از : حمید محوی
عنوان : تحلیل (جزئی) شعر
در خوانش های دیگر مطالب دیگری پیدا کردم. و فکر می کنم که روی آنها باید کار کرد. به عنوان مثال
«رنگِ سرخ هم » ، بخاطر «هم» که ریتم را کاملا از پا می اندازد.
«شعرم ازآهنگ گرم روز
داستانم
رنگ آهنگِ صدای کودکان»
اینجا باز «از» مشکل ایجاد می کند، چون که خوانند منتظر بقیه داستان است ولی تمام می شود. شعرم از آهنگ گرم روز، داستانم از...چیزی شبیه به این. ریتم از بین می برد. در ثانی اگر «آهنگ گرم» را برعکس بنویسم «گرم آهنگ» ، نتیجه این خواهد شد:
[شعرم از گرم آهنگ روز
داستانم از رنگ صدای کودکان]
نکتهی دیگر مربوط است به
«دوست دارم آشتی باشد میان رنگها با عاشقی
رنگِ سرخ هم
جمله از رنگهای زیبا
رنگِ سیبِ آبدار
صورتِ خندان
بچههای کوچهیِ فردا شود»
رنگ سیب آبدار فانتزی جالبی بنظر می رسد.
البته کل این داستان از نظر معنایی خیلی ایده آلیستی ست چون که اولا مخلوط کردن رنگ ها با هم عملا نتیجهی خوبی ندارد، در ثانی قویا مذهبی ست چون که فورا نه تنها عشق را که در واقع نوعی بیماری (بعضا از نوع زنجیری) ست، به شکل کمال مطلوب نشان می دهد، بلکه فورا مشروط می شود به بچه. با عرض پوزش یعنی جمهوری اسلامیک و کاتولیک و خاخامیک. یعنی رابطهی عاشقانه آری ولی برای تولید نسل. البته فرانسواز دولتو هم گویا که چندان از این نظریه بدور نبوده است.
علاوه براین تناقضی وجود دارد که آرزومندی اولیه را تحت الشعاع قرار می دهد. از این جهت که آن عشقی که از مخلوط رنگ ها حاصل آمده (که ظاهرا دوستی رنگ ها ست (مثبت) ولی عملا تخریب رنگ هاست (منفی) ) به نحو دیگری مطرح می شود :
«بچههای کوچهیِ فردا شود»
به عبارت دیگر محصول عشق نیز به کوچه ارسال می گردد. در واقع می توانیم بگوییم که ظاهر شعر مثل رویا واجد یک تعبیر است که کاملا از ظاهر داستان رویا متفاوت می باشد.
٣٣٣۵ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣٨۷
|