روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۱۱ شهريور ۱٣٨۷ -
۱ سپتامبر ۲۰۰٨
حران اوستیا و تغییر معادلات استراتژیک مسأله ایران
روسها به محض دریافت امتیازهای کافی آماده اند به همکاری ضد ایرانی با غرب ادامه دهند!
حضور هاشمی در کرسی ریاست خبرگان از پدیده های مهم این دوره خبرگان است
به سخنان ناطق نوری و باهنر بنگرید
دولت باید برای طرح هدفمند کردن یارانه ها، بودجه مکمل بیاورد
گستاخی یک شیخ نشین!
روزنامه کیهان باعنوان: بحران اوستیا و مساله ایران نوشته است:
منازعه اوستیای جنوبی تقریباً تمامی معادلات استراتژیکی و ژئوپلتیکی در منطقه آسیای میانه و اروپای شرقی را دگرگون کرده است. ابعاد این دگرگونی تا آنجاست که هیچ حوزه دیپلماتیکی از پس لرزه های آن بی نصیب نمانده و مخصوصاً همه آن موضوعاتی که حل و فصل یا تداوم رسیدگی به آنها مستلزم تبادل نظر همه بازیگران عمده جهانی است، گرفتار نوعی حالت تعلیق و بلاتکلیفی شده است.
ماتریس روابط آمریکا، اروپا، روسیه و کشورهای خاورمیانه ای هرگز ساده نبوده و گاه تا حد غیرقابل فهمی پیچیده شده است. با این وجود از زمان پایان جنگ سرد به این سو، این روابط هیچگاه به اندازه امروز حاد نشده و به مرز بحران نزدیک نشده بود. پیچیدگی در عرصه روابط بین الملل یک مفهوم طبیعی است اما بحران همواره واجب الاجتناب دانسته می شود و زمانی که یک بحران ـ در حد درگیری نظامی ـ به رغم تمامی تلاش ها خود را به جامعه بین المللی تحمیل می کند، قبل از هرچیز به این معناست که کار از گفت وگو فراتر رفته و امکان مفاهمه منتفی شده است. چنین بن بستی اگرچه درباره یک موضوع خاص پیش آمده و کار را به درگیری کشانده است، اما مطابق قاعده ای نانوشته در چانه زنی های دیپلماتیک به سرعت به دیگر حوزه ها نیز سرایت می کند و پروژه های مشترک را به محاق می برد. از جمله، امروز تقریباً دراین باره تردیدی نیست که مسئله ایران یکی از این پروژه های مشترک به محاق رفته است.
برای فهم اینکه درگیری های اخیر در آسیای میانه معادلات استراتژیک در مورد ایران را تا چه حد و چگونه جابجا کرده و این جابجایی چه اندازه عمیق است ابتدا باید نگاهی اجمالی به خود صحنه انداخت. ناشکیبایی روسیه برای مداخله نظامی در اوستیا به تعبیر برخی از کارشناسان این حوزه هیچ معنایی جز این نداشت که روس ها احساس کردند غرب قصد مسدود کردن شاهرگ حیاتی آنها را دارد و به همین دلیل در حالی که هنوز امکان های دیپلماتیک روی میز بود و به اصطلاح دیپلماسی به پایان نرسیده بود قوای نظامی خود را با اختیارات کامل به اوستیا و بعد بلافاصله به خاک گرجستان اعزام کردند. چند روز بعد از پایان درگیری ها مقام های روس به صراحت گفتند که از حضور نیروهای آمریکایی که مستقیماً از فرماندهان خود در واشنگتن دستور می گرفتند در محل درگیری ها باخبر بوده اند؛ ضمن اینکه در میانه جنگ هم اخبار متعددی درباره کمک تسلیحاتی بی دریغ آمریکا و اسرائیل به گرجستان منتشر شد. ویلادیمیر پوتین نخست وزیر روسیه در صریح ترین اظهارات در این باره مستقیماً آمریکا را متهم کرد. البته بلافاصله از جانب سخنگوی وزارت خارجه آمریکا پاسخ گرفت که مشاوره های بدی دریافت می کند و گمراه شده است. روسیه و آمریکا در مقابله با یکدیگر البته به هیچ وجه به جنگ لفظی بسنده نکردند. روسیه بلافاصله دو منطقه جدایی طلب آبخازیا و اوستیا را به رسمیت شناخت، تمامی روابط نظامی خود با ناتو را قطع کرد و به تهدید در این باره روی آورد که ممکن است در همکاری های خود با غرب درباره ایران تجدید نظر کند. علاوه بر این روس ها چند روز بعد از پایان درگیری، موشکی آزمایش کردند که تا حد زیادی از توان سپر دفاع موشکی آمریکا فراتر می رفت.
در جانب مقابل، آمریکا گرجستان را تحریک کرد که کلیه روابط دیپلماتیک خود با روسیه را به حال تعلیق درآورد، گزینه لغو قرارداد همکاری هسته ای غیر نظامی را روی میز گذاشت (همان امتیاز بزرگی که برای جلب همراهی روسیه با قطعنامه های ضد ایرانی شورای امنیت به آن واگذار کرده بود)، در روز ۱۴ اوت موافقتنامه استقرار چند سیستم موشک و ضد موشک را با لهستان نهایی کرد در حالی که مدتی قبل (حدود ٨ ژوئیه) قرارداد ساخت و راه اندازی چند ایستگاه راداری را با چک به امضا رسانده بود و نهایتاً اینکه اعلام کرد روند عضویت گرجستان در ناتو را تسریع می کند. از سوی دیگر، اروپایی ها که از ابتدای بحران سعی کرده بودند خود را از آن برکنار نگهدارند، تحت فشار آمریکا بالاخره قدم به صحنه منازعه گذاشتند و دو روز پیش بود که بحث هایی درباره اعمال تحریم های متقابل از جانب روسیه و اروپا علیه یکدیگر برای نخستین بار منتشر شد. شکسته شدن حزم و احتیاط اروپا در حالی که در آستانه فصل سرما به تضمین امنیت انرژی دریافتی از جانب روسیه نیاز مبرم دارند ـ و روس ها هم با بمباران خط لوله گاز در میانه جنگ نشان دادند در شرایط جنگی چندان خود را به این قبیل امور متعهد نمی دانند ـ به وضوح حاکی از آن بود که منازعه عمق پیدا کرده و حل آن به سادگی میسر نخواهد بود.
با پیش چشم داشتن این تصویر می توان درک درست تری از اینکه روند مباحثات درباره مسئله ایران چگونه تغییر کرده، به دست آورد.
۱ ـ مسلما اولین اتفاقی که از این به بعد رخ خواهد داد این است که روسها ـ چنانکه در این کار سابقه دارند ـ تلاش کنند با ایران به عنوان یک برگ در مقابل غرب برخورد کنند. پوتین در سخنان روز جمعه خود آشکارا گفته بود که تغییر موضع مسکو
درباره ایران مشروط به عدم تغییر موضع غرب درباره گرجستان و اوستیاست و این تلویحاً به این معناست که روس ها به محض دریافت امتیازهای کافی آماده خواهند بود به روند گذشته خود و همکاری ضدایرانی با غرب ادامه دهند و طبعاً این حقیقتی است که هرگز از چشم دستگاه تصمیم سازی استراتژیک ایران پنهان نمی ماند.
۲ ـ گذشته از بازی سنتی مسکو، پس از بحران اوستیا غرب به وضوح احساس می کند مهم ترین سرمایه خود در مقابل ایران را که اقدام اجماعی بوده از دست داده است. تا حدود یک ماه پیش این غربی ها بودند که دائماً در صحبت های رسمی و غیررسمی برای دریافت هرچه سریع تر یک پاسخ روشن از ایران فشار می آوردند اما اکنون دیپلمات ها در تهران می گویند دیگر آن عجله و شور و حال در طرف غربی قابل مشاهده نیست و آنها علاقه ای برای حضور هرچه سریع تر پای میز از خود نشان نمی دهند. علت این اتفاق بسیار ساده است. مهم ترین مانور غربی ها تا امروز در مقابل ایران همواره این بوده که مخالفت با برنامه غنی سازی آن نه نگاه این یا آن کشور خاص بلکه درخواست تمامی جامعه جهانی است. اگرچه پیش از این نیز پیدا بود که مقصودشان از جامعه جهانی همان جمع ۶ عضوی است اما حالا دیگر آن ادعا حتی در همان حد هم قابل طرح نیست و اجماع لرزان درون گروه ۶ کاملاً از دست رفته است. پس طبیعی است که تحت چنین شرایطی غربی ها وقت گذرانی و بهانه آوردن را به آغاز یک مذاکره واقعی ترجیح بدهند. برگ های ایران همچنان روی میز است اما غربی ها بعید است که توان و انگیزه قبل را برای رویارویی داشته باشند.
٣ ـ و نکته نهایی این است که به نظر می رسد فرایند مبادله امتیاز و چانه زنی متقابل که مهم ترین ابزار غرب برای رفع بن بست های مذاکراتی خود درباره ایران بوده، این بار به اندازه گذشته کارآمد نخواهد بود. رویارویی نظامی و استراتژیک بین روسیه و غرب بحرانی عمیق تر از آن بوجود آورده است که با امتیازهای جزئی قابل رفع و رجوع باشد. فرضاً آمریکایی ها بخواهند به روسیه امتیاز بدهند و نظر مساعد آن را علیه ایران جلب کنند، حجم امتیاز این بار باید بسیار بزرگ باشد و در فضای حیثیتی که اکنون ایجاد شده و با توجه به آفتاب لب بام بودن دولت بوش، بعید است که سیستم آمریکا آمادگی چنین اقدامی را لااقل در کوتاه مدت داشته باشد. درون غرب این نگاهی جدی است که معامله با ایران و پذیرش ایران هسته ای، گزینه ای سهل تر از واگذاری امتیاز استراتژیک به روسیه در شرایط جنگی است.
حضور مهم هاشمی
محمدعلی ابطحی درروزنامه کارگزاران با عنوان: خبرگان و جایگاه هاشمی نوشته است:
هفته گذشته اجلاس سالانه خبرگان رهبری تشکیل شده بود. خبرگان در نظام قانونی و اجرایی کشور در عین آنکه کم ترین جلسات را تشکیل می دهند اما به دلیل دو وظیفه نظارت و انتخاب رهبری که برعهده دارند و اهمیت و جایگاه اول و تعیین کننده رهبر و ولی فقیه در نظام جمهوری اسلامی، بالقوه مهم ترین ارگان کشور محسوب می شوند. به خصوص آنکه خبرگان کنونی همه مجتهد و فقیهند و عملا مسئول تعیین ولی فقیه هستند که با پسوند مطلقه، قدرت اصلی و فصل الخطاب در قانون اساسی معرفی شده است و عملا سایر وظایف رهبری تحت الشعاع و زیر عنوان ولایت فقیه عملی می گردد. اینکه بر اساس قانون اساسی حتی ولی فقیه که نمایندگی از حضرت مهدی(عج) در عهد غیبت می کند و یک اصل مذهبی است که باید در حوادث واقعه به آنان رجوع شود، با ساز وکار انتخاب خبرگان توسط مردم شکل می گیرد نشانه مهمی است که حکایت از اهمیت و نقش مردم در اداره کشور می کند و دلیلی است که بسط ید حاکم شرع و ولایت او بر اساس قانون اساسی بعد از رای مردم شکل می گیرد و کسانی که رای مردم را تزیینی می پندارند، از چارچوبه قانون اساسی که تنها میثاق مردم و حکومت است خارجند. جدای از اینکه عملا آیا خبرگان در دوره های گوناگون ـ غیر از مرحله انتخاب ـ در نظارت و سایر شئون و وظایف موفق عمل کرده اند یا خیر، اصل این جایگاه دارای اهمیت فراوانی است که اگر خبرگان بتوانند در اجلاس های خود نقش فعلی و نه بالقوه خود را فعال تر کنند و گزارش های مرتبی در این چارچوب به ملت بدهند، باعث خواهد شد تا نقش و جایگاه پر اهمیت آنان بیشتر مورد توجه جامعه قرار گیرد. گزارش گیری از وضعیت اقتصادی کشور و طرح تحول اقتصادی با حضور رئیس جمهور و بررسی پرونده هسته ای با حضور دبیر شورای عالی امنیت که در این اجلاس خبرگان صورت پذیرفت، احتمالا فقط به دلیل اینکه خبرگان مثل سایر مردم یا مسئولان عالیرتبه در جریان قرار بگیرند نبوده است. تصور می رود بر اساس وظیفه قانونی خود، به حوزه نظارتی خبرگان توجه کرده اند که بتوانند به عنوان مشاورانی امین، رهبری را در اتخاذ سیاست های مهم که سرنوشت کشور به آن مربوط است و دولت مجری آن است کمک دهند. از نظر اعتمادسازی متقابل مردم و حکومت، خبرگان جایی است که به راحتی می توانند، در افکار عمومی در مورد دلایل کارها و تصمیمات و موفقیت های رهبری به عنوان نهاد تعیین کننده رهبری توضیح دهند واگر هم در موردی کارهای نهادهای تحت نظر رهبری مورد قبول نبوده است بگویند تا اعتماد و ارتباط دو سویه مردم، نظام استحکام یابد. این کار فقط ازخبرگان ساخته است. واقعیت این است که در مواردی که رهبری تصمیم می گیرند و تصمیم راهبردی و سرنوشت سازی هم برای کشور هست، کسی نیست که به عنوان کمک به بسط اندیشه ایشان، دلایل آن را به مردم توضیح دهد تا اکثریت مردم که از مسائل پشت صحنه اطلاع ندارند، در مورد تصمیمات مهم رهبری حرف بیشتری بشنوند. این کار را اگر خبرگان که در جایگاه ناظر و انتخاب کننده رهبری هستند، انجام دهند، اعتماد آفرین تر است و جایگاه خبرگان در جامعه تقویت می شود. حضور آقای هاشمی رفسنجانی در کرسی ریاست خبرگان از پدیده های مهم این دوره خبرگان است. در این چند ساله بعد از دولت نهم معلوم شد که جایگاه آقای هاشمی رفسنجانی درمیان روحانیون تاثیرگذار شهرستان ها و حوزه های علمیه غیرقابل انکار است. این ظرفیتی است که سابقه سیاسی و مبارزاتی و علمی و تاریخی وی و همراهی اش با امام و رفاقت طولانی اش با مقام معظم رهبری، برایش ایجاد کرده است.
انتخاب هاشمی رفسنجانی به عنوان رئیس خبرگان که اعضای آن همه فقیه هستند و اکثر علمای بزرگ بلاد در آن حضور دارند، به همین سابقه بر می گردد. واقعیت این است که خیلی از ماها در دوران اصلاحات به این ظرفیت و توان هاشمی و نه مسائل حاشیه ای وی توجه نکرده بودیم و نمی دانستیم که او می تواند بخش اصلی روحانیت و تاثیرگذاران را مخاطب خود قرار دهد. البته میزان حمله و بی پروایی بی ادبانه در دولت نهم نسبت به هاشمی رفسنجانی در تاریخ تهاجم به چهره های سیاسی شاغل در دنیا هم کم نظیر است و بر این باورم که این گروه برعکس اصلاح طلبان منتقد، چون اهمیت و جایگاه هاشمی را بین تاثیرگذاران سیاسی و رهبری نظام می دانند با وی که امروز رئیس مجلس خبرگان کشور است، بیشترین مقابله را می کنند.
سخنان ناطق نوری و باهنر
روزنامه اعتمادملی درسرمقاله دیروزش: همه ما روی یک کشتی نشسته ایم نوشته است:
ما قدردان نعمت بزرگی که پس از قرن ها و سال ها در اختیارمان قرار گرفته نیستیم. ما مملکت داری را شوخی فرض کرده ایم. سوار مرکب مراد خود هستیم و فکر می کنیم جهان همواره به کام ما می گردد. بدین جهت اصولی ترین و اولیه ترین احکام ملک داری را نقض می کنیم.
سنت های رایج و روش های محتوم که حاصل انباشت مدیریت کردن است را هیچگاه جدی نینگاشته ایم.
شاید هنوز پس از ٣۰ سال باور نکرده ایم که در حال مدیریت کردن هستیم. مدیریت کردن آداب، سنن و قواعد خود را دارد. اما ما با این نعمت تدبیر امور چه ها که نکرده ایم.
وقتی جریانی به قدرت می رسد. با رقبایش کاری می کند کارستان. از وزیر تا وکیل و خدم و حشم، همگی را با یک چوب می راند. گروه دیگر که از راه می رسد، ماجرا معکوس تکرار می شود. نه فکری انباشته می شود، نه تجربه ای گران سنگ می شود و نه نسلی پاسداری می شود و نه مدیریتی حرمت نهاده می شود! در همین پاکستان، همسایه خودمان در هر سال دولت ها برآمده و فرو خفته اند، اما سابقه ندارد چنانچه وکیلی برآید و ژنرالی برود، سفرای آن کشور دستخوش تغییر شوند. حال ایتالیا و فرانسه و آلمان که بمانند. می خواهیم با استانداردهای در حد خویش قضاوت نماییم. به سخنان ناطق نوری و محمدرضا باهنر بنگرید؛ آیینه تمام نمای قدرت سیاسی و حکومتداری در این سرزمین است. ناطق نوری معتقد است: در طول سال های اخیر در تعیین نرخ سود بانکی دچار افراط و تفریط شده ایم و یا در مورد خصوصی سازی فقط به انشانویسی می پردازیم در حالی که اهداف سیاست های اصل ۴۴ و سند چشم انداز ۲۰ ساله کشور بدون تغییر واقعی باورهای مسئولان اجرایی محقق نمی شود. سخنان جناب ناطق کاملا درست است. اما چه کسانی چنین نکرده اند؟ چرا نکرده اند؟ به چه دلیل پاسخگو نیستند؟ اگر اهداف درست بوده، چرا تن نداده اند؟ مگر دولت ها، قوای سیاسی، مجالس، شورای نگهبان، مجمع تشخیص مصلحت و در یک کلام ارکان مملکت، هر یک در جزایر مستقلی به حیات خویش ادامه می دهند؟یا به سخنان باهنر نظری افکنیم که معتقد است چنانچه دولت به نصایح و نگرانی های مجلس در باب طرح تحول اقتصادی توجهی نکند، ترمزدستی دولت را می کشیم. به راستی کجای کار معیوب است؟ تا چه زمانی باید از کیسه ملت هزینه ندانم کاری، آزمون و خطا و بی برنامگی ها را داد؟ همه ما روی یک کشتی نشسته ایم. حتی اگر دوست هم نداشته باشیم، فعلا همگی همسفریم و ناخدایمان رئیس دولت نهم است. از آن مهم تر آقایان که دوران به زعم خود طلایی حکومت یکدست را تجربه می کنند چرا قدر هماهنگی را نمی دانند؟ پس چه زمانی می خواهند سکان را با یک سیاست واحد در دست گیرند؟ این روندها تنها ملت و دولت را از اهداف خود بازمی دارد. ترمزی می شود از جنس همانی که جناب باهنر می خواهد بکشد، برای دولتی که رئیس آن قبلا اعلام کرده بود ترمزها را به دور انداخته اند.
مکمل بودجه برای اجرای طرح
کار بزرگ و مهم عنوان سرمقاله روزنامه رسالت است که در پی نقل شده است:
مقام معظم رهبری در دیدار با هیئت دولت از طرح تحولات اقتصادی دولت به عنوان یکی از کارهای بزرگ و مهم یاد کردند و فرمودند: همه این سرفصل ها را قبول کرده اند و قبول دارند منتها چند هشدار در مورد اجرایی کردن آن مطرح فرمودند.
۱ ـ در این کار حزم به خرج بدهید.
۲ ـ مطلقا نگذارید در این قضیه بزرگ شتابزدگی به وجود آید.
٣ ـ توقف و ترسیدن از ورود در این میدان را توصیه نمی کنم.
۴ ـ نگاه کردن به چشم اندازهای دور دست و راه جلوگیری از تبعات آن را توصیه می کنم.
۵ ـ تورم در کشور ما واقعا مسئله ای است؛ اگر بخشی از اجرای طرح تورم زا باشد فکر کنید برای مقابله با آن چه اقدامی باید انجام داد.
حزم در لغت به معنی محکم کاری، هوشیاری و آگاهی و دوراندیشی در امری است. مقام معظم رهبری دولت را دعوت کردند در این کار بزرگ از شتابزدگی بپرهیزند و با محکم کاری در این میدان بزرگ وارد شوند و توقف طرح را فراموش کنند.
دولت گام اول را برای عملیاتی کردن طرح تحولات اقتصادی برداشته و آن توجیه نخبگان اقتصادی کشور به اصل طرح و از همه مهمتر اینکه دولت خود برای پاسخگویی به مطالبات معیشتی مردم صاحب فکر وتئوری است. گام دوم پاسخ به منتقدین و رفع شبهات مطرح و گشودن دریچه امید که راهی برای برون رفت از مشکلات وجود دارد و بستن درهای تردید و دودلی در اجرای طرح است.
گام سوم این است که دولت جایگاه طرح تحولات اقتصادی را در نقشه راه یعنی سند چشم انداز بیست ساله و در برنامه چهارم و پنجم و نیز اجرای سیاست های اصل ۴۴ تبیین کند تا از مسیر اصلی توسعه و پیشرفت کشور دور نشود.
بی تردید تمام کسانی که دغدغه کارآمدی نظام را دارند خود را موظف به یاری دولت در این کار بزرگ و مهم می بینند. اما کسانی که در وادی رقابت و تخریب دولت هستند به هیچ وجه مایل به توفیق دولت در این امر نیستند.
همچنین کسانی هستند که نقدهای جدی به شکل نگاه به مسئله و اجرای آن دارند و مشفقانه حاضر به رفع نواقص و ایرادات می باشند.
دولت باید با شناسایی دسته اول همکاری را در سطح وسیعی با آنها آغاز کند. با دسته دوم مدارا و با دسته سوم با مروت برخورد نماید تا این پروژه به پیش رود…
طرح هدفمند کردن یارانه ها در حقیقت عملیاتی کردن یک برنامه است اما اگر یک برنامه بخواهد شکل عملی به خود بگیرد باید نگاهی بودجه ای هم به آن داشت، که فاز روش اصلاح قیمت ها، تحلیل آثار و روش پرداخت قطعا مقوله ای بودجه ای است که به پیش بینی درآمدها و برآورد هزینه ها مربوط می شود. دولت اگر بخواهد این طرح را در سال ٨۷ عملی کند باید توضیح دهد با اجرای طرح چه تغییری در منابع و مصارف بودجه امسال پدید می آید؛ به فرض اگر نظام مالیاتی و نظام گمرکی کشور اصلاح شود چه اتفاقی در درآمدهای دولت می افتد و یا اینکه با هدفمند کردن یارانه ها چه میزان از منابع مالی دولت آزاد می شود و بالاخره در مصارف و هزینه ها چه روی می دهد؟ بی تردید اجرای طرح موجب افزایش درآمدهای دولت می شود لذا دولت می تواندامسال نه متمم برای جبران کسری، بلکه مکمل بودجه برای تعیین تکلیف منابع درآمدی جدید و مصارف هزینه ای جدید بیاورد.
دولت قبل از ارائه بودجه سال ٨٨ که قطعا منابع و مصارف آن متاثر از اجرای طرح تحولات اقتصادی است، باید برای اصلاح بودجه سال ٨۷ لایحه ای تقدیم کند. طبیعی است بحث های اصلی و کارشناسی تر به هنگام ارائه این لایحه در مجلس و بیرون مجلس پیرامون اعداد و ارقام پیشنهادی شکل می گیرد که ان شأالله عقل جمعی دولت و مجلس با تدبیری ویژه امور را در مسیری اصلاحی پیش خواهد برد. امیدواریم دولت در تقویم درست منابع درآمدی و هزینه ای درست عمل کند تا هم بار تورمی طرح را به حداقل کاهش دهد و هم آرامشی در جامعه پدید آید که رشد اقتصادی را بیش از پیش تضمین کند.
جزایر و گستاخی شیخ نشین
روزنامه جمهوری اسلامی سرمقاله دیروزش را به شکایت امارات از ایران اختصاص داده و با عنوان: داستان تکراری جزایر و وظیفه وزارت امورخارجه نوشته است:
خبرگزاری کویت روز جمعه گزارش داد : انور عثمان کاردار و نماینده امارات عربی در سازمان ملل با ارسال نامه ای به بانکی مون دبیرکل این سازمان از جمهوری اسلامی ایران شکایت کرده و ایران را به نقض تفاهم نامه ۱٣۵۰ درخصوص جزایر سه گانه ابوموسی تنب بزرگ و تنب کوچک متهم ساخته است . همین خبرگزاری در توضیح علت این شکایت افزوده است : در این نامه امارات از یک گزارش تلویزیون ایران که به تازگی پخش شد و در آن تصاویری از تاسیس یک دفتر نجات دریائی ا یران و نیز دفتر ثبت اسامی کشتی ها و دریانوردان در جزیره ابوموسی نشان داده شده شکایت کرده است .
علاوه بر این نماینده امارات در نامه خود که نسخه ای از آنرا به وزارت امورخارجه کشورمان ارسال داشته مطالبی نیز خطاب به جمهوری اسلامی ایران دارد که نشان دهنده گستاخی این شیخ نشین است . امارات در این نامه از تهران خواسته است اقدامات اخیر خود در ابوموسی را لغو کند و هرگونه تاسیساتی را که به تازگی در این جزیره ایجاد کرده برچیند زیرا به عقیده امارات این تاسیسات و اقدامات نقض یادداشت تفاهم ۱٣۵۰(۱۹۷۱ میلادی )بین تهران و ابوظبی است .
تفسیر امارات از یادداشت تفاهم ۱٣۵۰ اینست که این تفاهم نامه هیچگونه حق حاکمیتی برای ایران بر جزیره ابوموسی قائل نشده و اجازه هیچگونه اقدام امنیتی در این جزیره را به ایران نمی دهد. این نیز نکته ایست که نماینده امارات در سازمان ملل در نامه خود آورده و با استناد به آن بسیاری از اقدامات ایران در جزیره ابوموسی در سالهای اخیر را غیرقانونی دانسته است .
نکته اصلی در ماجرای جزایر سه گانه ایرانی ابوموسی تنب بزرگ و تنب کوچک نیز همین است که حکومت امارات حاضر نیست به این واقعیت اعتراف کند که این جزایر ملک ایران هستند. دولتمردان جمهوری اسلامی ایران بارها اعلام کرده اند که جزایر سه گانه ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک جز لاینفک خاک ایران هستند و هیچ ادعائی را درخصوص نقض مالکیت ایران بر این جزایر نمی پذیرند. از نظر جمهوری اسلامی ایران اصل تعلق این جزایر به ایران یک واقعیت غیرقابل تردید است هر چند در مورد تعامل با امارات به عنوان همسایه می توان مذاکراتی بدون دخالت دیگران انجام داد. این نکته ایست که اخیرا و بعد از اعلام شکایت امارات علیه جمهوری اسلامی ایران به سازمان ملل نیز توسط سخنگوی وزارت امورخارجه کشورمان مورد تاکید قرار گرفته است .
همانگونه که وزارت امور خارجه کشورمان اعلام کرده تفاهم نامه ۱٣۵۰ مربوط به ترتیبات اجرائی جزیره ابوموسی است و ربطی به اصل مالکیت جزیره ندارد. هرگونه مذاکره با امارات درباره این جزیره نیز فقط هنگامی قابل قبول است که فارغ از پذیرش مالکیت ایران بر جزایر باشد. درباره اصل مالکیت اصولا مذاکره ای با امارات نداریم و این موضوع را قابل مطرح شدن در مجامع بین المللی نیز نمیدانیم .
آنچه در موضوع جزایر سه گانه ایرانی قابل تامل است دخالت قدرتهای استعماری در این مساله می باشد. سفرهای پیاپی مقامات آمریکائی به منطقه خاورمیانه عربی با هدف دوجانبه ای صورت می گیرد که به فراموشی سپردن رژیم اشغالگر قدس و جنایات این رژیم در یک طرف قرار دارد و طرف دیگر بزرگ نمائی موضوع جزایر سه گانه ایرانی و اشغالگر معرفی کردن جمهوری اسلامی ایران است . در تبلیغات رسانه های عربی و همچنین رسانه های اروپائی و آمریکائی این هر دو جنبه به موازات یکدیگر مورد توجه است و با پیگیری و پشتکار به پیش می رود. اینکه رسانه های استعماری و مهره های آنها در منطقه تلاش می کنند جمهوری اسلامی ایران را اشغالگر معرفی کنند با این هدف شیطنت آمیز است که اولا اشغالگری صهیونیست ها را به فراموشی بسپارند و صورت مساله رژیم اشغالگر قدس را پاک کنند و ثانیا اشغالگری آمریکا و انگلیس در عراق و افغانستان و جنایات مثلث شوم صهیونیسم آمریکا و انگلیس در منطقه و کشورهای اسلامی را امری عادی و حتی لازم جلوه دهند و چنین وانمود کنند که این اقدامات برای مبارزه با مثلا تروریسم است ! آنها با این تبلیغات تلاش می کنند جمهوری اسلامی ایران را خطر جلوه دهند و افکار عمومی ملت های مسلمان منطقه و جهان را از واقعیت ها منحرف نمایند.
متاسفانه بعضی اظهارات خلاف واقع مقامات داخلی از قبیل اعلام دوستی ملت ایران با مردم اسرائیل نیز به این تبلیغات کمک می کند و بهانه ای به دست رسانه های صهیونیستی برای تقویت تفکر انحرافی خطرناک بودن جمهوری اسلامی ایران برای منطقه که خود آنها و استعمارگران درصدد القا آن هستند میدهد. وزارت امور خارجه کشورمان باید در برابر این تبلیغات و تحرکات و آن اظهارات انحرافی موضعگیری روشن داشته باشد تا بتواند با هرگونه توطئه تبلیغاتی به نحو موثری مقابله نماید.
منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی
|