از : سایه
عنوان : لو دادن افراد دیگر
با دهقان موافقم. در ضمن آقای نامجو که در حال حاضر در خارج از کشور به سر میبرد، نه تنها در توبه کردن اغراق کرده، بلکه بدون اینکه هیچ لزومی داشته باشد، پای فردی دیگر را نیز به وسط کشیده. به این سطور توجه کنید:
"آن سایت اینترنتی که اخیرا موجب پخش این قطعه شده است، نه متعلق به من، بلکه سایتی به نام "توکیل" و زیر نظر فردی به نام "بهروز جوانمرد" است، که این شخص کاملا برای من ناشناس است و حدس میزنم که با این کار بیشتر از اینکه دلش برای مسلمانی بتپد، سعی در خراب کردن نام و وجه بنده کمترین را داشته است.
آقای سلیمی عزیز، بدینوسیله خواهش میکنم بعد از دریافت این عذرخواهی رسمی که رو به تمام ملت ایران میباشد، تا آنجا که ممکن است شما هم با مراجعه به آن "ناجوانمرد" از اشاعه بیشتر جلوگیری فرمایید، باشد که روزی من شکایت رسمیام را از آن آقا به مراجع تسلیم کنم."
٣۰٣۹ - تاریخ انتشار : ۲۰ شهريور ۱٣٨۷
|
از : دهقان ...
عنوان : بیایید همه ی جوانب را ببینیم
جناب مهاجر حرف شما درست است ، اما شما به دیگران هم حق بدهید که این اجازه را داشته باشند تا در برابر کرنش اجتماعی که ظالمان و بیدادگران را شیر می کند ، به اعتراض برخیزند و توبه گری رسم روزگار نشود. آن هم چه توبه ای ، نه در سلول انفرادی زندان اوین بلکه در دوردست آزاد زندگی . ایشان چنان به کرنش در می آید که آدم یک لحظه فکر می کند این آقا برای لقمه نان همه کار می کند. فراموش نکنید آقای مهاجر که این یک نوع فرهنگ سازی است و یک موضوع اجتماعی می باشد و خیلی هم خصوصی نیست ، زیرا فرزاندانی که فردا نامجو و نامجو ها تربیت کنند ، نمونه ی ریا و دو رویی در جامعه خواهند بود. این ربطی به مذهبی یا غیر مذهبی بودن ندارد ، باید با این طرز تفکر که انسان را تهی می سازد
و در نتیجه جامعه ای را به روز سیاه می نشاند بر خورد کرد. منظورم از برخورد دشمنی نیست ، بلکه اعتراض است برای سازندگی.
٣۰٣۵ - تاریخ انتشار : ۲۰ شهريور ۱٣٨۷
|
از : مهاجر
عنوان : حق انتخاب
آقای نجفی من امیدوار بودم که در دنیای امروز ما ایرانیها هم یاد بگیریم که همیشه همه چیز را سیاه یا سفید نبینیم و نگاهی هم به رنگهای دیگر این دنیا بیاندازیم.
اما نگاه شما در این نوشته همچنان از این عادت دیرینه ما ایرانی ها نشات میگیرد. من فکر می کنم باید از هرکس در حد خودش انتظار داشت. آقای نامجو یک هنرمند و اهل شعر و موسیقی است. در شعرهایش هم رنگ و بوی اعتراض شنیده می شود. آیا این دلیل می شود که شما او را در حد یک مبارز سیاسی، آن هم در قالبی که شما فکر میکنید درست است، بریزید. بیشترین اعتراضی که من در شعرهای آقای نامجو شنیده ام، اعتراض به نداشتن حق انتخاب است. فرق نمیکند که این حق انتخاب را چه کسی از انسانها میگیرد. چه قدرت سیاسی و مذهبی و چه باورها و قالبهایی که امثال من و شما می خواهیم آنها را تعیین کنیم. اگر خط قرمزی که حکومت تعیین میکند بد است، چرا ما خودمان هم همین کار را با اسم دیگری میکنیم. این که چقدر من موسیقی آقای نامجو را می پسندم یا نه، بحث دیگری است، اما ان چه که متاسفم می کند، این است که ما به خودمان اجازه می دهیم آدمها را با هزار تعریف و تمجید بیجا و باجا تا عرش اعلا ببریم و هروقت هم که حس کردیم از چهارچوبی که ما می پسندیم، یک ذره خارج می شوند، آن وقت شکوه و شکایت و به زمین کوبیدنش شروع می شود.
و آخر این که، همان قدر که من شخصا انتظار دارم غیر مذهبی بودنم پذیرفته شود و توهینی نشنوم، همانقدر هم توهین به اعتقادات مذهبی دیگران را هم روا نمی بینم.
خیلی از ماها، زندگی در مهاجرت را به اجبار پذیرفتیم که بتوانیم نفسی بکشیم و بتوانیم حرف دلمان را بزنیم، اما در همین دنیای آزاد همدیگر را تحت فشارهای دیگری قرار می دهیم و انگشت شماتت به سوی هم بلند می کنیم، که چرا چنین گفتی و چنان کردی؟ و چرا در این یا آن قالب نمی گنچی؟
آقای نامجو را قدرت سیاسی تحت فشار می گذارد که چرا در خلوت خود چنان گفتی و شما و نظردهنگان پای نوشته تان شاکی هستید که چرا عکس العملی که نشان دادی در چهارچوبی که ما درست می دانیم، نبود و ...هر دو طرف حق انتخاب را از او می گیرید. غیر از این است؟
٣۰۲۹ - تاریخ انتشار : ۲۰ شهريور ۱٣٨۷
|
از : سهند نسیمی
عنوان : از اول هم پخ..................ی نبود
اقای شاهین نجفی: من کاملا با پیام اقای کمال انجامی موافق هستم. از وقتی که یکی دو دقیقه وقتم را صرف گوش دادن به زوزه های اقای نامجو در یو تیوب کردم فهمیدم که ایشان نه هنری دارند و نه استعدادی و نه صدایی. ایشان و امثال ایشان ماند انگل هایی از خلائ موجود در این دوره پسا مدرنیسیم سو استفاده کرده و آشغال های فکری و بالا آوره های معده شان را به نام هنر به خورد مردم احمق می دهند. شاعر خل و مشنگی مانند ساغر قهرمان برای جلب مشتری با هر قطعه از شعرش در هر ایمیل ای عکس نصف پستانش را هم ضمیمه می کند و یا استعمال گلوی شیشه شراب برای خودارضائی اش را به رخ دیگران می کشد و. آن شاعر دلقک مان که خود را نابغه ای می پندارد یعنی عبدل رضائی صدای صحنه هم آغوشی اش یا مرد و یا زنی را در سایت اش منتشر می کند و این نامجو هم با زوزه کشیدن های بی معنی تلاش دارد که هنر نداشته اش را به مردم نشان دهد. من که مته کردن دندان هایم بدون داروی بیهوشی را به شنیدن صدای گوشخراش این فرد ترجیح میدهم . من این افراد را سوداگر های رذیل و پست و حقیری میدانم که برای فروش خر مهره هایشان به هر روشی روی خواهند آورد و به همین جهت هم بخاطر حقارت و پستی شان انتقاد چندانی به اینها ندارم. انتقاد من به آن مغز پوسیده های است که برای شنیدن زوزه های این جانور بیش از صد دلار خرج می کنند. هی دانشجوی بد بختی که با تخفیف دانشجویی ۴۵ دلار و وقت ات را برای شنیدن زوزه تلف کرده ای ایا نمی توانستی با این پول چندین جلد کتاب خریده و کمی آن ذهن تاریک ات را روشن می کردی.؟
٣۰۲٨ - تاریخ انتشار : ۲۰ شهريور ۱٣٨۷
|
از : مائله رازقی
عنوان : ترانه های امروز
اتفاقن خوب شد که صحبت محسن نامجو پیش آمد تا من متن یکی از ترانه های ایشان را که می گویند شاهکار است!!! جسارت است !!!!! ته شعر و ترانه است!!!! عالی است !!!!! معجزه است!!!!!
برایتان بگذارم تا شما هم کمی بیدار بشوید که کار شعر ما به کجاها دارد می کشد. آن وقت این آقا اومده شعر حافظ را قاطی این شعر هردمبیل خودش کرده
بگو بگو
که چه کارت کنم بگو
که چه کارت کنم ز گریه جویم و دل را
بگو بگو
که شکارت کنم بگو
که شکارت کنم به غمزه مویم و آه
ببین ببین
که فغانت کنم ببین
که فغانت کنم ز خنده چینم و لب را
ببین ببین
که نشانت کنم ببین
که نشانت کنم ز فتنه کینم و آه
نماز شام غریبان چو گریه آغازم
به مویههای غریبانه قصه پردازم
به یاد یار و دیار آن چنان بگریم زار
که از جهان ره و رسم سفر براندازم
من از دیار حبیبم نه از بلاد غریب
مهیمنا به رفیقان خود رسان بازم
خدای را مددی ای رفیق ره تا من
به کوی میکده دیگر علم برافرازم
بیا بیا
که نگارت شوم بیا
که نگارت شوم به طرفه سایم و تن را
بیا بیا
به زیارت شوم بیا
به زیارت شوم چو خسته پایم و آه
همای اوج سعادت به دام ما افتد
اگر تو را گذری بر مقام ما افتد
حباب وار براندازم از نشاط کلاه
اگر ز روی تو عکسی به جام ما افتد
به ناامیدی از این در مرو بزن فالی
بود که قرعهی دولت به نام ما افتد
شکن شکن
که شیارت کنم شکن
که شیارت کنم ز شرح شاهد و شور آه
شکن شکن
چه شرارت کنم شکن
چه شرارت کنم ز شمس شاهد و شور
بیا بیا
که نگارت شوم بیا
که نگارت شوم به طرفه سایم و تن را
بیا بیا
به زیارت شوم بیا
به زیارت شوم چو خسته پایم و آه
ببین ببین
که فغانت کنم ببین
که فغانت کنم ز خنده چینم و لب را
ببین ببین
که نشانت کنم ببین
که نشانت کنم ز فتتنه کینم و آه
بیا و کشتی ما در شط شراب انداز
خروش و ولوله در جان شیخ و شاب انداز
به نیمهشب اگرت آفتاب میباید
ز روی دختر گلچهر رز نقاب انداز
به ناامیدی از این در مرو بزن فالی
بود که قرعه دولت به نام ما افتد
بگو بگو
که چه کارت کنم بگو
[ متن آهنگ های ایرانی و موزیک آلبوم های جدید در ایران ترانه ]
که چه کارت کنم ز گریه جویم و دل را
بگو بگو
که شکارت کنم بگو
که شکارت کنم به غمزه مویم و آه
نماز شام غریبان چو گریه آغازم
به مویههای غریبانه قصه پردازم
به نیمهشب اگرت آفتاب میباید
ز روی دختر گلچهر رز نقاب انداز
همای اوج سعادت به دام ما افتد
اگر تو را گذری بر مقام ما افتد
حباب وار براندازم از نشاط کلاه
اگر ز روی تو عکسی به جام ما افتد
به ناامیدی از این در مرو بزن فالی
بود که قرعه دولت به نام ما افتد
٣۰۱۷ - تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱٣٨۷
|
از : تقی گیلانی
عنوان : ... و این زیاده خواهی است!
وقتی گستره تحولات سیاسی سه چهار دهه گذشته را نگاه میکنم، در آرزوی ناممکنی غوطه ور میشوم که: ای کاش همه آنانی که با تفتیش اندیشه و عقیده روبرو میشدند، همان جوابی را میدادند که دژخیمان طلب میکردند و آنگاه تاریخ - نه آنگونه که از امروز برای چنان تاریخی خط و ربط تعیین میشود و خط و نشان مشخص میکنند - بلکه، در راستای هارمونی انسانی و مطابق ملزومات حیات و هستی، آنگاه آنی که توسط تاریخ طرد میشد نه محکومین و توابین و مظلومین بل آنانی میشدند که با داغ و درفش در تلاش تحمیل وجود پلیدشان بودند.
شاید دیگر مراسمی همچون یادمان ۶۷ ای در کار نبود.
دامن زدن به این تلقی بسیار عقب مانده که: همه و همه در هر عرصه ای که حضور دارند باید بار بی مسئولیتی اجتماعی را بدوش کشند و یک تنه، دقیقاً یک تنه در برابر تهمت و افترا، سیستم کثیف و مضحک دفاع از خرافه و تقدس بر یک مشت اوراد و کلمه و غیره بایستند، زیاده خواهی غریبی است. چرا باید از جوانی مثل نامجو خواست که در این بازی مضحک وارد شود که: یک ابله بدستور و یا شاید به توطئه و یا از سر نادانی ریشه دار خود را محق میداند که از فلان و بهمان جملات و کلمات که در فلان و بهمان کتاب نوشته شده و بنام دفاع از آن فردی دیگر را متهم کند.
شما شاهین خان، بهتر بود به تمام مراجع قضائی چه در جمهوری و چه در جهان معترض میشدید و بر علیه چنین اتهامی که بر یک هنرمند وارد شده اقامه دعوی میکردید و دستگاه قضائی ایران را متهم به اینکه برای فلان و بهمان قاری قرآن این امکان را فراهم میکند که هنرمندی را متهم کند. شما باید از نقض حقوق نامجو دفاع میکردید و نه اینکه او را برای کاری که به زعم شما و یا شاید بسیاری دیگر مثلاً مبارزه معنی میدهد - بدون اینکه خود چنین مسیری را بطور علنی و یا غیر علنی مطرح نموده باشد و یا حتی به شما و دیگران این حق را داده باشد که از او چنین کاری بخواهید - دنبال نماید. محسن نامجو در عرصه ای که وارد شده اگر علاقه مندی شما را برانگیخته به این معنی نیست که مثلاً از فردا باید در فلان و بهمان امور خیریه هم شرکت کند وگرنه، شنیدن آهنگ های وی مفت نمی ارزد.
توبه - درست به اندازه مبارزه با آنچه که ظلم اجتماعی معنی میدهد - حق هر انسانی است. او مجاز هست در برابر هر تهمتی که مایل است ابتدا او را کیسه بکس کرده و سپس ضرباتش را به سر و صورت او وارد آورد، خودش را کنار بکشد. همانگونه که برای بسیاری مقابله با یک مشت ابله و جنایتکار و خود فروخته امر و انتخابی است شخصی، برای نامجو هم وارد نشدن به این عرصه امری است کاملاً شخصی.
برای من، بعنوان یکی از شنوندگان و یا مراجعه کنندگان تاریخی که قرار است رفتار ددمنشانه یک مشت انسان نمای دست اندرکار و یا بازیگران قدرت در ایران را در کنار واکنش انسانهائی قرار دهد که در برابر این جنایتکاران قرار داشتند، انتظار ندارم که تاریخ این انسانها را مورد سوال قرار دهد. این جنایتکاران هستند که باید به تاریخ پاسخگو باشند و نه آنانی که در مظات اتهامات قرار میگیرند.
نمیدانم شما چه انتظاری از دنیای موسیقی دارید. برای من موسیقی به هیچ وجه نقش و وظیفه ای ندارد که مثلاً خواسته باشد نقش آموزش سیاسی و اجتماعی را ایفا نماید. چنین شیوه ای از آموزش، فاصله آنچنانی ندارد از موعظه و تهییج بدون اینکه نظارتی داشته باشد بر نطفه آگاهی در ذهن انسان.
آنچه که شما صدای اعتراض می فهمید، بیش از اینکه درگیری موسیقی با قدرت سیاسی حاکم باشد، درگیری با فرهنگ موسیقیائی حاکم هست. صدای اعتراضی نامجو بیش از اینکه تکیه به ابیاتی باشد که بیان میشود، بیرون آمدن از آن قالب هائی است که هر کس از راه رسیده برای موسیقی شکل داده.
شاید به همین دلیل هم باشد که متأسفانه - امیدوارم سوء تعبیر نشود - نتوانستم با لحن و فضای قضایائی که در موسیقی شما بکار برده میشود خودم را همراه کنم.
خواهش من کماکان این است که دست از زیاده طلبی از افرادی برداریم که نه شخصاً، نه اجماعاً و نه تاریخاً هیچ مسئولیتی برای خود در قبال مبارزه ای بعهده نگرفته اند که پیشاپیش این مبارزه به عهده مردمی است که در شبانه روز زندگی آن اجتماع سهیم هستند. از نامجو نخواهید قهرمان باشد، همانقدر که انسانی صمیمی است، برای همه ما کافی است! اینقدر شجاعت داشته که برای بیرون کشیدن خود از جدلی که دارند او را به میدانش وارد میکنند، علیرغم فضائی که احتمال میداد از زاویه دیگری او را متهم نماید، حرفهائی را زد که نه برای خوش آمد طرف مقابل، که اتفاقاً بر علیه آنان و تمایلاتشان بوده که تن نداده به عرصه ای که میخواستند وی را در آن وارد نمایند.
٣۰۱۵ - تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱٣٨۷
|
از : کمال انجامی
عنوان : چیزی نبود
آخه شاهین جان ، عزیز بابا، محسن نامجو آن موقع هم که عزیز دل تو بود و بت تو بود، چیزی نبود که بعد از ندامت نامه باشد. تو که با این نگارش زیبا قلم با نعره هیوز روی کاغذ می رقصانی، چرا باید انقدر کج سلیقه باشی؟
٣۰۰۱ - تاریخ انتشار : ۱٨ شهريور ۱٣٨۷
|