مظفر بقایی و چند نفر از شخصیت ها در آخر با توطئه کودتاچیان و سرنگونی دولت ملی هم آهنگ نشدند؟ از قدیم ایام اربابان قدرت و دول استعماری طرح هایی را دنبال کرده اند که نهضت های رهایی بخش را یا از جاده اصلی منحرف کرده یا برای خنثی کردن آنها، کالبدشان را تصرف و تسخیر نمایند. در آن اسطوره به خصوص، ملاحظه می شود که چون دژ و حصار مقاومت شکننده نبود، مخالفین به فکر ابداع اسب تروا افتادند. این اواخر نیز چندی از متفکران فرهیخته چپ که حسن نیت هم داشته بدون آگاهی کامل به سابقه، شأن و متن موضوعات، نامه ای نوشته، اسامی مشیرالدوله و فروغی را یادآور شده اند. مناقشه سیاسی در واقع بر حول خروج از دو اصل حاکمیت ملی (استقلال و دموکراسی) که میراث دکتر مصدق است، است. این اصول برای جنبش ملی تغییرناپذیر هستند. طبیعی است که جریان های ضدمصدقی و غیرمصدقی با هدف تخریب میراث ملی و نیروهای ملی در صدای آمریکا منزلگاهی یابند. به گفته رضا علیجانی، اینها با یک آرایش تاریخی برآنند که آشفته بازاری را به نسل جدید تحویل دهند که نسل جدید در برابر دو گزینه محدود قرار گیرد. یا پذیرش بنیادگرایی قشری یا یک شبه مدرنیته بدون ریشه که از میراث مردمسالاری ملی بریده و تابع خط آمریکاست. هدف آن است که با القائات کاذب، آرمانخواهی نسل جوان را به گونه ای کانالیزه کنند که در غایت، مفهوم استقلال از صورت مسئله محو شده و زمینه پذیرش اهداف استرتژیک سطه خارجی را آماده سازند. بنابراین، نهضت ادامه دارد.
دولت ملی و تبرهای استبداد
روزنامه اعتمادملی نیز درسرمقاله خود: تاریخ عبرت! نوشته است:
امروز ۲٨ مردادماه یادآور یکی از سیاه ترین ایام تاریخ این مرز و بوم است. در این روز درخت نحیف آزادی و استقرار دولت ملی در ایران با تبرهای استبداد و استعمار و اقشاری از لمپن ها بریده شد. امروز سالروز پایان یافتن پروژه باشکوهی بود که در نتیجه وحدت نیروهای مذهبی و ملی در ایران شکل گرفته بود. پرنده ای که در آن ایام در تاریخ سیاسی ایران به پرواز درآمده بود با دو بالی تغذیه می شد که در یک سوی آن نیروهای مذهبی به رهبری آیت الله کاشانی و در سوی دیگرش نیروهای ملی به رهبری دکتر محمد مصدق قرار داشتند. این حرکت که با ملی شدن صنعت نفت به بار نشسته بود در نوع خود در ایران و منطقه بی نظیر بود.
نیروهای سیاسی ایران در حالی که از یک سو ارتجاع دربار و نیروهای عقب مانده برایشان مانع تراشی می کردند و از سوی دیگر امپریالیسم بین المللی به رهبری روباه پیر و نیروی تازه نفس اما بی تجربه ایالات متحده حلقه آن را تکمیل می کردند و در ضلع سوم آن بی تجربگی، منیت ها و خودخواهی ها آن را تکمیل می نمود در شرایطی سخت گرفتار آمدند؛ حرکتی که تا زمان خود و پس از آن الهام بخش بسیاری از ملل جهان شد. این درخت پرثمر تا آن زمان که از آب های زلال وحدت، همدلی و آرمانخواهی سیراب می شد، توانست روزهایی چون ٣۰ تیر را رقم بزند. اما نهضت ملی علی رغم نکات برجسته اشکالات و ابهاماتی نیز داشت؛ انسجام و وحدت لازم میان نیروها شکل نیافته بود، انتظارات از توان نیروهای مبارز اغراق آمیز بود، برخی از رهبران دچار حسادت و دوئیت های ظاهری شده بودند و نیروهای چپ به رهبری حزب توده برای تامین منافع اتحاد جماهیر شوروی به منافع تاریخی ملت ایران پشت پا زدند.
دشمنان ایران زمین هم بیکار ننشسته بودند. دولت بریتانیا که منافع بادآورده اش در معرض تهدید قرار گرفته بود، سرانجام توانست ایالات متحده را با خود همراه کند تا برای همیشه تاریخ ننگ این اقدام را در کارنامه خود داشته باشد. آمریکا برای چندمین بار نشان داد که در گذرگاه تاریخی حمایت های بنیادی از دولت های ملی و استبداد داخلی به خود تردیدی در حمایت از استبداد راه نمی دهد. نقش آمریکا در کودتا فراموش شدنی نیست. شاید صریح ترین پاسخ در تاریخ ایران را دانشجویان خط امام در ابتدای انقلاب به آن عمل نشان دادند. البته نباید عذرخواهی مادلین آلبرایت وزیر وقت خارجه دولت دموکرات آمریکا از ملت ایران در زمانه استقرار دولت اصلاح طلبان را نیز به فراموشی سپرد. اما در این مجال کوتاه اگر بخواهیم تنها به یک درس از مجموع پندهای تاریخ این حادثه اشاره نماییم، باید از فقدان ظرفیت در میان نیروهای سیاسی در ایران و بی توجهی به منافع تاریخی و ملی و تاکید بر منافع فردی و گروهی بگوییم. اگر مجموع رهبران نهضت، ضرورت های این زمان را درک کرده و به جای اصرار بر منافع کوتاه مدت خویش به دورنمایی بلندتر و باشکوه تر می اندیشیدند، شاید امروز فرزندانمان در شرایط بهتری گذران می کردند و ملت ایران در قلل رفیع تری استقرار داشت. شاید…
چرا قرارداد امضا نشد
روزنامه های کیهان و رسالت دیروز در سرمقاله های خود سفر رئیس جمهوری به ترکیه را مورد بررسی قراردادند.
کیهان با عنوان: بی خدشه نبود اما… نوشته است:
پنجشنبه هفته پیش محمود احمدی نژاد به دعوت رسمی عبدالله گل همتای ترک خود یک سفر ۲ روزه رسمی به کشور ترکیه داشت که طی آن ۵ سند همکاری در زمینه های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بین تهران و آنکارا به امضاء رسید.
نخستین سفر احمدی نژاد پس از تصدی ریاست جمهوری به ترکیه در شرایطی صورت گرفت که آمریکا و رژیم صهیونیستی به همراه مخالفت رسمی و آشکار با آن، موجی از تبلیغات منفی را علیه این رویداد به راه انداخته و تلاش کردند با تحت الشعاع قرار دادن این سفر، آن را نزد افکار عمومی کم اهمیت جلوه دهند؛ هرچند حجم تبلیغات منفی و مخالفت هایی که صورت گرفت، خود نشان از اهمیت این سفر داشت.
خبرگزاری ترکیه در گزارشی خاطرنشان می کند؛ دولت بوش با ابراز نارضایتی از سفر احمدی نژاد به ترکیه اعلام کرد به این سفر دید مثبتی ندارد. همچنین مقامات رژیم صهیونیستی استقبال از رئیس جمهور ایران برای سفر به ترکیه را مشروعیت بخشیدن به افسانه دانستن هولوکاست ارزیابی کرده و خشم خود را به نمایش گذاشتند. رادیو تل آویو در این مورد خبر می دهد؛ وزارت امور خارجه اسرائیل، سفیر ترکیه در تل آویو را احضار و مراتب اعتراض خود را نسبت به این سفر اعلام و به وی ابلاغ کرده است که اسرائیل در مورد هدف و مقصود ترکیه در مورد استقبال از کسی که منکر آدم سوزی یهودیان در ماجرای هولوکاست است، دچار یأس و ناامیدی شده است. …
سفر احمدی نژاد به ترکیه در حالی صورت پذیرفت که جهان به ویژه خاورمیانه دستخوش تحولات منطقه ای و بحران هایی چون عراق، افغانستان، لبنان و فلسطین و همچنین موضوع پرونده هسته ای ایران می باشد، موضوعاتی که بدون تردید حاصل زیاده طلبی ها و سیاست های مداخله جویانه قدرت های سلطه گر استعماری و رژیم صهیونیستی است که به دنبال منافع و بسط سلطه خود، حقوق ملت ها را زیر پا می گذارند. از سوی دیگر ارتباط تجاری و اقتصادی دو کشور رو به گسترش است و این موضوع می تواند شاخک های دشمنان ایران و لاییک هایی که به دنبال تضعیف حزب حاکم و اسلامگرای ترکیه می باشند را حساس کند.
حجم مبادلات تجاری بین ایران و ترکیه ٨ میلیارد دلار برآورد می شود که با توجه به ظرفیت های دو کشور و پیشرفت های قابل توجه آنها در عرصه های مختلف از جمله صنایع، این رقم می تواند در سال های آینده افزایش یافته و همانطور که در کنفرانس خبری روسای جمهور دو کشور مطرح شد به مرز ۲۰ میلیارد دلار نیز برسد.
حجم مبادلات تجاری دو طرف در نیمه اول سال ۲۰۰٨ به ۵ میلیارد دلار رسیده و ترکیه متعهد شده است که حدود ٣,۵ میلیارد دلار در صنایع گاز ایران سرمایه گذاری کند. اقتصاد رو به رشد ترکیه محتاج انرژی است و پس از روسیه، ایران بزرگترین صادرکننده نفت و گاز به این کشور به شمار می آید.
پیرامون این سفر دو نکته گفتنی است؛
۱ ـ ظاهراً حضور در آرامگاه و ادای احترام به آتاتورک جزء پروتکل تشریفات دیدارهای رسمی در دولت ترکیه است و از آنجا که آقای احمدی نژاد بر عدم تمایل به انجام این کار تاکید کردند، مسئولان ترک مجبور شدند برای حل این موضوع محل استقبال و دیدار رسمی از آنکارا را به استانبول تغییر دهند که این کار به خودی خود جنبه رسمی این سفر را دچار تزلزل کرد.
تاکید دولت کنونی ترکیه بر اسلامگرایی نشانه آن است که قاعدتاً نباید ارادتی به آتاتورک ـ که به اسلام زدایی از ترکیه دست زد ـ داشته باشد. از این رو اقدام دولت این کشور در انتقال محل دیدار از آنکارا به استانبول برای تحقق این دیدار قابل درک است اگرچه پذیرش این جابه جایی از سوی دولت جمهوری اسلامی ایران خالی از خدشه نیست ولی از سوی دیگر این سفر با شرایط پیش آمده برای اقتدار ایران چندان خوشایند نبود. تاکید ریاست محترم جمهوری بر عدم حضور در آرامگاه آتاتورک نشان از مواضع اصولگرایانه ایشان داشته و قابل تقدیر است.
۲ ـ هرچند انتظار می رفت در این سفر قرارداد سرمایه گذاری ترکیه در ذخایر گاز پارس جنوبی رسماً امضاء شود ولی این کار صورت نگرفت و تنها در بیانیه مشترکی که پس از دیدار روسای جمهور در استانبول منتشر شد دو کشور بر ادامه مذاکرات بر سر همکاری ها در بخش انرژی تاکید کردند. برخی از مقامات ترکیه مطالبات طرف ایرانی مربوط به سیاست های جدید قیمت گذاری و شرایط سرمایه گذاری را دلیل عدم توافق رسمی و نهایی بر سر این قرارداد اعلام کردند، اما به نظر می رسد رویارویی ایران و غرب بر سر برنامه غنی سازی هسته ای و مخالفت صریح آمریکا با این معامله، ترکیه را تحت فشار گذاشته و مانع امضأ این قرارداد از سوی این کشور شده است.
یک منبع دیپلماتیک غربی در گفت وگو با گاردین اعلام کرده بود که ترکیه در قبال آمریکا متعهد شده است در جریان این سفر هیچ قرارداد انرژی قابل توجهی با ایران امضاء نکند و در مقابل ایران را برای قبول بسته پیشنهادی غرب تحت فشار قرار دهد.
ایران به عنوان عضو رسمی آژانس انرژی اتمی، طبق چارچوب و موازین مندرج در معاهده NPT و پادمان مربوطه و نیز براساس مقررات آژانس مشغول انجام فعالیت های هسته ای صلح آمیز برای دستیابی به انرژی است. تهران در عین حال که آماده استقبال از پیشنهادها و راهکارهای کشورها برای کمک به حل موضوع هسته ای است، معتقد است تحت هیچ شرایطی از انجام فعالیت های قانونی به منظور دستیابی به انرژی صلح آمیز هسته ای دست نمی کشد.
آمریکا، دغدغه مشترک ایران و ترکیه
رسالت هم با عنوان: دو همسایه و یک دغدغه نوشته است:
سفر اخیر دکتر محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور کشورمان به ترکیه از ابعاد مختلفی حائز اهمیت بود. تحقق این سفر به ترکیه به عنوان یک کشورعضو پیمان آتلانتیک شمالی که با اعمال فشارهای غرب و در راس آن آمریکا در محدود ساختن روابط با ایران تحت فشار می باشد، می تواند موفقیتی برای دیپلماسی ایران به شمار رود. به عبارت بهتر، واشنگتن و برخی کشورهای اروپایی سعی دارند با استناد به ابزارهای مختلف سلبی و ایجابی، آنکارا را در راستای محدودنمودن مناسبات با تهران تحت فشار قرار دهند. این در حالی است که موقعیت خاص خاورمیانه و پشتوانه تاریخی روابط دو کشور همسایه اقتضا می کند تا روابط تهران ـ آنکارا به گونه ای مستقیم، موثر و دوجانبه تبیین گردد.
در جریان دیدار رئیس جمهور کشورمان و رجب طیب اردوغان نخست وزیر ترکیه، طرفین از توسعه روابط روزافزون ابراز خرسندی کردند و چشم انداز آینده روابط را مورد بحث و بررسی قرار دادند. مقامات عالی رتبه ایران و ترکیه با اشاره به لزوم اجرایی شدن همه جانبه توافق های انجام شده در مذاکرات هیئت های رسمی، بر اجرایی شدن این توافق ها در مدت زمان کوتاهی تاکید کردند.
سیاست خارجی آنکارا در دوره زعامت حزب حاکم عدالت و توسعه گشایش ها و رویکردهای تازه ای داشته و از وجهه بین المللی بسیار متفاوتی با سیاست خارجی گذشته این کشور برخوردار شده و این خود در نزدیک سازی دوکشور و دیدگاه های منطقه ای آنها نقش موثری بازی کرده است…
شاید دغدغه ای ظاهری که در برهه فعلی ایران و ترکیه را با یکدیگر مرتبط سازد مسئله عراق باشد. تهران و آنکارا هردو نگران وضعیت عراق و مناسبات امنیتی شکل گرفته در همسایه مشترک خود هستند. اما به اعتقاد نگارنده، در ماورای این نگرانی طبیعی دغدغه مشترک بالاتری است که تهران و آنکارا باید در آنالیز مشترک آن تلاش مجدانه ای داشته باشند. این دغدغه مشترک وجود اهرمهای بازدارنده در مسیر تعالی دو کشور همسایه است. کاخ سفید نسبت به کشورهای مسلمان، خصوصا کشورهایی که مردم آنها احزاب اسلامی را بر احزاب سکولار ترجیح دهند نگاه خاص و مغرضانه ای دارد. این نگاه مغرضانه طی سالهای اخیر در سیاست خارجی آمریکا نمود ویژه ای داشته است. بر این اساس اتاقهای فکر آمریکا به سیاستمداران خود توصیه می کنند که همواره حداقل یا حداکثری از فشار های سیاسی را بر روی کشورهای هدف حفظ نمایند. این فشارها ماهیتی مشترک اما اشکال متفاوت دارند.
در خصوص جمهوری اسلامی ایران، شاهد استفاده آمریکا از اهرم انرژی هسته ای هستیم. بر این اساس آمریکا سعی دارد با بهره گیری از تحریمهای گوناگون و انواع تهدیدات دیگر مانع از تداوم حرکت روبه رشد تهران شود. این در حالی است که ایران طی سه دهه اخیر به بهترین نحو ممکن پاسخ ایالات متحده و برخی کشورهای توسعه طلب اروپایی را داده است. در ترکیه نیز آمریکااز اهرمهای فشار دیگری استفاده می کند. حمایت واشنگتن از جدایی طلبان پ. ک. ک مسئله ای است که بر مقامات آنکارا مستور نیست. از سوی دیگر، آمریکا از نوع برخورد دوگانه و ابزارگرایانه اتحادیه اروپا با ترکیه به شدت استقبال می نماید. ایران و ترکیه به عنوان دو کشور همسایه باید این فشارهای متحدالجهت و مختلف الشکل را را به گونه ای راهبردی مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و در خصوص برخورد با آنها همکاری مثمر ثمری داشته باشند.
سفر اخیر رئیس جمهور کشورمان به ترکیه، در برهه ای که واشنگتن و تروئیکای اروپایی سعی در منزوی نشان دادن چهره ایران اسلامی دارند موفقیتی بزرگ برای دستگاه دیپلماسی ما محسوب می شود. این سفر می تواند مقدمه جهت اتخاذ رویکرد مشترک دو همسایه در خصوص تهدیدات پیرامونی موجود باشد. تهدیداتی که مصدر آن راباید در کاخ سفید و متعاقبا تل آویو جستجو نمود.
آن که رفت و آن که ماند
آن که می رود و آن که می ماند… استالین و سولژنیتسین که بخشی از آن در پی آمده است:
دکتر عطاءالله مهاجرانی در شماره اخیر مجله شهروند نوشته ای دارد با عنوان:
الکساندر سولژنیتسین به روایت پسرش آرام و بی دارو و درد در آستانه نیمه شب روز یکشنبه، سوم اوت ـ ۱٣ مرداد ـ درگذشت. اندکی مانده بود تا نود ساله شود. کشتی تنش شکست و روح توفانی شورانگیزش به ابدیت پیوست. وقتی پس از بیست سال تبعید به کشورش بازگشت؛ گورباچف کوشید به هر نحوی که شده در دل سولژنیتسین راهی پیدا کند. جایزه ای برای سولژنیتسین تدارک دیدند که نپذیرفت…خواستند به رمان ماندگار مجمع الجزایر گولاک جایزه بدهند؛ گفت آن رمان روایت آدم کشی و جنایات بی شمارست. به چنان رمانی که جایزه نمی دهند؛ اگر هم دادند که نویسنده نمی گیرد!
کوشش یلتسین هم راه به جایی نبرد، البته زیرکی و هوشمندی پوتین و شیوه ای که برای اعطای جایزه طراحی کرده بودند؛ موجب شد که سولژنیتسین جایزه را پذیرفت. مثل قدیسی با محاسن سپید و پیشانی بلند و نگاهی نافذ کنار میز کوچکی نشسته بود. پوتین به کنارش رفت و دسته گل رز بزرگی را کنار دست سولژنیتسین گذاشت. انگار کودکی در بارگاه قدیسی.
تابلو متناقض نمایی بود. استالین در قامت و قواره پوتین کوچک شده بود وآن جوان ۲۷ ساله ای که در سال ۱۹۴۵ محاکمه غیابی اش کردند، چنان پرهیبت مثل صخره بلندی بر جای خویش نشسته بود.
اندکی دیگر پوتین هم غبار می شود و دود پراکنده، اما سولژنیتسین ؛ گذار سالها و سده ها بر درخشندگی او خواهد افزود.
در روزگاری که گمان می رفت استالین نیرومندترین فرد در اتحاد شوروی سوسیالیستی ست، سولژنیتسین در اردوگاه کار گولاک به ظاهر هیچ نداشت. یکی از تلخ ترین جمله های مجمع الجزایر گولاک این جمله است:
در این جا ما همه نمی میریم. اما تغییر می کنیم
انسانها به درجه مقاومت و صلابتی که دارند، در برابر سختی ها پایداری می کنند و یا از پای می افتند.
زندان و شکنجه و تحقیر برای این است که انسان ها از خویشتن خویش خالی شوند. حس بیهودگی و پوچی بر آن ها غالب شود و سرانجام تسلیم شوند. استخفاف و نهایت تسلیم شدن.
اما انسان هایی هستند که از رنج و درد نردبانی می سازند که آنان را به اوجی می رساند غبطه برانگیز. به تعبیر شاملو:
من زنده ام به رنج
می سوزدم چراغ تن از درد
بی سبب نیست که سولژنیتسین با زندان به عنوان یک دوست و رفیق شفیق سخن می گوید:
ممنونم زندان! که در زندگانی من بودی
ظاهرا زندان ضد زندگی ست. حال چه اتفاقی می افتد که زندان چشمه جوشان زندگی می شود؟ زندانی شدن داستایفسکی در سیبری، زندانی شدن نلسون ماندلا و زندانی شدن سولژنیتسین در اردوگاه کار. درود بر زندان و رنج سنگینی که ثمرش داستایفسکی و ماندلا و سولژنیتسین شده است! اینان جزو میراث ماندگار انسانند. چراغ هایی افروخته به رنج در مسیر تاریک زندگی.
سولژنیتسین در متن بحران انقلاب اکتبر و جنگ جهانی اول به دنیا آمد. روسیه شوریده تر از تمام تاریخش بود که صدای گریه آلکسی کوچک در خانه شان طنین انداخت. در نوجوانی و جوانی ریاضیات و فلسفه خواند؛ اما داستان بود که دلش را ربوده بود. ریاضیات و فلسفه در رمان به کارش آمدو دقت ریاضی و ژرفای فلسفی مجمع الجزایر گولاک از کجاست؟ در نوجوانی کشورش در تب تند جنگ داخلی می سوخت. هنوز قامت راست نکرده بود که جنگ جهانی دوم از راه رسید. افسر مخابرات بود. در جبهه پروسیای شرقی می جنگید که یک نامه، نامه ای به دوستی، سرنوشت او و ادبیات روسیه را دگرگون کرد.
شبستری در گلشن راز می گوید:
اگر یک ذره را برگیری از جای
اثــر یابــد همـه عالم سراپای!
آن نامه، نامه ای خصوصی به دوستی بود که در آن الکسی جوان ۲۷ ساله از جنگ و استالین انتقاد کرده بود. ماموران اطلاعاتی نامه اش را خواندند. براساس بند ۱۰ و ۱۲ ماده ۵٨ قانون مجازات در شوروی محکوم شد. آن ماده در تاریخ روسیه معروفترین ماده است. ماده کشدار و تفسیرپذیری که می شد با کمترین بهانه هرکه را می خواستند بازداشت کنند و به زندان و اردوگاه کار بیفکنند. چیزی شبیه عنوان آشنای: تشویش افکار عمومی
اکنون ما با فراغ بال می گوییم چه خوب کردند که با محکومیت سولژنیتسین ادبیات و اندیشه و هنر را گامی بلند به پیش بردند.
دست آن شیخ ببوسید که تکفیرم کرد
محتسب را بنــوازید که زنجیرم کرد!
منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی
|