از : ضد حرف مفت
عنوان : مبارزه با حرف مفت از طرف رژیم ومجاهدین
البته روزبه زریننعل حق دارد تمام حرفهایشان در باره حکومت اسلامی درست است اما وقتی کسانی نظراتشان را در رابطه با مجاهدین میگویند که سی سال حرف مفت زدند فوری ایشان میشود قاضی و بنام مسعود ومریم بدون هیچ دلیلی و مدرکی به دیگران هتاکی میکند ومخالفان مجاهدین را با هزارمن سریش میخواهد به رژیم بچسباند
٣۷۰۹ - تاریخ انتشار : ۱۶ مهر ۱٣٨۷
|
از : روزبه زریننعل
عنوان : حرف که خرج ندارد
جناب کدخدا, حرف که مفت است و خرجی ندارد. از ابتدای تاسیس رژیم اسلامی مردم ایران حرفهای زیادی را از زمامداران و احزاب رسمی رژیم "مقدس" اسلامی شنیده اند و یادتان باشد بعدتر بارها نیز زیر همان حرفها هم زدند. یادتان است که "امام" همین رژیم وعده آزادی را از پاریس به مردم استبداد زده می داد و اینکه حتی "مارکسیستها" هم آزاد خواهند بود؟! از این نمونه حرفها زیاد است و اصولا ملا جماعت(با عمامه و بی عمامه) در حرف مفت و بی خرج زدن مهارت زیاد دارند اما وقتی پای عمل شد مانند همیشه قلابی بودن حرفهای آنها را بارها شاهد بودیم! هر وقت یک نمونه عملی نشان دادند بعد می توانید کدخدا بازی در بیاورید و من را از دهات تان بیرون کنید.
٣۵۲٣ - تاریخ انتشار : ٣ مهر ۱٣٨۷
|
از : روزبه زریننعل
عنوان : متشکرم
با تشکر از شما جناب یک دوست و امیدوارم که حق با شما باشد و مردم ما بتوانند بدون تجربه کردن دوباره خشونت و دشواریهای بیشتر اجتماعی, سیاسی و اقتصادی در کشور خود زندگی آرام و خوبی را داشته باشند. چنانچه حقیقتا افراد و یا جناحهای در رژیم باشند و یا پیدا شوند که برایشان منافع مردم ایران مهمتر باشد که چه بهتر. باعث خوشحالی خواهد بود که منافع مردم ایران را به منافع تنگ نظرانه و دگم سابق خود ترجیح دهند. متاسفانه سابقه تاریخی باور به این مورد را اگر غیر ممکن نکرده باشد بسیار دشوار کرده است.
٣۵۲۲ - تاریخ انتشار : ٣ مهر ۱٣٨۷
|
از : کد خدا
عنوان : زرین نعل یا گربه مرتضی علی
کسی نیست از این آقای زرین نعل که مثل گربه مرتضی علی هر طور بالا بندازیش ۴ دست وپا پایین می آد بپرسه این اعلامیه که خیلی جاهاش حرف خودت را می زند پس دیگه چه مخالفتی؟ (گوش ما هم از روضه های فریبکاری و دروغگویی و این حرفها پره. جان هر کس را دوست داری بگو ببینم با گجای این قسمت اعلامیه مخالفی؟)
...باید توجه داشت که در جهان امروز تنها راه رشد و توسعه پایدار اقتصادی و تکنولوژیک برای کشوری نظیر کشور ما، تعامل و اعتمادسازی در عرصه خارجی و پذیرش مردمسالاری و آزادی در عرصه داخلی است و در سایه تداوم چنین سیاستهایی میتوان در میان مدت به توسعه پایدار در تمام زمینهها، از جمله توسعه تکنولوژیک و حتی تکنولوژی هستهای دست یافت.
٣۵۱۹ - تاریخ انتشار : ٣ مهر ۱٣٨۷
|
از : یک دوست
عنوان : بحث ما به پایان خود رسید
آقای روزبه اولا ترجمه ای که شما از این بخش می کنید دقیق نیست: " با پذیرش عملی بخشهای حساسیت برانگیز "! با پذیرش این بخش ها باید خطر تحریم و حمله رفع شود. کدام بخش جز تعلیق غنی سازی می تواند مورد نظر باشد؟
دوما شما نمی خواهید چشم بروی واقعیات موجود باز کنید و ادامه بحث از دید من بی فایده است. چرا که شما تمام بیانیه را به گوشه ای نهاده یک بخش را که فکر کرده اید تاییدی بر ادعاهای شماست را بر گرفته اید و با ارائه ترجمه ای ناقص مدال تایید نظراتتان را به سینه خود می زنید.
با تمام این حرف ها من از بحثی که با شما داشتم بسیار خشنودم و برایتان آرزوی تندرستی می کنم.
از آنجا که ما ایرانیان اگر حرف آخر را نزنیم انگار چیزی کم آورده ایم، چنانچه به پست بعدی شما پاسخی ندادم حمل بر بی ادبی بنده نفرمایید.
٣۵۱۷ - تاریخ انتشار : ٣ مهر ۱٣٨۷
|
از : روزبه زریننعل
عنوان : مواضع حکومت
"(این قسمت را دقیق تر بخوانید):
"...مسئولان باید پیش از پایان مهلت دو ماهه قطعنامه ۱۷۳۷ باب گفتگو و تعامل را بهگونهای باز کنند و با پذیرش عملی بخشهای حساسیت برانگیز تکالیف مندرج در آن و یا هر نوع اقدام دیگری، مانع از صدور قطعنامههای جدید علیه کشورمان شوند. ..."
آیا این غیر از آنچیزی هست که من به آن اشاره کردم؟ آنها با شکل و نحوه مذاکرات جناح رقیب موافق نیستند و به صراحت خواستار قبول پذیرش تمام قطعنامه نیستند و تنها خواهان پذیرش بخش های "حساسیت برانگیز" هستند! این دهن کجی ها یعنی همان وقت کشی و این سازمان پلیسی سیاسی انقلاب اسلامی فقط ناراحت است که چرا با ظرافت مورد نظر آنها و دیپلوماتیک تر با این مشگلشان برخورد نمی شود. تمام حرف این جماعت خط امامی این است که رقیبشان بفهمد که جامعه جهانی محرم آنها نیست و مواظب حرف زدنشان باشند و بی جهت بهانه به "آمریکا" ندهند. اما این فقط آمریکا نیست که نگران وضعیت فعلی هست و تمام کشورهای صلح دوست نیز نگران این رژیم شرور می باشند و از عواقب مسلح شدن این رژیم شرور به بمب اتمی نگران هستند. این دار و دسته بازجوها و اطلاعاتی های رژیم که دزد نام مجاهدین نیز در سوابق تاریخی آنها است حتی صداقت این را ندارند که قبول کنند که این واقعا یک نگرانی بین المللی است و نه رفا یک داد و بستون دیگر با شیطان بزرگ و رژیم "امام" شان!
"آیا این مواضع همسو با مواضع حکومت است؟"
این مواضع فقط نشان از نگرانی این باند جنایت پیشه از نحوه پروسه سیاسی رقیب را دارد و دلخوری این جماعت از رعایت نکردن قواعد بازی خودی و ناخودی است. مگر نه اینکه "امام" مورد قبول همین دار و دسته خود کار روزانه اش تهدید کشورهای مختلف منطقه و جهان را بود! این سیاه بازی ها برای عوامفریبی و گمراه کردن مردم ایران است. این رژیم با تمام باندهای جنایتکارش رتبه اول را در عوامفریبی داشته و دارد!
٣۵۱۶ - تاریخ انتشار : ٣ مهر ۱٣٨۷
|
از : یک دوست
عنوان : نمونه ای از تفاوت دیدگاه اصلاح طلبان با جناح حاکم در مسئله هسته ای
آقای روزبه شما راجع به دیدگاه اصلاح طلبان نسبت به مسئله هسته ای چنین می نویسید: " تا آنجا که من می دانم انتقادات آنها نیز بیشتر به شکل مذاکرات و نحوه مذاکرات هسته ای است تا مواردی که آژانس و شورای امنیت خواهان آن هستند."
من یک نمونه را انتخاب کرده ام که توجه شما و سایرین را بدان جلب می کنم (با عرض پوزش از بابت طولانی بودن آن):
"بحران هستهای کشور ما عملاً وارد مرحله جدیدی شده و بیم آن میرود که در اثر تداوم بیتدبیری و اتخاذ سیاستهای نامعقول و بعضاً ماجراجویانه، پس از پایان مهلت دو ماهه مذکور در قطعنامه، این بحران ابعاد گستردهتری یافته و منافع ملی و امنیت نظام و کشور در معرض خطرات جدی قرار گیرد....
ما در این سالها بارها تأکید کردهایم گرچه آمریکا به قصد برخورد با نظام جمهوری اسلامی، از مسأله هستهای علیه ایران بهرهبرداری میکند، ولی نباید با سوء تدبیر، بهانههای لازم را برای چنین بهرهبرداریهایی به آن دولت بدهیم و توجه کنیم که سیاست خارجی معقولانه و صحیح میتواند همین آمریکا را به پذیرش شرایطی ناخواسته ناگزیر کند....
ملت آگاه و سرافراز ایران
با توجه به شرایط حساس و خطیری که ذکر آن رفت، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران بدون توجه به مسایل جناحی و گروهی معتقد است که مسئولان ذیربط میبایست برای جلوگیری از تضییع بیشتر حقوق کشور و ملت، حفظ منافع و امنیت ملی و همچنین نظامی که به قول امام انقلابمان حفظ آن "اوجب واجبات" است، شجاعانه اشتباهات خود را تصحیح و بدون دغدغه تضعیف موقعیت و قدرت خود و بدون توجه به منافع فردی و جناحی، در سیاستها و شعارهای خود تجدیدنظر اساسی به عمل آورند و بدانند تنها در این صورت است که رضای خداوند و دعای خیر ملت و آیندگان را به همراه خواهند داشت...."
(این قسمت را دقیق تر بخوانید):
"...مسئولان باید پیش از پایان مهلت دو ماهه قطعنامه ۱۷۳۷ باب گفتگو و تعامل را بهگونهای باز کنند و با پذیرش عملی بخشهای حساسیت برانگیز تکالیف مندرج در آن و یا هر نوع اقدام دیگری، مانع از صدور قطعنامههای جدید علیه کشورمان شوند. ...
...باید توجه داشت که در جهان امروز تنها راه رشد و توسعه پایدار اقتصادی و تکنولوژیک برای کشوری نظیر کشور ما، تعامل و اعتمادسازی در عرصه خارجی و پذیرش مردمسالاری و آزادی در عرصه داخلی است و در سایه تداوم چنین سیاستهایی میتوان در میان مدت به توسعه پایدار در تمام زمینهها، از جمله توسعه تکنولوژیک و حتی تکنولوژی هستهای دست یافت.
حاکمان کنونی میباید توجه داشته باشند که جهان امروز تفاوتهای فراوانی با جهان دوران جنگ سرد کرده است. بدیهی است که ایجاد موازنه قوای نظامی و امنیتی در چنین عصری نه تنها برای کشور ما، که حتی برای کشورهای بزرگ دارای زرادخانههای اتمی به سادگی امکانپذیر نخواهد بود. بنابراین امروز بزرگترین سلاح بازدارنده برای کشوری نظیر کشور ما استقرار دموکراسی در داخل و گفتگو، تعامل و صلح در خارج است....
...تداوم طرح شعارها و اقدامات ماجراجویانه و تحریکآمیز، نظیر تأکید غیرمستقیم بر ناامن شدن سراسر جهان در صورت برخورد با ایران، برگزاری کنفرانس رسمی برای نفی هولوکاست، تهدید غیرمستقیم دولتهای منطقه و نزدیکتر کردن عملی آنها به آمریکا، تظاهر به حضور فعال در حوادث لبنان، فلسطین و عراق، تهدید به خروج از ان.پی.تی، اعلام تحریکآمیز ساخت و آغاز به کار چندین هزار دستگاه سانتریفیوژ و فروش اورانیوم غنیشده به کشورهای اسلامی و … نه تنها جنبه تهدیدآمیز و بازدارنده نداشته و طرف مقابل را به پای میز مذاکره نخواهد کشاند، بلکه موجب وخیمتر شدن اوضاع، ایجاد حساسیتبیشتر نسبت به جمهوری اسلامی در جهان و منطقه و نهایتاً اجماع بیشتر علیه کشورمان خواهد شد.
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران
۳۰/۱۱/۱۳۸۵ "
متن کامل بیانیه در لینک زیر قابل دسترسی است:
http://www.mojahedin-enghelab.net/ShowItem.aspx?ID=۳۵۳&p=۱
آیا این مواضع همسو با مواضع حکومت است؟
٣۵۱۵ - تاریخ انتشار : ٣ مهر ۱٣٨۷
|
از : روزبه زریننعل
عنوان : غنی سازی هسته ای
"ولی مگر در عراق تحریم ها موجبات سرنگونی صدام را فراهم کردند که فکر کنیم در ایران در پی تحریم ها حکومت سرنگون شود؟"
نه مطمنا باعث سرنگونی صدام نشد اما حمله نظامی آمریکا حکومت صدام را سرنگون کرد. به نظر می رسد که در این بحث کمی سو تفاهم هم برای هر دو ما بوجود آمده است.
"شما سیاست هسته ای فعلی را مورد توافق همه جناح ها میدانید. من اینرا قبول ندارم. در دوران ریاست جمهوری خاتمی برنامه تعلیق پذیرفته شده بود و دنبال راه حلی برای تماد سازی بودند. اکنون نیز نیرو های اصلاح طلب نسبت به سیاست های هسته ای جاری انتقادات جدی دارند."
به نظر می رسد که در کلیت سیاست هسته ای همه جناحهای رژیم خواستار غنی سازی هسته ای باشد و من تابحال نشنیدم که جناحی اصلاح طلب در رژیم پیشنهاد مشخص تعلیق را علنا اعلام کرده باشد. من در مورد دوران ریاست خاتمی بحث نمی کنم بلکه در مورد زمان حاضر صحبت می کنم. تا آنجا که من می دانم انتقادات آنها نیز بیشتر به شکل مذاکرات و نحوه مذاکرات هسته ای است تا مواردی که آژانس و شورای امنیت خواهان آن هستند. شورای امنیت بدون هیچ تردیدی خواهان توقف فعالیت های غنی سازی رژیم شده است اما زمامداران اسلامی بر خلاف قانون بین الملل با آن مخالفت می کند و قانون شکنی می کنند و جناحهای اصلاح طلب نیز از رقبا تا بحال نخواستند که به خواست مراکز قانونی بین اللمل اقدام و عمل کنند.
"اما استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای خواستی عمومی در ایران است که البته در اروپا و امریکا نیز موافقانی دارد. شاید شما از پایه با چنین تکنولوژی مخالف باشید ولی دارا بودن چند راکتور اتمی با خواب و خیالهای احمدی نژاد برای دست یابی به سلاح اتمی یکسان نیست."
اصلا مهم نیست که من با استفاده صلح آمیز انرژی هسته ای موافق باشم یا نه. مهم این است که رژیم پاهایش را در یک کفش کرده که می خواهد غنی سازی هسته ای را در ایران انجام دهد که خوب می دانیم که کاربرد دوگانه دارد و امکان استفاده مواد غنی شده هسته ای برای تولید بمب اتمی میسر می شود. رژیم حتی حاضر نیست برای زمانی معین این غنی سازی را به تعویق بیندازد تا بتواند اعتماد جامعه بین الملل را بدست بیاورد و یا از تکنولوژی های نظیر آب سبک به جای آب سنگین استفاده کند که می تواند سوخت مورد نظر انرژی هسته ای را فراهم کند ولی مورد استفاده نظامی نداشته باشد.
موضوع مطقا داشتن چند راکتور اتمی نیست بلکه موضوع مراکز زیر زمینی غنی سازی اتمی می باشند و حتی گزارش جدید آژانس اتمی نشان از بی اعتمادی آنها و عدم تائید یا تکذیب کاربرد نظامی هسته ای در ایران را دارد.
رژیم با تمام جناحهایش دارد وقت کشی می کند و این عواقب فاجعه باری برای مردم ایران خواهد داشت.
٣۵۱۴ - تاریخ انتشار : ۲ مهر ۱٣٨۷
|
از : باشو
عنوان : ما از گفتن حقیقت خسته نمیشویم
مجاهدین و جمهوری اسلامی دوروی یک سکه هستند, بشدت ضد مردمی و بشدت ارتجاعی.اگر کسی شکی در این باره دارد نوشته های لمپن مابانه انها را هم در اینجا و هم در سایت مجاهدین بخواند.ادبیات لمپنی مجاهدین چنان شخص است که تحت هیچ نامی نمیتوان پنهانش کرد حتا با هتاکی به دیگر اندیشان که ۳۰ سال شغل شرافتمندانه انها و هوادرانش میباشد
٣۵۰۰ - تاریخ انتشار : ۲ مهر ۱٣٨۷
|
از : یک دوست
عنوان : سرنگونی نیز به میل و من وشما صورت نمی گیرد
بنده هیچ کجا نگفتم که تحریم ها بی تاثیر بوده اند. ولی مگر در عراق تحریم ها موجبات سرنگونی صدام را فراهم کردند که فکر کنیم در ایران در پی تحریم ها حکومت سرنگون شود؟
شما سیاست هسته ای فعلی را مورد توافق همه جناح ها میدانید. من اینرا قبول ندارم. در دوران ریاست جمهوری خاتمی برنامه تعلیق پذیرفته شده بود و دنبال راه حلی برای تماد سازی بودند. اکنون نیز نیرو های اصلاح طلب نسبت به سیاست های هسته ای جاری انتقادات جدی دارند.
اما استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای خواستی عمومی در ایران است که البته در اروپا و امریکا نیز موافقانی دارد. شاید شما از پایه با چنین تکنولوژی مخالف باشید ولی دارا بودن چند راکتور اتمی با خواب و خیالهای احمدی نژاد برای دست یابی به سلاح اتمی یکسان نیست.
٣۴۹۷ - تاریخ انتشار : ۲ مهر ۱٣٨۷
|
از : روزبه زریننعل
عنوان : آینده نگران کننده
من وضعیت کشور و مردم ایران را اکنون خطرناکتر از هر دورانی چه در دوران سقوط رژیم پهلوی و یا جنگ عراق با ایران و یا دوران سرکوب های سیاسی دهه ۶۰ می بینم و متاسفانه فکر می کنم که کشورمان ایران به نقطه ای رسیده است که برگشتی در کار نیست و شاید تنها راه اجتناب از حمله آمریکا و اسرائیل به ایران همین آلترناتیو سرنگونی رژیم توسط مردم باشد. رژیم جمهوری اسلامی سرکوب در داخل را افزایش داده است و با مخالفت با جامعه جهانی نمی تواند دوام بیاورد. جناحهای رژیم بقای خود را در ادامه سیاست غنی سازی هسته ای می بینند و هنوز فکر می کنند که آمریکا از ترس عواقب حمله به ایران به ایران حمله نخواهد کرد. سیاست جنون آمیز رژیم خطر نابودی کشور ایران را هر روز به واقعیت نزدیکتر کرده است. شما که به قول خودتان در سال ۶ یا ۷ ماه در ایران زندگی می کنید بایدبدانید که بر خلاف دوروغ های رژیم تحریمات در زندگی مرد تاثیر کرده است. این رژیم استعداد نوشیدن جامهای زهرین را دارد اما در حال حاضر فکر می کند که عمر او با توسعه هسته ای جاودانه خواهد شد و هنوز درک نمی کند که بلوفی در کار نیست و نابودی کشور ایران در دستور کار آمریکا و اسرائیل می باشد چنانچه موضوع غنی سازی به رضایت آنها ختم نشود. مردم ایران حتی ممکن است که در نتیجه حملات نظامی آمریکا غرق در احساسات ناسیونالیستی شوند و از رژیم حمایت کنند اما درگیری نظامی با تنها ابر قدرت جهان فقط ویرانی برایشان خواهد آورد. اصلاح طلب های رژیم نیز همان سیاست را دارند که جناح رقیب دارد. با قاطعیت می شود این تضمین را به ایرانیان داد که با ادامه این سیاستهای جنون آمیز رژیم اسلامی کشور و مردم ایران در تیرس حملات نظامی عظیمی قرار گرفته است. با توجه به این موارد شاید کم هزینه ترین عمل سرنگونی رژیم توسط خود مردم ایران باشد. بهرحال من عاقبت به خیر شدن مردم کشورمان را با وجود این رژیم دیوانه نمی بینم و بیم و نگرانی برای مردم ایران باعث اندوه ناراحتی می باشد.
٣۴٨۹ - تاریخ انتشار : ۲ مهر ۱٣٨۷
|
از : یک دوست
عنوان : طلب تضمین در سیاست آنهم در جامعه ای مثل ایران!
آقای روزبه فکر کنم از این نقطه به بعد بحث ما تکرار مکررات باشد.
تنها یک نکته را اشاره کنم که در عالم سیاست هیچ کس به کسی تضمینن می تواند بدهد. آنهم در ایران با این ساختار پیچیده. بنابراین تضمین اینکه اصلاح طلبان برای بار دوم موفق تر از بار اول عمل کنند، از عهده بنده لااقل خارج است. اما احتمال آن از اینکه روزی در ایران مردم به خشونت متوسل شوند و سپس اپوزیسیونی پیدا شود که این مردم بدان اقبال یافته و تحت رهبری آن درست عمل کنند و جامعه ایران را بهمین سادگی در سراشیبی نیل به دمکراسی قرار دهند، بیشتر است
٣۴٨۴ - تاریخ انتشار : ۲ مهر ۱٣٨۷
|
از : روزبه زریننعل
عنوان : ادامه نظرات
"من آدرس نیروهایی را در درون حاکمیت را بشما دادم که از بیم چنین روزی سیاست مماشات و یا اصلاح حکومت را پیشنهاد می کنند. حال اگر شما صحنه سیاسی ایران را فیلمنامه ای از پیش نوشته شده تصور می کنید که از دست "مردم بی اعتماد" و اپوزیسیون ناشناخته کاری بر نمی آید، البته حق شماست و من برای آن احترام قائلم."
نیروهای اصلاح طلب حکومتی در مدت ۸ سال نتوانستند حتی یک مورد اصلاحات پایدار بوجود بیاورند و تقریبا تمامی سنگرهای آنها توسط جناح های دیگر رژیم فتح شد و بنابر این هیچ تظمینی نیست که بار دوم شانش بهتری داشته باشند بخصوص که مردم ایران نسبت به کارائی آنها تردیدهای جدی دارند و اصلاح طلب های حکومتی آن اعتبار سابق را از دست داده اند و با داشتن حمایت مردمی باز از نشان دادن کمترین قاطعیتی خود داری کردند. همانگونه که قبلا نیز خاطر نشان کردم من هیچ نشانه ای نمی بیینم که این خوشبینی شما را توجیح کند و حتی خوشبین بودن نیز تغیری در وضعیت فعلی سیاسی ایران نمی دهد زیرا راهنمای و برنامه ای عملی توسط این جناح های اصلاح طلب ارائه نشده است که به آن خوشبین بود.
اصطلاح طلب های رژیم موقعیت های طلائی را از دست دادند و این را ما می توانیم تجزیه و تحلیل کنیم اما در اصل از دست دادن موقعیت ها تغیری نخواهد کرد. دلائل فراوانی می شود ذکر کرد اما انتظار حمایت مردمی از اصلاح طلب های رژیم بعد از ۸ سال بی عملی در بهترین شکل خوش خیالی محض می باشد.
من هرگز نگفتم که از دست مردم بی اعتماد به رژیم یا اپوزیسیون در خارج از کشور کاری بر نمی آید بلکه معتقدم در مرحله فعلی مردم ایران در بهترین شکل نسبت به رژیم رفتاری انفعالی دارند و در بدترین شکل در موقعیت های بحرانی به مقابله با رژیم خواهند پرداخت و آن زمانی است که احتیاج به تشکیلات و رهبری سیاسی اهمیت فوری خواهد داشت. رژیم با تمام جناح هایش نیز برای مقابله با این پیامد به سرکوب های بیشتر اقدام کرده و به کارزار تبلیغی و مسموم خود را گسترش داده است.
"شما که برای هر پیش بینی طلب شواهد و فاکت می کنید، بر اساس کدام شواهد این افشاگری ها را به رژیم نسبت می هید؟"
شواهد رفت و آمد این افراد به ایران و همکاری اطلاعاتی این افراد با رژیم. تمام فعالیت اکثریت جداشدگان از مجاهدین خلاصه در سمپاشی بر علیه سازمان سابقشان می شود و کمتر مطلبی را می توان یافت که آنها در آن به رژیم بپردازند.
اصلا برای من مهم نیست که آنها از روابط تشگیلاتی خود گله مند هستند بلکه من آنها را به خاطر رفتار پلیسی شان برای همه ایرانیان مخالف خطرناک می دانم. ما با این رژیم به خوبی آشنا هستیم و خوب می دانیم که قادر است افرادی را با انواع تهدید و شکنجه از بی خدائی به طلب بخشش از "امام" کنند و وقتی این جدا شدگان با همان زبان شکنجه گران رژیم در مورد "برادران" و "خواهران" مجاهد سابق خود صحبت می کنند ابلهانه است که به آنها کمترین اعتمادی کرد و غیر از عوامل اطلاعاتی رژیم با آنها برخورد کرد.
"
"شما با این کار صورت مسئله را پاک می کنید. مگر اینکه مدارک محکمه پسندی در دست دارید که نشان دهد ادعای شکنجه، قتل و آواره کردن صدها تن از خانواده های سابق مجاهد در اردوگاه اشرف درو غ محض هستند. مدرکی ارائه بدهید که آقای اسدی در اشرف نبوده، یا اصلا فرزندانی نداشته و یا فرزندانش الآن نزد وی زندگی می کنند. خلاف گفته های خانم بتول سلطانی را ثابت کنید. اینکه با یک انگ مامور رژیم مسئله را خاتمه یافته تلقی کنید بیشتر خود فریبی است."
حداقل من شکی ندارم که روابط دشوار تشگیلاتی در سازمان مجاهدین وجود دارد که بیشتر آنها را به یک سازمان سکتاریستی تبدیل کرده است که در آن از اعضا و هوادارانشان می خواهند که بدون انعطاف از سیاست های رهبریشان پیروی کنند ولی این را نیز می دانم که افراد جدا شده از مجاهدین نیز اکثرا به بوغ های تبلیغاتی رژیم تبدیل شده اند و کمتر کسی یا گروهی از آنها یک تشگیلات مستقل سیاسی بنا گذاشته اند که با شکل جدید به مبارزه سیاسی با رژیم بپردازند. منطقی نیست که افرادی که رژیم اسلامی را دشمن می دانستند با یک تغیر ۱۸۰ درجه ای همان نغمه های کهنه رژیم را تکرار کنند و انتظار داشته باشند که با بدبینی به آنها برخورد نشود!
"بعد هم حرف مرکزی بحث سر گرفته در پی مقاله آقای اسدی این است که "بچه ها" (بخوان مجاهدین در پی رهنمود تشکیلاتی) دنبال کسب پشتیبانی برای حفظ پایگاه اشرف هستند. و اکثر مخالفین حرفشان این است که بله ساکنین این قرارگاه نباید به ایران بازگردانده شوند، بلکه می بایست با تقاضای پناهندگی بشکل انفرادی خود را از این مخمصه که بدست رهبری سازمانشان در آن گرفتار شده اند نجات دهند. آنگاه از پروسه پناهندگی ایشان نیز حمایت خواهد شد. اگر این خواست رژیم وایادی اش باشد که ما اصلا اینجا چه می کنیم؟"
اکثریت افراد این ارکستر از تهران هدایت می شوند که همان نقش توابین زندانهای رژیم را در خارج از کشور بازی می کنند و هدف آنها فروپاشی سازمان سابق سیاسی شان است و بس. دلائل زیادی برای رفتار آنها وجود دارد که بزرگترین آنها تهدید جانی توسط عوامل سرکوبگر رژیم می باشد. برای من شکی نیست که روابط درون مجاهدین قابل تحمل نیست اما این افراد جدا شده را مارهای سمی رژیم می دانم که باید تمامی مخالفان نهایت هوشیاری را در برخورد با آنها داشته باشند.
٣۴٨٣ - تاریخ انتشار : ۱ مهر ۱٣٨۷
|
از : باشو
عنوان : از کتاب زن در دولت خیال نادره افشاری
«قرارگاه اشرف، پر بود از زنان و مردانی که با کولهباری از عشق آمده بودند. عشق به خانه، خانمان، فرزند و همسر را ـ نه اینکه از دل رانده باشند ـ که به تعبیر خودشان، به اعتبار عشقی بالاتر و آرمانی والاتر؛ یعنی آزادی و آبادی ایران، در خود، فداکارانه سرکوب کرده بودند. اما تجربه نشان داد که بدون عشق نمیتوان عاشق ایران ماند. آدم کم میآورد. کسر میآورد. چیزی را گم میکرد که خود نیز نمیدانست چیست!؟ مبارزی که عاشق نباشد، سلاح که به دست میگیرد، بدل به تبهکار میشود. چنین عنصری به راحتی به روی مردم آتش میگشاید؛ تنها برای اینکه هژمونی قدرتطلبیاش را اعمال کرده باشد. در عمق وجود چنین فردی دیگر ذرهای عاطفه پیدا نمیشود… آن روزها که من تصور میکردم شعارهای رجوی میتواند ترجمهی یک آرمان باشد، و میتواند ایران را از چنگ جمهوری اسلامی نجات بخشد، تنها با نیروی عشق میتوانستم از ابتداییترین خواستهای طبیعی زندگی چشم بپوشم و به او ملحق شوم. عشق بالاترین نقطهی کیفی تبلور انسانیت هر ایرانی بود. عشق تنها سلاحی بود که به انسان ماندن ـ در آن برهوت جنگ و نفرت و کینه ـ کمک میکرد؛ والا که در گیرودار نفرت، خشم و کینهای که حکومت اسلامی میکاشت و کشتاری که از انسان و آزادی میکرد، من نیز، مثل خیلیهای دیگر به ماجراجویی آدمکش بدل میشدم؛ ماجراجویی که تمام هدفش، در مقابله به مثل خلاصه میشد.»
٣۴۷۷ - تاریخ انتشار : ۱ مهر ۱٣٨۷
|
از : یک دوست
عنوان : گپ آخر
آقای روزبه قصد بنده هم تغییر نظر و دید شما نبوده و نیست. هر بحثی اگر بشکلی که شما و بنده اینجا انجام دادیم بدور از فحش و افترا صورت گیرد، حداقل موجب کسب این تجربه می شود که بحثی اینگونه نیز ممکن هست. حتی بین صاحبان دو نظر که هر دو فاجعه ای را فراروی کشور پیش بینی می کنند، اما یکی بی عملی و انتظار آینده ای نا معلوم را در پاسخ به "به چه باید کرد؟" تجویز می کند و دیگری بکار گیری همه ابزار و توان نیروهای تحول طلب از گروههای خارج از کشور تا اطلاح طلبان درون حاکمیت را.
البته تفاوت دیدگاه بنده و شما در طی بحثمان بمرور واضح تر شد. شما در اولین پست خود نوشتید:
"این رژیم است که این آینده نامطلوب را رقم زده است و تمامی شواهد نشان از آن دارد که قدرت و توانائی اصلاحات را ندارد. مردم مطمنا خواستار گذار صلح آمیز می باشند اما تجربه نشان داده است که رژیم یا مرگ می خواهد یا استبداد!"
و من آدرس نیروهایی را در درون حاکمیت را بشما دادم که از بیم چنین روزی سیاست مماشات و یا اصلاح حکومت را پیشنهاد می کنند. حال اگر شما صحنه سیاسی ایران را فیلمنامه ای از پیش نوشته شده تصور می کنید که از دست "مردم بی اعتماد" و اپوزیسیون ناشناخته کاری بر نمی آید، البته حق شماست و من برای آن احترام قائلم.
آینده بهر حال پاسخ هر دوی ما را خواهد داد.
و اما نکته ای که شما پیرامون افشاگری های صورت گرفته علیه مجاهدین مطرح کرده اید کمی دور از انصاف است. شما که برای هر پیش بینی طلب شواهد و فاکت می کنید، بر اساس کدام شواهد این افشاگری ها را به رژیم نسبت می هید؟
شما با این کار صورت مسئله را پاک می کنید. مگر اینکه مدارک محکمه پسندی در دست دارید که نشان دهد ادعای شکنجه، قتل و آواره کردن صدها تن از خانواده های سابق مجاهد در اردوگاه اشرف درو غ محض هستند. مدرکی ارائه بدهید که آقای اسدی در اشرف نبوده، یا اصلا فرزندانی نداشته و یا فرزندانش الآن نزد وی زندگی می کنند. خلاف گفته های خانم بتول سلطانی را ثابت کنید. اینکه با یک انگ مامور رژیم مسئله را خاتمه یافته تلقی کنید بیشتر خود فریبی است.
بعد هم حرف مرکزی بحث سر گرفته در پی مقاله آقای اسدی این است که "بچه ها" (بخوان مجاهدین در پی رهنمود تشکیلاتی) دنبال کسب پشتیبانی برای حفظ پایگاه اشرف هستند. و اکثر مخالفین حرفشان این است که بله ساکنین این قرارگاه نباید به ایران بازگردانده شوند، بلکه می بایست با تقاضای پناهندگی بشکل انفرادی خود را از این مخمصه که بدست رهبری سازمانشان در آن گرفتار شده اند نجات دهند. آنگاه از پروسه پناهندگی ایشان نیز حمایت خواهد شد. اگر این خواست رژیم وایادی اش باشد که ما اصلا اینجا چه می کنیم؟
٣۴۷۵ - تاریخ انتشار : ۱ مهر ۱٣٨۷
|
از : مرگ بر جمهوری اسلامی
عنوان : یک دوست جنایتکاران به اصطلاح اصلاح طلب
حرف این به اصطلاح یک دوست حمایت از آدمکشانی مانند خلخالی و حجاریان و خاتمی است که در دهه ۶۰ شمسی اصلی ترین جانیان رژیم بودند و بعد قیافه عوض کردند و ژورنالیست و اصلاحطلب شدند که نعش متعفن رژیم خمینی را از مرگ حتمی نجات دهند. سگ زرد خاتمی برادر شغال احمدی نژاد تیر خلاص زن می باشند. رژیم جهل و جنایت خمینی محکوم به مرگ است و توابین خائن مانند این بریده مزدوران که زمانی عضو و هوادار مجاهدین بودند در خدمت آدمکشان اوین می باشند. مرگ بر رژیم جنایت پیشه خمینی و ننگ بر مزدوران و توابین خائن آخوندهای شیاد.
٣۴۶۹ - تاریخ انتشار : ۱ مهر ۱٣٨۷
|
از : روزبه زریننعل
عنوان : خاتمه
"شناخت شما از جامعه ما طی سالهای دوری از ایران بسیار دقیق نیست. آنجا که شما منظور من از لمپنیسم و عوامزدگی را جویا می شوید، تنها پیشنهاد می کنم سری به سایت فارسی یو تیوب و سایت های مشابه بزنید و تنها واژه هایی چون تجاوز، باجگیری و امثالهم را جستجو کنید تا با گوشه ای از این لمپنیسم آشنا شوید. یا کمی از وقتتان را صرف تماشای تلویزیون های لس آنجلسی مثل رنگارنگ و... کنید تا ببینید چگونه از عوام زدگی مردم مان سواستفاده می شود. بنده که در سال مجموعا ۶ یا ۷ ماه را در ایران بسر می برم ، رویت نشانه های دردآور دیگری از این بیماری های اجتماعی برایم سهل تر است."
واضح است که شناخت من با شما از جامعه ایران بسیار متفاوت است و غرض من از این بحث این نیست که نظر شما را عوض کنم. شما مطمنا من را نمی شناسید و فرض را بر این گرفته اید که شناخت بهتری از جامعه ایران دارید و من اصراری ندارم خلاف آن را به شما ثابت کنم.
" آیا انتظار برآورده شدن چنین خواسته هایی در مدت زمان ۸ ساله آنهم با توجه به بافت مافیایی قدرت در ایران و نقش تخریبی مخالفان اصلاحات از هر سو واقعبینانه است؟"
نه من اصلا انتظار نداشتم چیزی عوض شود. وقتی خاتمی به ریاست رسید بسیاری معتقد بودند که اصلاحات رژیم توسط او و خط امامی ها موفق خواهد شد و من همان وقت نیز به دوستانم با صراحت گفتم که اینطور نخواهد شد و نشد.
مردم ایران یکبار دیگر گول عوامفریبی های رژیمی را خوردند که در عوامفریبی مدال طلا دارد. رژیم اسلامی همین است که هست و به قول ما ایرانیان افعی که کبوتر نخواهد زاید!
"منظور من این بود که نیروهای طرفدار تحولات مثبت میبایست بامردم مرتبط شوند و مخاطبین خود را در جامعه بیابند. شما اینگونه پاسخ می دهید:"مردم ایران اکنون آن چنان نسبت به همه چیز بی اعتماد هستند که نمی توان کمترین انتظاری را از آنها داشت. رژیم خود را کاملا از مردم ایران بیگانه کرده است و در نبود کمترین اعتباری برای رژیم صحبت از دیالوگ متاسفانه ساده لوحانه است." اولا این پاسخ شما به سوال من ناقص است. من پرسیدم امکان این دیالوگ در دوران خاتمی با وجود صدها روزنامه و نشریه و انجمن و نهادهای مدنی فراهم تر بود یا در ایران تحت زمامداری احمدی نژاد؟ از این که بگذریم معنی پاسخ شما این می شود که ابتدا صبر کنیم رژیم خوبخود ساقط شود و بعد ما برای ساختن ایران آنطور که خودمان می خواهیم وارد عمل می شویم. اینجاست که این سوال پیش می آید که چنانچه در این میان فردی از درون حاکمیت پیدا شد و با عوام فریبی رهبری جامعه را در دست گرفت چه؟ آیا در آن صورت کاریکاتوری از جامعه روسیه را شاهد نخواهیم بود؟ آیا تبلیغ ضد روحانیت بودن احمدی نژاد و باندش و شوهایی از نوع دوستی با مردم اسرائیل در این ارتباط قابل تفسیر نیستند؟"
برای من خیلی عجیب است که شما طوری بحث می کنید که انگاری اپوزیسیون جلوی موفقیت اصلاحات خاتمی و خط امامی های را از رژیمشان گرفت!
خاتمی آمد و رفت و سالهای ریاست او نشان داد که حالا به هر دلیل نتوانستند رژیم اسلامی را اصلاح کنند. مردم ایران به سراب اصلاحات رژیم رفته اند و هنوز تشنه می باشند و اینکه جناح هارتر رژیم الان بر مسند قدرت است دقیقا به خاطر سراب بودن دوران ریاست خاتمی می باشد. اصلاح طلب های رژیم به غیر از خود کسی را ندارند که نکوهش کنند و این صحبت های شما که اگر آنها هنوز بودند ایران در وضعیت بهتری می بود نیز تغیری در وضعیت موجود نمی کند و نمی تواند مسولیت را از رژیم خارج کرده و به گردن مردم یا اپوزیسیون خارج از کشور قرار دهد. توقع اینکه باز مردم بیراه رفته سابق را دوباره طی کنند نیز معنی ندارد.
"من بشما اطمینان میدهم در ایران حتی اگر ۵۰ سال دیگر از احمدی نژاد بدتر حاکم باشد، این نیرو بشکل فعلی اش مورد اقبال نیم درصد مردم هم واقع نخواهد شد. نفرت عمومی از رهبری و سیاست های دهه های اخیر این نیرو بحدی است که قطعا برای شما غیر قابل تصور است که چنین برداشتی از افشاگری های صورت گرفته در این سایت پیدا کرده اید."
شما تنها کسی نیستید که از این اطمینان ها می دهید و رژیم سالها است که در مورد همه سازمانها و احزاب از این اطمینان ها داده است و حتی برای توصیف آنها از "گروهک" و غیره استفاده می کند که به مردم اطمینان دهد که آنها در حد یک "گروه" هم نیستند و با مزخرفاتی نظیر "گروهک" بتواند کارآئی آنها را کمتر کند!
بهرحال اگر صحبت شما درست بود که دیگر رژیم دلیلی برای نگرانی نداشت اما آنها بهتر از شما می دانند که به صرف گفتن "گروهک" یک سازمان سیاسی که قدمت تاریخی دارد از بین نمی رود و برای همین است که به از هر فرصتی نیز استفاده می کند که به آنها صدمه بزند از جمله اعدام و زندانی هواداران آنها در ایران و موشک باران پایگاه آنها در عراق و فرستادن بریدگان آنها برای تبلیغات هیستریک بر علیه یاران سابقشان. رژیم حتی یاران سابق "امام" را اکنون نیز "گروهک" خطاب می کند همانطور که به "گروهک نهضت آزادی" و با کارچاق کن امام در پاریس و ایران آقای ابراهیم یزدی نیز همین شوی مضحک را اجرا می کند. بهر حال شما نظر خود را دارید و افرادی مانند من نیز نظر خود را و آینده نشان خواهد داد که کدامیک بیشتر به حقیقت نزدیک خواهیم بود.
٣۴۵۵ - تاریخ انتشار : ٣۱ شهريور ۱٣٨۷
|
از : یک دوست
عنوان : پاسخ به سوال چه باید کرد: نشستن در انتظار روز موعود؟!
آقای روزبه من به تکرار نکاتی که مورد توافق هر دوی ماست و قبلا راجع به آنها بحث کرده ایم نمی پردازم.
شناخت شما از جامعه ما طی سالهای دوری از ایران بسیار دقیق نیست. آنجا که شما منظور من از لمپنیسم و عوامزدگی را جویا می شوید، تنها پیشنهاد می کنم سری به سایت فارسی یو تیوب و سایت های مشابه بزنید و تنها واژه هایی چون تجاوز، باجگیری و امثالهم را جستجو کنید تا با گوشه ای از این لمپنیسم آشنا شوید. یا کمی از وقتتان را صرف تماشای تلویزیون های لس آنجلسی مثل رنگارنگ و... کنید تا ببینید چگونه از عوام زدگی مردم مان سواستفاده می شود. بنده که در سال مجموعا ۶ یا ۷ ماه را در ایران بسر می برم ، رویت نشانه های دردآور دیگری از این بیماری های اجتماعی برایم سهل تر است.
در چنین جامعه ای شما انتظار از اصلاح طلبان را اینچنین عنوان می کنید: "انتظار مردم ایران این بود که بتوانند بر سرنوشت خود حاکمیت داشته باشند و برای بهروزی زندگی خود نمایندگان خود را انتخاب کنند که سیاستهای را تدوین کنند که به مصالح آنها رسیدگی شود."
حتی اگر این را از شما بپذیریم، آیا انتظار برآورده شدن چنین خواسته هایی در مدت زمان ۸ ساله آنهم با توجه به بافت مافیایی قدرت در ایران و نقش تخریبی مخالفان اصلاحات از هر سو واقعبینانه است؟
در پست قبلی ام این سوال را با شما مطرح کردم:"در نبود آگاهی عمومی و شناخت راههای ابتدایی مبارزات صنفی - سیاسی ابتدا باید با مردم وارد دیالوگ شد و آنان را برای فوری ترین خواسته هایشان متشکل کرد. این امکان امروز فراهم تر است یا در دوران اصلاحات؟" منظور من این بود که نیروهای طرفدار تحولات مثبت میبایست بامردم مرتبط شوند و مخاطبین خود را در جامعه بیابند. شما اینگونه پاسخ می دهید:"مردم ایران اکنون آن چنان نسبت به همه چیز بی اعتماد هستند که نمی توان کمترین انتظاری را از آنها داشت. رژیم خود را کاملا از مردم ایران بیگانه کرده است و در نبود کمترین اعتباری برای رژیم صحبت از دیالوگ متاسفانه ساده لوحانه است." اولا این پاسخ شما به سوال من ناقص است. من پرسیدم امکان این دیالوگ در دوران خاتمی با وجود صدها روزنامه و نشریه و انجمن و نهادهای مدنی فراهم تر بود یا در ایران تحت زمامداری احمدی نژاد؟ از این که بگذریم معنی پاسخ شما این می شود که ابتدا صبر کنیم رژیم خوبخود ساقط شود و بعد ما برای ساختن ایران آنطور که خودمان می خواهیم وارد عمل می شویم. اینجاست که این سوال پیش می آید که چنانچه در این میان فردی از درون حاکمیت پیدا شد و با عوام فریبی رهبری جامعه را در دست گرفت چه؟ آیا در آن صورت کاریکاتوری از جامعه روسیه را شاهد نخواهیم بود؟ آیا تبلیغ ضد روحانیت بودن احمدی نژاد و باندش و شوهایی از نوع دوستی با مردم اسرائیل در این ارتباط قابل تفسیر نیستند؟
شما اشاره ای نیز بدانچه "سازمان" مجاهدین می نامید کرده اید:"همین جا ما ناظر این هستیم که رژیم خود را به هر دری می زند که سازمان مجاهدین را بی اعتبار و بی اثر نشان دهد اما واقعیت آن است که از آن وحشت دارد زیرا فکر می کند که در آینده آنها خواهند توانست حداقل رهبری بخشی از رادیکالترین قشرهای جامعه ایران را بدست بگیرند و برای همین است که داستانهای غمناک اعضا جدا شده از مجاهدین را در بوغ کرنا کرده است! اگر ترسی نداشت که این بساط را راه نمی انداخت. می ترسد و تمام تلاش خود را می کند که بدنه سیل مردمی در راه بی سر و سامان باشد!"
من بشما اطمینان میدهم در ایران حتی اگر ۵۰ سال دیگر از احمدی نژاد بدتر حاکم باشد، این نیرو بشکل فعلی اش مورد اقبال نیم درصد مردم هم واقع نخواهد شد. نفرت عمومی از رهبری و سیاست های دهه های اخیر این نیرو بحدی است که قطعا برای شما غیر قابل تصور است که چنین برداشتی از افشاگری های صورت گرفته در این سایت پیدا کرده اید.
در پایان ضمن تشکر از بحث خوشایندی که با شما داشتم نکته ای از اولین پست خود خطاب بشما را متاسفانه باید تکرار کنم.
سیاست پیشنهادی شما همان سیاست خانه نشینی و دعوت به انفعال است. باور بفرمایید ضمن اینکه ما در انتظار روز موعود (سرنگونی رژیم) در خانه هایمان نشسته ایم، ارتجاع داخلی و خارجی برای آن روز نیز برنامه ریزی کرده است. اگر آنها از سرمایه کافی برای پیشبرد برنامه هایشان برخوردارند، ما با سیاست انفعالی مان تنها سرمایه خود یعنی مردم را از دست خواهیم داد.
٣۴۴۷ - تاریخ انتشار : ٣۱ شهريور ۱٣٨۷
|
از : روزبه زریننعل
عنوان : تحلیلی دیگر
" طی هشت سال دوران خاتمی همواره مخالفان اصلاحات همین استدلالات شما را بکار بردند و ادعا می کردند که اطلاح طلبان سوپاپ اطمینان این رژیم اند و بمحض اینکه شکست بخورند مردم کار رژیم را یکسره خواهند کرد. دیدیم که چنین نشد و جناحی قدرت را در دست گرفته که کشور را به سال ۶۶ برگردانده."
مسلما همه مخالفان رژیم یکدست نیستند و اگر این ادعاها را داشتند مطمنا نمی شد آنها را جدی گرفت. این یک مورد سیاه و سفید نیست که نتیجه گرفت که اگر این نشد دیگری خواهد شد.
من یکی علاقه ای به هیچ یک از جناح های رژیم ندارم و هیچ احساس وفاداری به هیچ یک از جناحهای رژیم را هم ندارم. حتی از این هم رو راست تر هم خواهم گفت که اگر فرصت داشته باشم تلاش خواهم کرد که جناح اصلاح طلب همین رژیم نیز ساقط شود. من یکی به این رژیم اعتمادی ندارم و آن را مخالف منافع مردم ایران می دانم.دلیلی نیز ندارم که غیر از این باشم زیرا می دانم که بهتر از این امکان دارد و دلیلی ندارد که به این یکی رضایت داد اما واقع بین نیز هستم و آرزوهای خود را جایگزین واقعیت ها نخواهم کرد.من مخالف دمکراتیزه شدن جامعه ایران نیستم اما واقعیت های جامعه ایران نشان داده است که این رژیم در تمامیت آن همانطور که قبلا نیز نوشتم ظرفیت اصلاحات را ندارد. اگر مردم ایران می توانستند به یک جامعه دمکرات حتی به شکل دینی و با همین رژیم به آن برسند که مشگلی نبود ولی نشد و نمی شود. شما اصرار می کنید که این امکان دارد ولی ما هیچ پارامتری نمی بینیم که این تئوری شما و بقیه افرادی را که اعتقاد به اصلاحات رژیم را دارند نشان دهد. در بهترین شکل فقط وقت کشی شده است که مردم را عاصی تر خواهد کرد.
"سوالاتی که از این دوستان چه در آن زمان و چه در حال حاضر مطرح بوده وهست اول اینکه اولویت های ما امروز کدامند؟ سرنگونی رژیم بهر قیمت یا آشنا کردن جامعه سیاست زده و بیگانه با حتی منافع صنفی خود با حقوق خود و راههای دستیابی بدانها. (با وضعیتی که جامعه ما در آن سیر می کند بدور از انتظار نیست که بار دیگر کسانی از راه برسند و این بار با وعده اتصال به "جهان آزاد" کاریکاتوری از روسیه را در ایران برپا کنند)"
اولویت ها را شرایط یک جامعه تعین می کنند. در ایران تحت حاکمیت ملاها هر موردی تبدیل به یک مورد سیاسی می شود و این ناشی از مخالفان نیست بلکه در عملکرد خود رژیم می باشد. سرنگونی رژیم یک موردی نیست که به خواست این یا آن بستگی داشته باشد و اگر شرایط آماده باشند که مردم رژیم را سرنگون کنند که این کار را خواهند کرد و البته داشتن رهبری می تواند کارشان را راحتتر کند و به همین دلیل است که رژیم سیاست سر زدن احزاب و سازمانهای سیاسی را از بدو بوجود آمدن رژیم دنبال کرده است که نگذارد سیل مردمی جهت بگیرد و رهبری داشته باشد. منافع صنفی در ایران بدون کوچکترین دخالت مخالفین در کمترین زمانی نیز شکل سیاسی می گیرد زیرا این خود رژیم است که با آن سیاسی برخورد می کند زیرا نمی تواند به خواستهای صنفی پاسخی صنفی بدهد و سریعا خود آن را سیاسی کرده و به سرکوب آنها می پردازد. اما دلیل موثقی نیز برای اینکه ایران بعد از رژیم ملاها چیزی شبیه روسیه خواهد شد وجود ندارد و فرضیه شما در بهترین شکل بیشتر برای ترساندن مردم از عواقب سرنگونی رژیم می باشد.
"دوم اینکه انتظار ما از اصلاح طلبان چیست؟ کسی نه در سال ۷۶ و نه امروز معتقد نبوده ونیست که به اصلاح طلبان باید رای داد تا آنها برای ما رژیم را سرنگون کنند. آنها استخدام ما نبوده و نیستند تا بجای ما اوضاع را بسمت دلخواه ما پیش ببرند."
انتظار مردم ایران این بود که بتوانند بر سرنوشت خود حاکمیت داشته باشند و برای بهروزی زندگی خود نمایندگان خود را انتخاب کنند که سیاستهای را تدوین کنند که به مصالح آنها رسیدگی شود. اصلاح طلبان با ادعا به انجام این اهداف رای مردم را تصاحب کردند ولی عملا نشان دادند که حتی ظرفیت کمترین اصلاحات را نداشتند. صحبت از سرنگونی رژیم مطلقا نبوده و هنوز برای مردم ایران نیست. صحبت این است که این رویه که رژیم می رود راهش به ترکستان سرنگونی ختم می شود وگرنه ابلهانه است که ادعا شود که خواست مردم ایران حتی در این زمان سرنگونی است. مطمنا هنوز به آنجا نرسیده ایم ولی به سرعت به آن مرحله نزدیک خواهیم شد چنانچه این رژیم به این رویه و سیاستهای مخرب خود ادامه دهد.
"برای تغییرات بنیادین در ایران به پشتیبانی مردمی نیاز هست. متاسفانه این پشتیبانی برای هیچ نیرویی اعم از خودی و غیر خودی و دینی یا سکولار فراهم نیست. در نبود آگاهی عمومی و شناخت راههای ابتدایی مبارزات صنفی - سیاسی ابتدا باید با مردم وارد دیالوگ شد و آنان را برای فوری ترین خواسته هایشان متشکل کرد. این امکان امروز فراهم تر است یا در دوران اصلاحات؟"
تغیرات بنیادین همیشه با انقلابات بوجود می آیند و رفرم یا اصلاحات تغیرات بنیادین را بوجود نمی آورند. صحبت شما بیشتر به یک شعار تبلیغی می ماند تا یک شناخت از جامعه سیاسی ایران. مردم ایران اکنون آن چنان نسبت به همه چیز بی اعتماد هستند که نمی توان کمترین انتظاری را از آنها داشت. رژیم خود را کاملا از مردم ایران بیگانه کرده است و در نبود کمترین اعتباری برای رژیم صحبت از دیالوگ متاسفانه ساده لوحانه است.
"نمایندگان سندیکای اتوبوس رانی که در دوران خاتمی تجدید حیات شد تا دفتر وزیر کار راه یافتند. امروز رئیس این سندیکا تکیده در گوشه ای از زندان است و فعالیت های صنفی نیز نیمه تعطیل شده اند. همین مسئله برای معلمان و پرستاران و سایر اقشار نیز صدق می کند."
همین مثال شما نشان می دهد که رژیم ظرفیت برخورد حتی با یک اتحادیه کارگری را ندارد و سریعا به سیاسی شدن و رادیکالیزه شدن آن کمک می کند. خاتمی نتوانست با پدیده اتحادیه و سندیکا به شکلی عمل کند که از سیاسی شدن آنها جلوگیری کند و در نتیجه رژیم به همان شیوه های سابق خود یعنی سرکوب روی آورد! همین مورد به خوبی نشان می دهد که باز هم این رژیم ظرفیت رفرم را ندارد و یک گام به جلو بگذارد فوری دو گام به عقب بر می گردد!
"اگر از هشت سال اصلاحات تجربه ای باید کسب کرد این که نیروهای سکولار موقعییت را تشخیص ندادند و یکشبه ره صد ساله را می خواستند بروند و فرصت ها سوخت. حال در شرایطی بسیار وخیم تر از دوران پیش از اصلاحات یا این دوستان باید راه کار مشخص ارائه دهند که چه باید کرد، یا مستقیم یا غیر مستقیم به انفعال موجود در جامعه کمک کنند."
شرایط مشخص جامعه ایران ناشی از عملکرد اپوزیسیون نبوده و نیست و نخواهد بود بلکه تابع روابط سیاسی و اقتصاد و اجتماعی موجود در خود آن جامعه می باشد. سرکوفت ناکامی اصلاحات رژیم را نمی توان به مخالفین رژیم زد زیرا بی معنی است. رژیم خودش خود را در این موقعیت قرار داده است و بقیه در بهترین شکل فقط ناظر بی عمل بوده اند. مردم ایران بعد از هشت سال بی عملی اصلاح طلبان رژیم نسبت به کلیت رژیم بی اعتماد شده اند و این رژیم با تمامی جناحهایش مانند کوه یخی می باشد که هرروز بیشتر در چشم مردم ایران آب می شود و اعتبار از دست می دهد. رژیم جمهوری اسلامی مشگل اعتبار دارد و راه کار مشخص بستگی به خواستهای مردم و آمادگی های جامعه ایران دارد.
"
۱۱ سال سیاست تحریم و دعوت مردم به خانه نشینی نتیجه ای جز کمک به رشد عوام زدگی و لمپنیسم مورد خواست جناح حاکم نداشته است."
من نمی دانم منظور از شما از عوام زدگی و لمپنیسم چه می باشد اما دعوت مردم به تحریم و غیره در ایران بی معنی می باشد زیرا اپوزیسیون ایرانی سالها است که عملا نقشی در هدایت سیاسی مردم ایران نداشته است اما این به این معنی نیست که در آینده نیز اینطور خواهد بود و دقیقا به همین خاطر است که تمام تلاش رژیم همیشه در جدا کردن سر از بدنه بوده و می خواهد احزاب و سازمانهای سیاسی اپوزیسیون ارتباطی با مردم پیدا نکنند تا بتواند از تشکل مردم جلوگیری کند. همین جا ما ناظر این هستیم که رژیم خود را به هر دری می زند که سازمان مجاهدین را بی اعتبار و بی اثر نشان دهد اما واقعیت آن است که از آن وحشت دارد زیرا فکر می کند که در آینده آنها خواهند توانست حداقل رهبری بخشی از رادیکالترین قشرهای جامعه ایران را بدست بگیرند و برای همین است که داستانهای غمناک اعضا جدا شده از مجاهدین را در بوغ کرنا کرده است! اگر ترسی نداشت که این بساط را راه نمی انداخت. می ترسد و تمام تلاش خود را می کند که بدنه سیل مردمی در راه بی سر و سامان باشد!
٣۴۴٣ - تاریخ انتشار : ٣۱ شهريور ۱٣٨۷
|
از : به امید آنروز
عنوان : چند خطی ازیک نوشته شمس حائری عضو سابق مجاهدین
دیو در یکی از نشست هایش در "غار" اشرف از زنان می خواهد که از شوهران خود طلاق بگیرند و با او ازدواج کنند. او صریحا این کلمه را نمی گفت و می گفت "رهبر" "دیو" به همه شما زنان محرم است و اگر شوهری دید که زنش در اطاقی با رهبری تنهاست نباید رگ غیرتش بجوش اید و بقیه ماجرا...
روزی در عراق از هیبت آنهمه زشتی بخود لرزیدم و نا گهان دیدم که دیو رویش سیاه و دندانهایش خونچکان است خواستم از او دور شوم اما مرا طلسم کرده بود و قدرت حرکت را از من گرفته بود گوئی که سنگ شده بودم. چند سالی طول کشید تا در یک لحظه موعود بخود تکان سختی دادم و از جا پریدم. احساس کردم که باطل السحر را پیدا کردم قبل از اینکه بتواند دور من حصار بکشد از چنگش گریختم
امروز من ۱۸ سال است که دیو و قلعه سنگ باران را ترک کرده ام اما هنوز همسر و دو فرزندم در چنگال دیو اسیرند آنها سحر دیو را باطل کرده اند اما جسم آنها هنوز در قلعه اشرف زندانی است و سیم های خاردار و خاکریز های بلند مانع رهائی و ازادی آنها از چنگال دیو شده است.
کسانی که بتازگی طلسم را شکسته و از قلعه اشرف خارج شده اند از جنایات دیو حکایتها می گویند. خانمی می گفت که دیو دستور داده که رحم زنان را خارج کنند تا حامله نشوند. دیو می خواست رحم او را هم دراورد اما او موفق به فرار می شود.
آنها اما نوید می دهند که سحر و جادوی دیو در هم شکسته شده و عنقریب دیوار های قلعه فرو می ریزد و همه ازاد می شوند و دیو هلاک خواهد شد.
به امید آنروز.
٣۴٣۹ - تاریخ انتشار : ٣۱ شهريور ۱٣٨۷
|
از : یک دوست
عنوان : چه باید کرد؟
آقای روزبه گرامی سخنان شما همگی برای من آشنا هستند. طی هشت سال دوران خاتمی همواره مخالفان اصلاحات همین استدلالات شما را بکار بردند و ادعا می کردند که اطلاح طلبان سوپاپ اطمینان این رژیم اند و بمحض اینکه شکست بخورند مردم کار رژیم را یکسره خواهند کرد. دیدیم که چنین نشد و جناحی قدرت را در دست گرفته که کشور را به سال ۶۶ برگردانده.
سوالاتی که از این دوستان چه در آن زمان و چه در حال حاضر مطرح بوده وهست اول اینکه اولویت های ما امروز کدامند؟ سرنگونی رژیم بهر قیمت یا آشنا کردن جامعه سیاست زده و بیگانه با حتی منافع صنفی خود با حقوق خود و راههای دستیابی بدانها. (با وضعیتی که جامعه ما در آن سیر می کند بدور از انتظار نیست که بار دیگر کسانی از راه برسند و این بار با وعده اتصال به "جهان آزاد" کاریکاتوری از روسیه را در ایران برپا کنند)
دوم اینکه انتظار ما از اصلاح طلبان چیست؟ کسی نه در سال ۷۶ و نه امروز معتقد نبوده ونیست که به اصلاح طلبان باید رای داد تا آنها برای ما رژیم را سرنگون کنند. آنها استخدام ما نبوده و نیستند تا بجای ما اوضاع را بسمت دلخواه ما پیش ببرند. برای تغییرات بنیادین در ایران به پشتیبانی مردمی نیاز هست. متاسفانه این پشتیبانی برای هیچ نیرویی اعم از خودی و غیر خودی و دینی یا سکولار فراهم نیست. در نبود آگاهی عمومی و شناخت راههای ابتدایی مبارزات صنفی - سیاسی ابتدا باید با مردم وارد دیالوگ شد و آنان را برای فوری ترین خواسته هایشان متشکل کرد. این امکان امروز فراهم تر است یا در دوران اصلاحات؟
نمایندگان سندیکای اتوبوس رانی که در دوران خاتمی تجدید حیات شد تا دفتر وزیر کار راه یافتند. امروز رئیس این سندیکا تکیده در گوشه ای از زندان است و فعالیت های صنفی نیز نیمه تعطیل شده اند. همین مسئله برای معلمان و پرستاران و سایر اقشار نیز صدق می کند.
اگر از هشت سال اصلاحات تجربه ای باید کسب کرد این که نیروهای سکولار موقعییت را تشخیص ندادند و یکشبه ره صد ساله را می خواستند بروند و فرصت ها سوخت. حال در شرایطی بسیار وخیم تر از دوران پیش از اصلاحات یا این دوستان باید راه کار مشخص ارائه دهند که چه باید کرد، یا مستقیم یا غیر مستقیم به انفعال موجود در جامعه کمک کنند.
۱۱ سال سیاست تحریم و دعوت مردم به خانه نشینی نتیجه ای جز کمک به رشد عوام زدگی و لمپنیسم مورد خواست جناح حاکم نداشته است.
٣۴٣۵ - تاریخ انتشار : ٣۱ شهريور ۱٣٨۷
|
از : روزبه زریننعل
عنوان : اصلاح رژیم اسلامی
"هستند جناح های دیگری که منافعشان ایجاب می کند که دنبال سیاست مماشات با مردم باشند. و باز هستند کسانی که خواهان اصلاح حاکمیت هستند که همین جا بحث فرصت هایی که در بالا بدانها اشاره کردم شروع می شود."
تجربه ریاست خاتمی نشان داد که خط امامی های سابق اکنون اصلاح طلب شده اند و شکی نیست که خواهان این هستند که روابط بهتر و دمکراتیک تری بین خودی های رژیم برقرار شود اما آنها نیز خط قرمز های زیادی دارند و همانطور که خود بارها اعلام کرده اند خواستار تغیرات بنیادین در نظام اسلامی نیستند و هرگز برنامه آنها کنار گذشتن نهاد غیر انتخابی و غیر دمکراتیک رهبری نیست. آنها در بهترین شکل مشروعه خواه و مشروطه خواهانی هستند که خواستار یک دمکراسی برای ایرانیان هستند که پایبند به یک رژیم دینی و متعهد به همین رژیم باشند و این با یک دمکراسی واقعی مطلقا همخوانی ندارد و همانطور که تا بحال شاهد بودیم شدنی نبوده است. ما می توانیم به خوشبینی بی نهایت خود ادامه دهیم اما در نهایت این فقط خوشبینی است و با واقعیت ها و نیازهای جامعه ایران همخوانی ندارد. روشنفکران نمی توانند آرزوها و خواستهای خود را جایگزین حرکتهای دینامیک جامعه کنند. منافع این جناحهای اصلاح طلب حتی اگر با تغیرات دمکراتیک همخوانی داشته باشد باید تا بحال مشخص شده باشد که در ظرفیت رژیم اسلامی این تغیرات وجود ندارد و می بینیم که مردم اگر از جناحهای اصلاح طلب رژیم هنوز عبور نکرده باشند که به نظر من کرده اند مطمنا در حال عبور هستند. زمان بی پایان در اختیار این جناحهای مورد نظر شما وجود ندارد. البته نه فقط مردم ایران بلکه بخشی از اپوزیسیون از چپ تا اسلامی و سلطنت طلب و کشورهای غربی نیز چشم به این اصلاحات داشتند و شاید هنوز نیز داشته باشند اما شرایط واقعا موجود جامعه ایران چندان جای امیدی برای این تحولات نگذاشته است. امید و آرزو زیاد است اما کمتر کسی به دلایل مشخص موفقیت این فرضیه اشاره می کنند و یا به مکانیسم تحقق آن می پردازند.
"بعقیده من نیروهای تحول طلب خارج از حکومت با حمایت از بخش اصلاح طلب (توجه کنید تنها حمایت نه حل شدن در آن) به بازگرداندن آنان به درون حاکمیت کمک کرده و زمینه را برای پیشبرد تحولات مثبت و بدور از خشونت های فاجعه آمیز فراهم خواهند کرد."
خوب این همان امیدی است که واقعا بسیاری به آن امید بسته بودند و ما شاهدیم که بعد از چند سال و تلاش بسیار به فرجامی نرسید و ما باز شاهدیم که بخشی از همان اصلاح طلب های حکومتی نظیر اکبر گنجی و محسن سازگارا و غیره خود نیز به بیرون پرتاپ شدند و کار به جای نبرد. شاید این توصیه و ایده شما چند سال پیشتر احتیاج به زمان داشت تا نتیجه مشخص شود اما اکنون ایران در دوران بعد از خاتمی است و مردم ایران ظاهرا امیدی به این آلترناتیو مورد پیشنهاد شما نشان نمی دهند و به نظر می رسد که رفتاری انفعالی نشان می دهند که به نظر من دوام نخواهد داشت و طوفانی بعد از این آرامش کوتاه فعلی در پیش است.
"تشکیل جبهه های وسیع (که در پست قبلی هم اشاره کردم که باید دایره متحدان خود را گسترش داد) یکی از راه کارهای مفید در این راه می باشد که از دید بنده تاخیر ناپذیر است."
تشکیل این جبهه وسیع در شرایط موجود به نظر می رسد حتی دشوارتر از سرنگونی رژیم باشد. من فکر می کنم این پراکندگی سیاسی ادامه خواهد داشت و متاسفانه خواستهای روشنفکران و نظریه پردازان روند تغیرات سیاسی را تعین نخواهد کرد. جناحهای خواهان اصلاحات رژیم همانگونه که خود شقه شدند باز بیشتر پراکنده خواهند شد و برخی به خیمه واقعا موجود رژیم باز خواهند گشت و برخی از آنها یا منفعل تر خواهند شد و یا به خارج از کشور خواهند آمد و امید به کسب حمایت کشورهای اروپائی و آمریکا خواهند داشت اما با بخش وسیع اپوزیسیون سکولار بنا به این دلیل که خود را در بازی قدرت بازنده یابند همکاری نخواهند کرد. متاسفانه فاکتورهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی که نظریه خوشبینانه شما را توجیه کند را نمی شود به راحتی پیدا کرد.
٣۴٣۰ - تاریخ انتشار : ٣۰ شهريور ۱٣٨۷
|
از : محسن کوشا
عنوان : لجاجت کودکانه
از دلیل و باشو بسیار سپاسگزارم که دو موضوع مستند و روشنگر را در اینجا گذاشتند تا مطلع شویم.
بخصوص وقتی گزارش باشو را خواندم بسیار امید وار شدم که انسانهائی جوانی خود را در شهر اشرف برای مبارزه به نفع مردم سرمایه گذاری کردند ولی سازمان آنها بلاهائی بر سر آنها آورد که منجر به انزجار آنها و هر نسان شرافتمند میشود.
با تمام این مصیبت ها این دوستان در نهایت بزرگواری فکر دوستان خود در شهر اشرف هستند :
" جدید ترین اعضاء جدا شده از سازمان مجاهدین، خواستار رسیدگی بین المللی به یک فاجعه انسانی در قرارگاه اشرف و کمپ تحت حفاظت نیروهای آمریکایی شدند و از مجامع بین المللی و حقوق بشری درخواست کردند که در راستای احقاق حقوق انسانی این افراد کمک فوری و عاجل نمایند."
اگر کسی به این خواسته ی مجاهدین سابق که از نزدیک تمام بلا ها را کشیده اند انتقادی دارد بنویسد و ما را روشن کند . ولی اگر خواسته ی آنها منطقی ست ما هم کمک کنیم که ساکنین اشرف نجات پیدا کنند.
خواهشنمند ست بحث های مهم دیگر وارد بحث نکنیم .
باید تلاش کرد تا به انسانهایی که در شهر اشرف هستند آموزش داد که :
- دیگر صدام وجود ندارد
- دولت عراق با دولت ایران دوست ست
- مجاهدین در داخل کشور عراق نمی توانند مثل زمان صدام علیه دولت ایران فعالیت کنند.
- حساب دو دوتا ۴ تاست - ما شا الله همه ی ساکنین شهر اشرف سنی ازشان گذشته معنی ندارد که حرف مقامات عراقی و آمریکائی را نفهمند و بچه گانه تقاضای ادامه ی فعالیت در شهر اشرف را داشته باشند.
٣۴۰۱ - تاریخ انتشار : ۲۹ شهريور ۱٣٨۷
|
از : NASER MOSTASHAR
عنوان : ما در ایران با رژیمی روبرو هستیم که حرف حسا ب حالیش نمی شود و می خواهد ته خط گردن کلفتی هایش را ببیند.
ما در ایران با رژیمی روبرو هستیم که حرف حسا ب حالیش نمی شود و می خواهد ته خط گردن کلفتی هایش را ببیند. رژیم ایران از یک طرف تلاش می ورزد تا قطعنامه ائی علیه اش تصویب نشود اما از طرف دیگر به گفته" دکتر احمدی نژاد دیپلمات برجسته قرن حاضر؟" مصوبات شورای امنیت علیه جمهوری اسلامی را به اندازه کاغذ پاره ائی هم ارزش نمی گذارد.نیروهای موسوم به اصلاح طلبی که از مدتها پیش یعنی از دوم خرداد ۱۳۷۶ عقلانی فکر کردن را پیشه سیاست های خود کرده اند بدرستی از عمق قطعنامه های پی در پی باخبرند و از هم اکنون دستهایشان را در برابر فشارها بالا برده اند اما جناح ولایت فقیه واحمدی نژاد که دریک دیگر تنیده شده اند بر دیپلماسی تهاجمی پای می فشارند.سیستم ارزی ایران دستخوش بحران شده است ومردم از سپرده های نقدینگی خود که در بانکها به امانت گذاشته اند در هراسند. بحران اقتصادی که از مدتها پیش در ایران ریشه دوانده بود به دوران وخیم خود نزدیک می شود.گرانی بیداد می کند اما بخش هائی از جامعه هنوز توان خرید کالاها را دارند ورژیم قدرت خریداین بخش از جامعه را نماد رفاه کل جامعه معرفی می نماید.بخشی از مردم یکبار در ماه هم گوشت نمی خورند وبه کمبود ویتامین دچار شده اند اما در مقابل بخشهائی از جامعه از پر خوری مفرط به بیماری نقرس وچربی خون ودیابت مبتلا می شوند.در هیچ کجای مملکت توازن برقرار نیست.اگر رژیم حرف حساب حالیش نیست مردم هم تماشا گر نابسامانی هستند وفعلا کاری دستشان بر نمی آید واپویسیونی که بتواند همه نارضا یتی ها مردم را سازماندهی ورهبری نماید در حال حاضر وجود ندارد و مملکت مانند یک شمع در حال سوختن و ذوب شدن است.وقتی در یک مملکت رژیمش رو به اضمحلال برود آن رژیم سعی می کند جامعه را نیز مانند خود به قعر نابودی بکشاند که شوربختانه این فاجعه در ایران ما از مدتها پیش در حال به وقوع پیوستن است. اما در سال ۱۳۵۷ خورشیدی محمد رضا پهلوی با احترام به اعتراضات مردم هنگام خروج از مملکت ، ایران را به مردم ایران واگذار نمود تا مردم خود سرنوشتشان را تعین نمایند اما مردم ایران ناشیانه و نابخردانه عنان کشور را به نیروهای بر آمده از عصر شتر سپردند! نمی توان در یک مملکت از رژیمی فاسد سخن گفت اما در عین حا ل از وجود ملتی یکد ست پاک ومنزه در همان مملکت انتظار داشت. دکتر ناصر ذر افشان در مصاحبه ائی بسیار واقع گرایانه با ابراهیم نبوی پرده از حقایقی بر می دارد که اندام آدمی را تکان می هد"جنبش خارج کشور ضعیفتر هم شده است. برای اینکه خود جنبش اجتماعی در ایران ضعیفتر است. تشکلی به آن صورت و به آن حد گسترده نیست و بیرون هم آنچه هست، تشتت است. شما با تشکلهایی مواجه هستید که کلا عمرشان یکماه است. تشکیل میشود، اعلام مواضع میکند، ائتلاف میکند، اجلاس میگیرد، صحبت میکند و یکماه بعد همه چیز دود میشود میرود به هوا. علت این است که در داخل کشور در درجه اول جنبش فراگیر، وسیع و جدی به آن شکل وجود ندارد، اصلا تشکلی به آن شکل وجود ندارد. در چنین شرایطی فعالیت، به خصوص در خارج از کشور به نظر من بیمعناست. علت دوم این است که در همین شرایط ضعیف جنبش داخلی، رابطه منظمی میان داخل و خارج وجود ندارد. رابطهی دوستان خارج با داخل چنان رابطه منظمی نیست که یک تصویر کمی واقع بینانهتر از آنچه در داخل ایران میگذرد به جهان بدهد. ، اینجا باید فورا باید اضافه کنم که به هیچ وجه منظورم کم بهادادن به تلاش کسانی نیست که همه زندگیشان را گذاشتند، همه زندگی را هزینه کردند و آمدند اینجا و دارند تلاش میکنند. این بچههای نازنین بهترین بچههای آن مملکتاند که آمدهاند اینجا، ولی شرایط و وضعیت اینگونه است"".
همانطور که همگان شاهد هستیم دامنه تحریمات علیه جمهوری اسلامی گسترش می یابد و رژیم همچنان با قلدری به آن تحریمات واکنش نشان می دهد. همه آن قلدری ها که رژیم در برابر جهان آزاد از خود نشان می دهد ،متاسفانه از جیب مردم اسیر شده پرداخت می شود. رژیم به دروغ اذعان می کند که به نیابت از جانب مردم ایران بسوی سلاح های اتمی تلاش می ورزد وآنرا حق مسلم مردم ایران جلوه می دهد تا برای خود مشروعیت کسب نماید. علیرغم آنکه بقول دکتر زرافشان در جامعه کنونی ایران نمی توان از یک جنبش اجتماعی وسیع سراغ گرفت اما مبارزات پراکنده دانشجویان وکارگران و زنان همواره در جامعه جریان بوده است وجامعه همچون بمب ساعتی به بشکه های باروت وصل است و تنها به یک جرقه کار آمد وهدایت کننده نیازمند است.رژیم در مصاف با امریکا تنها خود را قربانی نخواهد کرد بلکه مردم را نیز به سلاخی خواهد کشاند. در برابر مردم تنها یک قیام گسترده بعنوان آخرین راه برای نجاتشان باقی مانده است تا مانند رمه بدست رژیم سلاخی نشوند. شاید آن قیام برای زندگی بهتر مصائبی داشته باشد اما هزار بار بهتر از آن زندگی است که هم اکنون مردم باید روزی صد بار برایش بمیرند وزنده بشوند!
٣٣۹٣ - تاریخ انتشار : ۲۹ شهريور ۱٣٨۷
|
از : یک دوست
عنوان : تصحیح
ببخید در جمله "چرا که چاره ای که هر یک از این رژیم ها برای پیشگیری از چنین اتفاقی اندیشیده اند"
بجای جناح ها، رژیم ها نوشته ام. ببخشید
٣٣۹۱ - تاریخ انتشار : ۲۹ شهريور ۱٣٨۷
|
از : یک دوست
عنوان : فرصت ها را باید شناخت و از آنها بنحو احسنت استفاده کرد
آقای روزبه پیش از هر چیز از اینکه مخاطبی چون شما نصیب من شده بسیار خوشوقتم و از شیوه بحث تان سپاس گذارم.
خوشبختانه ما نکات مشترک فراوانی با هم داریم. تنها در قطعی بودن آینده خونین کشورمان من زیاد با شما موافق نیستم. البته حق با شماست این میل و خواست بنده است اما به اعتقاد بنده فرصت هایی در اختیار هستند که می توان بواسطه آنها از این فاجعه پیشگیری کرد که در ادامه بحث بدانها بیشتر خواهم پرداخت.
من با شما هم عقیده ام که "مردم ایران مانند آتشی زیر خاکستر می باشند" اما به نظر من اپوزیسیون آنزمان موفق خواهد بود که این مردم را طوری سازماندهی کند که آتش به منافع خود نزند و در عین حال به خواستهای مدنی خود نیز نائل شود. چرا که تضمینی در کار نیست که هیچ نیرویی علیرغم مقبولیتش در بین مردم بتواند چنین آتشی را کنترل کند. بویژه اگر توجه کنیم که ایران ایران سال ۵۷ نیست و رهبری چون خمینی (که رهبری کاریزماتیک بود) نیز خوشبختانه تا به امروز وجود خارجی نداشته و ندارد.
شما بدرستی اشاره می کنید که "رژیم راهی برای این گذار مسالمت آمیز نگذاشته است" اما رژیم یک طرف قضیه است و اگر ما تعیین قواعد بازی را به رژیم بسپاریم بازی را از هم اکنون باخته ایم.
این که شما می گویید: " تمام جناحهای رژیم فوق العاده بیمناک آن روز می باشند و به خوبی از سرنوشت رژیم پیشین آگاه هستند." درست است اما تنها نیمی از حقیقت است، چرا که چاره ای که هر یک از این رژیم ها برای پیشگیری از چنین اتفاقی اندیشیده اند یکسان نیست. اگر رهبر و باند احمدی نژاد بر طبل سرکوب و برپایی جو رعب و وحشت می کوبند، هستند جناح های دیگری که منافعشان ایجاب می کند که دنبال سیاست مماشات با مردم باشند. و باز هستند کسانی که خواهان اصلاح حاکمیت هستند که همین جا بحث فرصت هایی که در بالا بدانها اشاره کردم شروع می شود.
بعقیده من نیروهای تحول طلب خارج از حکومت با حمایت از بخش اصلاح طلب (توجه کنید تنها حمایت نه حل شدن در آن) به بازگرداندن آنان به درون حاکمیت کمک کرده و زمینه را برای پیشبرد تحولات مثبت و بدور از خشونت های فاجعه آمیز فراهم خواهند کرد.
تشکیل جبهه های وسیع (که در پست قبلی هم اشاره کردم که باید دایره متحدان خود را گسترش داد) یکی از راه کارهای مفید در این راه می باشد که از دید بنده تاخیر ناپذیر است.
٣٣۹۰ - تاریخ انتشار : ۲۹ شهريور ۱٣٨۷
|
از : دلیل
عنوان : دیدگاه های دکتر عبدالکریم لاهیجی، رئیس جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران در مورد نقض حقوق بشر در سازمان مجاهدین
پرسش:
اخیرا دیده بان حقوق بشر بعد از اینکه سازمان مجاهدین از جانب وزارت امور خارجه و همچنین از جانب اتحادیه اروپا به عنوان یک سازمان تروریستی معرفی شد، یک گزارشی را داده است. در این رابطه نظر شما به عنوان کسی که مدافع حقوق بشر است، چیست؟
پاسخ:
من با توجه به مسئولیتی که در بزرگترین سازمان حقوق بشری دارم که ۱۴۱ سازمان حقوق بشر از کشورهای گوناگون در آن عضویت دارند، خدمتتان عرض می کنم که ما سازمانهای حقوق بشر نمی توانیم در هیچ موردی راجع به نقض حقوق بشر از خودمان حساسیت نشان ندهیم. چه این که حقوق بشر توسط حکومتها نقض بشود که این صورت کلاسیک قضیه است. یعنی مسلم است که ما در مورد هر نقض حقوق بشر، از طرف حکومت و یا از طرف هر دولت موضع می گیریم. ولی متأسفانه یک چند دهه است که ما در مقابل نقض حقوق بشر از طرف گروههای سیاسی و سازمانها که این هم فقط در ایران نیست، فجایعی که در یوگسلاوی سابق اتفاق افتاد، می دانید که آنجا در شرایط جنگ داخلی بود، مسلمانها چطور قربانی شدند از طرف صربها. منظورم این است که الان سازمانهای حقوق بشر باید به همان چشمی که نقض حقوق بشر را از طرف دولتها نگاه می کنند به همان چشم از طرف سازمانهای سیاسی هم نگاه کنند. بنابر این کاری که دیده بان حقوق بشر کرده از این دید باید با آن برخورد شود، نه به منزله یک تصفیه حساب با سازمان مجاهدین.
من فکر نمی کنم هیچ وقت هیچگونه اشتراک منافعی بین یک سازمان حقوق بشری که مرکزش در آمریکاست با یک سازمان سیاسی ایرانی وجود داشته باشد، به خصوص چون من گزارش را دیدم، تمام گزارش هم روی شهادتهایی است که کسانی که مدعی هستند که حقوقشان نقض شده، آنجا این شهادتها را شنیدند و بعد منتشر کردند. البته این هم موضوعی تازه نیست. جامعه دفاع از حقوق بشر از ۱۵ سال پیش ، دهها نوع از این شکایتها به دستمان رسیده بود، بارها اعلام آمادگی کرده بود که ما حاضریم به این که نسبت به این مسائل یک نوع داوری بکنیم بین سازمان مجاهدین و اعضای سابقش برای اینکه بسیاری از اینها متأسفانه از اردوگاه برایمان نامه می نوشتند و در شرایطی نبودند که بتوانند از عراق بیرون بیایند و اسناد و مدارکشان تمام در دست سازمان مجاهدین بود. ولی متأسفانه هیچ زمان پاسخی به ما ندادند و هر زمان هم که ما شروع کردیم به طرح علنی قضیه، متأسفانه مورد حمله و آماج مستقیم توهین ها و دشنام های آنها بودیم. بنابراین بهتر است که الان آنها هم اگر واقعاً پاسخی دارند، این پاسخ را دو مرتبه به دشنام و ناسزا آلوده نکنند. دیده بان حقوق بشر یک سازمانی است از نظر بین المللی فوق العاده معتبر و شناخته شده و قبل از دیده بان حقوق بشر، عفو بین الملل هم سالها پیشقدم این کار شده بود. ما هم به عنوان یک سازمان ایرانی پیش قدم شدیم، بنابر این به عقیده من بهتر است که آنها در مقام جبران این اشتباهاتی که کردند بربیایند و با کسانی که مورد بدرفتاری یا شکنجه یا هر مسئله دیگری قرار گرفتند، به گفتگو بنشینند و به یک صورتی این قضیه را فیصله بدهند که ما فکر می کنیم از طریق گفتگو و از طریق جبران گذشته ها می شود نسبت به هر تضییع حقی که از هر کسی شده، حالا چه از طرف دولت چه از طرف یک نفر و یک سازمان، می شود گذشته ها را جبران کرد.
٣٣٨۹ - تاریخ انتشار : ۲۹ شهريور ۱٣٨۷
|
از : باشو
عنوان : خلاصه گزارش کنفرانس خبری پاریس:
جمشید چارلنگ که ۴۹ سال از عمرش را سپری کرده و از سال ۱۳۵۵ هجری شمسی هوادار مجاهدین شده بود در سال ۱۳۶۹ بدستور سازمان مجاهدین خانه و زن و فرزندش را در ایران ترک کرده و به عراق اعزام میشود.او می گوید؛فکر میکردم مبارزه در کنار سازمان مجاهدین ارزش این را دارد که همه چیز ام را فدای مردم ام کنم.اما پس از اعزام غیر قانونی به عراق و مشاهده واقعیت های تلخ درون فرقه رجوی دست به اعتراض می گشاید.در سال ۱۳۷۳ به همراه ۱۰۰۰ تن از همرزمان خود در تصفیه خونین درون فرقه ای اشرف قرار گرفته و به مدت ۶ ماه زندانی و شکنجه می شود.تلخ ترین خاطره اش شبی از زندان مجاهدین در قرارگاه اشرف است وقتی که زندانبانان مجاهدین ،پرویز احمدی را زیر شکنجه مثله کرده و نیمه جان به درون سلول اش می اندازند".پرویز احمدی عضو با سابقه مجاهدین در زیر شکنجه رهبران مجاهدین به جرم واهی نفوذی کشته شد" و او (جمشید چارلنگ)کسی که پس از ۲۰ سال هنوز همسر و فرزند اش را ندیده اکنون میهمان این برنامه در پاریس است.
او سختی های زیادی را در مناسبات مجاهدین متحمل شد.و در نهایت در سال ۱۳۸۲ هجری شمسی یعنی پس از سقوط صدام حسین در عراق به همراه ۲ تن از تحت مسئولانش از قرارگاه اشرف فرار کرده و به کمپ تحت حفاظت نیروهای آمریکایی پناهنده میشود.نزدیک به ۴ سال شرایط سخت کمپ را تحمل میکند و سرانجام ۳ ماه پیش با باز شدن درب کمپ، آواره شهرهای عراق شده و با تحمل شرایط بسیار سخت و آزار دهنده از طرق غیرقاونی وارد یکی از کشورهای اروپایی میشود.
نسرین ابراهیمی ۲۶ ساله که ۱۰ سال از عمرش را تا ۲ سال پیش در تشکیلات و قرارگاه های مجاهدین سپری کرده بود ،در سال ۱۳۸۵ با یک خودرو نظامی از نزد مجاهدین فرار کرده و به کمپ تحت حفاظت نیروهای آمریکایی مستقر در عراق پناهنده میشود.او از درد و رنج هایش گفت.سال ها پیش برای دفاع از حقوق زنان به مجاهدین پیوست و امروز زنی است با حقوق ضایع شده توسط سازمان مجاهدین!
بر اساس قوانین ایدئولوژیک درون سازمان مجاهدین از همان ابتدا می بایست به رهبری سازمان متعهد میشد که بجز مسعود رجوی هیچ مردی را به ذهن خودش راه ندهد.مجاهدین او را نیز مانند افرادی دیگر یک سال در زندان نگهداری میکنند و پس از یک سال به او مسئولیت های مختلف میدهند تا به این شکل بتوانند جلو اعتراضات او را بگیرند.او میگفت به زنان مجاهد بیشتر از مردان ظلم و ستم شده است.زنان می بایست بیشتر از مردان کار میکردند تا اثبات کنند که توانایی بالاتر از مردان را دارند.در نشست های درون تشکیلاتی مصطلح به "نشست های غسل" و "عملیات جاری" که نشست های خاص شستشوی مغزی و تفتیش عقاید افراد فرقه بود می بایست افکار و رویاهای جنسی و جنسیتی خود را در برابر دیدگان جمع شرکت کننده بازخوانی میکرد تا به این شکل تعلق جسمی و روحی و روانی خود را به رهبری مسعود رجوی ثابت کند!
او از "مرجان اکبری" فرزند بشیر اکبری ،زن مجاهد معترض دیگری سخن گفت که ۱.۵ سال پیش در سال ۱۳۸۵ شمسی به وسیله سیانور در قرارگاه اشرف کشته شد.تنها گناه مرجان این بود که به مسئولین مجاهدین در قرارگاه اشرف گفته بود میخواهد به دنیای آزاد و جامعه رفته و با یک مرد زندگی کند.مرجان اکبری برای رسیدن به آزادی و رویاهای انسانی اش بوسیله قرص سیانور در قرارگاه اشرف کشته شد و اما نسرین ابراهیمی عضو ۱۰ ساله سازمان مجاهدین درفروردین سال ۱۳۸۷ شمسی پس از ۲ سال تحمل شرایط سخت کمپ تحت حفاظت نیروهای آمریکایی و آوارگی در شهرهای عراق و ترکیه به پاریس رسیده است تا یک زندگی آزاد و دور از ستم فرقه ای و تشکیلات مجاهدین را تجربه کند.چیزی که همه زنان جهان در بدوی ترین خواسته فردی و زندگی اجتماعی آن را تجربه میکنند.
عباد و علیرضا جدا شدگان دیگری از سازمان مجاهدین بودند که آنان نیز شرایط مشابه را داشتند.عباد ۳۳ ساله پس از چند سال عضویت در سازمان مجاهدین و تحمل ۲ سال شرایط سخت کمپ تحت حفاظت نیروهای آمریکایی و آوارگی در شهرهای عراق و ترکیه در کنفرانس خبری پاریس شرکت کرده بود تا از دردها و زخم های سالیان همراهی با مجاهدین سخن بگوید.خانواده و اقوامش ۶ عضو مجاهد داشتند که در درگیری با افراد حاکمیت جمهوری اسلامی کشته شده بودند.خودش معلم بوده و کار و زندگی و زن و فرزندش را رها میکند تا در کنار سازمان مجاهدین با جمهوری اسلامی مبارزه کند ولی امروز میگوید مجاهدین در طی سالیان عضویت اش او را شکنجه و زندانی کرده اند کاری که حاکمیت جمهوری اسلامی ایران با او نکرد!
علیرضا عضو دیگر جدا شده از مجاهدین که ۳۶ بهار از زندگی اش را پشت سر نهاده در اولین روزهای بهاری پاریس از درد و رنج ها و سرگذشت تلخ اش در مجاهدین گفت.او که هنوز تعدادی از اعضای فامیل اش در سازمان مجاهدین هستند برای داشتن یک هدف متعالی و یک کار آبرومندانه در ترکیه توسط یک شرکت دروغین تجاری هوادار مجاهدین جذب می شود.تا همراه با آنها کار کرده و بخشی از درآمد خود را صرف خیریه و کمک به ایرانیان نماید.ولی پس از مدتی خود را در عراق – کمپ اشرف باز می یابد.
او میگوید وقتی زندگی درون مجاهدین را تجربه کردم به یقین رسیدم که تصورات ذهنی تبلیغ شده در بیرون با واقعیت های درون مجاهدین، ۱۸۰ درجه اختلاف داشتند.
زندگی تشکیلاتی، یک زندگی در درون قفس بود و دیوارهایی که روح و جسم اش را تحت فشار قرار میدادند.پس از چند سال به کمپ تحت حفاظت نیروهای آمریکایی پناهنده میشود و با تحمل ۳ سال و هشت ماه شرایط سخت کمپ و آوارگی در شهر های عراق و ترکیه خود را به یکی از کشورهای اروپایی میرساند.
بیان خاطرات زندگی تلخ سایر اعضای جدا شده از مجاهدین که در کنفرانس خبری شرکت کرده بودند حاضران را در حیرت و تاسف فرو برده بود.
کنفرانس خبری با مصاحبه رادیو بی بی سی و پرسش و پاسخ خبرنگاران و سایر حاضرین، از اعضای جدا شده ابعاد تلخ دیگری از مناسبات فرقه ای تشکیلات مجاهدین را باز و روشن کرد.و در مرحله بعدی با استماء نظرات حضار، راه حل ها و رهنمود هایی برای کمک انسانی و حقوق بشری در جهت کمک به جدا شدگان مد نظر قرار گرفت.
جدید ترین اعضاء جدا شده از سازمان مجاهدین، خواستار رسیدگی بین المللی به یک فاجعه انسانی در قرارگاه اشرف و کمپ تحت حفاظت نیروهای آمریکایی شدند و از مجامع بین المللی و حقوق بشری درخواست کردند که در راستای احقاق حقوق انسانی این افراد کمک فوری و عاجل نمایند.
٣٣٨٨ - تاریخ انتشار : ۲۹ شهريور ۱٣٨۷
|
از : یک خواننده
عنوان : با عرض معذرت به همه خوانندگان هدف من این نبود یک نظر را ۲ بار بفرستم
با عرض معذرت به همه خوانندگان هدف من این نبود یک نظر را ۲ بار بفرستم. این بعد از اینکه من صفحه اینترنت را با اف ۵ دوباره استارت کردم بوجود آمد. این عمل هر ۲ بارش بقصد نبود. پوزش مرا بپزیرید. لطفا" این را به حساب مجاهد نگذارید زیر که من مجاهد نیستم ولی هیچگونه دشمنی با مجاهد ندارم
٣٣٨۵ - تاریخ انتشار : ۲۹ شهريور ۱٣٨۷
|
از : روزبه زریننعل
عنوان : واقعیت های جامعه ایران
" شما هم جامعه ایران را تلویحا به هواداران رژیم و طرفداران اپوزیسیون تقسیم کرده اید. در حالی که اصلا اینچنین نیست."
نه اصلا منظور من این نبود که جامعه ایران به این شکل است. من معتقدم که مردم ایران اکنون مانند آتشی زیر خاکستر می باشند که هر زمان ممکن است شعله های آن بیرون بزند و آن زمان است که معتقد هستم که خشونت اجتناب ناپذیر خواهد بود و اپوزیسیونی موفق خواهد بود که این آتش را هدایت کند.
"در ایران مردم و حاکمیت دو راه جداگانه می روند و دید مردم در کلیت خود با دید حاکم در حکومت کاملا متفاوت است."
این را قبول دارم.
"اما مردم با اپوزیسیون نیز بیگانه اند و زبان مشترکی با آن ندارند و یا بخشا از وجود آن بی خبرند."
این را نیز قبول دارم اما در شرایط بحرانی می توان گفت فرسنگها راه در فاصله زمانی کم طی خواهد شد همانطور که خمینی در فاصله چند ماه از یک ملای تبعیدی به امامت رسید!
"بهمین دلیل است که نفع همه نیرو های هوادار تحولات مثبت در این است که در ایران گذاری آرام و مسالمت آمیز بسمت دمکراسی داشته باشیم. به نظر من تنها در آنصورت است که مردم با تعمق و شناخت بیشتر در جهت دمکراسی و نیل به جامعه مدنی گام خواهند برداشت."
این البته یک خواست و آرزو می باشد تا یک واقعیت ملموس اجتماعی. صحبت من این است که رژیم راهی برای این گذار مسالمت آمیز نگذاشته است و بنابر این با تمام وجود هم اگر مردم ایران خواستار این گذار صلح آمیز باشند راهی بغیر از سرنگونی قهرآمیز برایشان باقی نمانده است. این رژیم است که این آینده نامطلوب را رقم زده است و تمامی شواهد نشان از آن دارد که قدرت و توانائی اصلاحات را ندارد. مردم مطمنا خواستار گذار صلح آمیز می باشند اما تجربه نشان داده است که رژیم یا مرگ می خواهد یا استبداد!
"این میل یا خواست من اتفاقا از نگرانی راه افتادن حمام خونی است که شما بدان اشاره کرده اید. اینکه ما بگوییم آینده خونین برای ایران اجتناب ناپذیر است پس باید دست روی دست گذاشت ونظاره گر اوضاع بود یک سیاست کاملا انفعالی است."
همانطور که خودتان گفتید این یک میل و خواست شما و میلیونها ایرانی است و مطمنا نباید دست رو دست گذاشت و باید تمامی اشکال مبارزات مدنی را انجام داد و این باز عمل رژیم است که عکس العلل مردم را ایجاد خواهد کرد همانگونه که رژیم خائن پهلوی دست از سرکوب بر نداشت و زمانی صدای انقلاب مردم را شاه خائن اعلام کرد که شنیده که دیگر مردم حاضر به قبول عقب نشینی رژیم پهلوی نبودند و خواستار سرنگونی آن رژیم در کلیت آن بودند.
"من فکر می کنم راه بهتر آن است که نگاه و شناخت خود را باز تر کنیم و دایره متحدان خود را گسترش دهیم تا شاید از آن طریق بتوانیم از آن آینده خونین مورد اشاره شما جلو گیری کنیم. راهی است ظولانی و لی بسیار کم هزینه تر"
خیلی خوب اما اگر نشد چه؟ آیا مردم کشور ایران باید مستبدان حاکم را در هر صورت تحمل کنند و حاکمیت قانونی خود بر سرنوشتشان را منکر شوند زیرا حاکمان ظالم غیر منتخب آنها را تهدید به خشونت می کنند؟!
"
اتفاقا جناح افراطی حاکم نیز آرزوی یک خونریزی را دارد تا شاید از آن راه بتواند با تصفیه مخالفان جدی و نیمه جدی خود حاکمیتی یک دست بر پا کرده و نیز دوام حکومت خود را نیز تضمین کند."
با شما موافق نیستم. تمام جناحهای رژیم فوق العاده بیمناک آن روز می باشند و به خوبی از سرنوشت رژیم پیشین آگاه هستند.
٣٣۷۷ - تاریخ انتشار : ۲۹ شهريور ۱٣٨۷
|
از : مریم فراهانی
عنوان : دفاع از حقوق انسانی مجاهدین اسیر در عراق دفاع از اعمال غیر انسانی رهبران مجاهدین نیست
به روزبه زریننعل
البته شما بطور ظریفی در گیریهای لفظی چماقداران مجاهد را با مخالفین نظراتشان به درگیری مجاهدین و رژیم تعبیر میکنید. البته این حق شما ست که چنین فکر کنید ولی اگر منظورتان اپوزیسیون انهائی هستند که با مجاهدین همراه هستند و چشم را برروی اعمال و رفتارشان بستند دچار اشتباه فاحشی هستید اقای مجاهد.اپوزیسیون ازادیخواه از حقوق انسانی مجاهدین ساکن عراق وبرای حق پناهندگی انها و جلوگیری از تحویل انها به رژیم خونخوار اسلامی ایران تلاش میکند ولی این اشتباه خواهد بود که دفاع از حقوق انسانی مجاهدین اسیر را به تائید سیاستها و اعمال غیر انسانی رهبران مجاهدین تعبیر کنید. اپوزیسیون ازادیخواه در مقابل شکنجه وزندانی کردن مجاهدین منتقد و دور کردن فرزندان این افراد و طلاق اجباری هیچ گونه سازشی از خود نشان نمیدهند. اینکه بین مجاهدین ورژیم اسلامی سالهای سال است که خشونت حرف اول را میزند چیز تازه ای نیست ولی اپوزیسیون ازادیخواه همانطور که تا الان نشان داد بخاطر دشمنی با رژیم خونخوار هرگز در کنار رهبران مجاهدین قرار نخواهند گرفت و انتظار از اپوزیسیون ازادیخواه در دفاع از مجاهدین پایگاه اشرف برای تعین سرنوشت خود وانتخاب ازادانه محل سکونت امری درست میباشد ولی برای ازادیخواهان مجاهدین و رژیم اسلامی و القاعده وطالبان سرو ته یک کرباس هستند و دیگر گول همه باهم زمان انقلاب را نخواهند خورد. تلاش چماقداران رجوی برای منتصب کردن مخالفان مجاهد به رژیم اسلامی امریشناخته شده و شکست خورده است
٣٣۷۵ - تاریخ انتشار : ۲۹ شهريور ۱٣٨۷
|
از : یک دوست
عنوان : پیش بینی نا امید کننده بر اساس کدام فا کت ها؟
آقای روزبه گرامی، من با پیش بینی شما موافق نیستم. شما هم جامعه ایران را تلویحا به هواداران رژیم و طرفداران اپوزیسیون تقسیم کرده اید. در حالی که اصلا اینچنین نیست. در ایران مردم و حاکمیت دو راه جداگانه می روند و دید مردم در کلیت خود با دید حاکم در حکومت کاملا متفاوت است.
اما مردم با اپوزیسیون نیز بیگانه اند و زبان مشترکی با آن ندارند و یا بخشا از وجود آن بی خبرند.
بهمین دلیل است که نفع همه نیرو های هوادار تحولات مثبت در این است که در ایران گذاری آرام و مسالمت آمیز بسمت دمکراسی داشته باشیم. به نظر من تنها در آنصورت است که مردم با تعمق و شناخت بیشتر در جهت دمکراسی و نیل به جامعه مدنی گام خواهند برداشت.
این میل یا خواست من اتفاقا از نگرانی راه افتادن حمام خونی است که شما بدان اشاره کرده اید. اینکه ما بگوییم آینده خونین برای ایران اجتناب ناپذیر است پس باید دست روی دست گذاشت ونظاره گر اوضاع بود یک سیاست کاملا انفعالی است.
من فکر می کنم راه بهتر آن است که نگاه و شناخت خود را باز تر کنیم و دایره متحدان خود را گسترش دهیم تا شاید از آن طریق بتوانیم از آن آینده خونین مورد اشاره شما جلو گیری کنیم. راهی است ظولانی و لی بسیار کم هزینه تر.
اتفاقا جناح افراطی حاکم نیز آرزوی یک خونریزی را دارد تا شاید از آن راه بتواند با تصفیه مخالفان جدی و نیمه جدی خود حاکمیتی یک دست بر پا کرده و نیز دوام حکومت خود را نیز تضمین کند.
٣٣۷۴ - تاریخ انتشار : ۲۹ شهريور ۱٣٨۷
|
از : روزبه زریننعل
عنوان : فرقی نمی کند
مطمنا این جنگ های لفظی کمکی در جهت آگاهی خوانندگان نمی کند و تنها نشان از آن دارد که جامعه ایران فوق العاده پولاریزه شده است و بسیاری از اختلافات ایرانیان به شکل صلح آمیز حل نخواهد شد. وضعیتی که رژیم بوجود آورده است ظاهرا آلترناتیو گذار صلح آمیز از استبداد و فاشیسم واقعا موجود را به یک سیستم دمکراتیک و مردمی عملا ناممکن کرده است و می توان دید که برخوردهای قهر آمیز بین طرفداران رژیم و حداقل بخشی از اپوزیسیون اجتناب ناپذیر خواهد بود. اگر اکنون طرفداران و حامیان رژیم و اپوزیسیون که شامل مجاهدین نیز می باشد با هم با زبانی آرام صحبت نمی کنند فقط نشان از آن دارد که درگیری های خشونت بار در آینده اتفاق خواهد افتاد. وضعیت ایران مانند عراق نخواهد بود اما خشونت به نظر می رسد اجتناب ناپذیر خواهد بود. حامیان رژیم مخصوصا هیچ راه برگشتی برای خود نگذاشته اند و در بهتری شرایط خوشبینانه خواهد بود که امید به بقایی این رژیم داشته باشند و نگران عاقبت خود نباشند. این سیاست سرکوب بی انتها نیست و آنچه آنها امروز می کارند فردا برایشان ثمره خطرناکی به بار خواهد آورد. البته شکایت و توصیه و غیره به درد آنها دیگر نخواهد خورد و حتی اگر بتوانند چند هزار عضو مجاهد را نیز قتل عام کنند باز سرنوشت رژیم رو به گور می باشد و از آن نجاتی برای آنان نخواهد بود. الان شاید در این مکان خونی ریخته نشود اما مطمنا به شکلی که اوضاع ادامه دارد آینده خونین در انتظار ایران بحران زده ما خواهد بود.
٣٣۷۲ - تاریخ انتشار : ۲۹ شهريور ۱٣٨۷
|
از : یک دوست
عنوان : وقتی قافیه مجاهد به تنگ می آید!
این منظق مجاهدین است. وقتی دیگر حرفی برای گفتن ندارند مزاحم دیگران می شوند. این کار ابلهانه که یک نظر را ۲ یا ۳ بار پست کنند نشان از تنگ آمدن قافیه به برادران و خواهران مجاهد است.
٣٣۶٨ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣٨۷
|
از : من
عنوان : مرگ بر جمهوری اسلامی
بابا بی خیا ل.رهبران جنایت پیشه و آدمخواران رژیم اسلامی امیدوارند که شاید با گل آلود کردن تبادل نظرات مخالفین رژیم در این و دیگران مکانها بتوانند از حمایت نیروهای مخالف از ساکنان پایگاه اشرف جلوگیری کنند. اینها تنها پارازیت های شناخته شده گرازهای وحشی رژیم جنایت و سنگسار می باشند.
مطمنا می توان دید که تحویل اعضای این سازمان به رژیم اسلامی ، معنائی جز زندان و شکنجه و خطر مرگ برای اکثریت آن ها ندارد.مبارزه با این جانیان حاکم باشد. جان مردم از دست این عالمان جانی به لب آمده. دشمن کیسیت جمهوری اسلامی یامجاهدین. ؟ ؟ ؟ ؟ ؟
٣٣۶٣ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣٨۷
|
از : به "من" و یا مرگ بر جمهوری اسلامی
عنوان : جمهوری اسلامی و مجاهدین دو روی یک سکه هستند
اقا و یا خانم عزیز جواب سوال شما اگر صادقانه بگویم این است. جمهوری اسلامی و مجاهدین دو روی یک سکه هستند و بدند.شیوه های برخورد شان با دگر اندیشان یکی است یعنی شکنجه و زندان هردو دسته ولی فقیه خودشان را دارا هستند وهردو دسته ادعا میکنند تمام مردم ازشان حمایت میکنند. فقط یک فرق کوچک بین انها هست چرا که رهبری مجاهدین فقط کاریکاتوری از رهبری حکومت اسلامی است یعنی در قدرت نیستند ولی رئیس جمهور ودولت دارند و ان دیگران در قدرتند و رئیس جمهور و دولت دارند.نیروهای ازادیخواه چون هردو را بد میدانند پس حاضر نیستند در کنار یکی از انها قرار گیرند. اما از انجا که ازادیخواهان مخالف هرگونه زندان وشکنجه و تعقیب دگر اندیشان هستند پس مخالف تحویل اعضای مجاهدین در عراق به دولت اسلامی هستند.ازادیخواهان از حق انسانی دفاع میکنند و نه از مجاهدین و راه وروششان. همانطور که باید از حق انسانی طالبان و القاعده در زندانهای امریکائی دفاع کرد.
٣٣۶۲ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣٨۷
|
از : من
عنوان : مرگ بر جمهوری اسلامی
بابا بی خیا ل.رهبران جنایت پیشه و آدمخواران رژیم اسلامی امیدوارند که شاید با گل آلود کردن تبادل نظرات مخالفین رژیم در این و دیگران مکانها بتوانند از حمایت نیروهای مخالف از ساکنان پایگاه اشرف جلوگیری کنند. اینها تنها پارازیت های شناخته شده گرازهای وحشی رژیم جنایت و سنگسار می باشند.
مطمنا می توان دید که تحویل اعضای این سازمان به رژیم اسلامی ، معنائی جز زندان و شکنجه و خطر مرگ برای اکثریت آن ها ندارد.مبارزه با این جانیان حاکم باشد. جان مردم از دست این عالمان جانی به لب آمده. دشمن کیسیت جمهوری اسلامی یامجاهدین. ؟ ؟ ؟ ؟ ؟
٣٣۶۱ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣٨۷
|
از : بینظر
عنوان : مشکل شما اینه که همه سایتهائی که نظرات جداشدگان را مینویسند سایت وزارت اطلاعات میدانید
طرفداران مجاهدین تا قافیه را میبازند سریع میچسبند به وزارت اطلاعات رژیم ادمکش. اقای مجاهد خانمی از پایگاه اشرف فرار کرده و تا الان هم خیلیهای دیگر هم فرار کردند تعدادی از مخالفین قبل از حمله صدام به وزارت اطلاعات صدام تحویل زندان ابوغریب شده اند وبعضی هم از طرف مجاهدین زندانی وشکنجه شده اند من میخواهم بگویم اگر شما عاقل باشید باید از حق انسانی همه دفاع کنید خوب اگر وزارت اطلاعات رژیم چیزی را به نفع خود دید باید بگوییم خانم سلطانی یا وجود خارجی ندارد و یا اگر دارد جاسوس جمهوری اسلامی است. اخه این چه برخوردی است که شما میکنید واقعا برخورد چماقداری است همانطور هم شریعتمداری هم هر مخالفی را جاسوس امریکا واسرائیل میداند و مثل شما برایش پرونده سازی میکند.در ضمن مجاهدین هم جاسوس صدام بودند و حالا اربابانش را عوض کردند شدند جاسوس امریکا ولی با این حال باید از حقوق انسانی مجاهدین اسیر در عراق دفاع کرد حتی اگر همه شان جاسوس باشند و باید از حقوق انسانی مخالفین و جداشدگان هم دفاع دفاع کرد حتا اگر شما فکر میکنید انها جاسوس جمهوری اسلامی هستند حتا جاسوس جمهوری اسلامی هم حق دیدن فرزندانش را بعد از ۲۱ سال دارد.همانطور که اعضای القاعده و طالبان هم دارای حقوقی هستند که به ان حقوق بشر میگویند.
٣٣۶۰ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣٨۷
|
از : امید ر
عنوان : خواهشی از گردانندگان اخبار روز
دوستان همانظور که شاهدید کاربر یا کاربرانی با نام های "یک خواننده" "من" "مرگ بر جمهوری اسلامی" با حرکاتی کودکانه مزاحم بحث دیگران هستند.
خواهش من اینست که آنچه این فرد یا افراد بعنوان نظر پست می کنند را حداقل برای یکبار روی سایت بگذارید بماند که کاربران دیگر دچار سردرگمی نشوند.
با سپاس
٣٣۵۹ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣٨۷
|
از : یک خواننده
عنوان : به بینظر: این سایت http://iran-interlink.org متعلق به وزارت اطلاعات است
این سایت http://iran-interlink.org متعلق به وزارت اطلاعات است. در ضمن من یک خواننده هستم نه دیگری که خودش را مرگ بر جمهوری اسلامی نامیده. اگر چه نام جالبی انتخاب کرده جالب است. سعید شاهسوندی در عملیات فروغ دستگیر شد و سعید حجاریان او را به خارج برای تبلیغ علیه مجاهدین خلق فرستاد. خوب ایشان هم از سر اتفاق آقای خداونده هم قطار سابق را دید و کاملا" اتفاقی در سایت مذبور مشغول فعالیت شد. هر آدم عاقلی میداند که دستگیر شدن در آن عملیات یعنی چی. همانطور که عرض کردم انگار ما و سایر خوانندگان را .. آوردی. لطفا" سایتهای جدید وزارت اطلاعات را معرفی کنید که ما نشناسیم و شما بحث را با ثبت نظراتتان باختام برسانید
٣٣۵٨ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣٨۷
|
از : یک خواننده
عنوان : به بینظر: این سایت http://iran-interlink.org متعلق به وزارت اطلاعات است
این سایت http://iran-interlink.org متعلق به وزارت اطلاعات است. در ضمن من یک خواننده هستم نه دیگری که خودش را مرگ بر جمهوری اسلامی نامیده. اگر چه نام جالبی انتخاب کرده جالب است. سعید شاهسوندی در عملیات فروغ دستگیر شد و سعید حجاریان او را به خارج برای تبلیغ علیه مجاهدین خلق فرستاد. خوب ایشان هم از سر اتفاق آقای خداونده هم قطار سابق را دید و کاملا" اتفاقی در سایت مذبور مشغول فعالیت شد. هر آدم عاقلی میداند که دستگیر شدن در آن عملیات یعنی چی. همانطور که عرض کردم انگار ما و سایر خوانندگان را .. آوردی. لطفا" سایتهای جدید وزارت اطلاعات را معرفی کنید که ما نشناسیم و شما بحث را با ثبت نظراتتان باختام برسانید
٣٣۵۷ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣٨۷
|
از : یک خواننده
عنوان : به بینظر: این سایت http://iran-interlink.org متعلق به وزارت اطلاعات است
این سایت http://iran-interlink.org متعلق به وزارت اطلاعات است. در ضمن من یک خواننده هستم نه دیگری که خودش را مرگ بر جمهوری اسلامی نامیده. اگر چه نام جالبی انتخاب کرده جالب است. سعید شاهسوندی در عملیات فروغ دستگیر شد و سعید حجاریان او را به خارج برای تبلیغ علیه مجاهدین خلق فرستاد. خوب ایشان هم از سر اتفاق آقای خداونده هم قطار سابق را دید و کاملا" اتفاقی در سایت مذبور مشغول فعالیت شد. هر آدم عاقلی میداند که دستگیر شدن در آن عملیات یعنی چی. همانطور که عرض کردم انگار ما و سایر خوانندگان را .. آوردی. لطفا" سایتهای جدید وزارت اطلاعات را معرفی کنید که ما نشناسیم و شما بحث را با ثبت نظراتتان باختام برسانید
٣٣۵۶ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣٨۷
|
از : من
عنوان : مرگ بر جمهوری اسلامی
بابا بی خیا ل.رهبران جنایت پیشه و آدمخواران رژیم اسلامی امیدوارند که شاید با گل آلود کردن تبادل نظرات مخالفین رژیم در این و دیگران مکانها بتوانند از حمایت نیروهای مخالف از ساکنان پایگاه اشرف جلوگیری کنند. اینها تنها پارازیت های شناخته شده گرازهای وحشی رژیم جنایت و سنگسار می باشند.
مطمنا می توان دید که تحویل اعضای این سازمان به رژیم اسلامی ، معنائی جز زندان و شکنجه و خطر مرگ برای اکثریت آن ها ندارد.مبارزه با این جانیان حاکم باشد. جان مردم از دست این عالمان جانی به لب آمده. دشمن کیسیت جمهوری اسلامی یامجاهدین. ؟ ؟ ؟ ؟ ؟
٣٣۵۵ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣٨۷
|
از : به باشد بارابی همان هوادر چماقدار
عنوان : دیر از جهنم مجاهدین فرار کردن هم از طرف چماقداران بازخواست دارد
وقتی اعضا را شکنجه و زندانی میکنند ویا مانند اقای زرکش که از پشت زدنش دیگه چاقو چیه برادر مجاهد.حالا اگر یکی ۵ سال قبل هم فرار میکرد بازهم همین بساط بود. ایا جستجوی فرزندو شوهر و دیدن انها به حقوق بشر ربطی ندارد که این روزها مجاهدین گوش فلک را برای حقوق اسیرانشان کر کرده اند. اگر ان حقوق بشر است که البته هست پس حق خانم سلطانی هم هست تا از دست جنایتکاران شکایت کند.
٣٣۵۴ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣٨۷
|
از : به یک خواننده یا همان "مرگ بر جمهوری اسلامی سابق)
عنوان : ملاک انتخاب اعضای شورای مرکزی سازمان مجاهدین
۲۰ سالی پیش خانمی زیبا رو در یکی از شهر های آلمان تقاضای پناهندگی داد. اما چون از سیاست هیچ نمی دانست به برادران و خواهران مجاهد رجوع کرد تا کیسی مناسب برایش بنویسند.
از آنجا که هم زرنگ بود و هم زیبا خیلی سریع در سازمان سعود کرد تا مقام دومین زن سازمان. هنوز نمی دانید کیست؟ خواهر فهیمه خودمان دیگر برادر.
اگر مسعود ساربونه می دونه کی را کجا باید بگذاره!
٣٣۵٣ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣٨۷
|
از : باشد بارابی
عنوان : می خواستی زودتر فرار کنی ؟
خانم بتول می خواستی قبول نکنی در این سازمان باشی من کاری به سایر مسائل ندارم اما همین فرار را هم می توانستی سال ها پیش انجام بدهی چاقو که پشت گردنت نذاشته بودند که حتما باید با این سازمان باشی. حتما از ایران فرار کرده بودی تو خارجه بی جا و بی مکان مونده بودی فکر کردی سازمان مجاهدین خانه و سرپناه به تو می دهد تو هم که اهل مبارزه نبودی به هرحال می توانستی خیلی قبل تر از این ها فرار کنی و به ایران یا خارج بروی .
٣٣۵۲ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣٨۷
|
از : بینظر
عنوان : دادخواهی خانم بتول سلطانی، عضو سابق سازمان مجاهدین خلق، به مراجع قانونی و قضایی عراق بر علیه این سازمان که در قرارگاه اشرف در عراق مستقر است
.بنیاد سحر، بغداد، یازدهم مارس ۲۰۰۸
http://www.saharngo.com/articles.html
لینک به متن انگلیسی:
http://iran-interlink.org/?mod=view&id=۴۱۷۲
مقام محترم قضایی جمهوری عراق،
اینجانب بتول سلطانی، فرزند مرتضی، متولد ۱۹۶۵ در ایران، فعلا ساکن بغداد هستم. من در سال ۱۹۸۶ با آقای حسین مرادی در ایران ازدواج کرده و سپس همان سال به اتفاق همسرم به پاکستان رفتیم. در آنجا به سازمان مجاهدین خلق جذب شده و یک سال بعد یعنی در سال ۱۹۸۷ به دستور سازمان به عراق رفتیم. در سال ۱۹۹۱ به دستور سازمان از هم جدا شده و فرزندان خود را نیز باز به دستور سازمان در همان سال به اروپا فرستادیم. من و همسرم ابتدا در برابر این دستور مقاومت کرده و حاضر به جدا شدن از یکدیگر نبودیم ولی بالاخره ما را تحت فشارهای روانی زیاد مجبور به این کار و جدایی از فرزندانمان کردند. دخترم هاجر مرادی متولد ۱۹۸۷ در پاکستان و پسرم میعاد مرادی متولد ۱۹۹۱ در عراق می باشند. در سال ۱۹۹۱ در حالیکه هاجر ۵ ساله و میعاد ۶ ماهه بود آنها را بعد از جدا کردن من و همسرم از من جدا کرده و به اروپا فرستادند و اجازه هیچگونه ارتباط با آنها را نیز به من ندادند. هنوز زمانی که دخترم با گریه و زاری از من جدا میشد را از خاطر نبرده ام و صورت معصوم پسر شش ماهه ام همچنان در مقابل چشمانم است. بعدا مطلع شدم که دخترم با نام مستعار ستاره خبازان در سوئد و نزد یک خانواده ایرانی در جنوب این کشور اقامت گزیده و در حال حاضر در شمال این کشور در دانشگاه تحصیل میکند و اما پسرم توسط یک خانواده از عراق به هلند برده شد که بعد از مدتی او را گرفته و به خانواده دیگری سپرد ولی آنها دچار مشکل شده و وی را به یتیم خانه تحویل دادند که در حال حاضر نهایتا در یک مرکز نگهداری از جوانان در هلند اقامت دارد. من هیچگونه رد و آدرسی از آنها ندارم و حتی نمیدانم تا چه حد مرا میشناسند. سازمان اطلاعی از آنها به من نداده و امکان هیچگونه ارتباطی را با آنها ندارم. طی مدتی که در سازمان در عراق بودم اجازه ارتباط با خانواده ام در ایران داده نمیشد و در نتیجه پدرم چهار سال پیش به دلیل فشارهای روحی و عصبی در اثر بی اطلاع بودن از وضعیت من فوت کرد و مادرم هم به شدت مریض شده و در سوگ دوری از من نشسته است. من سال گذشته یعنی در سال ۲۰۰۶ از قرارگاه اشرف فرار کرده و به قرارگاه امریکایی ها موسوم به TIPF رفتم. سپس در ۱۴ ژانویه ۲۰۰۸ از TIPF خارج شده و به بغداد آمدم که عازم خارج از کشور شوم ولی قبل از هر چیز میخواهم به شکایتم توسط دستگاه قضایی عراق رسیدگی فوری شود. میخواهم خانواده و هویت از دست رفته ام را باز پس گیرم. از بابت از دست دادن پدرم و مریضی مادرم و جدایی همسر و دو فرزندم و تلف شدن ۲۰ سال عمرم که قطعا هیچ قیمتی نمیتوان بر روی آن گذاشت و به هیچ وجه قابل جبران نیست از سازمان مجاهدین خلق و رهبری آن که مسبب این مسائل بوده اند شکایت دارم. من میخواهم که سازمان مجاهدین خلق از طریق مراجع قانونی در عراق وادار شود تا رد و نشانی فرزندان من را به من داده و همچنین امکان ملاقات با شوهرم را فراهم آورد.
پیشاپیش از همکاری صمیمانه شما متشکرم.
٣٣۵۱ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣٨۷
|
از : ضد چماقدار
عنوان : برخورد چماقداری
اقای چماقدار حضرت ایت اله العظما مسعود الرجوی الاشرفی البعثی العراقیه دمت برکاتو(گروهبان رجوی)
حالا چه فرق دارد که مثلا ایشان عضو رهبری نباشند حتما میخواهید موجودیت این شخص و بچه ها و شوهرش را منکر شوید
اقای چماقدار ادمهای بسیار پایین تر از این خانم هم بخاطر اینکه بله قربان گو بودند به رهبری شورا انتصاب شدند
٣٣۵۰ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣٨۷
|
از : یک خواننده یک خواننده
عنوان : عجبا بعضی چه سریع و تند به مقام شورای رهبری سازمان مجاهدین خلق میرسند
عجبا بعضی چه سریع و تند به مقام شورای رهبری سازمان مجاهدین خلق میرسند. دم خروس را بینیم یا قسم حضرت عباس را باور کنیم. آخر در یک سازمان مخوف و مافیایی "سازمان مجاهدین خلق" نمی گذارند به همین سادگی یک نفر به مقام شورای رهبری سعود کند مگر آنکه فرد از توانیهای بسیار بالای مافیی برخوردار باشد. لطفا" توجه کنید. ( من در سال ۱۹۸۶ با آقای حسین مرادی در ایران ازدواج کرده و سپس همان سال با هم به پاکستان رفتیم. در آنجا به سمت سازمان مجاهدین خلق جذب شده و یک سال بعد یعنی در سال ۱۹۸۷ به دستور سازمان به عراق رفتیم...خانم بتول سلطانی عضو جدا شده شورای رهبری سازمان مجاهدین خلق )
واقعا" که چاخان هم حد و حسابی دارد یا اینکه ما را .. آوردی.
امیدوارم باعث آزردگی سرکار عالی
نگردد اگر ما به حسین شریعتمداری و دوستان شکنجه گرش لعنت بفرستیم
٣٣۴۹ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣٨۷
|
از : آدم........... .
عنوان : باور کنم که انسان مرده؟
آدم باور نمی کند که این مسایل در قرن بیست و بیست و یک رخ داده.................
٣٣۴۵ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣٨۷
|
از : نظر من
عنوان : خانم بتول سلطانی عضو جدا شده شورای رهبری سازمان مجاهدین خلق
سوال: لطفا مختصری از شرح حال و پروسه سیاسی و تشکیلاتی خودتان بیان نمائید.
جواب: من بتول سلطانی فرزند مرتضی متولد ۱۹۶۵ در ایران و فعلا ساکن بغداد هستم. من در سال ۱۹۸۶ با آقای حسین مرادی در ایران ازدواج کرده و سپس همان سال با هم به پاکستان رفتیم. در آنجا به سمت سازمان مجاهدین خلق جذب شده و یک سال بعد یعنی در سال ۱۹۸۷ به دستور سازمان به عراق رفتیم. در سال ۱۹۹۱ به دستور سازمان از هم جدا شده و فرزندان خود را نیز باز به دستور سازمان در همان سال به اروپا فرستادیم. من و همسرم ابتدا در برابر این دستورات مقاومت کرده و حاضر به جدا شدن از یکدیگر و ترک فرزندانمان نبودیم ولی بالاخره ما را تحت فشارهای روانی بسیار مجبور به جدایی از یکدیگر و از فرزندانمان کردند. دخترم هاجر مرادی متولد ۱۹۸۷ در پاکستان و پسرم میعاد مرادی متولد ۱۹۹۱ در عراق می باشند. در سال ۱۹۹۱ در حالیکه هاجر ۵ ساله و میعاد ۶ ماهه بودند آنها را بعد از جدا کردن من و همسرم از یکدیگر از ما گرفته و به اروپا فرستادند و اجازه هیچگونه ارتباط با آنها را به ما ندادند. هنوز زمانی که دخترم با گریه و زاری از من جدا میشد را از خاطر نبرده ام و قیافه پسر شش ماهه ام همچنان در مقابل چشمانم باقی است.بعدها مطلع شدم که دخترم با نام مستعار ستاره خبازان در جنوب سوئد و نزد یک خانواده ایرانی اقامت گزیده و در حال حاضر در شمال این کشور در دانشگاه تحصیل میکند و اما پسرم توسط یک خانواده از عراق به هلند برده شد که بعد از مدتی سازمان به دلیل اختلافی که با آن خانواده پیدا کرد او را پس گرفت و به خانواده دیگری سپرد ولی آنها نیز دچار مشکل شده و نهایتا وی به یتیم خانه منتقل گردید و در حال حاضر در یک مرکز نگهداری از جوانان در هلند اقامت دارد. من هیچگونه رد و آدرسی از آنها ندارم و حتی نمیدانم تا چه حد مرا میشناسند. سازمان هیچ نشانه ای از آنها نمیدهد و من امکان هیچگونه ارتباطی را با آنها ندارم.
٣٣۴۴ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣٨۷
|
از : یک دوست
عنوان : آقا یا خانم "جرات چرات" من عین نوشته شما را بدون حذف یک نقطه آوردم
نوشته من:
" آنچه از سخنان مجاهدین در این سایت برمی آید: دشمنی با مردم، نا آگاهی و درک اشتباه از مبارزه
در ابتدای همین بحث بودند کسانی که توجه مخالفین مجاهدین را به دشمن اصلی یعنی حاکمیت جلب می کردند و معتقد بودند که مجاهدین با مردم دشمن که نیستند پس برویم بسراغ دشمن.
حال با هم حرف های مجاهد با جرات که با نام "جرات جرات" وارد گفتگو شده را بخوانیم:
"وقتی این یا آن درجه دار یا افسر ارتش "به ظاهر سه تیغ کرده" جرات مقابله با این رژیم فاشیستی را نداشته و ندارد و برای سیر کردن شکم زن و بچه اش بخدمت گذاری این رژیم فاشیستی مشغول بوده و هست."
جرات جرات منظورش این است که چون مجاهدین دیگر در جامعه حضور ندارند پس آحاد ملت باید زندگی را تعطیل کرده و به فکر نان و آب زن بچه اشان نباشند و لابد به پایگاه اشرف پناه ببرند. این درک بیمارگونه نام دیگری جز دشمنی با مردم ندارد.
باز هم بخوانیم:
" اگر هر گونه حمله مجاهدین خلق از خارج از مرزهای ایران بداخل بسود اجنبی ، خارجی و امپریالیسم بوده. بفرمایید شما برای ذره ای انسانیت هم که شده یک مبارزه در ایران علیه این جانیان حاکم سازمانده ای کنید. بعد ببینیم آن درجه دار یا افسر ارتش به کدامین صف می پیوندت... فرق مجاهدین خلق با من و شما فقط و فقط در داشتن جرات است و بس..."
فکر کنم همین جملات "جرات جرات" باندازه کافی گویای سطح دانش و نیز درک ناقص وی و هم سازمانی هایش از مبارزه باشند که دیگر نیازی به توضیح نباشد."
و این هم نوشته شما:
" از : جرات جرات
عنوان : به ناصر
وقتی این یا آن درجه دار یا افسر ارتش "به ظاهر سه تیغ کرده" جرات مقابله با این رژیم فاشیستی را نداشته و ندارد و برای سیر کردن شکم زن و بچه اش بخدمت گذاری این رژیم فاشیستی مشغول بوده و هست. اگر هر گونه حمله مجاهدین خلق از خارج از مرزهای ایران بداخل بسود اجنبی ، خارجی و امپریالیسم بوده. بفرمایید شما برای ذره ای انسانیت هم که شده یک مبارزه در ایران علیه این جانیان حاکم سازمانده ای کنید. بعد ببینیم آن درجه دار یا افسر ارتش به کدامین صف می پیوندت... فرق مجاهدین خلق با من و شما فقط و فقط در داشتن جرات است و بس...
۳۳۰۴ - تاریخ انتشار : ۲۷ شهریور ۱۳۸۷"
نقطه چین ها از خود شما بودند. اشتباه می کنید!
٣٣۴۲ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣٨۷
|
از : به خلاصه جمهوری اسلامی بپلاسه
عنوان : جمهوری اسلامی و مجاهدین دو روی یک سکه هستند
اقا و یا خانم عزیز جواب سوال شما اگر صادقانه بگویم این است. جمهوری اسلامی و مجاهدین دو روی یک سکه هستند و بدند.شیوه های برخورد شان با دگر اندیشان یکی است یعنی شکنجه و زندان هردو دسته ولی فقیه خودشان را دارا هستند وهردو دسته ادعا میکنند تمام مردم ازشان حمایت میکنند. فقط یک فرق کوچک بین انها هست چرا که رهبری مجاهدین فقط کاریکاتوری از رهبری حکومت اسلامی است یعنی در قدرت نیستند ولی رئیس جمهور ودولت دارند و ان دیگران در قدرتند و رئیس جمهور و دولت دارند.نیروهای ازادیخواه چون هردو را بد میدانند پس حاضر نیستند در کنار یکی از انها قرار گیرند. اما از انجا که ازادیخواهان مخالف هرگونه زندان وشکنجه و تعقیب دگر اندیشان هستند پس مخالف تحویل اعضای مجاهدین در عراق به دولت اسلامی هستند.ازادیخواهان از حق انسانی دفاع میکنند و نه از مجاهدین و راه وروششان. همانطور که باید از حق انسانی طالبان و القاعده در زندانهای امریکائی دفاع کرد.
٣٣۴۰ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣٨۷
|
از : جرات جرات
عنوان : دوست محترم
دوست محترم حداقل جمله را با نقطه چین سانسور نمیکردی تا معنای جمله به درستی بازگو شود حتی اگر شما آنرا قبو لش ندارید. منظور من از داشتن جرات اینجا "خطاب به همه مخالفین مجاهدین خلق" سازماندهی مبارزه در ایران علیه این جانیان حاکم میباشد. جان مردم از دست این عالمان جانی به لب آمده.
٣٣٣٨ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣٨۷
|
از : کول نزن خود را -----
عنوان : تصور کن
وحشتناکتر از این چیزی نیست که انسان فکر بکند دنیا فقط دو رنگ داره - سیاه و سفید. دیگران هیچ حد اقل برای خودت دل بسوزان آقای "مجاهد"
٣٣٣۴ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣٨۷
|
از : خلاصه جمهوری اسلامی بپلاسه
عنوان : مجاهدین خلق دربدر و آواره
خلاصه ما آخرش نفهمیدیم مجاهدین خلق خوب هستند یا بد هستند. جمهوری اسلامی می گوید مجاهدین خلق بد هستند نظر بقیه چه باشد ؟؟؟ پس هرکه بگوید بد هستند حتما از نظریه جمهوری اسلامی تبعیت کرده است خلاصه ما اخرش نفهمیدیم مجاهدین خلق خوب هستند یا بد هستند ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
٣٣٣۱ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣٨۷
|
از : مریم فراهانی
عنوان : انوقت که جیک جیک مستونت بود فکر زمستونت نبود
اقا یا خانم مرگ بر جمهوری اسلامی لطفا لحن سخن گفتنتان را با مخالفین مجاهدین تعقیر دهید. این لحن سخن گفتن هیچ فرقی با حزب الهی های رژیم اسلامی ندرد. بسیاری از مخالفین مجاهدین در عین دشمنی با جمهری اسلامی دل خوشی از مجاهدین ندارند ولی در عین حال از حق پناهندگی مجاهدین دفاع میکنند. اینکه گفته شود مخالفین مجاهدین طرفدار جلادان اسلامی هستند دیگر سخنی بسیار کهنه است وکسی با این جو سازیها از میدان بدر نخواهد رفت. فکر کنم شما سالها با هیخ غیر مجاهدی به گفتگو نپرداخته اید و هنوز باید یاد بگیرید که مجاهدین مرکز عالم نیستند وهمه کس از مجاهدین خوششان نمیاید ولی امروز شما به کمک دیگر نیروهای اپوزیسیون احتیاج دارید و باید یک قدم حداقل از نظر سخن گفتن به گفتمان متمدنانه روی اورید
٣٣۲۹ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣٨۷
|
از : یک دوست
عنوان : آنچه از سخنان مجاهدین در این سایت برمی آید: دشمنی با مردم، نا آگاهی و درک اشتباه از مبارزه
در ابتدای همین بحث بودند کسانی که توجه مخالفین مجاهدین را به دشمن اصلی یعنی حاکمیت جلب می کردند و معتقد بودند که مجاهدین با مردم دشمن که نیستند پس برویم بسراغ دشمن.
حال با هم حرف های مجاهد با جرات که با نام "جرات جرات" وارد گفتگو شده را بخوانیم:
"وقتی این یا آن درجه دار یا افسر ارتش "به ظاهر سه تیغ کرده" جرات مقابله با این رژیم فاشیستی را نداشته و ندارد و برای سیر کردن شکم زن و بچه اش بخدمت گذاری این رژیم فاشیستی مشغول بوده و هست."
جرات جرات منظورش این است که چون مجاهدین دیگر در جامعه حضور ندارند پس آحاد ملت باید زندگی را تعطیل کرده و به فکر نان و آب زن بچه اشان نباشند و لابد به پایگاه اشرف پناه ببرند. این درک بیمارگونه نام دیگری جز دشمنی با مردم ندارد.
باز هم بخوانیم:
" اگر هر گونه حمله مجاهدین خلق از خارج از مرزهای ایران بداخل بسود اجنبی ، خارجی و امپریالیسم بوده. بفرمایید شما برای ذره ای انسانیت هم که شده یک مبارزه در ایران علیه این جانیان حاکم سازمانده ای کنید. بعد ببینیم آن درجه دار یا افسر ارتش به کدامین صف می پیوندت... فرق مجاهدین خلق با من و شما فقط و فقط در داشتن جرات است و بس..."
فکر کنم همین جملات "جرات جرات" باندازه کافی گویای سطح دانش و نیز درک ناقص وی و هم سازمانی هایش از مبارزه باشند که دیگر نیازی به توضیح نباشد.
٣٣۲۵ - تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱٣٨۷
|
از : حمید محوی
عنوان : گفتمان یا عارضهی بیمارناک و گردبادهای طلایی
در رابطه با بحث و جدلی که در اینجا پیرامون مقالهی رضا اسدی بر پا شده است، و در رابطه با گفتمان طرفداران سازمان مجاهدین، توجه من بیش از پیش به موضوع رابطهی گفتمان به عنوان عارضه، یا گفتمان به عنوان مکان عارضهی بیمارناک و حتی خود بیماری جلب می شود. البته یکی از مسائل عمده در این رابطه یعنی در رابطه با بیماری روانی همواره شکافی ست که بین بازنمایی ها ذهنی (روانی) در زبان و در نتیجه در گفتمان و جهان واقعیات فاصله می اندازد.
با این وجود هیچ گفتمانی ابتدا به ساکن بوجود نمی آید، و عمل نمی کند. بلکه بر اساس ذخیرهی دیگری عارضهی بیمارناک را گسترش می دهد. به عبارت دیگر باید به مجموعه شرایطی فکر کنیم که نه تنها عامل محرک عارضه بوده ( مثلا مجموع خشونت هایی که در بطن جامعه وجود دارد و تمام استراتژیهای قدرت) بلکه به شکل موضعی می توانیم به نقش اپوزیسیون مدعی دموکراسی و غیره...فکر کنیم .
فکر کنیم. ولی نه تنها به عارضه بلکه این فکر زمانی ارزشمند است بتوانیم راه کار نشان دهیم و به افراد اجازه دهیم که به معالجهی خودشان بپردازند و ابزار چنین درمانی را نیز داشته باشیم.
هر گونه مقابله با این گروه مطمئنا با مقاومت گروه مواجه خواهد شد. یکی از خطراتی که این گرده را تهدید می کند همین مقاومت است. چون که براحتی می توانند طعمهی دسایس شوند همانطور که تا کنون شده اند.
ما اگر گفتمان یک پسیکوپات را در نظر بگیریم، مشاهده خواهیم کرد که گفتمان او نیز قویا اخلاقی ست و بخاطر آرمانهای بسیار بشردوستانه آدم می کشد.
مشکل اصلی به روان درمانی مربوط می شود. و واقعیت این است که آنهایی که افسار های جهان امروز را در دست گرفته اند، یعنی نظام سرمایه داری جهانی هیچ نفعی در معالجهی افراد ندارد و آگاهی افراد تا زمانی که برای آنها قابل تبدیل به هامبرگر نباشد، ذره ای واجد ارزش نیست.
بر عکس، مشاهده می کنیم که همین نظام جهانی از چنین عوارض بیمارناکی برای اهداف بیمارناک خود - یعنی قدرت - و یعنی قدرت بیمارناک طبقاتی - سوء استفاده می کند.
البته معالجهی افراد به شکل گروهی امکان پذیر نیست، و با نقد گفتمان آنها نیز چیزی عوض نخواهد شد. با این وجود یکی از کارهایی که باید انجام گیرد نقد گفتمان مجاهدین خلق است به شکلی که تناقضات آنها را آشکار سازد و خصوصا تناقضات دعاوی آنها را با وقعیت امور و وقایع تاریخی نشان دهد.
گاهی اوقات گفتمان برخی از افراد مدافع این گروه، به اینجا ختم می شود که جنگ عراق علیه ایران، حملهی صدام حسین به نیابت از امپریالیسم جهانی علیه ایران را به عنوان جنگی برای نجات و آزادی مردم ایران تعبیر می کنند. و از همه بدتر نیروهایی که هم اکنون در عراق و در افغانستان به وسیلهی اورانیوم رقیق شده، در حال تکوین بخشیدن به بزرگترین ژنوسید تاریخ بشریت هستند و تمام قارهی آسیا و حتی اروپا را تهدید می کنند، به عنوان پدر قانونی و فرشتهی آزادی قلمداد می کنند.
این نظیریه که چون که حکومت آخوندی این است و آن، الزاما نظریات ما را تأیید نمی کند. چون که یکی از تناقضات گفتمان چنین افرادی همین است. آخوندها بد هستند پس من خوب هستم. و نمی توانند درک کنند که ایرانی ها دوست ندارند به سربازانی که از مرزهایشان دفاع می کنند، حمله بشود و با افرادی که در اتحاد با دشمنان بوده و هستند و دستشان به خون بهترین فرزندان این کشور که غالبا دهقان زاده هستند، آلوده است علیه آنها تبانی کنند و بخواهند خود را به عنوان مدافع آزادی معرفی کنند. نمی توانند درک کنند که کار شان به عنوان نجات دهندهی ایران برای همیشه به پایان رسیده است. و چنین موقعیتی برای چنین سازمانی شاید ریشه در نظریات التقاطی آنها داشته باشد...که نمی توانیم مذهب را با مارکسیسم مخلوط کنیم. و کار این سازمان بعد از کعبهی آمال صدام حسین ها می رسد به جمع آوری امضاء از توریستهایی که در پیاده روهای پاریس قدم می زنند، و می رسد بجایی که روی همین پیاده روها دست به خود سوزی می زنند. جوانان ایرانی و ایرانیان شایستهی سرنوشتی بهتر از این هستند. و آقای مسعود رجوی و خانم مریم رجوی و با آنها عمده فروشان برده باید بدانند که کاروان مسخرهی آنها طعمهی گردبادهای طلایی ست.
٣٣۲۲ - تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱٣٨۷
|
از : مرگ بر جمهوری اسلامی
عنوان : پارازیت های اسلامی
همانطور که همه شاهد هستیم چند تن از ایادی رژیم سنگسار که در بین آنها بریدگانی از خود مجاهدین نیز یافت می شوند مانند رهبران جنایت پیشه و آدمخواران رژیم اسلامی امیدوارند که شاید با گل آلود کردن تبادل نظرات مخالفین رژیم در این و دیگران مکانها بتوانند از حمایت نیروهای مخالف از ساکنان پایگاه اشرف جلوگیری کنند. اینها تنها پارازیت های شناخته شده گرازهای وحشی رژیم جنایت و سنگسار می باشند.
مطمنا می توان دید که تحویل اعضای این سازمان به رژیم اسلامی ، معنائی جز زندان و شکنجه و خطر مرگ برای اکثریت آن ها ندارد.متاسفانه کنترل آنها به وسیله آمریکا نیز آنها را به گوشت دم توپ سیاستهای آمریکا در منطقه مبدل کرده بود و مجاهدین با توهمات بی اساس امید به امریکای بستند که خود یکی از بنیاندگذاران این رژیم نفرت انگیز بوده است.
نیروهای مجاهدین در عراق طبعأ نباید وجه المصالحه سازش های رهبری آنها با دولت آمریکا و یا دولت آمریکا با دولت دست نشانده عراق و رژیم جمهوری وحشت اسلامی ایران قرار گیرند. آن ها هم چون همه ی دیگر پناهجویان ایرانی باید از حق مسلم پناهنده گی برخوردار باشند. بویژه با برخورداری از حق پناهندگی، آنها قادر خواهند بود که فارغ از اشکال گوناگون محدودیتهای اعمال شده توسط رهبری سازمان به طور آزادانه در باره آینده سیاسی خود تصمیم گیری کنند. رژیم ضد انسانی خمینی هدفی جز قتل عام این ایرانیان مبارز ندارد.
٣٣۲۰ - تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱٣٨۷
|
از : بیطرف
عنوان : نظر دولت عراق قبل از بدست گرفتن کنترل پایگاه اشرف
بسمه تعالی
مصوبه هیئت وزیران شماره ۲۱۴ سال ۲۰۰۸
هیئت وزیران در بیست و هفتمین جلسه عادی خود که در تاریخ ۱۷/۶/۲۰۰۸ برگزار گردید مراتب زیر را به تصویب رساند:
موافقت با اجرایی شدن اقدامات لازم الاجرای مشروحه در زیر در خصوص سازمان تروریستی مجاهدین خلق:
۱. تأکید بر مصوبات قبلی در مورد سازمان مجاهدین خلق بعنوان یک سازمان تروریستی جهت اخراج این سازمان از عراق:
۲. قراردادن سازمان مجاهدین خلق که فعلا در خاک عراق مستقر است تحت کنترل کامل دولت عراق تا زمان اخراج آنها از کشور و در این راستا هرگونه تعامل با این سازمان می بایست بر اساس قوانین عراق صورت گیرد.
۳. هرگونه تعامل با سازمان تروریستی مجاهدین خلق از سوی هر سازمان، حزب، موسسه و یا شخص (عراقی یا خارجی) در داخل عراق ممنوع می باشد و هرکس چنین تعاملی با آنها داشته باشد نقض کننده قانون بوده و مطابق احکام قانون مصوبه مبارزه با تروریسم به مراجع قانونی احاله خواهد شد.
۴. لازم است نیروهای چند ملیتی از سازمان مذکور رفع مسئولیت نموده و کلیه نقاط بازرسی و نظارت برپا شده و کلیه امور مربوط به اعضای آنرا به مقامات ذیصلاح عراقی واگذار نمایند.
۵. فعال سازی دعاوی قضائی مطروحه علیه عناصر سازمان تروریستی مجاهدین خلق که مرتکب جرائمی در حق فرزندان مردم عراق شده اند.
۶. اقدام دولت عراق با همکاری کمیته بین المللی صلیب سرخ برای ایجاد راه حلهای ریشه ای در برابر مشکل حضور سازمان مذکور در خاک عراق و اجرای مصوبات قبلی در خصوص اخراج آنها.
علی محسن اسماعیل
دبیر هیئت وزیران
٣٣۱۷ - تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱٣٨۷
|
از : ناصر .
عنوان : کمی آب سرد بخور
آقای "جرأت جرأت" افسر و سرباز دارد از مرز و شرف کشور دفاع می کند و مجاهد در همراهی با نیروی صدام متجاوز به حقوق مردم خود و همسایگان ، آن ها را می کشد و چند نفر را هم زنده می برد که صدام باور کند که او وطن را به تمام و کمال فروخته ، راستی من چگونه باور کنم که ذره ای صداقت در وجودت هست ، شاید حالت خوب نیست کمی آب سرد بخور
٣٣۱۶ - تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱٣٨۷
|
از : بیطرف
عنوان : سرنوشت مجاهدین خلق, ایا مجاهدین برای نجات خود پل سالمی را پشت سر دارند
به بخشی از یک گزارش توجه فرمایید:
در ادامه نشست، آلن شوالریا، پژوهشگر و روزنامه نگار فرانسوی که کتابی در مورد مجاهدین خلق نوشته به سخنرانی پرداخت و آن سینگلتون، بانوی انگلیسی که از اعضای سازمان مجاهدین خلق بوده و کتابی در مورد سازمان و فعالیت خود در اردوگاههای خود در عراق نوشته به سخنرانی پرداختند اما هنگامی که این دو نویسنده و همچنین دو تن از جداشدگان مجاهدین خلق برای پاسخ به پرسشهای خبرنگاران اعلام آمادگی کردند، افرادی از میان حاضران به طرفداری از مجاهدین خلق پرداختند و مانع از آن شدند که خبرنگاران به پرسش و پاسخ با سخنرانان بپردازند.این افراد حتی به توهین و حملات لفظی به خبرنگاران پرداختند و آنان را مزدوران رژیم جمهوری اسلامی ایران خواندند و حتی خانمی که خبرنگار صدای آمریکا بود هنگام ترک هتلی که محل برگزاری جلسه بود با حمله فیزیکی هواداران مجاهدین خلق روبرو شد و تحت حمایت پلیس به داخل هتل بازگردانده شد.اقدامات افرادی که به هواداری از مجاهدین خلق و حمله به برگزارکنندگان نشست و خبرنگاران پرداختند باعث شد که پلیس وارد محل برگزاری نشست شود و شرکت کنندگان بناچار تحت مراقبت پلیس محل را ترک کنند.ترس و نگرانی از اینکه امنیت محل نشست خبری با حضور هواداران مجاهدین خلق به هم بخورد باعث شده بود که زمان و مکان برگزاری نشست ساعاتی پیش از تشکیل آن تغییر یابد و بارونس نیکلسون، نماینده بریتانیا در پارلمان اروپا که قرار بود اداره جلسه را به عهده داشته باشد در این نشست حضور نیابد.با اینکه برگزارکنندگان نشست تلاش کرده بودند جلسه را به حضور خبرنگاران و پژوهشگران (از جمله خبرنگار سیمای مقاومت، تلویزیون شاخه سیاسی سازمان مجاهدین خلق) اختصاص دهند اما برخی از برهم زنندگان جلسه با معرفی کردن خود به عنوان خبرنگار یا عناوین رسمی وارد جلسه شده بودند.از جمله یکی از این افراد خود را دارای مأموریت از مجلس کنگره آمریکا و وزارت امنیت داخلی ایالات متحده معرفی می کرد و در عین حال علاوه بر هواداری از مجاهدین خلق به حمله لفظی به خبرنگاران می پرداخت.
*************
جعفر الموسوی»، دادستان دادگاه عالی جنایی عراق، دادخواست ارایهشده علیه تروریستهای مجاهدین خلق را به دلیل قتل هزاران تن از شیعیان مظلوم عراق در انتفاضه شعبانیه ۹۱ را اعلام کرد؛ در انتفاضه شعبانیه ۹۱ که این روزها مردم عراق، شانزدهمین سال آن را گرامی میدارند، همزمان با تضعیف رژیم صدام، شیعیان عراق به ویژه در شهرهای مذهبی کربلا و نجف، علیه او قیام کردند. در این قیام، مزدوران صدام با همکاری تروریستهای گروه مجاهدین خلق به مردم عادی حمله برده و نزدیک به یک میلیون نفر از مردم عراق را به خاک و خون کشیدند
٣٣۱۵ - تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱٣٨۷
|
از : احسان لنگرودی
عنوان : قانون برای همه
معلوم نیست پشت اظهار نظرهای این نوشته چه منطقی حکمفرماست ولی هر طور که دلتان میخواهد بنویسید. اما مطابق مبانی حقوقی و حقوق بشری همینطوری بدون ضابطه در باره ی فرد یا افراد حکم پناهندگی ، برائت یا محکومیت صادر نمی کنند. با همین احساسات و هوچیگری ست که نتوانسته ایم یکی از این همه جنایتکاران رنگارنگ تاریخ معاصر را پای میز محاکمه بکشیم. هنوز بسیاری از اسرار تاریخی مربوط به تمام حکومت ها و قربانبان آنها فاش نشده ست. اجازه دهید که به جای هرج ومرج این نیروهای پادر هوای شهر اشرف ابتدا در دست های مطمئن قرار گیرد تا امکان نجات ساکنین آن و روشن شدن قضایای مربوط به آن منتفی نشود.اجازه ندهید که نیروهای اهریمنی فاشیست که دستشان تا مرفق به خون فرزندان ایران زمین آغشته ست آب را گل آلود کنند فرق نمی کند ژنرالها و ساواکیهای شاه یا چماق اللهی های خامنه ای ، رفسنجانی و محسن رضائی و یا نوچه های مسعود رجوی و شرکایش. اگر بناست قانون اجرا شود برای همه ست .
٣٣۱۲ - تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱٣٨۷
|
از : KA MRAN
عنوان : وظیفه همه دولت ها از جمله دولت جمهوری اسلامی است ، که مرتکبین به چنین خیانتی را دستگیر و محاکمه نمایند.
دعوت به جنگ و تجاوز: خیانت یا سیاست
احمد تقوایی
• تشویق یک کشور خارجی در حمله نظامی به یک کشور خودی یک بحث نظری و سیاسی نیست. بلکه در قاموس قوانین همه کشورهای جهان اعم از دمکراتیک و غیر دمکراتیک، جرم و خیانت به مردم و کشور به حساب می آید ...
اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
دوشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۸۷ - ۱۱ اوت ۲۰۰۸
چند روز پیش نوشته ائی با عنوان «آنسوی دیوانگی بشریت اگاه کجاست ؟(۱) توسط آقای مستشار در سایت ایران گلوبال منتشر شد. در این نوشته آقای مستشار از دولت اسرائیل می خواهد که صبر و شکیبائی را کنار گذاشته و تا کار از کار نگذشته به مراکز اتمی ایران حمله ور گردد . ایشان می نویسند :
«آنسوی دیوانگی بشرآگاه آنموقعی است که به رژیم وحشی و تزویرکار اسلامی اجازه داده شود تا صاحب سلاح اتمی بشود ،آنموقع دیوانگانی حاکمان بر ایران اوج می گیرد و مهار آنها دیگر ممکن نیست». و ادامه می دهند که :اگر اسرائیل «همین الان در یک بمباران هوائی کاملا ماهرانه که بتوانند مراکز اتمی رژیم حکومت اسلامی را نابود کنند به بشریت خدمت بزرگی می شود هرچند بخش هائی از اقشار ناگاه ایران شاید ناراحت بشوند اما خیلی بهتر است که با رژیمی بجنگند که هنوز سلاح اتمی در دست ندارد، چراکه وقتی رژیم اسلامی صاحب بمب اتم بشود در آن صورت جنگ اتمی راه خواهد افتاد .»
این گونه سخنان چنانچه از روی مستی و عصبانیت و به قول عشقی در هنگام گریه برحال وطن نوشته شود شاید قابل بخشش و اغماض باشد. لیکن چنانکه با اگاهی و در حالت هشیاری به قلم آمده باشند تنها سقوطی است در ورطه تباهی و نشانی از پستی و فرومایگی .
.........در چنین حالتی دو نکته به مبلغین جنین نظریاتی باید گوشزد کرد که تشویق یک کشور خارجی در حمله نظامی به یک کشور خودی یک بحث نظری و سیاسی نیست. بلکه در قاموس قوانین همه کشورهای جهان اعم از دمکراتیک و غیر دمکراتیک، جرم و خیانت به مردم و کشور به حساب می آید و وظیفه همه دولت ها از جمله دولت جمهوری اسلامی است ، که مرتکبین به چنین خیانتی را دستگیر و محاکمه نمایند. هم چنین این افراد باید مطمن باشند که در صورت محکوم شدن به چنین جرمی یک ایرانی با شرف و میهن دوست به حال انان نخواهد گریست............
٣٣۱۱ - تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱٣٨۷
|
از : هدیه از امل
عنوان : نادانی شجاعت میاورد
وقتی جرات انسان در راه درستی بکار نرود باعث فاجعه خواهد شد همینکه در رابطه با مجاهدین دارید میبینید. مثلا به اتش کشیدن جسم خود نیز از شجاعت انسان سرچشمه میگیرد ولی این همان نادانی نیست که چنین شجاعتی را به ارمغان میاورد?
٣٣۰٨ - تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱٣٨۷
|
از : جرات جرات
عنوان : به ناصر
وقتی این یا آن درجه دار یا افسر ارتش "به ظاهر سه تیغ کرده" جرات مقابله با این رژیم فاشیستی را نداشته و ندارد و برای سیر کردن شکم زن و بچه اش بخدمت گذاری این رژیم فاشیستی مشغول بوده و هست. اگر هر گونه حمله مجاهدین خلق از خارج از مرزهای ایران بداخل بسود اجنبی ، خارجی و امپریالیسم بوده. بفرمایید شما برای ذره ای انسانیت هم که شده یک مبارزه در ایران علیه این جانیان حاکم سازمانده ای کنید. بعد ببینیم آن درجه دار یا افسر ارتش به کدامین صف می پیوندت... فرق مجاهدین خلق با من و شما فقط و فقط در داشتن جرات است و بس...
٣٣۰۴ - تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱٣٨۷
|
از : جرات جرات
عنوان : به ناصر
وقتی این یا آن درجه دار یا افسر ارتش "به ظاهر سه تیغ کرده" جرات مقابله با این رژیم فاشیستی را نداشته و ندارد و برای سیر کردن شکم زن و بچه اش بخدمت گذاری این رژیم فاشیستی مشغول بوده و هست. اگر هر گونه حمله مجاهدین خلق از خارج از مرزهای ایران بداخل بسود اجنبی ، خارجی و امپریالیسم بوده. بفرمایید شما برای ذره ای انسانیت هم که شده یک مبارزه در ایران علیه این جانیان حاکم سازمانده ای کنید. بعد ببینیم آن درجه دار یا افسر ارتش به کدامین صف می پیوندت... فرق مجاهدین خلق با من و شما فقط و فقط در داشتن جرات است و بس...
٣٣۰٣ - تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱٣٨۷
|
از : ناصر .
عنوان : تا چه اندازه ای مغز یک انسان را می شود شست
اقای آبادانی شما از عراقی شنیده اید من از خود مجاهد وفادار به رجوی شنیدم که با افتخار می گفت بچه ها یعنی کادر های مجاهدین به جبهه ی ایران حمله کردند و عده ای را کشتند و درجه چند افسر را کندند و با خود به اسارت بردند حالا تو ببین تا چه اندازه ای می توان مغز یک انسان را شست.................... برده فقط آن شخصی نیست که در قدیم در گوشش حلقه می کردند بردگی فکری بدترین نوع بردگی است. دوستان عزیز اصلاً ناراحت نشوید وقتی رضای مجاهد به شما فحش می دهد باور کنید شاید او فداکارترین و شریفترین انسان روی زمین باشد اما او دنیایی به غیر از دنیای مجاهد را نمی شناسد اگر می توانید به او کمک کنید با او مقابله کردن گناه دارد
وقتی رجوی کادر مجاهد را نه برای حمله به ملاهای ستمگر و کهنه پرست بلکه برای حمله به افسران و سربازان ایران که از مرز دفاع می کنند می فرستد این نشان می دهد که رجوی و رهبری مجاهدین بجز بدست آوردن حکومت ایران (به هر قیمتی) هیچ هدف دیگری ندارند و دیگر هیچ اثری از احساسات انسانی و وطنی در آنها نمانده است و این وحشتناک است ، آدم ترس برش میدارد
٣۲۹۹ - تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱٣٨۷
|
از : آبادانی ...
عنوان : تاریخ سر ِ پیچ خود ، ناپاکان و دروغگویان را چه رسوا می کند!
باز رجوی به ملت ایران باخت . رجوی ای که می گویند پاگون شانه های صدام را زمانی می بوسیده ، صدامی که فرزندان ایران چپ و راست در جبهه ها به دستور او به نام مجوس و ایرانی قتل عام می شدند و سربازانش دختران ما را تجاوز می کردند و زنده زنده در گور های دست جمعی می ریختند ، از جمله یکبار جسد هشت یا نه دختر تجاوز شده را از یک گور دستجمعی در سوسنگرد در آوردند.
من ندیده ام ، از یک کمونیست عراقی شنیدم که گله مندانه و بسیار بر افروخته می گفت فیلمش موجود است که رجوی شما دارد پاگون صدام جنایتکار را می بوسد. گفتم ما نخواستیم مال شما.
و از یک مجاهد جدا شده هم شنیدم که اشک در چشمانش حلقه زده بود و می گفت ، زمان جنگ بعضی از بچه های میهن پرست در بین مجاهدین در عراق غیرتی می شدند و موضعگیری می کردند ، که رجوی آمد و رسماً اعلام کرد که صاحبخانه ، یعنی حکومت بعثی عراق و صدام متجاوز احترام خاص دارد و هیچ کس حق ندارد حتی یک کلمه بر علیه اش بگوید.
من بارها به این فکر کرده ام که رهبری این گروه مافیایی که آن روی سکه ی جمهوری اسلامی جنایتکار است با چه منطقی توانسته بود شریفترین فرزندان ایران را بر ضد خاک و مردم ایران در عراق نگاه دارد؟! منظورم عراق زمان صدام جانی و متجاوز است.
٣۲۹۷ - تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱٣٨۷
|
از : به فالانژ های مجاهد سلام، رضا
عنوان : اینجا پایگاه اشرف نیست محل بحث و گفتگوی آرام است (ضمنا برادر زن حسین شریعتمداری که خودی شماست به آقای اسدی چه ربظی دارد؟)
آقایان مجاهد، باور بفرمایید اگر کسی لحظه ای در فالانژ بودن شما تردید می کرد، با خواندن فحش ها و تهمت وافتراهایتان هیچ تردیدی برایش دیگر باقی نمانده است.
مزاحم گفتگوهای آرام دیگران نشوید.
شما اگر خیلی مخالف شریعتمداری هستید، فکری به حال برادر خانمش بکنید که در سازمانتان بعنوان کادر فعال است.
اتفاقا سازمان مجاهدین و کیهان (که پر از توابین مجاهدین است) با وجود تخاصم ظاهر ی همواره برای یکدیگر خوراک تبلیغاتی فراهم می کردند.
زمان خاتمی مجاهدین مسئولیت خمپاره پرانی های تهران را بعهده می گرفتند و کیهان تیتر می زد که اصلاحات جاده صاف کن منافقین است.
امروز کیهان یکدفعه به صرافت مقاله رضا اسدی می افتد و برادران مجاهد آن را دال بر همکاری نویسنده مقاله با کیهان و واواک می دانند!
آخر کسی نیست بگوید که وی اگر عامل بود که در درون تشکیلات شما بمراتب موثر تر می بود تا در خارج از تشکیلاتتان.
شما اگر مچ گیر های حرفه ای هستید رد برادر زن حسین شریعتمداری (عصمت باروتی) را بگیرید که نکند با برادر حسین خط دهی می کنند.
٣۲٨۷ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣٨۷
|
از : رضا
عنوان : سلام به رضا اسدی و حسین شریعتمداری شکنجه گر و مأمور اطلاعات رژیم دشمن کینه توز مردم
یارو می گفت؛ ما یک خروس داریم که خیلی تنبله، سالی یک بار می خونه... دوستش گفت؛ خوش به حالتون! ما یک خروس داریم که اصلاً نمی خونه، فقط هر وقت خروس همسایه می خونه، خروس ما به علامت تأیید، سرشو تکون میده.
٣۲٨۲ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣٨۷
|
از : سلام سلامی
عنوان : ایت الله مسعود رجوی زیر درخت سیب به ایران می اید
گیرم که این افراد را هم به ایران تحویل دادید با ریشه چه می کنید ؟ خمینی را به عراق تبعید کردند اولش فقط یک نفر بود به یکباره تمام گروه ها و دسته ها و سازمان ها و کشورها ازش حمایت کردند شد رهبر ایت الله خمینی... حالا حکایت مسعور رجوی است اگر مسعودک هم یک نفر باشد بعدها به سر بزنگاه می شود ایت الله رهبر مسعود رجوی رهبر تبعید رفته زیر درخت سیب در فرانسه پس به زودی زود باید یک ۲۲ بهمن دیگر در راه باشد روز از نو روزی از نو انگار کرمک سیاست و تاریخ دوباره تکرار می شود چون این ایت الله مسعود رجوی همان کرمکی را دارد که رهبر اولی اش زیر درخت سیب در فرانسه دشت تا از هواپیما در ایران پیاده ایران نشود کرمکش نمی خوابد .
٣۲٨۰ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣٨۷
|
از : بیطرف
عنوان : نظر دولت عراق قبل از بدست گرفتن کنترل پایگاه اشرف
بسمه تعالی
مصوبه هیئت وزیران شماره ۲۱۴ سال ۲۰۰۸
هیئت وزیران در بیست و هفتمین جلسه عادی خود که در تاریخ ۱۷/۶/۲۰۰۸ برگزار گردید مراتب زیر را به تصویب رساند:
موافقت با اجرایی شدن اقدامات لازم الاجرای مشروحه در زیر در خصوص سازمان تروریستی مجاهدین خلق:
۱. تأکید بر مصوبات قبلی در مورد سازمان مجاهدین خلق بعنوان یک سازمان تروریستی جهت اخراج این سازمان از عراق:
۲. قراردادن سازمان مجاهدین خلق که فعلا در خاک عراق مستقر است تحت کنترل کامل دولت عراق تا زمان اخراج آنها از کشور و در این راستا هرگونه تعامل با این سازمان می بایست بر اساس قوانین عراق صورت گیرد.
۳. هرگونه تعامل با سازمان تروریستی مجاهدین خلق از سوی هر سازمان، حزب، موسسه و یا شخص (عراقی یا خارجی) در داخل عراق ممنوع می باشد و هرکس چنین تعاملی با آنها داشته باشد نقض کننده قانون بوده و مطابق احکام قانون مصوبه مبارزه با تروریسم به مراجع قانونی احاله خواهد شد.
۴. لازم است نیروهای چند ملیتی از سازمان مذکور رفع مسئولیت نموده و کلیه نقاط بازرسی و نظارت برپا شده و کلیه امور مربوط به اعضای آنرا به مقامات ذیصلاح عراقی واگذار نمایند.
۵. فعال سازی دعاوی قضائی مطروحه علیه عناصر سازمان تروریستی مجاهدین خلق که مرتکب جرائمی در حق فرزندان مردم عراق شده اند.
۶. اقدام دولت عراق با همکاری کمیته بین المللی صلیب سرخ برای ایجاد راه حلهای ریشه ای در برابر مشکل حضور سازمان مذکور در خاک عراق و اجرای مصوبات قبلی در خصوص اخراج آنها.
علی محسن اسماعیل
دبیر هیئت وزیران
٣۲۷۵ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣٨۷
|
از : حقوق بشر را حرمت نگهداریم
عنوان : حسین شریعتمداری شکنجه گر و رضا اسدی دو عزیز هم دل و هم راه و همسفر
بادامچیان و مکانی برای رسیدگی به منافقین
قائم مقام دبیرکل حزب موتلفه اسلامی گفت: چون اعضای گروهک منافقین تبعه ایران هستند و جنایت هایی که مرتکب شده اند هم در ایران بوده است، لذا ایران بهترین مکان برای رسیدگی به جرائم منافقین است.
مهر: نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی ایران را بهترین مکان برای رسیدگی به جرائم منافقین، شاکیان و خسارت دیدگان از جنایت آنان خواند و بر لزوم استرداد آنان به ایران تاکید کرد .
اسدالله بادامچیان، قائم مقام دبیرکل حزب موتلفه اسلامی در مورد وضعیت فعلی گروهک منافقین در عراق و تصمیم دولت این کشور مبنی بر مهلت ۶ ماهه به اعضای این گروهک برای خروج از این کشور گفت: چون اعضای گروهک منافقین تبعه ایران هستند و جنایت هایی که مرتکب شده اند هم در ایران بوده است، لذا ایران بهترین مکان برای رسیدگی به جرائم منافقین است.
وی با تاکید بر لزوم استرداد اعضای این سازمان به ایران افزود: شاکیان و خسارت دیدگان از جنایت منافقین در ایران حضور دارند و به همین دلیل ترتیبات حقوقی این موضوع نیز در ایران مساعدتر است و دستگاه سیاست خارجی کشورمان باید این موضوع را جدی تر پیگیری کند.
بادامچیان با اشاره به حمایت های دولت غربی و آمریکا از گروهک منافقین خاطر نشان کرد: آمریکایی ها به دنبال نجات منافقین از محاکمه و مجازات هستند.
٣۲۷۰ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣٨۷
|
از : روزبه ادمی
عنوان : برای اطلاع از سابقه اقای رضا اسدی به این سایت مراجعه کنید
http://www.iran-interlink.org/files/farsi۲۰pages۲۰۲۵/rahei۲۴۱۱۰۶.htm
س از رضا اسدی: شما همراه با همسر و چهار فرزندتان به مجاهدین پیوسته و در عراق بودید. برخورد مجاهدین با خانواده را چگونه دیدید و آیا اکنون هم آن جمع خانوادگی شما ادامه دارد؟
ج- مجاهدین در اصل دو چهره و دو نوع عملکرد کاملا متفاوت دارند. یکی عملکرد و ضوابط بسیار دشوار و فرقه گرایانه درون تشکیلاتی و دیگری چهره و رفتار دموکرات معابانه بیرونی است. ما وقتی که هوادار بودیم مثل هواداران دیگر بسیار مورد احترام قرار میگرفتیم و فکر میکردیم که هیچ اجتماعی به اندازه مجاهدین برای روابط خانوادگی ارزش قایل نیست. وقتی که عضو رسمی شده و در چهارچوب بسته فرقه ای قرار گرفتیم دیدیم که مجاهدین برای روابط خانوادگی اصلا ارزش قایل نیستند. تمامی اعضاء خانواده ها منجمله خانواده ما را از یکدیگر جدا کردند. همسران را سه طلاقه و فرزندان را به خارج از عراق فرستادند. در موقع خروج از فرقه هم برای ما محدودیت ایجاد کردند تا با دو دخترمان نتوانیم صحبت کنیم. آن ها در روابط فرقه باقی مانده اند و مجاهدین به ما نیز امکان برقراری تماس نمیدهند.
٣۲۶٨ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣٨۷
|
از : به امید رهایی زاده
عنوان : ارتش ملی و تلویزیون رنگارنگ
ضمنا خوب شد شما نام این تلویزیون را آوردید.
آنچه مسلم است اینکه گرداننده این تلویزیون برای مردم کیسه دوخته و قصد یکشبه پولدار شدن را دارد. دکانی که زده آخر لمپنیسم و لات بازی است. رکیک ترین حرف ها گاها به مردم زده می شود.
تردید های جدی وجود دارد که اگر این بابا خودش مجاهد نباشد بی ارتباط با مجاهدین هم نیست. چون تنها نیرویی که فحش نثارش نمی شود همین مجاهدین هستند.
و پشت پرده کمدی ارتش ملی نیز همین تئاتر "اشرف" قرار داشته.
وای بحال ملتی که "اراذل و اوباشی" چون داور بخواهد برایشان ارتش رهایی بخش ملی راه بیاندازد.
آن یکی که رجوی راه انداخت این از آب در آمد، این یکی دیگر چی می شد.
٣۲۶۵ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣٨۷
|
از : آرش ................
عنوان : مصاحبه ی شما برایم بسیار مفید بود ............................
ای پدر در انتظار جناب رضا اسدی مرا ببخشید که فرزندانتان در بند هستند و من نمی دانستم و به شما تاختم ، باور کنید از روی دلسوزی برای کسانی همچون فرزندان شما بود ، من می دانم روبروی یک سکت مذهبی و فرقه ی چوب شده ایستادن بسیار مشکل و خطر ناک است. تو کاری کرده ای که کارستان است. ای کاش از طرف صلیب سرخ به اردوگاه می رفتی ، خیلی دلم میخواد که دخترانت را ببینی. اطلاعاتی که از دیروز از این آن پای مقاله ات خواندم از تو یک مأمور اطلاعات رژیم معرفی کرده اند ، مصاحبه ات برای من بسیار مفید بود ، ای کاش پشت سر این مقاله مقاله ی دیگری که آن را تکمیل می کند بنویسید و در همین اخبار روز به چاپ بسپارید تا بسیاری از سئوالات را جواب گفته باشید ، افسر دلیر ایران زمین پیروز باشید. و یک توصیه ی دوستانه : از هر چیزی که بخواهد شخصیت شما را زیر علامت سئوال ببرد بپرهیزید ، مثل ارتباط با نیرو های رژیم اسلامی.
٣۲۶۴ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣٨۷
|
از : به امید رهایی زاده
عنوان : مطلب شما را چند بار باید بخوانیم؟
آقا چرا دائم پست خود را کپی می کنی و دوباره روی سایت می آوری. هر قدر هم شیفته نثر خودتان هم هستید اجازه دهید هر یادداشتی یکبار روی سایت بیاید. مطمئنا کسانی پیدا خواهند شد که آنرا بخوانند.
اینجا به کسی نمره داده نمی شود.
و مسابقه حرف آخر زدن هم نیست.
٣۲۶٣ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣٨۷
|
از : کانون رهائی
عنوان : برای سرکار خانم سمیرا حق شناس
ادرس اینترنتی کانون رهائی
http://www.rahai.nl/farsi.htm
٣۲۶۲ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣٨۷
|
از : جیج غانی
عنوان : اوضاع آنچنان خطرناک است که یک غانوی هم خداشناس می شوم، یا علی بن الحسین ادرکنی
این سایت اخبار روز اینجانب را عادت فرموده است که حاشیه نویسی مطالب جدی را با دقتی چون خود مطلب اصلی مطالعه فرمایم. از میان این نوشتجات گاه بسیار می آموزم. یکی از این نمونه ها دست خط های آقا یا خانم نیما آزاد است که جمعبندی های بدیهی را تنها در چند جمله ارائه می دهند.
برای من غانوی که زبان فارسی را خوب نمی فهمم این بیانیه های مختصر و مفید و بی ربط به یکدیگر بی شباهت به دستورات "استاد جدای" در داستان جنگ ستاره ها نمی باشد. من از ایشان استدعا می کنم از آنجائی که جمله بندی هایشان خیلی شبیه خود رهبر عقیدتی و بسیار کوتاه می باشد رمان های خود را در این صفحه معرفی نمایند تا فرد کم اطلاعی چون من از این رمان ها بمثابه منبع اصلی این استنباطات محیر العقول مستفیض شوم. این نمونه که در زیر می آورم جهت آن است که خوانندهء محترم بدنبال آن در پائین همین صفحه نگردد.
نیما جان بیصبرانه در انتطار خواندن آثار شما برای درک این نتیجه گیری های بزرگ در چند جملهء کوتاه می باشم. این نعمت را از من یکی دریغ نفرمائید. ایشان می نویسد:
از : نیما آزاد
عنوان : اشرف خاری در چشم استبداد مذهبی و متحدانش
خامنه ای در سیمای اشرف نابودی نظامش را می بیند. فر هنگ مقاومت در اپوزیسیون باید با شکست اشرف حذف شود. حکومت مخالفانی می خواهد که پشت اینتر نت به همدیگر ناسزا بگویند. بودن مجاهدین در عراق باعث افشای سیاست های تروریستی حکوت در عراق شده. خمینی می خواست عراق را فرمانبر کند و حکومت اسلامی بر پا نماید. حکومت برای صدور ترور به کشورهای اسلامی به عراق وابسته نیاز دارد. مجاهدین خلق ایران مانع بزرگی در این راه شیطانی خامنه ای هستند.
حکومت سرکوب دو هدف عمده را هیستریک دنبا ل می کند. اول نابودی اشرف و بعدهم ساخت بمب اتمی.
۳۲۱۱ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهریور ۱۳۸۷
تو گوئی در ذهن نیما جان، کماکان جنگ بین خیر و شر، جنگ بین دجال و رهبر عقیدتی بمثابه "موتور تاریخ" است که پت پت کنان تاریخ ایران را بجلو می برد! معلوم نیست توده های ستم دیده و بپا خواستهء ایران و عراق در کجای این قضایا هستند؟ اصلا نیما جان این ها "هستند"؟ بقول عوام اصلا "وجود" دارند؟ اگر وجود دارند شاید مبارزاتشان اینقدر ناقابل است که به چشم شما نمی آیند؟ یا اینکه شما گوش ها و چشم هایتان خوب نمی بیند که موتور تاریخ را اینقدر "حقیر" و خلاصه در دو رهبر می بینید؟
عزیز دل این متن را بخوانید:
http://www.roshangari.net/as/sitedata/۲۰۰۸۰۹۱۵۲۱۰۳۴۰/۲۰۰۸۰۹۱۵۲۱۰۳۴۰.html
گزارشات اعتصاب غذای قهرمانانهء زندانیان سیاسی و عقیدتی کرد را در همین سایت بخوانید:
http://iran-chabar.de/news.jsp?essayId=۱۷۱۳۴
http://iran-chabar.de/news.jsp?essayId=۱۷۱۲۳
این مقالات به شما بیشتر کمک خواهد کرد که موتور تاریخ را بهتر بشناسید.
نیما جان این انتر نت هر عیبی داشته باشد، این حسن را دارد، که سر سپیدی چون من که شعار های نامربوط جوان پرشوری چون شما را نمی فهمد از شما سئوال می کند و شما نیز این امکان را دارید تا به آسانی، در صورت تمایل، جواب مکفی دهید و یا در اثر ناتوانی قادر به پاسخگوئی نمی باشید باز هم کاملا داوطلبانه، به مطالعه بپردازید. به مطالعه بپردازید تا قادر شوید من و امثال من؛ بویژه جوانانی که دیگر زیر "رهبری احد الناسی" نخواهند رفت را قانع بفرمائید.
راستی بر اثر کهولت داشت یادم می رفت، شما جوان پر شور و مبارز با این نظام، نیما جان بر حذر باش که امروز در اثر تجربهء اعتماد به امام راحل و بلا هائی که مردم سراسر ایران بر اثر این اعتماد در طول سه دهه شب و روز بر سرشان آمده است، اصلا کم نیستند ایرانی هائی که هر نوع رهبری غیر جمعی، غیر دموکراتیک و از بالا را کشک می دانند و به چنین رهبری تن نمی دهند. چه این رهبر "رهبر حاضر" در داخل کشور باشد و چه "رهبر عقیدتی" که در غیبت صغری و در خارج از کشور می باشد، باشد! آنهم رهبر عقیدتی که چون کلاه بر سر ندارد از "روی ناچاری" موهایش را رنگ سیاه پر کلاغی می فرماید و کماکان "خطّ" هر چه پر ستاره کردن آسمان شهیدان این میهن را گرفته است و بی ترمز می رود.
بیائید اگر خداشناسیم با یکدیگر دعا کنیم که خدای تبارک و تعالی به پیروان این فرقه و سایر فرقه های ایرانی رحم نماید و جهت حفظ جان این بی گناهان، "گورو" های ریز و درشت ِاین فرق ایرانی را به راه راست، در یک کلام، "حفظ ِ"پیروان" بجای حفظ پادگان ها، هدایت فرماید. الهی آمین.
٣۲۵٣ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣٨۷
|
از : امید رهایی زاده
عنوان : خدا اخرو عاقبت ما را بخیر کند
یادم هست در تلوزیون ماهواره ای به نام رنگارنگ حدود یک ماهه پیش مردم ایران چنان سرو دست می شکستند برای عضویت در ارتش ملی که در تاریخ نظر سنجی هم که اگر نامش را بگذاریم بی همتا بود . اینکه مردم به جان امده حاضر هستند در یک ارتش ملی مسلحانه بر ضد جکومت فعلی کشورشان به نبرد بپردازند نشان از مخالفت و امادگی قیام عمومی بر ضد دیکتاتورهایی هست که چنین فضایی را ایجاد کرده اند جمهوری اسلامی اگر به اندازه یک سرسوزن به ملت ایران خوبی کرده بود حتی یک نفر هم راضی نمی شد به روی این دولت اسحله بکشد اما متاسفانه ابعاد نابرابری و ناعدالتی و ضدیت با حقوق بشر در کشورمان ایران به قدری هست که احتمال هر گونه برخوردی با این رزیم می رود و مردم ایران از این امر ناراضی که نیستند بلکه انتظارش را هم می کشند پس ایرادی به ارتش شهر اشرف نمی توان گرفت چون مردم داخل ایران هم در اندیشه و ارزوی ارتشی هستند که انها را ازاد کند البته بعضی ها که صدایشان از جای گرم می اید و در اتاق هایشان کنار شومینه های گرم فرنگی نشسته اند و برایشان فرقی نمی کند که ملتی نان دارد بخورد یا نخورد خرج تحصیل فرزندانش را دارد یا ندارد بچه هایشان کار دارند یا ندارند فقرو فحشا چه معنایی دارد یا ندارد این افراد می گویند مبارزه مسلحانه معنایی ندارد بلکه باید با خودکارو انترنت به جنگ دولت های سرکوبگر رفت اما مردم درمانده ای که در سرمای زمستان قادر نیستسند یک جفت کفش پلاستیکی برای فرزندانشان بخرند و لقمه ای نان در سفره هایشان ببرند از خدا می خواهند با هر وسیله ای که شده است زودتر به ازادی و پول نفتشان برسند و دست دزدها را از بیت المالشان کوتاه کنند اما چه کسانی با ازادی ملت ایران مخالفت می کنند کسانی به جز خودی های خارج نشین نیستند که هنوز به خاطر رهبر شدن و رئیس جمهور شدن و سیاست مدار شدن تو سرو کله یکدیگر می زنند و نمی گذارند مردم ایران به ازادی برسند تا زمانیکه اتحاد میان کله گنده های احزاب و گروه ها و سازمان های خارج نشین پا نگرفته است باید وجود نامبارک اخوندها را تحمل کرد و فکر ازادی و رهایی را به گور برد
٣۲۵۰ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣٨۷
|
از : امید رهایی زاده
عنوان : خدا اخرو عاقبت ما را بخیر کند
یادم هست در تلوزیون ماهواره ای به نام رنگارنگ حدود یک ماهه پیش مردم ایران چنان سرو دست می شکستند برای عضویت در ارتش ملی که در تاریخ نظر سنجی هم که اگر نامش را بگذاریم بی همتا بود . اینکه مردم به جان امده حاضر هستند در یک ارتش ملی مسلحانه بر ضد جکومت فعلی کشورشان به نبرد بپردازند نشان از مخالفت و امادگی قیام عمومی بر ضد دیکتاتورهایی هست که چنین فضایی را ایجاد کرده اند جمهوری اسلامی اگر به اندازه یک سرسوزن به ملت ایران خوبی کرده بود حتی یک نفر هم راضی نمی شد به روی این دولت اسحله بکشد اما متاسفانه ابعاد نابرابری و ناعدالتی و ضدیت با حقوق بشر در کشورمان ایران به قدری هست که احتمال هر گونه برخوردی با این رزیم می رود و مردم ایران از این امر ناراضی که نیستند بلکه انتظارش را هم می کشند پس ایرادی به ارتش شهر اشرف نمی توان گرفت چون مردم داخل ایران هم در اندیشه و ارزوی ارتشی هستند که انها را ازاد کند البته بعضی ها که صدایشان از جای گرم می اید و در اتاق هایشان کنار شومینه های گرم فرنگی نشسته اند و برایشان فرقی نمی کند که ملتی نان دارد بخورد یا نخورد خرج تحصیل فرزندانش را دارد یا ندارد بچه هایشان کار دارند یا ندارند فقرو فحشا چه معنایی دارد یا ندارد این افراد می گویند مبارزه مسلحانه معنایی ندارد بلکه باید با خودکارو انترنت به جنگ دولت های سرکوبگر رفت اما مردم درمانده ای که در سرمای زمستان قادر نیستسند یک جفت کفش پلاستیکی برای فرزندانشان بخرند و لقمه ای نان در سفره هایشان ببرند از خدا می خواهند با هر وسیله ای که شده است زودتر به ازادی و پول نفتشان برسند و دست دزدها را از بیت المالشان کوتاه کنند اما چه کسانی با ازادی ملت ایران مخالفت می کنند کسانی به جز خودی های خارج نشین نیستند که هنوز به خاطر رهبر شدن و رئیس جمهور شدن و سیاست مدار شدن تو سرو کله یکدیگر می زنند و نمی گذارند مردم ایران به ازادی برسند تا زمانیکه اتحاد میان کله گنده های احزاب و گروه ها و سازمان های خارج نشین پا نگرفته است باید وجود نامبارک اخوندها را تحمل کرد و فکر ازادی و رهایی را به گور برد
٣۲۴۹ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣٨۷
|
از : آرش ..............
عنوان : چگونه؟!
کور پدر کیهان شریعتمداری ، مرگ بر حکومت آدمکش و جنایتکار ، همه ی این ها قبول
اما تو به من بگو ، سن کیم سن اده؟
چگونه می توان از رهبرانی جنایتکار و پلید دفاع کرد در حالی که بخاطر تحریکات آن ها رزیم پلید ضد مردمی هزاران تن از شریفترین فرزندان مردم را در سال ۶۷ دوباره محاکمه کرد و کشت ، مردم شریف ایران هر سال مراسم می گیرند و می گویند رژیم جنایتکار این کار را کرده. زیرا رعایت حال شما را می کنند و شما در جواب این ملت بزرگوار بجز رنج و سوگواری برای خانواده هایشان چیزی به ارمغان نیاورده اید ، متعصب نباشید از عقل خود سود بجویید و از رهبران خود بپرسید : چگونه دست به این جنایت زدند و هزاران مجاهد و غیر مجاهد را از دم تیغ گذراندند!؟
شرم یک خصلت انسانی و انقلابی است ، ای کاش کمی شرم می کشیدند.
٣۲۴٨ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣٨۷
|
از : کیهان شریعتمداری
عنوان : کیهان حسین شریعتمداری شکنجه گر مقاله رضا اسدی را امروز چاپ کرد.
کیهان حسین شریعتمداری شکنجه گر مقاله رضا اسدی را امروز چاپ کرد. شاید این مقاله خود حسین بازجو بوده که به اسم رضا اسدی نوشته شده. در هر صورت این دو عزیز هم دل و هم راه و همسفرند. کیهان بی جهت ستا یشگر کسی نمی شود. کیهان ارگان امنیتی وابسته به شخص ولایت فقیه می باشد. مخالفا ن و منتقدان سازمان مجاهدین خلق ایران با ید با دیکتا توری جمهوری اسلامی مرز مشخص داشته باشند. آپوزیسیون نمی تواند همصدا و همقدم با استبداد قرون وسطای باشد مگر اینکه از جنس ان باشد. اسدی ها ظاهرا مشکلی با حاکمیت ضد انسانی وحوش ولایت خامنه ای ندارند و حرف دل حسین تواب ساز را تکرار می کنند تا نظام عمرش بیشتر شود.
٣۲۴۷ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣٨۷
|
از : ناظر بیطرف
عنوان : همین حالا به بخش مقالات پیشین در سایت اخبارروز مراجعه شود!
دعوت به جنگ و تجاوز: خیانت یا سیاست
احمد تقوایی
اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
دوشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۸۷ - ۱۱ اوت ۲۰۰۸
در ضمن میتوانید به سرنوشت مجاهدین خلق نظر افکنید. ایا آنان به راستی بر این باورند که مردم ایران همکاری رهبران ان گروه را با دولت صدام در تجاوز به ایران از یاد خواهند برد و از خواست محاکمه خائنین به مملکتشان به سادگی خواهند گذشت ؟ ایا آنان می پندارند که با پیدایش یک دولت دمکراتیک، رهبران مجاهدین دیگر به جرم خیانت به پای محکمه نخواهند رفت ؟
٣۲۴۴ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣٨۷
|
از : صمد رجبی
عنوان : در این گوری که مجاهدین بر سرش گریه می کنند مرده ای نخوابیده
در افغانستان بستوه آمده از طالبان نیروی ائتلاف شمال با نیروی ۷۰۰۰۰ نفره خود و با پشتیبانی مردم شهر و روستا پس از حمله امریکا توانست تا نزدیکی کابل پیش برود.
در بخش های شیعه نشین عراق نیروهای شیعه که هم از نفرات زیادی برخوردار بودند و نیز از پشتیبانی صددرصدی شیعیان و نیز حمایت های سیاسی-نظامی و مالی ایران برخوردار بودند پس از حمله امریکا توانستند بر مناطق شیعه نشین عراق جنگ زده مسلط شوند.
حال مجاهدین که در ایران حداقل از حمایت هیچ کس برخوردار نیستند (اگر نخواهیم بگوییم که مورد نفرت عموم هستند) و سلاحی هم ندارند آنهم با ۳۵۰۰ نفر نیروی مظطرب چه کاری می توانند انجام دهند. این نیرو سوخته است. حتی باندازه یک نیروی پرووکاتور نیز کارایی خود را از دست داده اند.
همه ماموریت های این نیرو بپایان رسیده: کمک به انحراف کشیدن انقلاب، آنجا که علیه حکومت "قیام مسلحانه" براه اندخت.
آماده کردن زمینه اعدام هزاران انسان بیگناه در سال ۶۷ پس از عملیات جنون آمیز "فروغ جاویدان".
کارشکنی در مبارزات جاری مردم از طریق خرابکاری های بی معنی (خمپاره پرانی و ....)
پرونده سازی هسته ای برای زمینه چینی حمله نظامی به ایران.
اگر کاری از دست نیرو های سیاسی دیگر بر بیاید شکایت از رهبری این نیرو به دادگاه لاهه است نه حمایت از پابرجا ماندن اسارتگاه اشرف!
٣۲۴٣ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣٨۷
|
از : دردمند ...........................
عنوان : در این سی سال یعنی هیچ تغییری در شما رخ نداد!؟
این اتفاق ممکن است که فاجعه بار بیاورد و فرزندان به محاصره در آمده ایران زمین را حتی به نابودی بکشاند و افسوس تاریخ را برجای نهد و مایه ی شادمانی ملا های جنایتکار و آدمکش و آدم خوار حاکم ایران گردد. اما شاید برای بعضی از مجاهدین یک خوبی هم داشته باشد. مردمی که حتی در اروپا اروگاهی و بسته زندگی می کنند و فقط از تحلیل شبانان خود برخوردارند. و آن این است که آنها را به بحث با غیر خودی بکشاند و تکان دهد ، تا ببینند که دیگر فرزندان ایران زمین چه تغییرات شگرفی کرده اند و ببینند که خود تا چه حد در مدار بسته منجمد مانده اند ، ای کاش حد اقل این خوبی را داشت.
نظر رضا را وقتی خواندم چیزی بالاتر از دلسوزی ، چیزی مثل آتش سوزی در من شعله کشید. مسعود رجوی و زنش و چند تن دیگر را هیچ نامی بجز جنایتکار جنگی و ضد تاریخ شایسته نیست. نسلی را سی سال در انجماد نگاه داشت تا آن محصول بردارد که خود می خواهد ، دلم می خواهد با صدای بلند گریه کنم..........
٣۲۴۱ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣٨۷
|
از : محسن کوشا
عنوان : حنای مجاهدین هم رنگی ندارد
متاسفانه درد ما یکی دوتا نیست در پست ۳۲۳۶ اقای حمید گودری ( رضا) هم با رجز خانی مسائل را مثل همان روزهای انقلاب تحلیل می کند که بهتر ست ایشان هم ما را دنبال نخود سیاه نفرستد واقعا مضحک ست که پس از ۳۰ سال که برادران مجاهد با آن استراتژی و تاکتیک که بارها و بارها غلط از اب درآمده و به قیمت جان هزاران جوان این مملکت شده تمام شده باز هم تکرار می کنند. عجیب ست که مجاهدین همیشه و قبل از همه به ماهیت پلید آخوند ها و حزب الهی در زندانهای شاه پی بردند و به جنگ نابرابر با آنها پرداختند و دست جانیان را برای قصابی جوانان ایران زمین باز گذاشتند حالا هم از کیسه ی خلیفه " مسعود " می بخشند که نه چیزی نیست اگر " مسعود " ساربان ست میدونه کجا قایم بشه.
امیدوارم یک مو از سر مجاهدین در شهر اشرف کم نشود مهم نیست که بعد ساکنین آنجا چه تصمیمی بگیرند . این از مجاهدین بر نمی آید مسئولان مجاهدین که آنجا نفوذی ندارند.
اگر داشتند که اینقدر تظاهرات نمی کردند. البته اگر واقعا علاقمند همکاری هستند چرا تقاضای
ادامه ی فعالیت خود را در شهر اشرف را دارند ؟ مگر مجاهدین چه کاره هستند که برای حکومت عراق تعیین تکلیف می کنند ! به قیمت جان ۳۵۰۰ نفر که دستشان به جائی بند نیست.
٣۲٣۹ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣٨۷
|
از : خبر داغ
عنوان : لیست ۱۰۰ نفره
در صدای آمریکا طی مصاحبه ای که با یکی از مجاهدین شد لیستی ۱۰۰ نفره مطرح شد که مجاهدین به وزارت دفاع امریکا داده اند و خواستار این شده اند که این ۱۰۰ نفر تحت هیچ عنوانی به ایران بازگردانده نشوند!
یعنی هر چه بر سر ۳۴۰۰ نفر دیگری که از همه جا بی خبر در اردوگاههای اسرای ایرانی جنگ هشت ساله یا در کمپ های پناهندگی اروپا فریب داده شدند و به پایگاههای اهداشده توسط صدام به رجوی گسیل شدند بیاید، بیاید و اهمیتی ندارد.
٣۲٣٨ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣٨۷
|
از : محسن کوشا
عنوان : حقوق بشر را حرمت نگهداریم
اجازه ندهیم در اینجا به عنوان "کانون رهائی" یا هر جریان دیگر آگاهانه یا ناآگاهانه به نیروهای مجاهدین خلق برخورد های قیم مابانه و تحقیر آمیز صورت گیرد. رسیدگی به عملکرد مجاهدین و هر جریان دیگر حتی قاتلان منسوب به رژیم گذشته و کنونی را نباید با الفاظ سطحی و برخورد های شخصی لوٍث نمود . اگر میخواهیم بنام منشور حقوق بشر از ساکنین شهر اشرف حمایت کنیم ربطی به عقده گشائی کردن و در مقام مدعی العموم نشتن ندارد. اینجا دادگاه نیست !!!ما باید نشان دهیم که بعداز شاه و آخوند دیگر اقتدار گرائی در ایران بر نخواهد گشت و تمام شهروند ها بدون استثنا در برابر مصون و از حقوق یکسان برخوردار خوهند بود حتی شاه الهی ها و حزب الهی ها نباید مورد تعرض قرار گیرند. قانون و فقط قانون
این را باید از همین امروز تمرین کنیم وگرنه کلاهمان پس معرکه ست و هر کی بخود حق میدهد که قیم ما باشد.
٣۲٣۷ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣٨۷
|
از : رضا
عنوان : وقاحت بی حد و مرز
آخوندها وعواملشان به خوبی می دانند که مقاومت ایران و در کانون آن مجاهدین خلق, آنچه دارند سراسر محصول زحمات و درد و رنج و خون سرخ و جوشان خودشان است و چشم به هیچ کمک خارجی نداشته, ندارند و نخواهند داشت. و از قضا اعتلا و فتح قله های پیروزی یکی بعد از دیگری, بخاطر همین اندیشه و سیاست «کس نخارد» است. از طرفی هرکس نداند ما و خلق قهرمان ایران خوب می دانیم که اتفاقاً رژیم آخوندی آرزو می کند که ایکاش مجاهدین وابسته به این یا آن قدرت بودند تا بلکه بتواند حریف شان بشود. آرزویی که به گور خواهند برد.
عامل زبون اطلاعات آخوندی که نمی تواند ترس و نگرانی خود و کلیت نظام پلید آخوندی را پنهان کند بالکل بند را آب داده و می پرسد: «در شرایط کنونی استراتژی و خط آینده مجاهدین چیست و چه می خواهند بکنند؟»
در یک کلام باید گفت اصلا نگران نباشید, به قول معروف «اگر علی ساربان است, می داند که شتر را کجا بخواباند»
مجاهدین بخوبی می دانند که در «طوفان حوادث» یا هر شرایطی که در پیش باشد, چه خط و آینده ای را برای خودشان و خلق قهرمان ایران از یک طرف و برای آخوندها و خائنین خبیث از طرف دیگر, رقم بزنند. عجله نکنید, متنظر باشید خواهید دید. زمان زیادی نمانده است. زیرا «عقربه های زمان» همواره به زیان حکومتهای دیکتاتور و خائنین خود فروش بوده است.
حبیب گودرزی
٣۲٣۶ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣٨۷
|
از : سمیرا حق شناس
عنوان : معرفی کانون رهائی
ممکن ست دوستانی که با "کانون رهائی" آشنا هستند در باره ی آن اطلاعاتی بنویسند و آدرس آنرا ذکر نمایند تا با فعالیت های آن آشنا شد.
قبلا از مساعدت شما سپاسگزارم
٣۲٣۴ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣٨۷
|
از : دردمند ....................
عنوان : پیشنهاد مشخص چیست؟
من نیز با شما همصدا می گویم مرگ بر جمهوری اسلامی
ولی پیشنهاد مشخص چیست؟
آن بیچاره های محاصره شده باید چه کار کنند؟
آیا با شعار شما مشکلی از آن ها حل میشه؟
چرا تلاش می کنید دهان مردم را ببندید و به همه بگید مأمور اسلامی. آیا شما می دانید که این کار شما مردم را گیج می کند؟
اگر فردا فاجعه رخ داد ، چه کسی جواب خواهد داد؟ رجوی که زن رفیقش را برد تو بستر خودش ، از او میخواهید که جواب بدهد!؟
هنوز دیر نشده است باید فکری برای این فرزندان شریف و جان بر کف ایران زمین انجام داد.
اگر دروغ نمی گویید و واقعاً دلسوز هستید ،بجای شعار دادن راه حل پیشنهاد کنید. شما در خانه های گرم خود در اروپا نشسته ایید و دارید شعار می دهید ، یک لحظه خود را جای آن ها بگذارید شاید ....................
٣۲٣٣ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣٨۷
|
از : محمد
عنوان : بریدگان
با یک دل غمگین به جهان شادی نیست
تا یک ده ویران بود آبادی نیست
تا در همه جهان یکی زندان هست
در هیچ کجای عالم آزادی نیست
٣۲٣۲ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣٨۷
|
از : مرگ بر جمهوری اسلامی
عنوان : کانون رهائی یا یوغ آخوندی
"کانون رهائی " کذائی یکی دیگر از سرقفلی های پاسداران گمنام وزارت جنایت و آدمکش می باشد و در اصل یکی دیگر از باتلاق های متعفن رژیم برای به دام انداختن و نابود کردن افراد هوادار مجاهدین می باشد. گول این دورغگو ها را نباید خورد.
٣۲٣۱ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣٨۷
|
از : مرگ بر جمهوری اسلامی
عنوان : بریدگان از مجاهدین
رضا اسدی به اعتراف خود از هواداران مجاهدین بوده است که توسط آنها از ایران به خارج منتقل شده است در زمانی که اگر دستگیر می شد مطمنا یا اعدام می شد یا سالها زندانی می شدو یا به یک جلاد تواب تمام عیار تبدیل می شد. او سالها با همان سازمانی که اکنون آن را فرقه می نامد "مجاهدت" کرد اما اکنون نظراتی را مطرح می کند که کاملا ۱۸۰ درجه در مخالفت با مرام سابق خودش می باشد و تقریبا کپی از مواضع ضد انسانی رژیم مرگبار ملا های جنایتکار می باشد.
متاسفانه اکثر کسانی که از سازمان مجاهدین جدا می شوند بطور کلی دگرگون می شوند و لزوما این مسیر مثبت برای آنها نمی شود بلکه عقب گرد زده و به رژیم نزدیک می شوند. آنها دیگر همان حرفهای رژیم را در مورد یاران سابق خود می زنند و تمامی فعالیت های آنها خلاصه می شود ضدیت با مجاهدین و کمتر از یک درصد هم با رژیم ضدیتی نشان نمی دهند.
رضا اسدی و دیگر بریدگان از مجاهدین حتی توسط دیگر سازمانها و احزاب اپوزیسیون مورد اعتماد نیستند و عموما به عنوان عوامل وزارت اطلاعات رژیم دیده می شوند. شباهتهای نوشته های آنها با کیهان شریعتمداری بطور وحشتناکی روشن است. اشخاصی که حتی مخالف سیاستهای مجاهدین باشند اما مخالف رژیم آدمکشان ملاها نیز باشند نمی توانند به او و بقیه بریدگان و جدا شدگان مجاهدین که تبلیغات رژیم را تکرار می کنند اعتماد کنند. باید از امثال رضا اسدی ها دوری کرد.
٣۲٣۰ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣٨۷
|
از : دردمند ..........
عنوان : کمی به فکر فرو روید و به یاد بیاورید که شما نه ماشین بلکه انسان هستید...........
شما بدهکارید زیرا اردوی عظیمی از فرزندان مردم ایران را که اگر امروز می ماندند ، ایران را اینرو و آن رو می کردند ، دادید دم تیغ و هر کس به شما هر چی گفت او را دشمن شمردید ، این چه راه درستی بود که به قول خودتان ۱۳۰ هزار کشته داده اید در آن و امروز نتیجه اش این است که می بینید. آن دوست عزیز حرف خوبی زده فرق بین انسان و حیوان در دانایی و نادانی است. چقدر خوب بود بدون عصبیت یک لحظه به فکر فرو می رفتید.
از یکی پرسیدند: آقا چند سالته؟
گفت: مثلاً ، سی سال
بیست سال گذشت ، دوباره ازش پرسیدند ، که آقا تو چند سالته؟
دوباره جواب داد : سی سال.
بهش گفتند: تو بیست سال پیش گفته بودی که سی سالمه!
بسیار طلبکارانه و با قیافه ای جدی گفت: شما مگر نمی دانید که حرف مرد یکیست!؟ سر حرف خود با بی منطقی ایستادن ، یعنی اینکه من جعل و حهل را دوست میدارم به شما چه مربوط است؟!
این دفعه اما به من هم مربوط است ، زیرا تو پسر خاله ی مرا که تنها فرزند خانه بود و شاگرد ممتاز دانشکاه بردی و کشتن دادی بطوری که ما حتی گورش را نمی دانیم کجاست ، راستی در خلوت خود هیچ به یاد آن زن که تنها فرزندش را رجوی گرفت و برد و کشتن داد می افتید. سه ماه تمام تقریباً غذا نمی خورد تا مرد.......
٣۲۲۹ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣٨۷
|
از : امید اهلی زاده
عنوان : باید فکر ازادی و رهایی را به گور برد
یادم هست در تلوزیون ماهواره ای به نام رنگارنگ حدود یک ماهه پیش مردم ایران چنان سرو دست می شکستند برای عضویت در ارتش ملی که در تاریخ نظر سنجی هم که اگر نامش را بگذاریم بی همتا بود . اینکه مردم به جان امده حاضر هستند در یک ارتش ملی مسلحانه بر ضد جکومت فعلی کشورشان به نبرد بپردازند نشان از مخالفت و امادگی قیام عمومی بر ضد دیکتاتورهایی هست که چنین فضایی را ایجاد کرده اند جمهوری اسلامی اگر به اندازه یک سرسوزن به ملت ایران خوبی کرده بود حتی یک نفر هم راضی نمی شد به روی این دولت اسحله بکشد اما متاسفانه ابعاد نابرابری و ناعدالتی و ضدیت با حقوق بشر در کشورمان ایران به قدری هست که احتمال هر گونه برخوردی با این رزیم می رود و مردم ایران از این امر ناراضی که نیستند بلکه انتظارش را هم می کشند پس ایرادی به ارتش شهر اشرف نمی توان گرفت چون مردم داخل ایران هم در اندیشه و ارزوی ارتشی هستند که انها را ازاد کند البته بعضی ها که صدایشان از جای گرم می اید و در اتاق هایشان کنار شومینه های گرم فرنگی نشسته اند و برایشان فرقی نمی کند که ملتی نان دارد بخورد یا نخورد خرج تحصیل فرزندانش را دارد یا ندارد بچه هایشان کار دارند یا ندارند فقرو فحشا چه معنایی دارد یا ندارد این افراد می گویند مبارزه مسلحانه معنایی ندارد بلکه باید با خودکارو انترنت به جنگ دولت های سرکوبگر رفت اما مردم درمانده ای که در سرمای زمستان قادر نیستسند یک جفت کفش پلاستیکی برای فرزندانشان بخرند و لقمه ای نان در سفره هایشان ببرند از خدا می خواهند با هر وسیله ای که شده است زودتر به ازادی و پول نفتشان برسند و دست دزدها را از بیت المالشان کوتاه کنند اما چه کسانی با ازادی ملت ایران مخالفت می کنند کسانی به جز خودی های خارج نشین نیستند که هنوز به خاطر رهبر شدن و رئیس جمهور شدن و سیاست مدار شدن تو سرو کله یکدیگر می زنند و نمی گذارند مردم ایران به ازادی برسند تا زمانیکه اتحاد میان کله گنده های احزاب و گروه ها و سازمان های خارج نشین پا نگرفته است باید وجود نامبارک اخوندها را تحمل کرد و فکر ازادی و رهایی را به گور برد
٣۲۲٨ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣٨۷
|
از : جو اد
عنوان : آوو امیر جان با یک مقاله چه تحریک شدی!؟
دو راننده در میدان فوزیه با هم تصادف می کنند. اولی پیاده می شه هر چه فحش ناموس بلد بوده نثار دومی می کند.
دومی بعد از نیم ساعت که فحش ها را شنید می گوید: "آوو داداش یک تصادف کردیم تو چه تحریک شدی! یکدفعه می خواهی با همه کس وکار من وصلت کنی!"
حالا حکایت این مجاهدین است (مثل امیر و ...). یک شخصی نظرش را داده و از دید بسیاری درست است. من جمله بنده. شما بجای پاسخ چرا فحش می دهید. شما بدهکارید خیلی هم بدهکارید. کمی حیا کنید
٣۲۲۷ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣٨۷
|
از : علی
عنوان : به امیر و .....
آقای امیر
من در تعجب از این اظهارات یا به عبارتی شعارهای نخ نما شدهی مجاهدین هستم!!؟
شما وقتی شروع به فحاشی می کنید بدنیست لحظه ای درنگ کرده: خود و رجوی را آنالیز نمایید تا بیشتر مشخص شود که اینها شایسته خود و رهبری "ولایت وقیح ات" میاشد.
بامید ریشه کن شدن جهل و ترور شخصیت!
آگاهی بالاترین سلاح انسان و وجه تمایز آن با حیوان.
٣۲۲۶ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣٨۷
|
از : به امیر ...........
عنوان : از کیسه ی خلیفه نبخشید
آقای امیر از کیسه ی خلیفه نبخشید ، آیا شما در اشرف هستید و این حرف ها را می زنید یا در اروپا گشت و گذار می کنید!؟ یادتان نرود که بچه های مردم در خطر مرگ و نابودی قرار دارند و اینگونه بی مسئولیتانه و از دور حرف زدن و گفتن لنگش کن خیانتکارانه است. رهبران مجاهدین در رفتن و عده ای انسان شریف و وفادار را آنجا گذاشته اند که دارند قربانی می شوند ، شرم هم چیز خوبی است ... وقتی که نداری چه بگویم
٣۲۲٣ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣٨۷
|
از : کانون رهائی
عنوان : تبریک و تهنیت به اسرای پادگان اشرف
با بدست گرفتن کنترل کمپ اشرف توسط دولت عراق یک پیروزی بزرگ برای شما که سالها در صدد خروج و زندگی در محیطی آزاد و بدور از وابستگی های تحمیلی تشکیلاتی بودید فراهم گردیده است. کانون رهائی این پیروزی و رسیدن امواج آزادی و نور و رهائی را بشما تبریک می گوید.با ورود محافظین عراقی به کمپ اشرف و دخالت در امور داخلی کمپ و قابل دسترس بودن عراقی ها برای مراجعه مستقیم و شنیدن حرفهایتان در هر لحظه و ساعت می توانید بدون ترس تشکیلاتی ضوابط غلاظ و شداد کمپ را شکسته و این تار عنکبوتی را پاره کنید و خود را از قید اطاعت فرماندهان مجاهدین رها سازید.
دوستان و ساکنان اسیر در کمپ اشرف:
از این ببعد شما می توانید با دوستان خود تشکیل محفل بدهید و در باره موضوعات مختلف که تا بحال ممنوع بوده است صحبت نموده و قرار و مدار های خود را با یکدیگر در میان نهاده و برای کارهای گروهی خود برنامه ریزی و سازماندهی نمائید
اکنون فرماندهی کمپ اشرف بدست شماست. شما می توانید ماموران رجوی را که با نام فرمانده بر شما حکم می راندند و مانع تجمع شما می شدند و با انگ ها و اتهامات واهی شما را تحقیر می کردند و وادار به گزارش نویسی می نمودند و هر لحظه برایتان عملیات جاری راه می انداختند به نیروهای عراقی بعنوان مجرم معرفی و آنها را بایکوت نمائید.
سعی کنید با کنترل وسائیل ارتباط جمعی مانند اینترنت و تلفن و رادیو با بیرون از خود ارتباط بر قرار سازید و حرفهای خود را با والدین و دوستان و با مردم و اپوزیسیون در میان بگذارید و از انها برای خروج از عراق و کسب پناهندگی در یکی از کشورهای اروپائی کمک بگیرید.
همزمان برای خود گروه های اعزام تشکیل بدهید و با UN و نمایندگان صلیب سرخ تماس بگیرید و آنها را متقاعد کنید که برای اقامت شما در یکی از کشورهای غربی پناهندگی سیاسی بگیرند. دولت عراق در این زمینه حتما شما را کمک خواهد نمود.
از این ببعد درب کمپ اشرف بر روی همه مراجعه کنندگان باز خواهد بود سعی کنید از این امکان برای دیدار با افراد خارج کمپ مانند والدین و دوستانتان استفاده نمایید.
با توجه به سالها ممانعت مجاهدین از انتشار اخبار درست و سعی در جلوگیری از اگاهی شما از مسائل مختلف اجتماعی و سیاسی، تلاش کنید در جریان اخبار سیاسی و وقایع و اتفاقات روز قرار گیرید و اطلاعات و شناخت لازم را از موقعیت بیرون از کمپ مانند ایران و اروپا و موقعیت اپوزیسیون بدست آورید تا بتوانید با آگاهی بیشتر سرنوشت خود را تعیین کنید.
کانون رهائی آماده اطلاع رسانی و کمک به شما عزیزان در مورد امور پناهندگی می باشد. سعی کنید با کانون رهائی تماس گرفته و مشخصات خود را برای اقدامات قانونی پناهندگی در اختیار ما قرار دهید
با تبریک مجدد شما را به خدا می سپاریم
کانون رهائی ۲ سپتامبر ۲۰۰۸
٣۲۲۱ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣٨۷
|
از : رضا اطلاعات
عنوان : این همه دستپاچگی
گفت: از فعالیت های رضا اسدی ا چه خبر؟گفتم: دزدی پیراهنی دزدید و آن را برای فروش به بازار برد. صاحب پیراهن متوجه شد و آنرا از دست دزد خارج کرد. آقا دزده پا به فرار گذاشت و خود را به دوستانش رساند. یکی از دوستانش پرسید پیراهن را چند فروختی؟ و آقا دزده جواب داد؛ به قیمت خرید!
جستجو در پایگاه روزنامه کیهان دوشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۸۷ - ۱۴ رمضان ۱۴۲۹ - ۱۵ سپتامبر ۲۰۰۸ - سال شصت و چهارم - شماره ۱۸۹۱۷۹۲
آنها ۲۲ سال است که در فاجعه به سر می برند(خبر ویژه)
سایت ضدانقلابی اخبار روز (با گرایش مارکسیستی) ابراز نگرانی برخی جریان های اپوزیسیون نسبت به اخراج منافقین از اردوگاه اشرف عراق را پوشاندن فاجعه اصلی ارزیابی کرد.
این سایت به رغم ابراز دلسوزی های رایج نسبت به سرنوشت اعضای پادگان اشرف می نویسد: فاجعه انسانی را سال ها پیش خود مجاهدین شروع کردند و به آن دامن زدند؛ فرمان مبارزه مسلحانه مسعود رجوی در ۳۰ خرداد ۶۰، انتقال سازمان به عراق تحت حاکمیت صدام و حمله به سربازان ایرانی تحت حمایت ارتش بعث، حمله به ایران با عملیات فروغ جاویدان که منجر به کشته و مجروح شدن هزاران عضو سازمان شد، مشارکت با ارتش صدام در سرکوب کردها و شیعیان در سال ۱۹۹۰ میلادی، حبس اعضا و قرار دادن آن تحت پوشش روابط فرقه ای بسته به مدت ۲۲ سال در کمپ اشرف و بستن راه ارتباطی آنها با جهان خارج، زندانی کردن و شکنجه روحی و جسمی افراد خواستار جدا شدن از روابط فرقه ای، و تحویل ناراضیان به صدام و حبس در زندان ابوغریب.
این سایت می افزاید: آنها تلاش می کنند تحت الحفظ آمریکا در عراق بمانند زیرا ۲۲ سال اعضا را در اردوگاه عراق حبس کرده اند و بیرون آمدن و ورود به جهان آزاد را بزرگ ترین تهدید برای سازمان فرقه ای و باعث متلاشی شدن بیشتر آن می دانند. فاجعه این است که سران سازمان مخفی و متواری و از اعضا خارج شده اند اما می خواهند سازمان زیر کنترل آمریکایی ها در عراق بماند. در چنین صورتی دیگر امیدی به نجات افراد از کمپ نیست. اعضا باید تحت معالجه قرار گیرند.
٣۲۱٨ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣٨۷
|
از : یک ایرانی
عنوان : آیا میدانید.....
با سلام
جهت اطلاع آقای نیما - آیا میدانید که خمینی مرده؟!!؟
شما بهتر است از خواب و رویای شیرینی که رجوی برایتان ساخته بیدار شوید!!!
مجاهدین خود را همواره با این بزرگ بینیهای غیر واقعی گول زده اند.
پیروز و آگاه باشید
٣۲۱۶ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣٨۷
|
از : مریم فراهانی
عنوان : هشیار زیباری وزیر امور خارجه عراق گفته است که کشورش در حال گفتگو با ایران و آمریکا برای آغاز دور چهارم مذاکرات است
من شخصن فکر میکنم در این مذاکره حضور مجاهدین نیز یکی از موضوعات بحث خواهد بود.البته سازش بین دولتهای سه گانه در رابطه با تحویل پایگاه اشرف به دولت عراق صورت گرفته است. احتمالن در این گفتگو رژیم ایران خواستار تحویل مجاهدین خواهد شد واز انجا که رژیم عراق به تنهائی نمیتواند در این باره تصمیم بگیرد حتمن با حضور امریکا میخواهد راه حل نهائی وضعیت مجاهدین را به بحث بگذارد. در این بده بستان بین سه کشور مجاهدین قربانی خواهد شد.از انجا که در این نشست مجاهدین نماینده ای ندارند پس نمیتوانند سرنوشت خود را رقم بزنند.اگر در این لحظه حساس مجاهدین بخواهد روی اشتباهات گذشته پافشاری کند وهنوز هم به امریکا دخیل ببندد بعید است که ان فاجعه که همه از ان نام میبرند اتفاق نیفتد. مجاهدین باید درک کند که برای نیروهای اپوزیسیون وحقوق بشرایرانی پافشاری بر ماندن در عراق ودر عین حال در امنیت بودن نیروهای پایگاه اشرف نمیتواند مورد حمایت قرار گیرد.همه ایرانیان ازادیخواه حاضرند برای نجات اسیران مجاهد در عراق تلاش کنند وبرای بیرون کشیدن انها از خطر دست به تلاش بزنند اما راه حل مجاهدین نمیتواند به موفقیت بینجامد.از طرفی از هوادارن مجاهدین تقاضا میکنم دست از هتاکی وفحاشی به مخالفان بردارند و هر منتقدی را به رژیم نچسبانند تا بشود اتحادی از همه نیروهای اپوزیسیون برای نجات این هم میهنان بوجود اوریم که راه حلی که حتمن نباید همان راه حل ماندن در عراق باشد پیدا کنیم ومجاهدین در عراق را از شر رژیم های ایران وامریکا و عراق خلاص کنیم
٣۲۱٣ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣٨۷
|
از : نیما آزاد
عنوان : اشرف خاری در چشم استبداد مذهبی و متحدانش
خامنه ای در سیمای اشرف نابودی نظامش را می بیند. فر هنگ مقاومت در اپوزیسیون باید با شکست اشرف حذف شود. حکومت مخالفانی می خواهد که پشت اینتر نت به همدیگر ناسزا بگویند. بودن مجاهدین در عراق باعث افشای سیاست های تروریستی حکوت در عراق شده. خمینی می خواست عراق را فرمانبر کند و حکومت اسلامی بر پا نماید. حکومت برای صدور ترور به کشورهای اسلامی به عراق وابسته نیاز دارد. مجاهدین خلق ایران مانع بزرگی در این راه شیطانی خامنه ای هستند.
حکومت سرکوب دو هدف عمده را هیستریک دنبا ل می کند. اول نابودی اشرف و بعدهم ساخت بمب اتمی.
٣۲۱۱ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣٨۷
|
از : ماریا دوستدار
عنوان : برای چه مجاهدین اصرار در ماندن در عراق دارند
من هم مثل بسیاری از ایرانیان اطلاع دقیقی از ماجرا ندارم ومثلا نمیدانم که حدقل بعد از حمله دوم امریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ تا حالا که اینها بدون سلاح در انجا زندگی میکردند ایا فکری برای اینده شان نکردند.از طرفی مجاهدین بسیاری از کادرهای درجه اول خودرا از عراق در قبل از حمله امریکا به عراق از طریق اردن به خارج فرستاد از جمله اینها مریم رجوی است. مسعود رجوی هم در جای امنی پنهان میباشد و انهائی که انجا هستند احتمالا بیشتر افراد عادی و سربازان ارتش مجاهدین میباشند وحتما هم یکی دو تا از فرماندهانی که به اینجور افراد دستور میدهند که چه بخواهند ویا نخواهند.حالا چرا مجاهدین حاضر نیستند برای خارج کردن این افراد تلاش کنند و چرا اصرار دارند که در عراق بمانند در صورتی که رهبرانشان در جای امن در اروپا و جاهای دیگر نشسته اند پس این دیگر چه صیغه ای است.بعضی از دوستان مدام از سازش عراق و ایران و امریکا سخن میگویند که انگار چیز عجیبی است.دوستان عزیز این سازش صورت گرفته و از انجا که امریکا دیگر ریسک حمله به ایران را از سرش خارج کرده سربازان وپادوان مجاهدین دیگر برایشان ارزشی ندارند. انها را برای حمله به ایران در روز مبادا احتیاج داشت وحالا کارت مصرف شده ای بیش نیستند.دوست عزیز ناصر مستشار هم مدام از قتل عام ۳۵۰۰ نفر میگوید که اگر اینطور است لطفا از مجاهدین بپرسید چرا اصرار در ماندن در عراق دارند.شاید برای مجاهدین بودجه این افراد بالاست و میخواهند از شرشان خلاص شوند و این سربازان و افراد پاینشان دیگر برایشان اهمیتی ندارند وفکر میکنند تعدادی از انها که زرنگترند میتوانند خودشان را طوری به ترکیه و سوریه و اردن و سپس به کشورهای ازاد برسانند و تعدادی هم همانطور که قبلا دیدیم داوطلبانه میروند ایران و تعدادی هم از طریق رژیم عراق و صلیب سرخ بشرطی که رژیم ایران انها را اعدام نکند تحویل رژیم اسلامی داده خواهند شد.دولت اسلامی هم بعضی از انها را بسیجی و تواب میکند و تسبیح دستشان میدهد که با خانواده به زیارت امام رضا وامام خمینی بروند ودر این رابطه مجاهدین استعداد بسیار بالائی دارند و تعدادی هم با تعهدات خانوادهها ازاد میشوند و تا اخر عمر سربار خانواده خودشان خواهند شد و مجاهدین هم در اینجا تبلیغات میکند که رژیم همه شان را یکجا کشته است وبه لیست ۱۳۰۰۰۰ شهیدان و حالا شاید بیشتر اضافه میکند و اپوزیسیون ازادیخواه ودمکرات مثل فدائیان خلق هم خواهند دید بار دیگر از طرف برادران اسلامی و ناطنی شریعتمداریهای مجاهدین فریب خوردند.البته این وسط شاید به دستور رهبری مجاهدین نیز چند نفر بیچاره هم خودشان را به اتش بکشند.
٣۲۱۰ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣٨۷
|
از : شریف احمدی
عنوان : مثبت اندیشی
آقای نکته بین ! سئوال این ست که ساکنان شهر اشرف از کدام ناحیه در معرض تهدید یا بیم و امید هستند . حکومت عراق ؟ نیروهای آمریکائی؟ حکومت اسلامی ایران ؟ رهبری مجاهدین خلق ؟ یا اصلا خبری نیست و موضوع فقط شایعه ست ؟ یا ترکیبی از زد و بند های بعضی از نیروهای یاد شده ( شخصا هیچ فرضیه ای بکار نمی برم)
اگر نیروهای طرفدار حقوق بشر زورشان به حکومت ایران نمیرسد که از زندانهای مخوف ایران بازدیدکنند یا گوانتانا و امثالهم .
یا باید فرض را بر این بگذاریم که شهر اشرف هم مثل اوین و گوانتانا می باشد و آمریکا و عراق و آمریکا و رهبری مجاهدین مثل همه مثل هستند که خیلی بچه گانه بنطر میرسد.
شهر اشرف در یک حالت استثنائی قرار دارد که معلوم نیست مسئولیت نگهداری آن چگونه حل خواهد شد دقیقا این باعث دلواپسی ست .نمی شود گفت رهبری مجاهدین خلق از همه ی نیروهای نامبرده شده در بالا و دخیل بد تر ست پس هر چه شود بهتر از وضعیت کنونی ست .
شما نمی توانید از اینجا خرمان صادر کنید که ساکنین شهر اشرف بروند انفرادی تقاضای پناهندگی کنند.
من فکر می کنم کسانی که در اینجا نظر میدهند میخواهند که نهاد های حقوق بشری در این مورد مواظب باشند که بلائی سر آنها ئیکه در شهر اشرف هستند
نیاید. فکر نکنم کسی حساسست اوضاع را در ک نمی کند. مگر وضع شهروندان عراقی خیلی امن ست که برای ساکنین اشرف یاشد
٣۲۰۹ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣٨۷
|
از : نکته بین به سحر
عنوان : سحر خان همه یاداشت بنهده را بخوانید!
... تقاضاهای پناهندگی انفرادی شما (فریب خوردگان مستقر در پادگان اشرف)حمایت خواهد شد؛ چون آنجاست که کار جنبه حقوق بشری پیدا می کند وگرنه حفظ پایگاه خلع سلاح شده اشرف چه دردی از دیگران را دوا می کند؟...
٣۲۰۵ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣٨۷
|
از : سحر
عنوان : حقوق بشر برای همه
سرکار "نکته بین"، لازمه دفاع از حقوق انسانی مجاهدین، اعتراف آنان به اشتباهات خود و تغییر سیاستهایشان نیست. افرادی که به حقوق انسانها احترام میگذارند، حتی از حقوق زندانیان جنایتکار طالبان در گوانتانامو دفاع میکنند، چه برسد به مجاهدین.
٣۲۰۴ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣٨۷
|
از : آرش -----------------
عنوان : برای نجات بچه ها احساساتی نباید برخورد کرد باید دقیق بود و باید برخورد مشخص داشت.
قابل توجه اشرف ایرانی
دوست عزیز من پدر کشتگی شحصی با شخص رجوی ندارم ، اما چرا در دفاع از بچه های گرفتار از مسعود رجوی می گویم؟ شما از من بیشتر او را نمی شناسید من با شناختی دقیق از این آدم سخن گفتم ، چرا؟
برای اینکه امروز قضیه ی نجات بچه های گرفتار در اردگاه اشرف ، یک طرفش مستقیم مربوط می شود به رهبری مجاهدین خلق ، زیرا رهبری هنوز از نیروهای جهانی حقوق بشر کمک نخواسته که نیرویش را به کمک آنان از عراق خارج کند.
چرا رهبری سازمان مجاهدین خلق به رهبری مسعود و مریم از خروج نیروی مجاهدین از عراق وحشت دارند؟
عده ای دایماً در تحلیل های خود این نکته را تکرار می کنند که چون سازمان مجاهدین می خواهد با آمریکا وارد ایران شود. ممکن است که چنین هدفی هم داشته باشند ، مگر برای آمریکا مشکل است که در عرض چند روز از طریق مرز های کشور متحد خود ترکیه هزاران نفر را وارد ایران کند؟
مکر مجاهدین همان لحظه ی اول حمله ی آمریکا می خواهند وارد ایران شوند؟
ایران عراق و یا افغانستان نیست ، مدت ها حد اقل بعد از یک ماه شاید نیروی پیاده بتواند وارد خاک ایران شود و در این مدت نه فقط از اروپا حتی فرصت آن است که از آمریکا هزاران نفر را بیاورند و وارد ایران کنند.
پس در نتیجه نظر من این است که دلیل اصلی پافشاری رهبری مجاهدین برای ماندن این سه هزار و پانصد نفر در عراق چیز دیگری است و آن این می باشد که اگر این سه هزار و پانصد نفر نیرو بیرون بیاید ، حد اقل صد ها نفر به راه خود می روند و نه فقط به راه خود می روند بلکه در برابر رهبری قرار می گیرند و یک بحران عظیم ضد رهبری در داخل این سازمان ایجاد می شود که هیچ معلوم نیست چگونه رهبری این طوفان را بتواند از سر بگذراند . در نتیجه رهبری به این نتیجه رسیده که حتی اگر این سه هزار و پانصد انسان قتل عام شوند بهتر از این است که بیرون بیایند ، تازه به نام شهید از نامشان بعد از قتل عام نیز استفاده خواهند کرد.
نظر من این است که اگر امروز سازمان های حقوق بشر نجنبند برای بیرون آوردن این فرزندان گرفتار مردم ایران ، فردا می تواند دیر باشد. و باز من نظرم این است که خود رهبری در این ارتباط فعال نخواهد بود به همان دلیلی که گفتم. این است که من می گویم این انسان های شرافتمند و وفادار به یک سازمانی را می توانند آنجا محاکمه کرده و ظاهراً طبق "قانون" نابود کنند. یا اینکه به رژیم جنایتکار و آدمکش اسلامی ایران تحویل دهند. این است که من همزمان از رهبری مجاهدین بخصوص از رجوی حرف زدم ، زیرا او و خانمش یکسر این قضیه هستند ، چون می خواهند این نیرو آنجا بماند.
حالا بیایید من و شما منصفانه یک قضاوتی بکنیم ، به فرض اینکه رهبری خواست و این سه هزار و پانصد نفر هم آنجا ماندند. سئوال من از شما این است ، با چه تضمینی این نیرو آنجا بماند ، آن هم در یک کشور شیعه که حکومت اسلامی ایران آنجا حق آب و گل برای خود قایل است ، نه فقط قایل است بلکه می تواند عمل کند و می کند . چگونه رهبری به خود اجازه می دهد با جان این انسان های فداکار بازی کند؟ این است که من نام رجوی را پیش میکشم ، زیرا او دارد نقشی اساسی بازی می کند تا این نیرو همچنان به عنوان گوشت دم توپ آنجا بمانند. و این جنایت است ، باید این انسان ها را نجات داد ، نه نجات نسبی ، خوب امروز یک جوری این بحران موقت حل شد ، بعد چکار می خواهند بکنند. به نظر من تنها راه نجات این است که این نیرو از عراق خارج شود ، در غیر اینصورت هر لحظه خطر می تواند برگردد و جان این انسان ها را به زیر چنگال مرگ ببرد.
خانم یا آقای اشرف ایرانی
شما اعتقاد دارید که این نیرو ها باید آنجا بمانند ، اگر جواب شما آری است ، اگر فردا با کمک رژیم جنایتکار ملا ها این انسان ها را قتل عام کردند ، چه کسی جوابگو خواهد بود؟
حرف من این است : آگر واقعاً می خواهید نجات بدهید باید بسیار مشخص برخورد کنید ، زیرا ما وقت زیادی نداریم. شکی نداشته باشید که همینک نیرو های آدمکش رژیم ملا ها در مذاکره با عراقی ها هستند ، باید جنبید فردا دیر است. آنطور که دیده می شود رهبری مجاهدین چندان عجله ای برای بیرون آوردن این نیرو از خود نشان نمی دهد ، این است که در این بررسی ها بطور اتومات نام رهبری پیش کشیده می شود.
٣۲۰٣ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣٨۷
|
از : پویان مداین
عنوان : اشرف تاکتیک یا استراتجی
من اشرف رادیدم با تمام وجود رمادی را هم سه سال تحمل کرده ام ..حمایت از حق ساکنان اشرف غیر قابل بحث است تنها سوال من این است بعد اتمام جنگ ایران عراق تمام مقرهای مخالفین حکومت اسلامی از حیض انتفاع درامد وتنها مراکزی برای تجمع نیرو اموزش شد که باری به هرجهت برای بسیاری امید و امال زیادی بهمراه داشت .اما این نیز بحث دیگری است .چرا مجاهدین بعد از حمله۲۰۰۳امریکا به عراق نیروهای خود رااز عراق خارج نکرد بلکه تعدادی هم اضافه نمود و ۱۹۹۹به افراد مستقر دررمادیه موکدمی گفتند مسیولیت به خودتان بر میگردد اما حالا مسیولیت جهانی شده. تاکجا میخواهید ین ماجرا را کش بدهید این تاکتیک است یا استراتجی؟؟؟ مجاهدین از چه چیزی خود را بنهان میکند؟؟طی بیست سال بعد از فروغ اشرف چه نقشی در جنبش انقلابی داشته باکدام چشم انداز وچه هزینه ای؟؟کمی هم صداقت بدک نیست همه چیز با امکانات یا معادلات بین المللی خلاصه نمیشود ..خلق قهرمان کجای تئوریهای مجاهدین است .با تاکید مجدد برلزوم حمایت از حق وحقوق اشرف وساکنانش.
٣۲۰۲ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣٨۷
|
از : نکته بین
عنوان : رجوی ها ابتدا به اشرف برگردند تا کمی اشک تمساح شان برای ما قابل قبول باشد
اولا رهبری مجاهدین اولین گام را بردارند و بعنوان همبستگی با ساکنین قرارگاه اشرف خود نیز بدانجا بروند تا با سایرین هم سرنوشت باشند.
دوما آنچه از نظرات ارائه شده توسط مجاهدین بر می آید آنها از "حمایت از اشرف" سخن می گویند. اینها طوری وانمود می کنند که گویا پایگاه اشرف آخرین خاکریز اپوزیسیون ایرانی است که همه وظیفه دفاع از آنرا دارند. نه عزیزان! ابتدا اشتباهات خود که فاجعه آمیز بوده اند را بپذیرید، بعد پناهنده شوید و حتما از تقاضاهای پناهندگی انفرادی شما حمایت خواهد شد؛ چون آنجاست که کار جنبه حقوق بشری پیدا می کند وگرنه حفظ پایگاه خلع سلاح شده اشرف چه دردی از دیگران را دوا می کند؟
زیاد هم به بیانیه محافلی چون اکثریت و امثالهم دلخوش مدارید. بیانیه نویسی برای این دوستان متاسفانه به یک عادت تبدیل شده. بخصوص دوستان اکثریتی عجله خاصی در بیانیه نوشتن دارند و بجا و بیجا بیانیه می دهند. در ارتباط با مسائل مهمی چون انتخابات تا مسائل فرعی مانند مسابقه فوتبال بیانیه دارند. اینطور فکر می کنند مطرح تر هستند! بقول رندی چند روز پیش می پرسید چرا اکثریت در ارتباط با کنار گذاشته شدن مهدوی کیا از ترکیب تیم ملی بیانیه نمی دهد؟
٣۲۰۱ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣٨۷
|
از : لیبرال
عنوان : یک بام و دو هوا و سرنوشت غم انگیز فریب خوردگان
اگر ریگی به کفششان نیست و بازیچه دست رهبران ماکیاولیست شان نیستند باید سلاح ها را تحویل داده ( چون متعلق به صدام و عراقیهاست ) و بعد پناهندگی سیاسی درخواست کنند و به هر کشور ازادی بروند شاید چشمشان به حقیقت باز شود۰ این سروصداها هم بخشی سیاست بازیست نه انسان دوستانه ۰ برای اینکه همین مجاهدین اصرار دارند امریکا به ایران حمله کند و انرا ازاد کند۰ مگر در عراق غیر از این کرد ؟ شما را دارد به دستهای دموکراتیک دولت دموکراتیک ساخته خود در عراق می سپارد۰ تا کی یک بام و دوهوا؟
اگر این دولت عراق جنایت کارست طوری که شما از ان وحشت دارید پس چرا با اصرار می خواهید امریکا همین کار را در ایران بکند۰
سرنوشت مجاهدین سرنوشت غم انگیز کسانی است که به دیکتاتوری ایدئولوژیک و فرقه ای معتقدند و جنگ های چریکی با رهبری مطلق یک گروه سیاسی بسته ۰
راه درست سیاسی همان چند حزبی و حکومت سکولار و دموکرات است ۰
٣۲۰۰ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣٨۷
|
از : اشرف ایرانی
عنوان : هدف کمک به ایرانیان در شهر اشرف است ونه حمله به مسعود رجوی
ایرانی ها می خواهند به هموطنانشان در اشرف یاری برسانند. افرادی مثل فریدون گیلانی و محمد علی اصفهانی با روشهای جمهوری اسلامی وتحت پوشش ضد امپریالیستی قصد مارک زدن و پرونده سازی برای گروه مجاهدین هستند. سایت روشنگری هم در این راه گام می زند. اصفهانی مقاله می نویسد که خودش زیرش کامنت بنویسد و به مجاهدین خلق توهین کند.
امروز روز انتقام با رهبری مجاهدین نیست. فرصت برای حمله و انتقاد زیاد است.
امروز باید به حکومت تازید و یکصدا از اشرف دلسوزانه حمایت به عمل اورد. اگر ما یکصدا از این ایرانیان مستقر در اشرف حمایت کنیم حکومت فاسد اسلامی نمی تواند ضربه ای به این عزیزان بزند.
٣۱۹٨ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣٨۷
|
از : مرگ بر جمهوری اسلامی
عنوان : رضا اسدی را خوب بشناسید
رضا اسدی زمانی هوادر مجاهدین خلق بوده است و بعد از بریدن از آنها به جمع کسانی نظیر مسعود خدابنده و افراد دیگری پیوسته است که تمام زندگیشان در حمله به مجاهدین خلاصه می شوند. اینها بارها به ایران در حال رفت و آمد می باشند و مجاهدین معتقدند که اینها به همکاری با وزارت بدنام اطلاعات آخوندها مشغول می باشند. از این رضا اسدی گفتگوهای با سایت های وابسته با رژیم فراوان یافت می شود. به نظر می رسد که حرف رضا همان حرف علی گدا خامنه ای می باشد. باعث تعجب است که "اخبار روز" نظرات یک فرد مشکوک مانند او را درج کرده است.
٣۱۹۷ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣٨۷
|
از : روزبه زریننعل
عنوان : تکرار همان حرفهای کهنه رژیم
باز هم همان حرفهای همیشگی رژیم را این یکی تکرار کرده است و می توان به جرات گفت که با نوشته خسته کننده و طولانی خود تنها به تکرار ملال آور همان لمپ کلام ملا های حاکم شده است. تنها چیزی که این نوشته کنیه توران کم داشت یک "بسم تعالی" در صدر آن می باشد و بس. حتی تمی توان یک نکته متفاوت با خط رسمی رژیم در این نوشته یافت کرد!!!
٣۱۹۶ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣٨۷
|
از : شریف احمدی
عنوان : تو چنگ نون و حلوا خیر نمی کنند
من نویسنده ی محترم این نوشته آقای رضا اسدی را اصلا نمی شناسم ولی تیتر " مجاهدان و پایبندان به حقوق بشر" نظرم را جلب کرد و آن را خواندم که فقط توصیه می کنم که ایشان با دوستان فعال و آگاه حقوق بشر در نزدیکی محل سکونت خود تماس بگیرند تا کمی در باره ی کم و کیف فعالیت های حقوق بشری اطلاعات کسب نمایند.
در روزهای پر جوش و خروش انقلاب که خلخالی نامی تمام جنایت های پیشینیان را که به حکم ارتش و ساواک انجام شد را " رو سفید " کرد و نیروهای سیاسی و مردم بوئی از مبانی حقوق بشر نبرده بودند. در برابر تمام جنایت های خمینی توسط خلخالی ها شادی و در بهترین حالت سکوت مذبوحانه ای نمودند.
امروز در باره ی آن روحیه بیگانه از مبانی حقوق بشر انتقاد و انتقاد از خود صورت میگیرد که
بسیار امیدوار کننده ست.
در همان روز های انقلاب سران رژیم گذشته و بخصوص ژنرالها و ساواکیها از مواهب حقوق بشر کشورهای آزاد برخوردار شدند. هیچ دولتی به آن توجه نمی کند که آنها قبلا چه کرده بودند. رعایت حقوق بشر نجات انسانها در شرائط بحرانی ست .آری ما می توانستیم بعدا دعاوی خود را علیه آمران کودتا یا حکومت نظامی و ساواکیها و آمران نسل کشی حکومت اسلامی به دادگاه های صلاحیتدار ارجاع نمائیم که نکردیم !!!
در چند سال اخیر بسیاری از کارگزاران حکومت اسلامی از رژیم جنایتکار فاصله گرفته و با برخورداری از حق پناهندگی حقوق به زندگی در خارج از کشور ادامه میدهند.کسی به سابقه ی آنها کاری ندارد ولی حق ما محفوظ ست که ادعا های خود را مطرح کنیم .
این ها را گفتم که به آقای رضا اسدی گفته باشم که نظرات ایشان مورد احترام ولی هرگز به عنوان مستندیات حقوقی قابل استفاده نیست.
باید تلاش نمود که اهالی شهر اشرف همان طور که واقعا وجود دارد به نحو منطقی و مطمئنی منتقل یا محافظت شود نه اینکه مورد معامله و طعمه ی این یا آن حکومت قرار نگیرد. بار دیگر به سایت مجاهدین رفتم دلواپسی وجود دارد . شعارها در نیویورک از محافظت در شهر اشرف حکایت می کند. باید تلاش شود که آنهائیکه میخواهند از آنجا خارج شوند بتوانند خارج شوند این را باید اهمیت داد نه داستان هائی که نه مسنتد هستند نه موثق چرا آمریکا تا بحال از این شهر که چنین وحشنتناک توصیف میشود یک مستند ارائه نکرده ؟ درست ست که می گویند : تو چنگ نون و حلوا خیر نمی کنند !
آغاز تحصن حامیان مقاومت و خانوادههای مجاهدان اشرف در نیویورک
۶:۴۷:۰۴ AM ۱۳۸۷/۶/۲۴
تظاهرات حامیان مقاومت در حمایت از ساکنان شهر اشرف
حامیان مقاومت و خانوادههای مجاهدان اشرف در نیویورک با برپایی تظاهرات و آغاز تحصن در مقابل مقر ملل متحد از دبیرکل سازمان ملل متحد خواستار تضمین حفاظت و حقوق مجاهدان اشرف براساس کنوانسیون چهارم ژنو و قوانین بین المللی شدند.
درمحل تحصن تصاویری از فجایع ضدبشری رژیم آخوندی نظیر اعدامهای خیابانی و مجازاتهای وحشیانه نظیر سنگسار و بنرهایی در مورد حفاظت و حقوق ساکنان اشرف و توطئه های رژیم آخوندی نصب شده بود.
در افتتاحیه برنامه، تحصن کنندگان، ضمن تشریح تهدیدات رژیم آخوندی و خطراتی که متوجه مجاهدان اشرف است، حقوق قانونی ساکنان اشرف براساس کنوانسیونها و قوانین بین المللی را برشمردند و بر لزوم اقدام سریع دبیرکل ملل متحد برای تضمین این حقوق تأکید کردند.
در تحصن نیویورک، کشیش مترقی للوید لند از شهر استتنآیلند، پهلوان مسلم اسکندر فیلابی، محمد قربانی قهرمان ملی پوش کشتی ایران، نمایندگانی ازسوی خانوادههای مجاهدان اشرف و کمیته آمریکائیان برای حمایت از ساکنان اشرف در مورد حقوق مجاهدان اشرف و لزوم تضمین آنها ازسوی ملل متحد سخنرانی کردند.
نماینده خانودههای ساکنان اشرف با اشاره به عملیات تروریستی رژیم علیه آنان، به دسیسه های کنونی رژیم پرداخت وگفت: رژیم ایران اکنون برای انتقال حفاظت ساکنین اشرف اعمال فشار میکند تا زمینه توطئه و ترورر وکشتار آنها را فراهم سازد. وی افزود: این رژیم از همین حالا باخانوادههای ما در ایران تماس گرفته و مطرح کرده که کار عزیزانمان در اشرف تمام است. نماینده خانوادههای ساکنان اشرف از سازمان ملل متحد و بانکیمون دبیرکل ملل متحد خواستارآن شد که بر مسئولیت نیروهای چند ملیتی درمورد حفاظت اشرف تأکید کند و اجرای قانون بشردوستانه بینالمللی و قوانین بینالمللی را تضمین نماید. وی در خاتمه تاکید کرد: ما هرگز به رژیم اجازه دسترسی به اهداف شومش را نخواهیم داد .
کشیش مترقی لوید لند از شهر استتنآیلند، درحمایت ازحقوق اشرفیان گفت به رژیمی که در یک شب ۱۶۰۰ نفر را دستگیر میکند، چطور میتوان اعتماد کرد که علیه اپوزیسیون اصلیاش دست به توطئه نزند، و چطور میشود حفاظت مخالفین این رژیم را تضمین کرد وی برای سلامتی ساکنین اشرف دعاکرد و با یاد آوری شواهد تاریخی از فجایع انسانی، برمسئولیت ملل متحد تأکید نمود و خواستار ممانعت سازمان ملل متحد از ایجاد یک فاجعه انسانی شد.
پهلوان مسلم اسکندر فیلابی، درسخنرانی خود پس از ستودن قهرمانان شهر اشرف، برحقوق آنان طبق کنوانسیونها و قوانین بین المللی و برضرورت حفاظت اشرف توسط نیروی چند ملیتی و آمریکا تاکید کرد و گفت: ما دلاوران شهر اشرف را هرگز تنها نخواهیم گذاشت .
محمد قربانی، قهرمان ملی پوش کشتی ایران و قهرمان سابق کشتی جهان، در قسمتی از سخنانش گفت: اغلب ما که در تحصن امروز شرکت داریم، خانواده و عزیزانمان در قرارگاه اشرف هستند. تظاهرات و تحصنهایی در کشورهای مختلف درحمایت از ساکنان اشرف برگزار شده است. ما خواهان ادامه حفاظت آمریکا از اشرف و تضمین امنیت وسلامت ساکنان اشرف است.
تحصن نیویورک با فعالیتهای روشنگرانه، شعارهای تحصن کنندگان در حمایت از شهر اشرف و با اجرای برنامه های گرمابخش هنری همراه بود.
درانتها،جمعی از خانوادههای ساکنان اشرف نامه ای خطاب به دبیرکل ملل متحد آقای بانکیمون تنظیم کردند و طی آن خواستار دخالت فوری وی برای جلوگیری از انتقال حفاظت اشرف و ممانعت از یک فاجعه انسانی شدند. هیأتی ازسوی تحصن کنندگان با مراجعه مقر ملل متحد درنیویورک، این نامه را به دفتر دبیرکل تسلیم کرد.
٣۱۹۵ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣٨۷
|
از : حمید محوی
عنوان : برزو رسانی بحث آنا آرنت یا بازی بزرگ
فکر می کنم مقالهی آقای رضا اسدی یک جمع بندی جامع و چشم انداز کلی از موقعیت سازمان مزبور (خصوصا در رابطه با قوانین) را ارائه می دهد که قابل تقدیر است، و البته مطالبی که آرش...در نظریاتش مطرح کرده «بر پدر ماکیاول لعنت که گفت...» از نقطه نظر دیگری حائز اهمیت خارق العاده ای ست. زیرا آرش با زیر علامت سوال بردن عامل اصلی، به عبارتی، بحث آنا آرنت را در رابطه با نازی ها بروز می آورد، که آیا این اس اس ها عامل اصلی بوده اند و یا اینکه تنها کارگزار دولت نازی و یا سیستم نازی بوده اند و هیچ تفاوتی با کارگزار و کارمند دیگری نداشته اند؟ ...
نکتهی دیگری که می خواستم از بین نظریات مطرح شده، زیر نورافکن قرار دهم، موضوع درخواست محاکمهی رهبران سازمان مجاهدین خلق ، و خصوصا نقش کشورهایی نظیر فرانسه است که نه تنها در حمایت از دیکتاتوری نظیر صدام حسین کوشیدند بلکه در حمایت از افرادی که با بودجه هایی که منشأ آنها هنوز برای ما کاملا روشن نیست، گروهی از آدمها را تا جایی تحت سیطرهی روانی خود قرار دادند که برخی از آنها بخاطر حل و فصل دعوای حقوقی یکی از رهبرانشان (آنتروپیریز) که چند روز در فرانسه به زندان افتاده است، در خیابانهای پاریس دست به خود سوزی می زند - و گویی ظاهرا شانتاژ هم کارگر افتاده و دولت فرانسه تسلیم خواست های آنها می شود. البته من دقیقا از ماجرا مطلع نیستم که به چه علتی مریم رجوی در فرانسه به زندان افتاد و بیش از این نیز علاقه ای به دانستن چگونگی این داستان ندارم. ولی تنها می خواهم بگویم که نقش کشورهایی نظیر فرانسه را در حمایت و تشویق چنین گروه هایی نباید فراموش کرد. این موضوع یک مسئلهی موضعی و محدود هم نیست، بلکه در ابعاد بسیار گسترده تری مطرح می باشد. خصوصا زمانی که در می یابیم دولت نژاد پرست فرانسه، (یعنی دولتی که هم اکنون در افغانستان سرگرم تکوین ژنوسید می باشد - به ضرب هر ۳۶ ساعت یک بمب با شارژ اونیوم رقیق شده - ۲۵۰ کیلو گرم) برای انتگراسیون این گروه از ابزارهای دانشگاهی و تحقیقات علوم عالی استفاده می کرده و این در حالی ست که دانشجویان ایرانی را با خشونت از دانشگاههایش بیرون می اندازد و تلاشهای آنها را برای تحصیل ناکام می گذارد. من فکر می کنم که فرانسه یکی از کشورهایی ست که در این جنایت شرکت داشته و دارد. این سیاست همان سیاست بازی بزرگ است.
٣۱۹۴ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣٨۷
|
از : م.ب
عنوان : یک یاد آوری با شاره به دو کامنت
مطلب آقای رضا اسدی کاملاً غیرمنصفانه و خواسته یا ناخواسته در جهت منحرف ساختن افکار عمومی از خطر واقعی و بسیار محتملی است که بر اثر بی خردی و بلاهت و در واقع جنایتکاری رهبران سازمان مجاهدین جان هواداران این سازمان را تهدید می کند. گناه رهبران تبهکار این سازمان را نمی توان به پای کسانی نوشت که به این ها اعتماد کرده اند. دولت عراق هم فاقد کوچک ترین صلاحیتی برای نگاه داری از افراد پادگان اشرف است.
در همان اولین روز انتشار طلاعیه شرافتمندانه فداییان اکثریت، «آشنا» کامنتی در زیر آن گذاشت که فکر کردم خوب است قسمتی از آن را همراه با کامنتی که همین الآن در سایت روشنگری خواندم برای دوستان نقل کنم.
یک: قسمت هایی از کامنت اول مورد اشاره (کامنت «آشنا») را در زیر بخوانیم:
با تشکر از دوستان فدایی به خاطر احساس مسئولیتشان، فکر می کنم که بهتر بود این دوستان علاوه بر آنچه نوشته اند به دو نکته مهم دیگر هم توجه می کردند. زیرا این دو نکته را نمی توان از این ماجرا جدا دانست. جدا دانستن این دو نکته از ماجرای کنونی، پرداختن به ساقه هاست بدون توجه به ریشه. و نتیجه ای که به بار می آورد آن چیزی نخواهد بود که دوستان فدایی و نیرو های دیگر اپوزیسیون در نظر دارند.
نکته اول:
گرچه پرداختن به کل سیاست مجاهدین در سی سال اخیر، همان طور که شما نوشته اید، بحثی خارج از موضوع این اطلاعیه است، اما پرداختن به سیاست فعلی مجاهدین در ارتباط با موضوع قرارگاه اشرف کاملا در کادر این گونه اطلاعیه ها قرار دارد.
مجاهدین، چه در گذشته و چه در همین حالا، سیاستشان را بر نگاه داری ساکنان اشرف در عراق متمرکز کرده اند. آن ها می گویند که باید این افراد در همین عراق کنونی با همین حکومت و ساختار کنونی آن نگاهداری شوند. اما حفاظت آن ها را تا موقع «آزادیبخشی» ایران از طریق حرکت نظامی سازمان ما از «جوار خاک میهن» (عراق) با پوشش کامل آمریکا، خود آمریکا به عهده بگیرد.
و در این رابطه، طبیعی است که می بینیم آن ها همه تلاششان را بر زمینه سازی حملات هوایی و زمینی آمریکا به ایران متمرکز کرده اند. و به این ترتیب، هم به خود بد می کنند و هم به مردم ایران.
وقتی از ضرورت حفاظت ساکنان اشرف از دست دولت عراق و رژیم ایران حرف می زنیم باید حتما حرفمان را با ضرورت انتقال آن ها در اسرع وقت به خارج از عراق مطرح کنیم. وگرنه حد اکثر کاری که می کنیم این می شود که فاجعه را برای مدت کوتاهی به تاخیر بیاندازیم. و بد تر از آن، رهبران مجاهدین را تشویق کنیم که همچنان بر سیاست افروختن جنگ آمریکا با ایران پافشاری و تلاش کنند. چون اساسا فلسفه اصلی نگاه داشتن این افراد در «جوار خاک میهن» و در عراق به وسیله مجاهدین همین است.
خود افراد اشرف در موقعیتی نیستند که خودشان واقعا بتوانند در یک فضای دموکراتیک در باره سرنوشت خودشان تصمیم بگیرند. این خصوصیت کار سازمانی، مخصوصا در سازمان مجاهدین است که چگونگی روابط در آن را شما به خوبی می دانید و مطلعید که رهبری در آن حرف اول و آخر را می زند.
نکته دوم:
باید صریحاً از مسعود رجوی خواسته شود که به صورت رسمی و علنی اعلام کند که در صورت وقوع حوادث بد، هیچ یک از مجاهدین حق خودسوزی ندارند. در غیر این صورت ما احتمالا با فاجعه ای در ابعاد بسیار وسیع تر از ابعاد خودسوزی های هفده ژوئن مواجه خواهیم شد.
این دو نکته را دوست عزیز من آقای محمد علی اصفهانی در مقاله خودشان توضیح داده اند. (هشدار! فاجعه به چند قدمی پادگان اشرف رسیده است).
نمی دانم با وجودی که از ایشان مطالب زیادی در سایت اخبار روز خوانده ام، چرا این مقاله شان را در این سایت نمی بینم.
در حال حاضر شما می توانید این مقاله را در سایت روشنگری یا اصلا سایت خود ایشان
www.ghoghnoos.org
مطالعه کنید. بسیار متین و در عین حال به زبان ساده و روشن و مستدل نوشته شده است.
دو: و حالا قسمتی از کامنتی که همین الآن در سایت روشنگری در زیر همان مقاله ای که «آشنا» به آن اشاره کرده است (مقاله آقای محمد علی اصفهانی با عنوان «هشدار! فاجعه به چند قدم پادگان اشرف رسیده است») دیدم را هم بخوانیم:
این مقاله ((منظور، مقاله آقای محمد علی اصفهانی است)) به این منظور نوشته شده است که توجه عموم را نسبت به فاجعه ای جلب کند که ممکن است در صورت تحویل دادن افراد پادگان اشرف به دولت عراق اتفاق بیافتد.
خود نویسنده ((منظور، آقای محمد علی اصفهانی است)) هم با وجودی که به خوبی سازمان مجاهدین را می شناسد ((ایشان در سال ۱۳۷۹ از شورای ملی مقاومت کناره گیری کرد)) و صد ها دشنام و اتهام و هرزه زبانی که جزء جدایی ناپذیری از ماهیت این سازمان است نثارش شده است، مخصوصا در این مقاله سعی کرده است که پرداختن به موضوعات اساسی در باره سیاست های رهبری مجاهدین را کنار بگذارد تا همگان را در این لحظات خطیر به دفاع از جان افراد اشرف در برابر توطئه رژیم و عوامل عراقی و ایرانی آن فرا بخواند و توجه همه را بر روی این مسئله معین متمرکز کند.
بنابر این لطفا از اصل موضوع خارج نشوید.
باید بر همان نکاتی که در مقاله (( مقاله آقای محمد علی اصفهانی با عنوان «هشدار! فاجعه به چند قدمی پادگان اشرف رسیده است)) آمده است پافشاری کرد. مخصوصا بر دو نکته زیر:
۱ ـ تلاش برای ممانعت از تحویل پادگان اشرف به دولت عراق باید حتما و الزاما توأم و همزمان با تاکید بر ضرورت خروج سریع این افراد از کشور عراق باشد. و جدا کردن این دو خواست از همدیگر و مطرح کردن یکی بدون آن دیگری:
یا افتادن به دام رهبری فاسد مجاهدین است که خواهان نگاه داری افراد اشرف در عراق و تقدیم آن ها به عنوان پیشمرگ نیروی زمینی آمریکا به همین آمریکایی است که می بینیم با افراد آن ها دارد چه می کند.
و یا افتادن به دام رژیم جنایتکاری که دشمن همه مردم ایران است و همان طور که در این مقاله (( باز هم منظور همان مقاله آقای اصفهانی است)) آمده است تضاد آن با مجاهدین جزیی از تضاد آن با مردم است و قرابت و سنخیتی با سخن منتقدین مجاهدین در اپوزیسیون سالم ندارد.
۲ ـ توجه دادن به مسئولیت مسعود رجوی و همسرش در خودسوزی هایی که ممکن است در صورت وقایع ناگوار اتفاق بیافتد، اگر مسعود رجوی و همسرش پیشاپیش، رسما و علنا اعلام نکنند که اقدام به خود سوزی و کار هایی از این نوع اکیدا ممنوع است. کاری که طبعا آن موجودات نخواهند کرد. چرا که آدم سوزی هم جزیی از دستگاه ارزشی مریم و مسعود است...
افراد پادگان اشرف، برای رهبری مجاهدین پول خرد هایی بیش نبودند و نیستند. ولی برای هر انسان باشرفی، این ها فرزندان این سرزمینند و نباید فدای خیانت رهبرانشان شوند. باید با تمام توان، این ها را از شر دو دشمن حفظ کرد. یعنی رژیم که برای دریدنشان دندان تیز کرده است، و رهبران تبهکار مجاهدین و همدستان بی شرافت مفتخوارشان که سال های سال است از پول خون هواداران مجاهدین پروار شده اند تا در سر بزنگاه های معین، آماده حمله به هر منتقدی به ازای جیره و مواجبی بیشتر برای کوفت کردن خودشان باشند.
تلاش برای حفظ جان افراد پادگان اشرف وظیفه مبرم همه است و نباید در این کار کوتاهی کنیم. با حفظ مرزبندی با دو تبهکار: رژیم و عواملش، و رهبری خائنی که در ابلهانه ترین قمار جان پیروان ساده خود را به بازی گرفته است.
((تأکید می کنم که حتماً مقاله آقای محمد علی اصفهانی را بخوانید. در سایت روشنگری و در سایت خود ایشان ، سایت ققنوس، با نشانی www.ghoghnoos.org ))
٣۱۹٣ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣٨۷
|
از : نیما ایرانی
عنوان : حمایت از اشرف یعنی دفاع از حقوق بشر و یک عمل فرا سازمانی است
هموطنان ما در شهر اشرف در خطر بسیار جدی قرار دارند. همکاران رژیم سنگسار می خواهند برای انان پرونده سازی کنند. هوشیاری سیاسی ما توانسته خیلی از این شیطان سازی ها را خنثی کند. با هر عقیده و دیدگاه سیاسی که داریم باید از حقوق پنا هندگی انان دفاع نمائیم. حکومت ضحاک فقها می خواهد در سکوت جهانی جنایات خمینی در سال شصت و هفت را تکرار کند.
٣۱۹۲ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣٨۷
|
از : آرش -----------------
عنوان : بر پدر ماکیاول لعنت که کفت ...........
البته سازمان فداییان خلق ایران اکثریت کار بسیار درستی انجام داده در اعلام همدردی. این کار معنای دیگری نیز دارد و آن این است که ما گرچه حرکات شما را در حد خودکشی می دانیم اما از حقوق بشری شما در عین حال دفاع می کنیم و با شما مخالف بودن دلیل بر دشمنی با شما نیست و این حرکت بسیار زیبا د و اتحاد طلبانه است. ای کاش دیگر سازمان ها هم از اسرای گرفتار آمده ی در عراق دفاع می کردند. حقوق بشر این نیست که هر که به تو نزدیک بود از او دفاع کنی ، حقوق بشر این است که اول اول از حق دشمن خود دفاع کنی ، اگر نتوانستی شکی نداشته باش که از تو فعال حقوق بشر در نمی آید.
از سوی دیگر سخن اسدی درست است زیرا انسان ایزوله شده و پنهان شده درست مثل آن دختر اتریشی است که "پدر "او را پنهان کرده بود تا از دختر خود رذیلانه استفاده کند . استفاده ی مسعود رجوی از این جمع ایزوله شده همان کار "پدر" اتریشی است و خیلی بدتر از آن می باشد. او حتی از زن رفقای خود نگذشت و این در شرایطی بود که به بقیه می گفت ، نمی گفت دستور میداد : طلاق بگیرید تمی خواهم هر نوع مهر خانوادگی در شما بمیرد تا بطور کامل به برده و ماشین بدل شوید. این طرز تفکر سکتی و ضد دمکراتیک و ضد انسانی است و جنایتکارانه و اگر این طرز تفکر همه گیر گردد از جامعه کامبوج پل پوت و ینگ ساری می سازد . این جنایتکار تاریخی را باید به محاکمه کشاند ، نه خودش را بلکه تفکرش را باید محاکمه کرد . او یک جنایتکار جنگی است . مجاهدین نه امروز بلکه آن روز که روبروی رژیم تازه نفس جمهوری اسلامی با تفنگ ایستادند خودکشی آغاز گشت و خود کشی دوم هم این بود که به صدام تا مغز استخوان ضد ایرنی ، تأکید می کنم ، نه ضد آخوند آدمکش بلکه ضد ایرانی ، پناه بردند و ایرانی و کرد و شیعه ی عراقی کشتند. بیشک بزرگ مردانی چون حنیف نژاد ، شریف واقفی ، موسی خیابانی و ... اگر حضور داشتند برای مریضی چون مسعود رجوی این امکان پیش نمی آمد که برای زن و بچه این آن راست کند و در عین حال به دیگران بگوید سکس زیباست اما تو حق سکس نداری. فقط من حق دارم از ابریشم این لذت برخوردار شوم ، تو باید به فرمان من زنت را طلاق دهی ، من و م. بجای همه ی شما حال می کنیم و لذت می بریم خیالتان راحت باشد.
اما آقای اسدی ! شما خیلی با بیرحمی به جماعتی نگاه کرده اید که خودشان هم قربانی سکت سازی مسعودک بوده اند. این کار شما دور از احساسات حقوق بشری و انسانی است و آنچه امروز در عراق دارد رخ می دهد براستی یک فاجعه ی انسانی است ، زیرا این انسان های عروسکی و بازیچه مسعود رجوی و صدام را امروز هر لحظه ممکن است دولت عراق به بهانه های مختلف تحویل ایران دهد و کشته یا شکنجه شوند. عامل اصلی مسعود رجوی بیمار روانی است نه آن انسان هایی که بازیچه بوده اند . شما امروز بجای اینکه از این بازیچگان و قربانیان دفاع کنید طوری وانمود می کنید که گویا آنها آزاد بوده اند و آزادانه تصمیم گرفته اند که به شیعه ی عراقی یا کرد بینوای زمان حکومت صدام جنایتکار هجوم آورند ، این کار شما فاجعه را بیرنگ می کند. جنایت را یک آدم بیماری به نام مسعود رجوی انجام داده بیرحمانه ، او حتی چنانکه گفته شد از زن و بچه ی مردم هم نگذشت و از جمله دختر بیچاره ی بنی صدر را نیز فدای خود خواهی بیمار گونه ی خود کرد . شکی نیست که این جنایتکار جنگی باید یک روز پای میز محاکمه کشانده شود . اما چرا باید عده ای اسیر بجای این جنایتکار جنگی پاسخ دهند و بعد از سال ها اسارت دوباره اسیر شوند و بدست جنایتکاران حکومت اسلامی یا حکومت عراق بیفتند. شما طوری از حکومت عراق صحبت می کنید که آدم فکر می کند با یک حکومت دمکراتیک و قانون پذیر طرف است . این کار شما حتی اگر صادقانه باشد کم جلوه دادن نقش حکومت ایران و رژیم عراق است که به حکومت خون آشام تهران سمپاتی بی برو برگرد دارد. شما با این مقاله ی خود حق عده ای اسیر را نادیده گرفته اید ، ای کاش همه ی جوانب را با آن زبان منطقی خود به بررسی می نشستید. چرا باید جواب یک آدم مریض و جانی را عده ای فداکار و وفادار بدهند؟ شما چه تضمینی می دهید که حکومت عراق بخشی یا همه آن ها را به جمهوری آدمکش اسلامی تحویل ندهد؟ یا چه تضمینی میدهید که به جای مسعود رجوی جنایتکار این انسان های شریف ، اما اشتباه گر و به هر حال وفادار را به جای جنایتکاری که به قول شما مخفی شده ، در عراق محاکمه نکنند و نکشند؟
یک لحظه خودتان یا یکی از نزدیکان خود را جای این اسرای گرفتار بگذارید و آنوقت به قضاوت بنشینید.
به نظر من شما همه ی جوانب را ندیده اید و این بسیار خطرناک است.
٣۱۹۰ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣٨۷
|
از : آزاده سپهری
عنوان : احساسات و واقعیت
آقای رضا اسدی در مطلب خود واکنش هشدارآمیز بسیاری از فعالین سیاسی را نسبت به خطراتی که از سوی جمهوری اسلامی و دولت عراق مجاهدین را تهدید میکند، برانگیخته شدن "احساسات بشردوستانه" مینامد و آن واکنشها را بی پایه میداند. ایشان خطر دستگیری، شکنجه و کشتار مجاهدین در صورت بازگردانده شدن به ایران را بطور ضمنی نفی میکند، و منشا خطراتی که ساکنین اشرف را در حال حاضر تهدید میکند، نه در جمهوری اسلامی یا دولت عراق، بلکه فقط در سازمان مجاهدین و رهبران آن می بیند. ایشان نه تنها چهره ای غیرواقعی از رژیم به نمایش میگذارد، بلکه دفاع از حقوق انسانی مجاهدین را کاری غیرضروری میداند.
٣۱٨۹ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣٨۷
|
از : یک دوست
عنوان : بسیار مطلب بجا یی بود. دست مریزاد
آقای اسدی مطلب شما کاملا بدور از رودربایسی های کاسبکارانه مسائل را آنطور که هستند ادا کرده.
درود بر شما
٣۱٨۶ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣٨۷
|