خوشا هر آنچه که تو باغ باغ می خواهی


محمدعلی بهمنی


• زمانه وار اگر می پسندی ام کر و لال
به سنگفرش تو این خون تازه باد حلال

مجال شکوه ندارم، ولی ملالی نیست
که دوست جان کلام من است در همه حال ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۵ شهريور ۱٣٨۷ -  ۲۶ اوت ۲۰۰٨


 
زمانه وار اگر می پسندی ام کر و لال
به سنگفرش تو این خون تازه باد حلال
 
مجال شکوه ندارم ولی ملالی نیست
که دوست جان کلام من است در همه حال
 
قسم به تو، که دگر پاسخی نخواهم گفت
به واژه ها که مرا برده اند زیر سوال  
 
تو فصل پنجم عمر منی وُ  تقویمم
بشوق توست که تکرار می شود هر سال
 
ترا ز دفتر حافظ گرفته ام، یعنی
که تا همیشه ز چشمت نمی نهم ای فال
 
مرا زدست تو این جان ِ بر لب آمده نیز
نهایتی ست که آسان نمی دهم به زوال
 
خوشا هر آنچه که تو باغ باغ می خواهی
بگو رسیده بیفتم به دامنت، یا کال؟
 
اگر چه نیستم آری، بلور بارفَتن
مرا، ولی، مشکن، گاه قیمتی ست سفال
 
بیا عبور کن از این پل تماشایی
ببین چگونه گذر کرده ام ز هر چه محال
 
ببین بجز تو که پامال دره ات شده ام
کدام قله نشین را نکرده ام پامال
 
تو کیستی؟ که سفرکردن از هوایت را
نمی توانم، حتی به بالهای خیال