مطبوعات آفریقا، غایب از میانه


بامداد زندی


• یکی از مشخصه های اصلی خود کامگان این است که در عرصه اعمال قدرت از هم تقلید می کنند بنا بر این فقدان همبستگی بین روزنامه نگاران و مردم آفریقا خلاء خطرناکی پدید می آورد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲۰ شهريور ۱٣٨۴ -  ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۵


چالش فراروی روزنامه نگاران، سردبيران و خوانندگان مطبوعات در بيشتر كشور های آفريقايی در سركوب آزادی مطبوعات خلاصه نمی شود و پای بود و نبود مطبوعات در ميان است. برای نمونه، در دوران حاكميت خودكامگان ريز و درشت نيجريه چنان بلايی بر سر بسياری از روزنامه نگاران آمد كه بيشترشان حتی دوست ندارند به ياد آن رويدادها بيفتند. اذيت و آزار مداوم، ضرب و شتم، شكنجه، پرونده سازی و اتهامات دروغين و حبس های طولانی مدت و نامتناسب با جرم.
سرنوشت روزنامه نگارجوانی به نام " باگاودا  كالتو" شايد عجيب و غريب ترين سرنوشت در ميان انبوه  قربانيان در نيجريه باشد. جنازه اش در دستشويی هتلی در شهر "كادونا" پيدا شد. در كنار بقايای بمبی دستی و پس از انفجاری كه كسی صدای اش را نشنيده بود. البته نسخه ای ازكتاب من" مرد مرده" هم در كنارش افتاده بود.
حكومت می خواست وانمودكند كه "كالتو" يكی از مريدان من است و به هنگام درست كردن بمب برای انجام عمليات تروريستی عليه ی حكومت خودكامه ی " سانی آباچا" كشته شده است. تنها پس از مرگ "آباچا" و سيل اعترافات نيروهای پليس كه دست به چنين جنايت هايی می زدند دروغين بودن اين پرونده سازی ها برملا شد.
اهالی مطبوعات هم با آن كه تلفات فراوانی می دادند دست از مبارزه برنمی داشتند. روزنامه نگاران به انتشار زير زمينی مطالب خود دست زدند كه نمونه ی درخشان آن را روزنامه نگاران اروپای شرقی در قالب ساميزدات به دست داده بودند. پليس به يكی از مخفی گاه ها كه حمله می برد كار نشر به مكان امن ديگر انتقال می يافت. فروش نشريات مخفی را هم نوجوانان داوطلبی انجام می دادند كه همانند كاميكازه های ژاپنی به سرعت برق در راه بندان ها كار خود را انجام می دادند. برخی از آن ها بيش از هفت يا هشت سال هم نداشتند و اغلب دستگيرمی شدند، كتك می خوردند و هفته ها و ماه ها به زندان می افتادند اما همين كه از زندان بيرون می آمدند دوباره كار پر خطرشان را از سرمی گرفتند.
اما نيجريه را نبايد نماد نيروی شگرف مطبوعات انگاشت. اين افتخار از آن منطقه و دوره ی تاريخی ديگری است. اگر معيارهايی چون موشكافي، بسيج قابليت ها، پی گيري، سازمان دهی و اثر گذاری شگرف را ملاك قرار دهيم اين جايزه نصيب مطبوعاتی می شود كه در زمينه سازی برای كشتار سال ١۹۹۴ رواندا و به هنگام درگرفتن كشتار توتسی ها در راهبري، پايشگری و انباشت جنون نسل كشان، نقشی تمام عيار ايفا كردند. نكته ی تلخی است اما بايد پذيرفت كه مطبوعات در آن رويداد پرچمدار تجاوز و خشونت بودند و نه مانند هميشه قربانيان خشونت.
آن چه روی داد چنان آشنا است كه نيازی به بازسازی واقعه نيست. آن چه اكنون اهميت دارد نقشی است كه ساير مطبوعات آفريقا می توانستند ايفا كنند  و زير سئوال رفتن ظرفيت ديده بانی آن هااست.
بسياری از اهالی آفريقا، حتی آن هايی كه از امور جهان سر در می آورند هرگز نام راديوی مايلز كالينز را نشنيده اند و نمی دانند كه در نسل كشی رواندا چه نقش بی شرمانه ای ايفا كرد. مايه ی تاسف است كه تا وقتی رسانه های خارجی آستين بالا نزنند مسائل آفريقا در حوزه ی عمومی مطرح نمی شوند. رسانه های خارجی هستند كه دست داشتن برخی قدرت های خارجی در تداوم نقض حقوق بشر را برملا می كنند.همين رسانه ها بودند كه به تفصيل كوتاهی های سازمان ملل را برملا كردند، سازمانی كه نمايندگان اش در رواندا حضور داشتند ولی به علت آن كه از به كار بردن واژه ی نسل كشی ابا داشتند فاجعه به بار آمد. خلاصه كلام آن كه مطبوعات آفريقا نگرش فرامرزی ندارند و در مواجهه با جهانيان سخن گوی كل قاره ی آفريقا نيستند.
واكنش مطبوعات آفريقا در برابر كشتار ها و تجاوز به زنان در"دارفور"دست كمی از سكوت نداشت.
بار ديگر سر خوانندگان مطبوعات در آفريقا بی كلاه ماند و چاره ای نداشتند كه برای پی بردن به ابعاد فاجعه به سراغ گزارش های خبری خارجيان بروند.
جامعه ی مدنی آفريقا كه مطبوعات بلندگوی آن هستند نمی تواند از سرزنش هايی طفره برود كه بابت فشار نياوردن به رهبران آفريقايی برای شتافتن به كمك هم نوعان شان در آفريقا می شنوند. امروزه قاره آفريقا ، از ليبريا گرفته تا كنگو دچار چنان مخمصه ای است كه مطبوعات بايد هم نقش ديده بان را ايفا كنند هم نقش سيخونك را. اين مطبوعات آفريقا هستند كه بايد سر مشقی از همبستگی به دست دهند.
تنها به هنگام آشوب ها نبايد به سراغ همبستگی رفت. توسل به دشنام های مبتذل و تحقيرآميزی چون" دخالت خارجي"، "گزارش مغرضانه" و "بلندگوی استكبار" كه واژگان مورد علاقه ی حكومت های سركوب گر و فاسد است چيزی جز زبان بازی حرفه ای و مبتنی بر منافع شخصی نيست و حتی آن هايی هم كه مدام چنين واژه ها يی را به زبان می آورند اين را می دانند. واكنش مطبوعات آفريقا هم بايد اين باشد كه خودشان تحليل، تفسير و روايت كنند.
متاسفانه در شرايط سركوب، مانند شرايطی كه در زيمبابوه برقرار است روزنامه نگاران جهان سوم به سرنخ گرفتن از رهبران كشور خودشان و اطرافيان خودكامگان افسار گسيخته روی می آورند. چنين واكنشی است كه سبب شده است زيمبابوه در عمل به منطقه ای خالی از روزنامه نگار تبديل شود و تنها روزنامه نگاران خارجی به رابرت موگابه، رييس جمهور زيمبابوه فشار بياورند.
يكی از مشخصه های اصلی خود كامگان اين است كه در عرصه اعمال قدرت از هم تقليد می كنند بنا بر اين فقدان همبستگی بين روزنامه نگاران و مردم آفريقا خلاء خطرناكی پديدمی آورد. امروز لوله ی تفنگ بر پيشانی مطبوعات زيمبابوه قرار گرفته است. اما فردا چطور؟ نبايد از ياد ببريم كه بلند پروازی های منطقه ای اغلب با اعتقاد به سانسور همراه است.
 
برگرفته از : وبگاه 
http://www.project-syndicate.org
 
* ووله سوينكا، برنده ی نوبل ادبيات درسال ١۹٨۶ واهل نيجريه است.