بازی ایران در شطرنج خاورمیانه


ه. اندیشه


• در پیگیری این استراتژی در سیاست خارجی، بازی با مهره های روسیه و چین تبدیل به بازی روسیه و چین با امریکا با مهره جمهوری اسلامی شده است. روسیه و چین رشوه های کلان جمهوری اسلامی را می پذیرند و در نهایت امتیازاتی نیز از امریکا و کشورهای اروپائی می گیرند و با آنها کنار می آیند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱٣ شهريور ۱٣٨۷ -  ٣ سپتامبر ۲۰۰٨


یازده سپتامبر پایان یک دوره و آغاز یک فصل جدید در صحنه سیاسی جهان به شمار می رود. با یازده سپتامبر استراتژی مداخله فعال کلید خورد و بر خورد قهر آمیز و استقبال از تصادم برای دستیابی به اهداف تعیین شده مقبولیت یافت.
جو سیاسی ملتهب خاورمیانه که از مدتها قبل شاهد چالشهای فراوانی بود ، برای اجرائی کردن این سیاست در اولویت اول قرار گرفت. ارزیابی تغییر و تحولات کلان منطقه نیز حاکی از آن است که اغلب کشورهای این حوزه تاثیرات چشمگیری را در طی هفت ساله اخیر از این استراتژی پذیرا شده اند و افغانستان و عراق تاکنون کشورهائی هستند که اساس نظام آنها پیرو آن دگرگون شده است و نیروهائی که در بن بست های این منطقه در دام افتاده اند، با توجه به رویکرد جدید، خروج دشواری را خواهند داشت.
اما آنگونه که از شواهد بر می آید، پروژه خاورمیانه آغاز این فصل است و پروژه های دیگری احتمالا در دست مطالعه قرار دارند. بازیگر اصلی این میدان کشور امریکا است و کشورهای اروپائی، روسیه، چین و کشورهای خاورمیانه هر یک دستی در آن و نقشی در این صفحه بزرگ شطرنج بر عهده دارند.
همراه با تغییر رویکرد سیاسی امریکا در خاورمیانه و به تبع آن کشورهای اروپائی، ایران نیز آرایش قوای خود را تغییر داد و صحنه سیاسی کشور را به خاکریزهای نظامی تبدیل نمود.
در این شرایط، جناحهای راست افراطی و صاحب نفوذ در حوزه های علمیه و بازار که بعد از انقلاب همواره مترصد فرصتی بودند تا میداندار اصلی عرصه سیاست ایران گردند و خیز آنها بارها نتیجه مطلوب را عایدشان نکرده بود، این بار با چراغ سبز خامنه ای، پشت استراتژی فرار به جلو و مقابله با تهاجم و اضمحلال داخلی، خود را سازماندهی کردند و به راحتی قدرت را در دست گرفتند.
احمدی نژاد به عنوان مدافع غیر قابل انعطاف این جناحها، برای اجرائی کردن این پروژه انتخاب گردید. احمدی نژاد در طول دوره سه ساله فعالیتش دست به تغییر و تحولات وسیعی زده است و با حمایت خامنه ای و جناحهای افراطی، لایه های قدرت را به مثابه خاکریزهای اول، دوم و سوم بدون درنگ در کل کشور به سپاهیان و چهره های شناخته شده تند و افراطی جناح راست واگذار کرده است.
این جریان بطور شبانه روزی در صحنه داخلی مشغول تغییر آرایش نیروها، سازماندهی گروههای گسترده ای از شبه نظامیان و محافل مدافع خویش در بدنه اجتماع بوده است تا آنها در شرایط نا امنی و شورش داخلی، وارد میدان شوند. از سوی دیگر زمین اصلاح طلبان را بدون مقاومت چشمگیر آنها آنگونه شخم زده اند که به راحتی امکان بازی مجدد نخواهند داشت و آنهائی که اصلاحات را برگشت ناپذیر می خواندند، یا از قدرت برکنار شده اند و یا با پرونده های قطور روبرو گردیده و در خود خزیده اند و یا در مواردی به زندان افتاده اند.
در این مدت بطور روزافزونی محافل دانشجوئی، انجمن ها و سندیکاهای کارگران، معلمان ، تشکلهای مدافع حقوق زنان و سازمان ها و افراد مدافع حقوق بشر تحت فشار و ارعاب واقع شده اند و حکومت با راه انداختن موج دستگیری و سرکوب شدید و اعدام ها، فضای خفقان را بر کشور حاکم نموده تا بدون هراس از داخل، خود را آماده جنگ با خارج کند.
در داخل شرایط به گونه ایام آغاز جنگ با عراق پیش می رود و اجازه به زیر سئوال بردن این سیاست داده نمی شود و مخالفت آشکار با آن جرمی سنگین تلقی می گردد. این جریان جنگ را همانند خمینی به مثابه یک نعمت بزرگ الهی می داند. چون درهنگام جنگ با خارج و در سایه آن، می تواند نیروهای مخالف، دگراندیشان و روشنفکران را قلع وقمع کند و باقیمانده اصلاح طلبان و افراد میانه رو را در بدنه های اداری حذف نموده و برای همیشه خود بر اریکه قدرت تکیه بزند.         
اما در پی انتخاب سیاست فرار به جلو، جمهوری اسلامی دچار اشتباه محاسباتی فاحشی شده است و با امریکا و کشورهای اروپائی وارد بازی شطرنجی شده است که می رود تا ارکان نظام او را همانند طالبان و صدام در خطر قرار دهد.
جمهوری اسلامی براین باور بوده است که می تواند با تقویت مناسبات تجاری و پرداخت باجهای مالی هنگفت، از حمایت روسیه و چین به عنوان دو قدرت بزرگ و دو عضو شورای امنیت برخوردار گردد و در بین کشورهای اروپائی می تواند شکاف ایجاد کند و کشورهای عربی را با تهدید و ارعاب وادار به تمکین نماید. او معتقد بوده است که بسیاری از حکومتها نیز ازترس ملت هایشان قدرت عکس العمل در مقابل جمهوری اسلامی را نخواهند داشت و بدینگونه مهره ها و قدرت خود را فراوان تلقی نموده و معتقد بوده است که شرایط برای یک پیروزی بزرگ فراهم است و فقط باید بازیگر بود و بازی را شروع نمود..         
اما علیرغم فعالیتهای گسترده موازی در عرصه داخلی برای دستیابی به اهداف سیاسی تعیین شده، بحران اقتصادی به صورت تورم شدید، بیکاری، فقر و ناکارآمدی تاسیسات زیربنائی مثل برق و آب و کمبود کالاهای ضروری مثل بنزین و مواد خوراکی و بازار مبتنی بر سوداگری و احتکار و قاچاق کالا خود را به صورت یک هیولا برای حکومت نشان داده و از سوی دیگر تصمیم گیریهای شتابزده غیر کارشناسی هر روز بحرانهای داخلی را عمیق تر ساخته است.
در پیگیری این استراتژی در سیاست خارجی، بازی با مهره های روسیه و چین تبدیل به بازی روسیه و چین با امریکا با مهره جمهوری اسلامی شده است. روسیه و چین رشوه های کلان جمهوری اسلامی را می پذیرند و در نهایت امتیازاتی نیز از امریکا و کشورهای اروپائی می گیرند و با آنها کنار می آیند.
تلاش برای ایجاد شکاف در بین کشورهای اروپائی بی نتیجه بوده و سیاست تهدید و ارعاب کشورهای منطقه و بازی دوگانه آن در کشور عراق نتیجه معکوس داده است.
در نتیجه مهره های قابل بازی برای جمهوری اسلامی، حزب اله لبنان و تا حدودی سوریه و تیم های کار گذاشته شده اش در برخی از کشورها می باشند.
در این هنگامه بازی و روشن شدن مواضع و واکنش کشورهای مختلف، جمهوری اسلامی که با این روند خود را در معرض خطر جدی می بیند، تمام امید خود را به یک سرباز بر صفحه شطرنج بسته است تا در این کش و قوسها و خرید وقت آن را به خانه آخر برساند و تبدیل به وزیر نماید و با کمک آن امیدوار به مات کردن دشمن شود و در این راه تمام توان خود را بکار گرفته و بقای نظام را در گروی آن گذاشته است.
در صورت موفقییت جمهوری اسلامی در دستیابی به این هدف، خاورمیانه وارد مرحله جدیدی خواهد شد که مشخصات آن مرحله، یقینا از اهداف طرح خاورمیانه بزرگ امریکا ، انتظارات شورای امنیت سازمان ملل و اهداف و سیاست های کشورهای اروپائی بسیار فاصله خواهد داشت.
از جمله پیامدهای آن می توان، ، تغییر موازنه های قدرت به نفع جمهوری اسلامی، اقدام های عملی همه کشورهای این محدوده برای دستیابی به تکنولوژی هسته ای، تشدید گرایش اسلام گرائی و احتمال بروز جنگ های جدیدی در منطقه و تغییرات کلی در فضای جغرافیائی و سیاسی اسرائیل خواهد بود.
اما با توجه به آنکه امریکا ، اروپا ، اسرائیل و کشورهای عربی مخالفین جدی چنین چشم اندازی هستند، آنها به هر قیمت ممکن مانع از دست یابی جمهوری اسلامی به این هدف خواهند شد و از سوی دیگر برای جمهوری اسلامی که در فاصله هر قطعنامه شورای امنیت سرباز خود را یک خانه دیگر به جلو برده است و پیروزی را نزدیک می داند، بسیار دشوار خواهد بود که طعم تلخ و بهای سنگین شکست را در پشت میزهای مذاکره بپذیرد و این بار نیز ممکن است جام زهر دوم را زمانی سربکشد که دیگر خیلی دیر شده باشد.
اکنون که راه حلهای دیپلماتیک و فشارهای بین المللی، نتیجه امیدوارکننده ای را برای حل مناقشه اتمی به همراه نیاورده است ، چشم اندازجنگ و ویرانی ایران در آینده ای نزدیک افزایش یافته است و اگر در جنگ با عراق دامنه جغرافیائی محدود به غرب و جنوب کشور بود، اینک این تهدید از چهار سوی مرزهای زمینی و تمام آسمان کشور میسر می باشد.