حکومت الهی و اعدام حتا واژه ها!


کوروش گلنام


• با وجود سی سال فرمانروایی ننگین ملایان و احساس توانایی و "قدر قدرتی" پوشالی وبی پایه، آنها ولی خود و با دست خود ریشه خود و اندیشه های ناپاک و دروغین خود را زده اند و این بزرگترین سود تاریخی ای بوده است که از این حکومت آلوده و بنیاد گرای اسلامی به مردم ایران رسیده است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱۱ شهريور ۱٣٨۷ -  ۱ سپتامبر ۲۰۰٨


فراموش نمی شود!

امسال نیز چون همه این سال های دردناک، سال روز قتل عام زندانیان سیاسی آمد و رفت . روزهای جنایت هولناکی در حکومت الهی که هرگز فراموش نشده و نخواهد شد. رژیم اسلامی به هر رذالتی هم که دست بزند تا نگذارد خانواده های قربانیان این جنایت بتوانند حتا به سادگی بر مزار قربانیان این فاجعه هولناک ملی رفته و یاد آنها را زنده کنند، نمی تواند این رویداد هولناک را از ذهن مردم ایران وبه ویژه خانواده زندانیان سیاسی قتل عام شده، پاک کند. در زمان این قتل عام، از ترس افشای این جنایت، پیکرهای این قربانیان در پنهان و در تاریکی شب در گورهای گروهی به خاک سپرده شدو زمانی که به شکلی اتفاقی گور ها یافته و جنایت آشکار شد، به خانواده های پریشان و رنج کشیده آنان حتا اجازه نداندکه بدانند مزار درست و دقیق دلبندانشان کجاست. اجازه ندادند سنگ مزاری ویا بنایی یادبود درست کنند ویا بوته ای گل و درختی بنشانند. زور گفتند و از ترس دامنه یافتن هر چه بیشتر یادآوری هر ساله این فاجعه ملی در میان مردم، هر بار قلدری بیشتر ی بکار بردند. کوششی بیهوده که چون همیشه نتیچه واژگونه داشته، خود سبب افشا گری و توجه بیشتر مردم به این جنایت هولناک شد.


چه ساده قربانی می دهیم!

ما ایرانیان چون مردمانی بسیار احساساتی هستیم و، با پوزش از همگان، چون زود دچار هیجان شده، نخست کار را انجام داده و پس از آن به نتیجه کار اندیشه کرده، بهره ویا زیان آن را می سنجیم، با همه جان فشانی ها، پی در پی دچار ناکامی ها شده، در تور و تار خود کامگان و خودکامگی آنها گرفتار شده ایم. در انقلاب ۵۷ با خوش خیالی فریاد زدیم: "دیو چو بیرون رود فرشته در آید". ولی روزگار نشان داد که آن دیو دیروز، حقیقتن در برابر این فرشته ای که می خواست جای او در آید، فرشته بود! ما یک بند در خانه اندوه و ترس و هراس ساکن شده، با دستان خطا کار خود، فرزندان نازنین خود را به مسلخ خودکامگان برده و فراوان قربانی داده ایم. گرفتاری تنها از این سو نبوده است؛ اگر سیاسی هم بوده و کار و کوشش کرده ایم نیز بیشتر سر در پی احساس خود داشته ایم تا ارزیابی وبررسی دقیق وخردمندانه و سازماندهی بر مبنای وضع و موقعیت اقتصادی ـ فرهنگی مردم، جامعه و حکومت. گاه به گفته ای عامیانه"بیشتر جو گیر شده" ایم(نمود روشنش بیش از هر زمان، پس از انقلاب دیده شد) و خواسته ایم از کاروان سیاست و سیاست بازان پس نمانده باشیم. به دنبال رهبر و رهبران روان شده و چنان گوش به فرمان و بی اختیار شدیم که آنها حتا برای زندگی خصوصی ما نیز تصمیم گرفتند ولی در هنگامه خطر، کم نبودند رهبرانی که تو زرد از کار درآمده (کم وبیش در همه سازمان ها، چه چپ و چه راست) و این هواداران ساده و اعضای بیشتر پایین بوده اند که بیشترین هزینه ها و قربانی ها را داده اند! مردم و جوانان ما از همه سو آسیب دیدند. چه از سوی ملایان تازه به دوران رسیده و شیاد، و چه از بی برنامگی، سردرگمی و رفتارهای نادرست رهبران سازمان ها ی سیاسی.
کجای دنیا در آخرهای قرن بیستم می توانستید مردمانی چنین ساده اندیش و احساساتی بیابید که فریب وعده های دروغین یک "امام "ساختگی راخورده باشند! امامی که حتا توان سخن گفتن درست و روزمره اش را نیز نداشته و زبان نچسب و درهمی را بنام "زبان فارسی" ایراد فرموده به خورد مردم نگون بخت ساده دل و خرافاتی می داد. شیوه گفتار و سخنان این امام ساختگی که حقیقتن مسخره بود، به آیه های آسمانی تبدیل شد ! پس از سی سال حکومت ستم گر، نابخرد و آدم خوار ملایان، دیگر باید برای بیشترین بخش مردم جامعه ما به خوبی روشن شده و آماده باشیم اعتراف کنیم که ما بیشتر مردمانی خرافه زده، دهن بین، چاپلوس و سطحی هستیم و در خودنمایی یکه تاز.( به خرده گیران یاد آور ی شود که این بحثی در گستره جامعه است و ویژگی های کلی جامعه را بیان می کند نه یک یا صد یا هزار تن که چنین نیستند). دیدیم که ملایان شیاد با سوء استفاده از این سستی ها و بدبختی های ریشه دار و با شناختی که از درون جامعه خرافه زده مفلوک ما داشتند، چگونه از همآن نخستین گام به تحریک هر چه بیشتر احساسات مردم پرداخته، از عکس حضرت امام در ماه پرده برداری کردند( بازهم به زبان عامیانه"همه را سرکار گذاشتند") و برای او توانایی مافوق انسان و خدایی به وجود آوردند. این امام ماه نشین، جانشین قلابی تر او، چه سواد، دانش وکارشناسی داشته اند، پاسخش به دوش هواداران فراوان دیروز و اندک امروز آن امام و این جانشین شایسته اش! پایان کار همین امام زدگی، رهبر و ولی فقیه زدگی و اسلام نمایی، این هرج ومرج و قلدری وبی اخلاقی ودروغ گویی و پنهان کاری
حکومتیان و ویرانی روح وجسم ایرانی است.


آن فکر وخواب وخیال کجا و این دربار کجا!

همین رهبر معظم کنونی خودش با زبان مبارک خودش می گوید که هفته نخست انقلاب فکر می کرده است که "خواب می بیند و نمی خواسته است که کسی او را از این خواب خوش بیدار کند." (نقل به مفهوم). اکنون این شیخی که تا پیش از انقلاب کمتر کسی نامی از او شنیده بود، آشکارا بر تخت سلطنت نشسته است و دیگر تکیه بر تخت سلطنت را نیز پنهان هم نمی کند. درستش این است که "آقا"به تخت سلطنت چسبیده شده است و یا اصلن در این تخت قدرت، خیانت و جنایت ذوب و با آن یکی شده است. از سلطنت نیز گذشته و ادعای خدایی می کند! دست بردار هم نیست و نمی تواند هم باشد. اگر تعارف، قانون گرایی و مسالمت جویی را به کناری بگذاریم و بخواهیم از دل خونین مردم و نفرت آن ها از حکومت اسلامی که خود را در فریادهای هر روزه آنها از درد ناداری، گرانی، زورگویی، بی قانونی و.. نشان می دهد، بگوییم، باید گفت که بیشترین بخش مردم ایران اگر مجالی بیابند و به رهبر معظم و دیگر سردمداران باندهای مافیایی حکومت دست بیابند، تکه بزرگ انها گوش هایشان خواهدبود!


ابر قدرت تو خالی، خون جوشان قربانیان، اعدام واژه ها!

مردم در نهایت تنگنا و گرفتاری هستند. خون پاک قربانیان جنایت های حکومت اسلامی می جوشد. قتل عام زندانیان سیاسی تنها یک نمونه است. مردم هر روز به بهانه های رنگارنگ آسیب دیده و شماری به سادگی از بین می روند. امروز برای ایجاد ترس و هراس بیشتر در جامعه، حتا اعدام کودکان را نیز افزایش داده اند. این جنایت ها و دیوانگی ها، نشان توانایی نیست. حکومت کاملن شکست خورده، آبرو باخته و در بن بست است( بیاد بیاورید تا کنون چند بار اعلام کرده اند که مسئله پرونده هسته ای ما تمام و بسته و ما پیروز و دشمنان شکشته شده اند ولی باز هم مجبور شده اند در همین باره، بارها وبارها تن به نشست و گفتگو داده، به هر کار و نیرنگی دست زده تا از تحریم های بیشتر جلو گیری کنند!). این نتیجه سستی، شکست و هراس از مردم است که آنها را هر چه بیشتر به زور، قلدری، دروغ گویی و فشار هر چه بیشتر بر جوانان و زنان و کوشندگان راه آزادی و بی قانونی روی آورده، جامعه را هر روز بیشتر به تباهی کشانده و بر جنایتهای خود می افزایند. این حکومت حتا به واژه ها نیز رحم نکرده و همه نیرویش را بکار می برد که معنای دیگری به آنها بدهد. جامعه را تا گلو در گرفتاری و تباهی فرو برده و با وجود درآمد هنگفت و بی سابقه نفت و داشتن سرمایه های طبیعی فراوان، عرضه و توان بر آوردن نیاز روزانه برق و آب و بنزین و کار و مسکن و حتا نان مردم را ندارد آن وقت با پر رویی ویژه خود ادعا دارد که"ابر قدرت" شده است! جمهوری اسلامی این واژه را اعدام کرده است. نفرت مردم از خود را انکار و می گوید همه مردم از صمیم قلب ما را دوست دارند! سال هاست که واژه "دوست داشتن" را نیز اعدام کرده اند. بارها برای فلسطین خواستار یک همه پرسی شده اند(با برنامه وتوطئه ای که در خیال خود دارند که بحث دیگری می خواهد) ولی خواست همه پرسی در ایران، با زندان و شکنجه روبرو می شود زیرا بیان این گفته توطئه بیگانگان است و هر انتخابات فرمایشی و قلابی در ایران ملا زده، خود یک همه پرسی حقیقی است. این واژه نیز بارها حکم اعدامش اجرا شده است. در همه جا کینه و دشمنی را دامن می زنند، ولی خود را دوست همه ملت ها می خوانند. صدها قتل و جنایت و بمب گذاری در دنیا انجام داده اند ولی راه حل "مبارزه با تروریسم و تروریست" به دنیا ارائه می دهند! مردم را اسیر کرده و آنها را به گروگان گرفته اند ولی می گویند ما آزادترین کشور دنیا هستیم! اقتصادی کاملن ورشکسته دارند، برای بهبود وضع اقتصادی دنیا برنامه می دهند! در کار حکومت خود در مانده اند، می خواهند بر جهان حکومت کنند! اگربنا بر سنت دیپلماسی و پاسداشت قانون جهانی نباشد، کسی در جهان خوش ندارد آنها را در نشست و حلسه ای راه داده و با آنها بر سر یک میز بنشینند؛ خود را به زور، گاه با باج دادن و گونه ای التماس به این و آن و وعده های توخالی به سازندگی و دگرگونی در خود و رفتار خود و گاه با تکیه بر اثر گذاری خود برگروه های تروریست بنیاد گرای اسلامی و ایجاد هراس از خرابکاری و آدمکشی های آنان در نشست ها راه می یابند (هرچه ترس رژیم اسلامی از یورش نظامی غرب بیشتر می شود، به شکل آشکارتری از استفاده از این گروه های تروریستی سخن می گویند. دیگر پرده پوشی نمی کنند که تا مغز استخوان آلوده به آتش افروزی، ترور، آدمکشی و آدمخواری هستند)، ولی ادعا می کنند که همه جا از ما دعوت می کنند و در اداره کشورشان از ما یاری می خواهند!
اعدام واژگان سی سال است که در ایران اسلامی ادامه دارد .سردمداران رژیم از این کار هم جز شکست و ناکامی، بهره ای نخواهند برد. این حکومت سرانجام روزی می رود وجز نام ویادی ننگین از خود به جای نخواهد گذاشت. مردم و سرزمین ما ولی می مانند. با وجود سی سال فرمانروایی ننگین ملایان و احساس توانایی و "قدر قدرتی" پوشالی وبی پایه، آنها ولی خود و با دست خود ریشه خود و اندیشه های ناپاک و دروغین خود را زده اند و این بزرگترین سود تاریخی ای بوده است که از این حکومت آلوده و بنیاد گرای اسلامی به مردم ایران رسیده است.