روایتی دیگر از یک سیاست نادرست!


همایون فرزاد


• نخستین کنگره ی سازمان فدائیان خلق ایران اکثریت، سیاست «اتحاد و انتقاد» با حکومت اسلامی ایران را اشتباه خوانده و کنار گذاشت، تقریبا تمامی اعضای مسئول این سیاست، از مقام های رهبری کنار رفتند. اما این همه برای عده ای کافی نبود و آن ها همچنان خواهان «اعدام انقلابی» و نابودی «اکثریت» و هر چه نشانه ی «اکثریت» داشته باشد، هستند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱٨ شهريور ۱٣٨۷ -  ٨ سپتامبر ۲۰۰٨


عرصه ی سیاست در ایران تابع هیچ حساب و کتابی نیست. هر کس هر طور که دلش می خواهد اسب خود را در این میدان به حرکت در می آورد و می تازاند. تهمت می زند، دروغ می گوید، تحریف می کند و اگر دستش برسد و قدرتش را داشته باشد، می گیرد، شکنجه می کند و می کشد. این وضعیت به هیچ وجه منحصر به حکومت اسلامی ایران نیست. در بخش بزرگی از نیروهای اپوزیسیون نیز چنین وضعیتی حاکم است. امروزه به برکت دسترسی به اینترنت و سایت های جمعی و خصوصی هر روزه ده ها مقاله نوشته می شود که بی هیچ شرمی در آن ها تاریخ تحریف می شود، مبارزان سیاسی مورد انواع افتراها قرار می گیرند، به جنایت های مختلف متهم می شوند و هیچ کس در برابر دروغ پراکنی های خود هیچ مسئولیتی را هم بر عهده نمی گیرد. هر کس مخالفین فکری خود را با وجدانی آسوده به وابستگی به حکومت اسلامی، به وابستگی به سازمان های جاسوسی کشورهای خارجی و به انجام «هزاران جنایت» متهم می کند و عده ای در این میان هستند که خیال می کنند هر چه فهرست اتهاماتی که علیه دیگران ردیف می کنند، طولانی تر و سنگین تر باشد، انقلابی تر و منزه تر هستند. مسابقه ای به راه افتاده است و عده ای می کوشند گوی سبقت را در فحاشی، تهمت زدن و آراستن مخالفین فکری و سیاسی خود را به همه صفات ناشایست و جنایات، از دیگر رقبای خود بربایند.
یکی از این ها فردی است به نام شباهنگ راد که اخیرا در سایت سلام دموکرات مقاله ای از او تحت عنوان «سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) و تجلیل از قربانیان دهه‏ی ۶۰» منتشر شده است. شباهنگ راد شرح آتشینی از همکاری سازمان «کثیف» اکثریت با حکومت جمهوری اسلامی را نوشته است و از جمله این سازمان را متهم کرده است که باعث مرگ «هزاران تن از بهترین فرزندان» «توده ها» شده است. بله... هزاران تن. و سایت سلام دموکرات نیز بدون هیچ گونه مسئولیتی این جملات را منتشر کرده است.
آقای شباهنگ راد در نقش سخنگوی «توده ها» نوشته است: «در حقیقت باید اذعان نمود به همان میزانی که توده‏های آگاه و ستم‏دیده بر ماهیت کثیف رژیم جمهوری اسلامی آگاه‏اند و از سران حکومت بدلیل جنایت‏کاری‏های‏شان بیزارند، به همان میزان هم از سازمان «اکثریت» متنفرند»... و سایت سلام دموکرات بدون هیچ گونه احساس مسئولیتی این جملات را نیز منتشر کرده است.
آقای شباهنگ راد نوشته است: «سازمان «اکثریت» نه تنها در آنزمان در تخالف با منافع‏ی میلیون‏ها انسان محروم قرار داشت و به جرگه‏ی ضد انقلاب پیوست بلکه همچنان دارد از همان آبشخوار ارتزاق می‏نماید.» و سایت سلام دموکرات این جملات را منتشر کرده است.
سرتاسر مقاله ی آقای شباهنگ راد تکرار همین جملات است. اما درد اصلی ایشان چیست؟
«عجب زمانه‏ای شده است. در دنیای بلبشوی سیاسی و در دنیای بی پرنسیبی، بی عملی و فقدان نیروهای کمونیستی و مبارز در صحن جامعه، جریانِ ضد انقلابی‏ای، همچون «اکثریت» دارد قیافه‏ی دفاع از قربانیان دهه‏ی ۶۰ را بخود می‏گیرد. دارد بدروغ اینگونه وانمود می‏نماید که مخالف نظام جمهوری اسلامی و اعدام‏های دسته‏جمی کمونیست‏ها و مبارزین توسط جلادان و از جمله مدافعین آرمان‏های جانباختگان سال ۶۷ می‏باشد.»
آقای شباهنگ راد برای این که بتواند جلوی چنین فاجعه ای را بگیرد، مجبور شده، به ادعایی عجیب متوسل شود و بنویسد کسانی که در سال های ۶۰ و ۶۷ اعدام شدند، هیچکدامشان «اکثریتی» نبودند:
«باید دانست که بهترین و والاترین گرامیداشت و تجلیل از آن عزیزان، برسمیت شناختن هویت سازمانی‏ست که زندانیان مقاوم جانباخته، بپای آن جان دادند و بی گمان آن هویت‏ها هیچگونه قرابتی با سازمان «اکثریت» نداشته و ندارد!» و به این ترتیب این بار به نمایندگی از سوی زندانیان سیاسی اعدام شده، به نفی هویت سازمانی ده ها تن از فدائیان اعدام شده، اقدام کرده است...
اغراق نیست اگر گفته شود هر روز چندین مقاله نظیر مقاله ی شباهنگ راد، در اینترنت پخش می شود. هدف این سطور نیز پاسخ گفتن به ایشان نیست، زیرا نه من این توانایی را دارم و نه حتی واقعیات سی ساله ی گذشته می تواند ایشان و امثال او را از اوهام خود خارج کند. هدف طرح این پرسش از سایت «سلام دموکرات» است که چرا مکانی شده است برای درج این گونه افکار بیمارگونه و دشمنی با قدائیان؟. این اولین بار نیست که این سایت، مقالاتی از این دست را منتشر می کند و این احساس را به وجود می آورد که صاحبان این سایت در کار خود اصلا جدی نیستند، به عواقب آن فکر نمی کنند و حداقل این که به تاریخ همین نزدیک نیز اگاهی ندارند. سایت سلام دموکرات، آن گونه که پیداست خود را یک سایت چپ می داند که عکس مارکس را بالای صفحه ی اول خود گذاشته است و خود را وفادار به حقیقت اعلام کرده است.
شاید آشنایی سایت سلام دموکرات با سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) از طریق نوشته هایی نظیر همین نوشته ی شباهنگ راد باشد. گسست نسل ها در جنبش چپ ایران که به تقصیر دیکتاتوری و سرکوب همواره وجود داشته است، یکی از معضلات این جبنش است و نیروهای جوان تر و تازه نفس تری که به جنبش چپ می پیوندند معمولا کمتر شناخت واقعی از نسل های پیشین جنبش خود دارند. از این رو طبیعی است ایجاد شناخت صحیح و پل ارتباطی که بر واقعیت متکی باشد، یکی از مهم ترین مسایلی است که باید در این جنبش مورد نظر قرار گیرد.

روایتی دیگر
من به عنوان یکی از علاقمندان سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) که خود شاهد دوران های مورد نظر شباهنگ راد بوده و در آن ها شرکت داشته ام، در این نوشته ی کوتاه می خواهم، موضوع را از زاویه ی دیگری توضیح دهم.
سازمان چریک های فدائی خلق که اندکی بعد از انقلاب بزرگترین بخش آن به سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) تبدیل شد، در بدترین شرایط خود و زمانی که همه ی رهبران اصلی و کادرهای کارکشته ی خود را از دست داده بود وارد انقلاب شد. یکی از دلایل مهم نوسانات اولیه ی این سازمان در ماه ها و یکی دو ساله ی بعد از انقلاب و در مرحله ی بعدی جذب آن به سوی حزب توده ی ایران و نظریات رایج در «جنبش جهانی کمونیستی» آن دوران، ضعف تئوریک و سیاسی حاکم بر این سازمان و رهبری آن بود که در آن دوران شلوغ و پرآشوب و هیجان، دنبال نقطه ی اتکایی می گشت و به دلایلی که بحث آن می تواند جداگانه صورت بگیرد، این نقطه ی اتکا را سرانجام در تئوری ها و سیاست های «جنبش جهانی کمونیستی» آن زمان یآفت. این تئوری ها البته به آسانی بر این سازمان حاکم نشدند و با درد و رنج و انشعاب هایی نیز همراه بودند.
سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) برای یک دوره ی دو ساله، مطابق این تئوری ها و شاه بیت آن یعنی تئوری «راه رشد غیرسرمایه داری» به سوی حمایت از حکومت جمهوری اسلامی تمایل یافت و به دفاع از آن پرداخت. مطابق این تئوری، دنیا به دو قطب سوسیالیستی و سرمایه داری تبدیل شده بود و هر جنبش و کشوری که در مقابل سرمایه داری و امپریالیسم قرار می گرفت، «عملا» در جبهه ی سوسیالیستی جا داشت و در جریان پالایش انقلاب، با طرد جناح های ارتجاعی و روی کار آمدن «دموکرات های انقلابی» به تدریج سمت گیری روشنی به سوی سوسیالیسم می یافت.
بنابر این، سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) نه به خاطر «خدمت به ارتجاع» و «مبارزه علیه آزادی»، و «دشمنی با کمونیست ها و انقلابیون»، بلکه به خاطر باور به سوسیالیسم، در راهی قدم نهاد که راهی فاجعه بار و بزرگترین اشتباه سیاسی فدائیان خلق در تمام طول دوران حیات حالا سی ساله آن ها بود. نتیجه ی این راه فاجعه بار، حمایت از حکومت خمینی به دلیل «ضدامپریالیستی» دانستن آن، بی بها کردن آزادی و در مواردی حتی ایستادن در برابر جنبش های آزادی خواهانه و کوشش برای ایجاد ائتلافی از «ضدامپریالیست ها» به قیمت تضعیف جبهه ی مبارزه برای آزادی که نیاز اول آن زمان در کشور ما بود، برای دوره ای کوتاه بود. *
سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) نزدیک به دو سال در این سیاست فاجعه بار باقی ماند؛ سیاستی که هم خود این سازمان، هم جنبش چپ ایران و هم کل جنبش آزادی خواهانه ی کشور ما، تا همین امروز هم تاوان آن را می پردازد.
بعد از ضرباتی که بر حزب توده ی ایران و این سازمان وارد شد، روند انتقاد از سیاست «اتحاد و انتقاد» با حکومت اسلامی، در سازمان قوت گرفت. این روند انتقادی که در ابتدا نیرویی کم جان در برابر سد محکم اقراد و ارگان های حزبی ای بود که از آن سیاست ها دفاع می کردند، به تدریج نیروی بیشتری گرفت و سرانجام در پلنوم وسیع کمیته ی مرکزی سازمان در سال ۱٣۶۵، به انتقاد رسمی کمیته ی مرکزی وقت سازمان از آن سیاست انجامید. از نزدیک به یک سال پیش از آن، سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) عملا با کنار گذاشتن آن سیاست به یک نیروی مخالف حکومت تبدیل شده بود. در نخستین کنگره ی سازمان در تابستان سال ۱٣۶٨ که بعد از مبارزات درون سازمانی سختی برگزار شد، کنگره سیاست «اتحاد و انتقاد» با حکومت اسلامی ایران را با قاطعیت بیشتری اشتباه خوانده و مورد انتقاد قرار داد. در این کنگره تقریبا تمامی اعضای کمیته ی مرکزی که مسئول این سیاست بودند، کنار گذاشته شدند.
به این ترتیب سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)، همان کاری را کرد که هر حزب مسئول و جدی در برابر سیاست ها و خطاهای خود انجام می دهد. انتقاد از این سیاست ها و تلاش برای کنار گذاشتن آن ها. روشن بود که برخی از منتقدین و رقبای این سازمان، به انتقاد از خود کنگره ی سازمان راضی نبوده و خواهان انحلال سازمان و محاکمه ی سران آن و تقاضاهای دیگری نظیر آن چه شباهنگ رادها دارند، بودند. اما طبیعی است که یک حزب سیاسی خطای خود را می تواند فقط با انتقاد از آن و اصلاح آن و در گام های بعدی کنار گذاشتن مسئولین این خطاها انجام دهد و در کنگره ی اول سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) این کارها انجام شد.
بعد از این کنگره، عده ای در صدد مختومه کردن سریع این پرونده فاجعه بار برآمدند. عده ای پرونده ی این سیاست خطا را به قصد شناسایی بیشتر ریشه های این خطا و بستن راه های بازگشت مجدد آن، همچنان گشوده نگاه داشتند، اما عده ای نیز گشوده ماندن این پرونده را برای انزوا و انفراد و محاکمه و «اعدام انقلابی» سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) رها نکردند. آین ها کسانی و - شاید در خیال خود «رقبایی» بودند که می کوشیدند به هر قیمت، به دکان بی فروغ خود رنگ و لعابی بدهند و با فحش دادن به سازمان اکثریت روزگار خود را بگذرانند.

بعد از نخستین کنگره، سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) راه پر فراز و نشینی را پشت سر گذاشته است. اما شرط تحلیل درست این راه پر فراز و نشیب وفاداری به حقیقت است. در جریان این سال ها، بار دیگر تمایلی به تجدید خط مشی فاجعه بار «شکوفایی» جمهوری اسلامی سر بر آورده است که شاید هیچ وقت در این سازمان ریشه کن نشده بوده است، زیرا حاملان آن همچنان وجود داشتند و در مقاطعی دوباره به مقام های رهبری نیز بازگشتند. این تمایل البته چهره ی امروزی به خود گرفته است. مباحثات در این سازمان و در تمام سطوح جنبش چپ، در این زمینه همچنان وجود دارد. در سازمان (اکثریت) همزمان گرایش هایی که در جهت نفی خصلت سوسیالیستی و عدالت خواهانه ی آن بوده است، شکل گرفته اند، اما حقیقت این است که در تمام این سال ها خط مشی رسمی فدائیان اکثریت را نه آن گرایش و نه این گرایش تشکیل نمی داده است. سیاست سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) بعد از کنگره ی نخست آن، بر مخالفت با جمهوری اسلامی و کوشش برای استقرار دموکراسی در ایران در بعد سیاسی و دفاع از آرمان های عدالت خواهانه و سوسیالیستی در بعد نظری و استراتژیک متکی بوده است. این سیاست را می توان از جنبه های مختلف خود مورد نقد و بررسی قرار داد، اما نه واقعی و نه صادقانه است که سی سال فعالیت این جریان را در یک دوره ی دوساله خلاصه کرده و آن را به تهمت و افترا و دروغ آمیخت.

در برابر نسل جدیدی از مبارزین چپ که به میدان می آیند تا پرچم همیشه ماندگار این جنبش را بر دوش بگیرند، تعهد و مسئولیت فعالین نسل های قدیمی تر این است که شرایط واقعی و عادلانه را برای انتخاب فراهم آورند. قطعا بسیار کسان هستند که انتخاب سازمان فدائیان خلق ایران را به عنوان یک انتخاب خوب، ارزیابی نمی کنند، اما همان ها هم باید متعهد باشند که در واقعیت ها دستکاری نکرده و ان ها را بدون تحریف در برابر دیدگان نسل تازه تر قرار دهند.


* اتهاماتی نظیر دست داشتن در کشتار «هزاران انقلابی و کمونیست» که از سوی شباهنگ راد و برخی دیگر تکرار می شود، تنها از یک کینه ی تمام نشدنی نشات می گیرد. اما بسیار کسان هستند که ادعاهایی مبنی بر دست داشتن افرادی از سازمان اکثریت در همکاری با حکومت برای سرکوب دیگر انقلابیون و آزادی خواهان را مطرح می کنند. من تا به حال هیچ «مدرک» و «سندی» در این مورد که حقیقتا قابل اعتنا باشد ندیده ام. اما اگر چنین مدارکی وجود داشته باشد، به نظر من باید به آن ها رسیدگی شود. کاری که یک حزب اما در برابر اشتباهات سیاسی خود می تواند بکند، انتقاد از این سیاست ها و کنار گذاشتن آن ها است و نمی توان بیش از این از هیچ حزبی که زمانی به سیاستی اشتباه درغلطیده است درخواست کرد.