شورش های فرانسه نشان گر ضرورت اصلاح مدل اجتماعی اروپا است
گفت وگو با آنتونی گیدنز


بامداد زندی


• درکشورهایی چون فرانسه، اسپانیا و ایتالیا نرخ زاد و ولد به پایین ترین حد خود در تاریخ بشریت رسیده است. این موضوع به ویژه درباره ی ایتالیا جالب است که کشوری کاتولیک است. به نظر من این تعارض ناشی از انقلاب زنان است.زنی که بخواهد وارد بازار کار شود در خارج از خانواده ی سنتی محافظی ندارد بنا بر این دوست ندارند بچه دارشوند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲٨ آبان ۱٣٨۴ -  ۱۹ نوامبر ۲۰۰۵


برگرفته از: وبگاه فصل نامه ي نيوپرسپكتيو (ان پي كيو)، پاييز٢٠٠۵

ناتان جرالدز : " مدل اجتماعي اروپا" درقالب دولت هاي رفاه دست خوش چالش هاي جهاني شدن و پيري جامعه شده است. اكنون شورش هاي فرانسه نيزچالش ديگري را آاشكاركرده است كه همان شكست درجذب مهاجران است. داستان ازچه قراراست؟
آنتوني گيدنز : فرانسه پيش ازاين هم دچارتنگناهاي فراواني بود.فرانسه نظام رفاهي پايداري ندارد. به جذب آن دسته مردمي كه اكنون به خيابان ها ريخته اند توجه ي چنداني نكرده بودند.پس زمينه ي اين شورش ها نيزنرخ بالاوديرپاي بيكاري به ويژه درميان جوانان بوده است. درمناطقي كه شورش درگرفته است نرخ بيكاري بيش از ۴٠ درصد است.
چنين وضعي به هيچ وجه درجاهاي ديگراروپا به چشم نمي خورد. نرخ بيكاري درانگلستان فقط ٣.۴ درصد است. بازار كاردرانگلستان كارآمد است.
پس مي بينيم كه دركشورهاي مختلف اروپا مدل اجتماعي گوناگوني وجوددارد وبنابراين چالش ها هم متفاوت است.
 
ناتان جرالدز : توني بلر براي سايركشورهاي اروپايي درباره ضرورت اصلاحات موعظه مي كند.مثل افزايش انعطاف پذيري بازاركاربه منظورايجادشرايط مساعدبراي كارآفريني و استخدام نيروهاي كارصفركيلومتر.آيا فرانسه هم نبايد به اين گونه سياست گزاري ها دست بزندتابراي جوانان شورشي مهاجر اشتغال ايجاد كند؟
آنتوني گيدنز : بله درست است. حق با توني بلر بود كه درسخن راني اش درماه ژوئن گفته بود بايددرمدل اجتماعي اروپا بازنگري هايي انجام دادتاامكان جذب ٢٠ ميليون نفربيكاروجودداشته باشد.اين همان پروژه اي است كه به هنگام رياست انگلستان براتحاديه ي اروپا من هم درآن دستي داشتم.
درست همان كشورهايي كانون بيكاري اند كه دربازاركارشان اصلاحات انجام نشده است.يعني فرانسه، آلمان وايتاليا. طي ١٠ تا ١۵ سال گذشته كشورهايي دراروپا موفق بوده اند كه بازاركارانعطاف پذيرتري داشته اند. نيازي هم به بازاركاربه سبك آمريكايي نيست، بازاركارمبتني براصل" استخدام و اخراج".
درنهايت مي توان پرسيد كه اصلاحات براي اين كشورهاي اصلي اروپا چه دست آوردي دارد؟ افزايش سرمايه گذاري درزمينه ي پژوهش و فناوري. كشورهاي اسكانديناوي دراين راه پيش تاز بوده اند. سازماندهي مجددآموزش عالي و دريافت شهريه اي متناسب بابت ارائه ي خدمات آموزشي. گشوده ترسازي بازارسرمايه به منظورايجاد محيط مناسب براي جذب سرمايه گذاري. براي مثال، آلمان بيشتربه سرمايه گذاري درزمينه ي شبكه هاي شركتي اتكاداردنه بازارجهاني سرمايه. وهمان طوركه گفتم مي توان مانند كشورهاي اسكانديناوي درچارچوب  بازاركارانعطاف پذير به كارگران كمك كرد تا با دگرگوني هاي فناوري همپاشوند.
 
ناتان جرالدز : آيا هزينه ي رفاه كهنسالان را كه براي بقاي مدل اجتماعي اروپا اهميت فراوان دارند كارگران مهاجرنمي توانند بپردازند؟
آنتوني گيدنز : دركشورهايي چون فرانسه، اسپانيا و ايتاليا نرخ زادوولد به پايين ترين حد خود درتاريخ بشريت رسيده است. اين موضوع به ويژه درباره ي ايتاليا جالب است كه كشوري كاتوليك است. به نظر من اين تعارض ناشي از انقلاب زنان است.زني كه بخواهد وارد بازاركارشود درخارج از خانواده ي سنتي محافظي نداردبنابراين دوست ندارند بچه دارشوند.
اختلاف جمعيت شناختي اصلي بين اتحاديه ي اروپا وايالات متحده دركل ناشي ازموج ديرپاي مهاجرت هاي انبوه درايالات متحده است.براي همين است كه جامعه ي آمريكا جوان تر واحياشونده است.
مهاجرت مي تواند درحل بحران حقوق بازنشستگي دراروپااثرمثبت داشته باشد ولي نمي تواند آن را برطرف كند.مگرآن كه موج گسترده اي از مهاجرت ورودي شكل بگيرد. روشن است كه بخش ديگري از پاسخ نيز مثبت نگري به پديده ي كهنسالي است وبايدبه كهنسالان هم حق كاركردن بدهيم، نگرشي كه به طورفزاينده اي درايالات متحده وجوددارد.
دراروپافقط ٣٣ درصدمردان بالاي ۵٨ سال كارمي كنند. اين رقم درايالات متحده ۶٠ درصدودرژاپن ۶۶ درصد است. بازنشستگي دراروپا زودهنگام است وبايددرآن بازنگري كرد.
 
ناتان جرالدز :آيا علت اصلي شورش ها درفرانسه نابرابري اجتماعي اقتصادي است يا فرهنگ ومذهب اسلامي جوانان مهاجرهم دراين شورش ها دخالت دارد؟
آنتوني گيدنز : به نظرمن علت اجتماعي اقتصادي دارد.دركشوري كه بخش زيادي از جوانان هيچ گاه كاري نداشته اند وبسياري شان هم تحصيلات خوبي دارند چنين چيزهايي رخ مي دهد.
همچنين مجبورند بچه هاي شان را درنواحي تك افتاده اي باربياورندكه فقربيدادمي كند. آلونك نشين هاي اطراف پاريس حتي از آلونك نشين هاي آمريكا هم بزرگ ترند. درواقع، مهاجران مسلمان درفرانسه همانند مسلمانان درهلند "تك افتاده" اند وبه موازات جامعه اصلي وبه صورت جدازندگي مي كنند.
دراين نواحي كه فقروجداسري نسل اندرنسل انباشته شده است احتمال دست يافتن به كاربسيارناچيزاست يافتن كارثابت كه جاي خوددارد.
درچنين پس زمينه اي است كه اسلام واختلافات فرهنگي نيز مي توانند نقش خودرا ايفا كنندوجداسري از كل جامعه را تقويت مي كنند،حتي اگرمحرك اصلي خشونت نباشند برخلاف قضيه ي قتل (تئو)وانگوگ(فيلم ساز) هلندي.
اين جا هم با تناقضي مواجه هستيم.برخلاف آن چه درگذشته بودامروزه اين جمعيت هاي مهاجردرنوعي محيط ملغمه اي به سرمي برندكه آميزه اي است ازمكان كنوني وجايي كه ازآن آمده اند. اكنون كه اينترنت وسايررسانه ها سربرآورده انداهالي آفريقاي شمالي وسايرمسلمانان به حفظ پيوند شان با جامعه ي جهاني اسلامي گرايش دارنددرحالي كه از جريان اصلي زندگي درفرانسه جداافتاده اند.همانند سايرمهاجران كنوني جهان كه درنوعي اقليت نشين شبكه اي به سرمي برند.