روزنامه‌ی رسالت: ما و انتخاب دهمین رئیس جمهور به قلم امیر محبیان
شکست اصولگرایان در دوره آتی انتخابات ریاست جمهوری موج‌های سنگین تر از قامت اصولگرایان را پدید خواهد آورد



اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲۱ شهريور ۱٣٨۷ -  ۱۱ سپتامبر ۲۰۰٨


قسمت اول
پرسش های فراروی اصولگرایان
                                                
لحظه های حساس انتخابات دهم ریاست جمهوری شتابان از راه می رسد و برای اهل سیاست که قصد دارند برنامه های خاص خویش را در آن انتخابات پی گیرند به قول آن تبلیغات پرمعنا، زود دیر می شود.

در این راستا ؛ وضعیت اصولگرایان از حساسیت بیشتری برخوردار است زیرا:

۱. دولت را در دست دارند و رای مردم نشانه تائید یا عدم تائید سیاست های اجرایی دوران حاکمیت آنها شمرده خواهد شد.
۲. احتمال می رود که رقابت های درونی تشدید شده و نوعی تکثر انتخاباتی درون اصولگرایان فضا را به نفع رقیب آماده کند؛ پاره ای رقابت های درونی اصولگرایان که تاحدی اخیرا در مجلس از کنترل خارج شد، می تواند مقدمه ای برای نبرد انتخاباتی تلقی شود.
٣. ظرف چند سال گذشته چهره رقبای اصولگرایان تا حدی در نزد افکار عمومی ترمیم شده یا حداقل با دور شدن از دوران دوم خرداد، از حساسیت های منفی توده ها یی که از آنان کنار کشیدند؛ تا حدودی کاسته شده است.

البته ظرفیت های مثبتی هم برای اصولگرایان وجود دارد که عبارتند از:

۱. سنت انتخاباتی گذشته که روسای جمهور در دور دوم ریاست جمهوری نیز پیروز می شدند.
۲. وجود شکافی که در بین رقبا (بویژه خاتمی - کروبی)ترمیم ناپذیر می نماید.
٣. بقای فضای مثبت به نفع اصولگرایان به تبع غلبه گفتمان عدالت یا حداقل عدم پیدایش اشتیاق ویژه ای برای رقبای آنها.
۴.حمایت های مقام رهبری از رویکردهای مهم دولت که ظرفیت بالایی برای دولت فعلی پدید آورده است.

اما تحلیل شرایط اصولگرایان در انتخابات آتی تا حدودی مشکل است.زیراابتدا باید به پرسش های زیر پاسخ داد:

۱. انتخابات آتی ریاست جمهوری در یک نوبت برگزاری، رئیس جمهور را مشخص خواهد کرد یا انتخابات دو دوره ای خواهد شد؟
۲. اگر انتخابات دو دوره ای است بهتر است ؛ دو اصولگرا در دور دوم برابر هم قرار گیرند یا یک اصولگرا و یک اصلاح طلب برابر هم صف آرایی کنند؟
٣. جریان دوم خرداد در معرفی کاندیدا به وحدت خواهد رسید یا خیر ؟ اگر آری بر روی چه کسی؟ و اگر به وحدت نرسند اختلافات را چگونه مدیریت خواهند نمود؟
۴. در میان اصولگرایان، دولت احمدی نژاد تمامی ظرفیت اصولگرایی است یا بخشی از آن ؟به عبارتی در شرایط حاضر امکان انفکاک میان این دو وجود دارد یا خیر؟
۵. ریزش های آرای احمدی نژاد ظرف چند سال گذشته کمتر از رویش های آنست یا بیش از آن؟
۶. هدف کدام است ؛ پیروزی جریان اصولگرایی در انتخابات آتی یا پیروزی احمدی نژاد ؟آیا جریان اصولگرایی می تواند در شرایطی خاص یا براساس تحلیلی از شرایط موجود، نماینده ای به جز احمدی نژاد را به میدان انتخابات ریاست جمهوری بفرستد؟ آن شرایط کدامست؟ آلترناتیو احتمالی کیست؟
۷. و مهمتر از همه، اگر اصولگرایان ببازند آیا فقط انتخابات ریاست جمهوری را واگذار کرده اند یا ظرفیت های ارزشمندی در آینده را سوزانده اند که احیای آنها بسیار دشوار است و راه آنها را برای بازگشت به قدرت سخت تر از سال ٨۴ خواهد نمود؟

در سلسله مقالات آینده انشاء الله به این پرسش ها خواهیم پرداخت.

امیر محبیان
۱۹ شهریور ۱٣٨۷
منبع: روزنامه رسالت


قسمت دوم
استراتژی مدیریت آینده

در نوشتار پیشین پرسش های فراروی اصولگرایان در انتخابات آتی ریاست جمهوری را بر شمردیم و در این شماره به دلایل حساسیت رقابت ریاست جمهوری آینده برای اصولگرایان پاسخ می دهیم.

حساسیت انتخابات آتی ریاست جمهوری برای اصولگرایان واقعیت نهفته ای نیست، بلکه روشن است که وقتی برای اولین بار اصولگرایان توانستند دولتی را با ملاکات اصولگرایی بر سریر قدرت نشانند ناتوانی در کسب پیروزی در دور دوم آن هم دربستر سنتی انتخابات ریاست جمهوری که طبعا روسای جمهور دو نوبته بر سریر مدیریت اجرایی می نشینند خود شکست محسوب خواهد شد. از سوی دیگر نگرانی مهمتر دیگری نیز هست که ضرورت بقای اصولگرایان تا دو دوره دیگر را گوشزد می کند. آن نگرانی چیست؟ و ضرورت بقای اصولگرایان تا سال ۱٣۹۶ بر کرسی مدیریت اجرایی چیست؟

در این نوشتار این ضرورت را برمی شکافیم:
فراموش نکرده ایم که دلایلی چند را برای وقوع پدیده دوم خرداد بر می شماردند که به گمان نگارنده تحولات و تغییرات جمعیتی در این زمینه بستر ساز بوده است.
آن گاه که نوعی جهش جمعیتی (baby boom) را در سالهای پیش و پس از انقلاب شاهد بودیم طبیعی بود که منحنی جمعیتی کشور نوعی روند نامتناسب را تجربه کرده و تراکم نسل نو کم کم در هنگام عبور از سن نوجوانی در حوزه سیاست نیز تاثیر گذار خواهد شد. نتیجه این امر ظهور مطالبات جدید از سال ۱٣۷۴ و اثرگذاری آن در انتخابات سال ۱٣۷۶ به صورت یک شوک سیاسی بود. پس از گذشت ٨ سال از دوران حاکمیت دوم خرداد که کوشید مطالبات اجتماعی نسل جدید را رنگی سیاسی زده و به قدرت سیاسی تبدیل کند عملاشاهد آن بودیم که آنان علی رغم آنکه توانستند این پتانسیل جمعیتی را به صورت ٨سال دولت داری نقد نمایند ولی نتوانستند تغییرات گفتمانی پس از هشت سال را درک کرده و در نیافتند که میان مطالبات جوان ۱٨ ساله دوم خرداد ۷۶ که مرد ۲۶ ساله سال ٨۴ شده است ؛ تفاوت وجود دارد زیرا نیازهای مالی و اقتصادی آستانه ازدواج ،نگاه سیاسی او را نیز تحت الشعاع قرار می دهد. بر همین پایه، اصولگرایان و بویژه شخص احمدی نژاد با هوشمندی با اصل قرار دادن شعارهای مبتنی بر عدالت که تامین کننده نیازهای روانی و نیز گفتمانی جوان مذکور بود توانستند ظرفیت روانی مذکور را به یک پیروزی درخشان برای خود در انتخابات ریاست جمهوری تبدیل کنند.
واقعیت آن است که دوعامل مهم درتحت کنترل درآوردن موج مطالبات سنگین برآمده به سال ۷۶ کمک کرد.

نخست، جوان و فعال بودن نسل انقلاب و جنگ که با انرژی بسیار توانست این موج را تحت کنترل درآورد و امکان سوءاستفاده جریانات اپوزیسیون برانداز و نیز بیگانگان را به دلیل هشیاری نسل نو به حداقل رساند.

دومین عامل مهم آن بود که رقبای جریان اصولگرا که خود را اصلاح طلب می نامیدند هرچند که با اصولگرایان رقابت و اختلاف نظر جدی داشتند ولی خودرهبران آن نیز از طیف انقلابیون و پیرو دیدگاههای موسس انقلاب امام خمینی بودند؛ لذا برای خود چارچوب هایی را قائل بودند که علیرغم شعارهای نو هیچ گاه اساسا از لحاظ اهداف و آرمان ها تداخلی با ضد انقلاب برانداز نداشتند.به عبارتی شعارهای نو جریان اصلاح طلب هرچند امکان مانورهایی را برای عناصر اپوزیسیون فراهم آورد ولی در نهایت از شدت فشار موج نو کاست و آن را کنترل پذیر کرد. پس در تبیین و طراحی هر استراتژی برای آینده، غفلت از تحولات جمعیتی می تواند استراتژی ها را برهم زده و حتی برای جریانات سیاسی مرگبار باشد. بررسی های نگارنده نشان داده است که از سال ۱٣۹۶ به بعد جامعه ایرانی به مرور ظهور نسل جوان دیگری را به صورت متراکم تجربه خواهد کرد؛ نسلی نو که طبعا خواست ها و مطالبات خاص خود را به همه حوزه ها بویژه حوزه سیاسی تحمیل خواهد نمود.این امر فی نفسه بد و خطرناک نیست مگر آنکه از کنترل سیستم خارج شده و چارچوب ها را در هم شکند . به دلایلی نه چندان پیچیده معتقدم که در آن دوران کنترل این بحران دشوار تر خواهد بود زیرا تا سال ۱٣۹۶ یعنی حدود ۱۰ سال دیگر؛ نسل انقلاب ۲۰ سال به نسبت سال ۱٣۷۶ مسن تر شده اندو نیز تعدادی نه چندان کم از افراد موثر نسل اول انقلاب از مرز ۷۰ سالگی گذشته و نسل دوم انقلاب هم که در جریان دوم خرداد بازیگران اصلی بودند، به افرادی مسن و حتی پیرتبدیل شده اند که امکان تحرک سیاسی و اجتماعی چونان گذشته را ندارند این ها واقعیت هایی است که باید به هر حال پذیرای آن باشیم.
پس اگر اصولگرایان انتخابات آتی را واگذارند و جریان رقیب این بار تند ترو تنش زاتر به میدان آید؛عملاآستانه ورود به بحران ۱٣۹۶ با تجربه ای شکست خورده از سوی اصولگرایان در اختیارآنان قرار گرفته و تنش های سنگین تر، کنترل بحران را دشوار می کند.
البته اگر جریان دوم خرداد و طیف های حزبی آن نمود هایی از اصلاح نگرش را به نمایش می گذاشتند این نگرانی کمتر بود و لی متاسفانه نوع نگرش دوستان مشارکت و مجاهدین انقلاب چشم انداز روشنی را به دست نمی دهد.
پس جریان اصولگرا اگر دغدغه انقلاب و بقای آرمان های آن را دارد باید بکوشد نگاهی فراتر از درگیری های انتخاباتی را داشته و با به دست گرفتن دولت و تداوم قدرت تا آستانه آن دوران، عملاکاری کند که حداقل یک نسل، درون گفتمان اصولگرایی رشد و نمو نماید و نسل آتی که به صحنه وارد می شود از ارزش های انقلاب دریافت های مناسبی را داشته باشد. از این رو :

۱. شکست اصولگرایان در دوره آتی انتخابات ریاست جمهوری موج های سنگین تر از قامت اصولگرایان را پدید خواهد آورد.
۲. پیروزی اصولگرایان هم اگر مایه پیدایش تصویر مثبتی از کارآمدی نیروهای انقلاب نگردد ؛ ممکن است بر عمق بحران بیفزاید.
٣. مدیریت آینده توسط اصولگرایان مستلزم به کار گیری تمامی ظرفیت نه تنها اصولگرایان بلکه همه نیروهای انقلاب است.به عبارتی در صورت مدیریت درست آن گاه که اصولگرایان قدرت را تحویل رقیب خواهند داد این رقیب ، اصلاح طلبان درون چارچوب انقلاب خواهند بود که بحرانی را بر اساس انقلاب تحمیل نخواهد کرد.
۴. اهمیت پروژه مدیریت آینده تا آن حدی است که ما نمی توانیم و نباید اصولگرایی وآینده انقلاب اسلامی را معطل افراد و تعارفات روزمره سیاسی نماییم .
۵. باید ظرف ده سال آینده نسل جدیدی از مدیران کارآمد اصولگرا پدید آید که نسل اول و دوم انقلاب با آرامش خاطرسرنوشت کشور و انقلاب را به دست آنان سپارند.استعدادهای فراوان اصولگرایان (با تعریف دقیق و موسع رهبری ) نباید قربانی بازی ها یا رقابت های کوته نظرانه فرد یا گروه سیاسی گردد.
از این رو ؛ به طور روشن نبرد انتخاباتی اصولگرایان در انتخابات آتی نباید نبردی برای کسب یک پیروزی باشد بلکه این رقابتی برای کنترل آینده تمام زمان هایی است که حداقل دو نسل تاکنون زندگی خود را وقف آن کرده است.
   
امیر محبیان
۲۰ شهریور ۱٣٨۷
منبع: روزنامه رسالت

قسمت سوم
پیوستگی آراء در فضای دو قطبی

نهمین انتخابات ریاست جمهوری ویژگی منحصر بفردی داشت که شاید اگر بی نظیر شمرده نشود؛ کم نظیر بود و آن پیدایش نوعی فضای دوقطبی حاد بود تا بدانجا که برخلاف نتیجه نظر سنجی ها به ناگهان شاهد رشد سریع کاندیدایی از پایین جدول به بالای آن بودیم .
احمدی نژاد با درک این که انتقال پیام مغایرت و حتی تضاد شعارها به جامعه در قبال رقیبی چون هاشمی رفسنجانی خود بخود موتور محرکه ای است که می تواند او را در قیاس با رقبا از روی موانع براحتی بجهاند، به‌سرعت شعارها وپیام های خود را به گونه‌ای سامان داد که در صحنه رقابت دو چهره؛ یکی با سابقه ای بسیار و دیگری از نسل نو انقلاب هرچند از بسیاری جهات مختلف در روش و منش سیاسی در برابر هم قرار گیرند. مسلما احمدی نژاد بدرستی تشخیص داده بود که شهرت و سابقه یک مسئول می تواند حداقل به همان اندازه که برای او دوست و موافق فراهم می آورد؛ ظرفیت منفی و مخالف سرسخت پدید آورد. لذا هاشمی بر پایه فرمول قدیمی جاذبه و دافعه قادر بود حجمی وسیع از رای را برای خود پدید آورد و شاید حجمی وسیعتر از رای را برای رقیب مستقیم خود که صف بندی روشنی را با او به انجام رسانده باشد.
هر چند بر این باورم که هاشمی رفسنجانی با تجربه و سابقه ارزشمند خویش؛ اگر در صف بندی ها از حمایت دوم خردادیان رادیکال (ولوبرخلاف خواست خویش) برخوردار نمی شد؛ می توانست پاره ای نه چندان کم از رای اصولگرایان را نیز بخود جلب کند که شعارهای رادیکال حامیان دوم خردادی و اشتباهات استراتژیک تبلیغاتی مزید بر علت شد و هر آنچه را که از سبد رای هاشمی بیرون افتاده بود در سبد احمدی‌نژاد گرد آورد. البته زیرکی احمدی نژاد در درک سریع فضای دوقطبی را نباید نادیده انگاشت. آنگونه فضایی که آراء را شدیدا به هم گره زد و سرنوشت انتخابات را بدور از تحلیل ناظران سیاسی در مسیری به پیش برد که بسیاری غافلگیر شدند و چرخشی مهم هم در گفتمان حاکم بر جامعه از آزادی به عدالت به نمایش گذاشته شد.
در هر حال نقش کنتراست آرای سیاسی و اجتماعی احمدی نژاد - هاشمی رفسنجانی را در ایجاد پتانسیل جهش برای احمدی نژاد نمی توان نادیده انگاشت ؛ آنگونه ظرفیتی که توانست رای احمدی نژاد در دور اول را از پنج میلیون و ۷۱۰ هزار و ٣۵۴ رای به ۱۷ میلیون و ۲۴٨ هزار و۷٨۲ رای بجهاند در حالی که رای اکبر هاشمی رفسنجانی تنها از شش میلیون و ۱۵۹ هزار و ۴۵٣ رای به ۱۰ میلیون و۴۶ هزار و ۷۰۱ رای افزایش یافت.
به عبارت روشن تر ؛ پیوستگی جهش آراء به افزایش میزان دوقطبی آشکار است.
پس اگر دوقطبی بودن فضا را در جهش آراء و پیدایش ظرفیت فوق العاده رای دکتر احمدی نژاد تا هر حدی موثر بدانیم؛ تکرار آن را باید منوط به شکل گیری مجدد فضای دوقطبی ولو با چهره ای دیگر نظیر سید محمدخاتمی به عنوان کاندیدای واحد جریان دوم خرداد بدانیم والا در فضای آرام غیر دو قطبی امکان تکرار این رکورد اگر غیر ممکن نباشد دشوار است. از اینرو؛ با مفروض گرفتن این اصل، در صورت وحدت دوم خردادیان بر خاتمی یا هرگونه فضای دو قطبی احتمالی دیگر ؛ امکان جهش آراء و پیدایش یک علامت تعجب دیگر در ذهن تحلیلگران وجود دارد؛ وضعیتی که احتمال شناخته شدن رئیس جمهور دهم در دور اول را ممکن می سازد ولی از سوی دیگر با توجه به اینکه آمار آرای اخذ شده در انتخابات آتی ممکن است از بین سی تا سی و پنج میلیون بر حسب شرایط باشد ؛ برای پیروزی در دور اول رکوردی لازم است که در شرایط غیر دو قطبی احتمال وقوع آن دشوار است.
پس در نتیجه اگر فضا دو قطبی نگردد؛ به دور دوم کشیده شدن انتخابات نامحتمل نخواهد بود.
احتمالی که عقلا باید برای آن برنامه ریزی کرد. زیرا انتخاب احمدی نژاد که کاندیدای قطعی است ؛ در دور اول ریسک را از اصولگرایان دور می سازد ولی در انتخاباتی که به دور دوم کشیده می شود چه احتمالاتی مفروض است؟ این پرسشی است که در نوشتار آتی بدان خواهیم پرداخت.

امیر محبیان
۲۱ شهریور ۱٣٨۷
منبع: روزنامه رسالت
   


عصبانیت کیهان از سوالات صریح محبیان

روزنامه «کیهان» در شماره دیروز خود، روزنامه دست‌راستی «رسالت» را به همسویی با اصلاح‌طلبان متهم کرد و نوشت که سرمقاله اخیر «امیرمحبیان» در این روزنامه، «کاملا در خدمت جریان مدعی اصلاحات دوم‌خردادی» و «در جهت ترمیم وجهه رقبای اصولگرایان و القای شبهه شکاف و تضعیف پایگاه مردمی رئیس‌جمهور» بوده است.
گفتنی است محبیان در این یادداشت با اذعان به بهبود موقعیت اصلاح‌طلبان در افکار عمومی سوالاتی جدی را در مورد حمایت احتمالی این جناح از نامزدی احمدی‌نژاد مطرح کرده و از جمله پرسیده بود: ریزش‌های آرای احمدی‌نژاد ظرف چند سال گذشته کمتر از رویش‌های آن است یا بیش از آن؟
هدف کدام است؛ پیروزی جریان اصولگرایی در انتخابات آتی یا پیروزی احمدی‌نژاد؛
آیا جریان اصولگرایی می‌تواند نماینده‌ای به جز احمدی‌نژاد را به میدان انتخابات ریاست‌جمهوری بفرستد؟

۲۱ شهریور ۱٣٨۷
منبع: کارگزاران