جنگ گرجستان
اسلاوژ ژیزیک
- مترجم: زری طبائی
•
آیا دولت گرجستان خودش تصمیم به شروع جنگ گرفت و یا دیگران او را تشویق و ترغیب کردند. چرا گرجستان بطور ناگهانی و یک دفعه تصمیم گرفت که استقلال خود را به دنیا نشان دهد و با این عمل، لشکر کشی و جنگی نابرابر را به مردم کشور خود تحمیل کرد معمای مشکلی نیست که احتیاج به حٌل آن باشد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۱۷ شهريور ۱٣٨۷ -
۷ سپتامبر ۲۰۰٨
جنگ در گرجستان هم آزمایشی برای به عمل در آوردن سیاست جدید جهانی است. ما امیدواریم که قوانین فاسد و غیر انسانی ابر قدرت ها در آن تاًثیری نداشته باشد.
اسلاوژ ژیزیک فیلسوف و روانکاو « پسیکانالیز» اسلونی در سال ۱۹۴۹ در لوبیانکا بدنیا آمده و در حال حاضر مدیر کالج بین المللی بیرکبیک لندن است
یک گفتهً حکیمانه ً پست مدرن می گوید: که حقیقت واحدی وجود ندارد. دنیای ظاهرآ واقعی ما از روایت و داستان های مختلفی تشکیل شده که برداشت شخصی ماست و تعریفی که ما از آن اتفاقات داریم. آیا ما می توانیم جنگ گرجستان رابا برداشت ها و تعاریف متعدد طرف های دینفعش بعنوان نمونه ای مناسب برای اثبات این ادٌعا و فلسفه مثال بیاوریم؟
از یکطرف داستان یک کشور کوچک ِ دموکراتیک که با شجاعت تمام و قهرمانانه در برابر وارث کشورسوسیال امپریالیستی سابق شوروی، روسیه متجاوز ایستاده سخن گفته می شود، داستان دیگر حکایت از تلاش امریکائی ها برای در گیر کردن روسیه در درگیرهای نظامی و بزانو در آوردن او و روایت سوٌم از مبارزه قدرت ها برای کنترل نفت و گاز حکایت می کنند و بهمین ترتیب روایت های دیگر. امٌا قبل از این که ما در این کوچه پس کوچه های روایات مختلف گم شویم باید دردر جه اوٌل دٌقت کنیم که در این جا چیزی کم است و نبودن آن باعث بوجود آمدن توفان ها و آتشفشان های سیاسی درجهان گردیده است.
برای شناختن یک پدیده ومثلآ جامعه ای کافی نیست که فقط قوانین و مقررات آن را دانست بلکه باید شعور و قوٌه تشخیص هم داشت که چگونه و در کجا و چه زمانی از آن ها استفاده و یا تخطی و یا بر علیه آن ها عمل کرد. در چهار چوب این مقررات مواقعی انسان می تواند از یک موقعیت پیش آمده استفاده کند امٌا زمانی در عمل مجبورمی شود دست بکاری زند، ولی نمی خواهد نشان دهد که مجبور شده، بلکه چنان وانمود می کند که در کمال آزادی و با اختیار کامل این عمل را انجام داده است . تصٌور کنید به کسی پیشنهادی می شود که در حقیقت پذیرش و انجام آن کار، هدفش ضرر زدن به طرف مقابل است. کاملآ واضح است انسان این پیشنهاد را رد می کند ولی کسی که آن را می پذیرد اشتباه فاحشی را مرتکب می شود. مثلآ عموی ثروتمند من ، من را به یک رستوران دعوت می کند. ما هر دو می دانیم که او صورتحساب را می پردازد امٌا با این همه من برای آن که به او نشان دهم که من هم با او برابر هستم تعارف و اصرار کنم که هر کدام سهم خود را بپردازیم و با کمال تعٌجب عموی من با این پیشنهاد من موافقت کند و بگوید خیلی خوب! پس تو صورتحساب را بپرداز!!!
در مناقشات منطقه ای قدرت های بزرگ موقعٌیت و محدودهً خود را آزمایش می کنند.
بی نظمی و هرج ومرجی که بعد از فروپاشی شوروی در جامعهً روسیه بوجود آمده بود دردورهً یلتسین خودش را باین شکل تثبیت کرد : بظاهر قوانین ( کم و بیش همان قوانین دورهً شوروی) بر روابط جامعه حکومت می کرد ولی چیزی که از هم پاشیده و از بین رفته بود مجموعهً عظیم و پیچیدهً شبکهً ای که ظاهرآ و عملآ در دورهً شوروی وجود قانونی نداشت ولی در برساخت جامعه حاکم بود. وقتی انسانی در شوروی سابق بیمار بود و می خواست در بیمارستان بهتری بستری و معالجه شود، یا خانه ای مناسب تر می خواست ، از یک ماًمور دولتی شکایت می کرد ، یا بدادگاه دعوت می شد، یا می خواست فرزندش در مدرسه ای بهتر درس بخواند ، یا رئیس یک کارخانه برای تولیدات کارخانهً خود احتیاج به مواد اوٌلیه و لوازمی داشت و می دانست شرکت های دولتی طرف قرارداد او نمی توانند مواد مورد نیاز را بموقع به او برسانند همه می دانستند در چنین موقعیتی چه باید کرد، به چه کسی یا کسانی رجوع کنند ، به چه کسی رشوه بپردازنند خلاصه چه کاری می توانند و اجازه دارد که انجام دهند.
بعد از فرو پاشی شوروی مردم عادی کوچه و خیابان بسیارافسرده بودند زیرا قوانین نانوشته و شبکه عنکبوتی و پنهان ظاهرآ از بین رفته بود. انسان ها نمی دانستند از این ببعد چه باید کرد، به کجا رجوع کنند ، به چه کسی رشوه بپردازنند، در برابر قوانین دولت چه عکس العملی انجام دهند ،در برابر چه قوانینی می توانند سکوت کرده و آن را نادیده بگیرند و یا تا چه حدٌ رشوه کمک می کند ( یکی از نقش های سازمان های مافیائی و باج بگیر این است که یک نوع قانونمندی به اعضاء خود عرضه می کنند مثلآ اگر یکی از مغازه داران از مشتری خود پولی طلب دارد به جای رجوع به سازمان های دولتی و شکایت قانونی و حقوقی از آن شخص، به سازمانی که به او باج می دهد رجوع کرده و آن سازمان باجگیر مسائل را حلٌ و فصل می کند). در دورهً پوتین بشکرانهً وجود پیدایش سازمان های نامرئی و قوانین نانوشتهً نو دوباره ثبات و تعادل در جامعهً روسیه بر قرار شد و این قوانین نانوشته نظمی را ایجاد کرد که همه چیز روشن و واضح به نظر می رسد. در حال حاضر مردم روسیه می دانند که چگونه درون این سیستم اجتماعی پیچیده حرکت کنند و اهرم های قدرت چگونه عمل می کنند.
روابط بین المللی هنوز به این درک نرسیده و نمی نوانند درست در برابر این پدیده عکس العمل نشان دهد. در دههً نود قدرت های بزرگ تلویحآ پذیرفتند که دولت روسیه هم یکی از آنان است و با او بمانند یک ابر قدرت رفتار کردند با وجودی که روسیه هنوز توانائی آن را نداشت که بمانند یک ابر قدرت رفتار کند. در این حال مسئله ای پیش می آید : اگر کسی که به او پیشنهاد نابود کننده داده اند( با توجه به مثال بالا در مورد پرداخت صورتحساب رستوران) آن را پذیرفت ، آنوقت چه باید کرد؟ . چه عکس العملی باید در برابر او نشان داد؟ چه اتفاقی می افتد اگر واقعآ روسیه به مانند یک ابر قدرت رفتار کند. اگر این پیشنهاد جامهً عمل بخود بپوشد، فاجعه ای خطرناک اتفاق می افتد، تمام معادلات سیاسی موجود و روابط بین المللی بهم می خورد و دقیقآ همان چیزی است که با جنگ گرجستان بوجود آمده است. روسیه هم خسته شده بود از این که نمی تواند مثل یک ابر قدرت رفتار می کنند، ناگهان تصمیم گرفت یک ابر قدرت شود و تبدیل به یک ابر قدرت واقعی شد. چه عواملی باعث این پیش آمد شده است ؟
دورهً قدر قدرتی ایالات متحدً امریکا و یکه تازی او در صحنه جهانی به پایان رسیده است. ما در دوره ای بسر می بریم که سرمایه داری جهانی با مراکز متعدد قدرت مانند ایالات متحده امریکا ، اروپا، چین ، شاید هم امریکای لاتین بوجود آمده، هر کدام از این قدرت ها یکی از اشکال متفاوت سرمایه داری را نمایندگی می کنند: ایالات متحده امریکا سرمایه داری نئولیبرال، اروپا، آخرین بقایای دولت های سرمایه داری رفاه ، چین با « ارزش های شرقی » یعنی سرمایه داری تواًم با استبداد شرقی ، امریکای لاتین سرمایه داری عوام فریب و توده ای. بعد از این که تلاش های ایالات متحده امریکا برای تثبیت خود بعنوان قدر قدرتی و ژاندارم جهانی شکست خورد لازم آمد برای کنترل و ادارهً جهان بدست رقیب ها و مراکز قدرت سرمایه داری ودر صورت نزاع بین آنان برسر تقسیم غنائم کارت های بازی را دوباره قاطی کرده و قوانین جدید بر قرار گردد.
این موقعیت دلیل بزرگی است که ما در دوران خطرناک و آسیب پذیرتر از آن که بنظر می رسد بسر می بریم. در دوران جنگ سرد قوانین و رفتار ها در سطح روابط بین الملل واضح و روشن عمل می کرد .ترس از یکدیگر باعث بوجود آمدن یک توازن و تعادل بین دو قدرت بزرگ جهانی بود. زمانی که اتحاد جماهیر شوروی به خاک افغانستان تجاوز کرد و آن کشور را اشغال کرد هزینهً سنگینی هم پرداخت. زیرپا گذاشتن آن قانون پایان کار شوروی بود و همین کار باعث سقوظ همیشگی اتحاد جماهیر شوروی شد. امروزه ابر قدرت های سابق و جدید تلاش می کنند که برای چپاول دنیا قوانین جدیدی خلق کرده وآن ها بر روی نماینده های خود، یعنی مردم کشور ها ی ضعیف به آزمایش بگذارند.
کارل پوپر فیلسوف مشهور در زمان خودش نظریه ای داشت مبنی بر این که: آزمایش و تست نظریه و تئوری های علمی را روشی عمومی و جهانی اعلام کرد و استدلالش این بود به این ترتیب ما این امکان را بوجود می آوریم که در صورت ردٌ و یا غلط بودن آن ها، نظریه ها و تئوری ها هستند که از بین می روند و نه ما انسان ها ی نظریه پرداز. در مورد آزمایش های ابر قدرت ها هم آنان نیستند که ضربه می پذیرند، بلکه این کشور های کوچک ومردم کشورهای ضعیف هستند که به مانند موش های آزمایشگاهی برروی آنان آزمایش می شود و آسیب می بینند. همچنان که در مورد کشور گرجستان مردم ساده و کوچه و خیابان قربانی شده و با جان و مال خود بهای این آزمایش را می پردازند. حتی اگر به بهانه های ظاهرآ انسانی مانند حقوق بشر، آزادی و دموکراسی لشکر کشی شده باشد. کاملآ واضح و آشکار است که فقط بازی قدرت ها است و هیچ دلیل دیگری ندارد.
ویلیام کریستول و لارنس اف کاپلان در کتاب مشترک خود با نام « جنگ بر فراز عراق » خیلی واضح نوشته اند: ماًموریت در بغداد شروع می شود و در جائی دیگر خاتمه می باید.... ما در آستانهً دورهً تاریخی جدیدی قرار گرفته ایم. الان لحظه ای سرنوشت ساز است. چیزی که بسیار واضح وعیان است مسئله با عراق تمام نمی شود وفقط هم آینده خاور میانه و جنگ بر علیه تروریست ها نیست...بلکه موضوع فراتر از این ها است اصل قضیه این است که نقش ایالات متحده امریکا در قرن بیست و یکم چیست و از چه امکاناتی در آینده برخورددار است.» فقط می توان با این نوشته موافقت کرد. زیرا موضوع اصلی که الان در روابط بین الملل مطرح است تعین روابط جدید جامعه جهانی آینده و چهارچوب حدود و قدرت های جهانی و قانون حاکی بر این روابط.
بعد ها ما بوضوح درک کردیم دومین جنگ در عراق و اشغال آن در حقیقت نشانهً ناتوانی و عجز ایالات متحده امریکا بود که می خواست نقش پلیس جهانی را بر عهده بگیرد. می توان گفت ایالات متحده امریکا زیادی فضولی و بی تربیتی کرده و ازالتزام به قانون ِ تعادل بین قدرت های بزرگ عدول و با این عمل کیفیت خودش را برای پلیس مستقل جهانی پاًیین آورده و از ردهً اوٌل خارج شده است. او به کشور های دیگر مثلآ صربستان فشار می آورد جنایتکاران جنگی را تحویل دادگاه بین المللی لاهه دهد ولی با گذراندن قوانین مصونیت امریکائی ها، اتباع کشور خودش را از جوابگوئی در برابر دادگاه های بین المللی معاف می دارد و در دیگر موارد مشابه هم بهمین شکل عمل می کند.
از موقعی که دیگر ایالات متحده امریکا ژاندارم جهان نیست وضعیت خطرناکی بوجود آمده است.
بعنوان مثال روسیه از خط مشی سیاسی ضدٌ و نقیض امریکا ماهرانه استفاده و به گرجستان لشکر کشی کرد و حق به جانب هم از این عمل دفاع می کند: همانطور که ایالات متحده امریکا به خاطر داشتن پایگاه و نیروی نظامیش در منطقه از استقلال کوزوو حمایت می کند و با قلدری منافع خود را به پیش می برد چرا نتواند روسیه هم از اسسیتین جنوبی حمایت کرده و دولتی جدید تاًسیس کند. تازه اسسیتین جنوبی خیلی نزدیک تر به مرزهای روسیه است تا کوزوو به مرزهای کشور ایالات متحده امریکا. . وقتی تمام مردم دنیا حیرت زده و غافلگیرانه شاهد بودند که نیروی های صلح ناتو به منطقه سبرنیکا پرواز کرد تا به مردم بوسنی که تحت فشار صرب ها بودند کمک کند چرا روسیه اجازه ندارد کاری را انجام دهد که نیروی ناتو و کشورهای اروپای غربی در بوسنی از عهدهً انجام آن برنیامدند یعنی حفظ مردم بوسنی دربرابر تجاوز صربی ها. زیرا روسیه با لشکر کشی اش ظاهرآ مردم اسسیتین جنوبی را از آسیب گرجی ها حفظ کرده است.
زمانی که ایالات متحده امریکا و دولت های غربی به این عمل روسیه نام خشونت و وحشی گری می نهند و آن را محکوم می کنند روسیه هم با آرامش و بدون عذاب ِ وجدان خاطرات بمباران های وحشتناک امریکا را در عراق تحت عملیات « شوک و ترساندن» به یاد حافظهً جهانی می آورد که در واقع نامی غیر از خشونت و وحشیگری نمی تواند بر آن نهاد.
درس جنگ گرجستان این است که ما باید اعتراف کنیم بعد از اینکه ایالات متحده امریکا قادر نبود نقش خود را بعنوان ژاندارم جهانی انجام دهد شبکهً جدید ابر قدرت ها هم نتوانستند این نقش را اجراء کنند. آن ها نه تنها قادر نیستند باصطلاح« کشور های رذل و کثیف» را مهار کنند بلکه بیشترو بیشتر آنان را تحریک می کنند تا دست به خشونت و تجاوز بیشتری زده و قدرت های بزرگ از این آب های گل آلوده و آشفته، ماهی های درشت و گندهً خود را بگیرند. درصورتیکه ستون و پایه های صلح باید بدست نیرو ها و جوانب دیگر بنا شود. وقت آن است که کشورهای کوچک جهان تلاش های خود را متمرکز کرده ویکپارچه قدرت های بزرگ را مهار کنند، جلوآنان بایستند ، مانع از کارهای زشت و کثیفشان شده و آن ها را سر جای خود بنشانند.
یک قرارداد « آبرومندانه » که حقوق هر دوطرف ذینفع را در نظر می گرفت و بحران گرجستان را حلٌ می کرد می توانست باین شکل باشد که روسیه و گرجستان هر دو توافق می کردند کشور گرجستان، کشوری مستقل با مرزهای شناخته شدهً بین المللی ، امٌا با این شرایط که به دو استان آبخازیان و اسسیتین جنوبی استقلال داخلی داده و در امور داخلی این دو استان دخالت کامل نداشته باشد. هر چند این قرارداد دو فاکتو وجود داشت و تا حدی هم به آن عمل می شد. دلیل لشکر کشی روسیه به گرجستان هم این بود که گرجی ها در این اواخر می خواستند این پیمان نانوشته را از بین ببرند و روسیه شدیدا ترسیده و جریحه دار شده بود.
سئوالی که به ذهن می رسد این است: آیا دولت گرجستان خودش تصمیم به شروع جنگ گرفت و یا دیگران اورا تشویق و ترغیب کردند. چرا گرجستان بطور ناگهانی و یک دفعه تصمیم گرفت که استقلال خود را به دنیا نشان دهد و با این عمل، لشکر کشی و جنگی نابرابر را به مردم کشور خود تحمیل کرد معمای مشکلی نیست که احتیاج به حٌل آن باشد.
درس مهم جنگ گرجستان این است که خشونت و سبوعیت جنگ بطور عملی وعلنی نشان داد که ما در چه شرائطی بسر می بریم.
منبع: دی زایت
Die Zeit ۲۱.۰٨.۲۰۰٨
|