عوامفریبی، راه گشای جمهوری خواهان
مسعود نقره کار
•
براستی چه عواملی سبب می شوند در جامعه ای تا این حد پیشرفته در عرصه های سیاسی, اقتصادی, اجتماعی, فرهنگی و هنری بسهولت بتوان بیش از ۵۰ میلیون نفر را مغزشویی کرد؟ و پاسخ نیز به احتمال این خواهد بود: مذهب, سیاست ایجاد ترس, شوینیسم و رسانه های گروهی ی وابسته به کلیساها و شرکت های بزرگ نفتی و غیرنفتی, کارتل ها و تراست ها
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۲۹ شهريور ۱٣٨۷ -
۱۹ سپتامبر ۲۰۰٨
بار دیگر خداوند , به عنوان حامی حزب جمهوریخواه امریکا, در انتخابات ریاست جمهوری امریکا ایفای نقش می کند. واین بار در هیبت الهام بخش, راهنما و راه گشای بانوی زیبایی که ادعا می کند با ایشان, یعنی با خدا رابطه دارد, بانویی که جنگ را خواست خدا, و قوانین غیردموکراتیک را رحمت الهی می پندارد.
سناتور جان مک کین کاندید ریاست جمهوری حزب جمهوری خواه امریکا - که بطور مستقیم در کشتار غیرنظامیان بی پناه و بی گناه ویتنام شرکت داشت - با انتخاب این بانو نشان داد که برای کسب آرای بیشتر و در راه کسب قدرت سیاسی, به راحتی برای آن تک و توک شعار و ژست دموکراتیک اش فاتحه خواهد خواند.
"قهرمان" جنگ ویتنام برای بدست آوردن آرای کلیساییون, بویژه مرتجع ترین جناح های کلیسا, خانم سارا پیلین, فرماندار ایالت آلاسکا را به معاونت احتمالی خود برگزیده است. مک کین اگر چه با این گزینش به کسب آرای بیشتری از میان زنان چشم دوخته است اما تردیدی بر جای نگذاشته است که با چنین گزینشی, جلب رضایت و کسب آرای کلیساییون را نیز مد نظر داشته است.
معاون احتمالی جان مک کین, خانم سارا پیلین از اعضا و فعالین یکی از ارتجاعی ترین شاخه های مسیحیت در امریکاست, او با سقط جنین در هر شرایطی مخالف است, و با کاربرد دستاوردهای تحقیقی و علمی بر روی Stem Cell, که می تواند باعث بهبود برخی بیماری ها و نجات جان بیماران شود, مخالفت می ورزد و این در حالی ست که این بانو از طرفداران جنگ است و جنگ را مشیت الهی و برکت می داند, جنگی که در یک قلم اش در عراق باعث مرگ هزاران نوزاد و کودک شده است. خانم سارا پیلین منتقدان خود را دشمن می پندارد و تاب تحمل آنان ندارد, و تاکنون نیز شواهد و مدارکی دال بر سوء استفاده های مالی, معنوی و شخصی ایشان در مقام شهردار یک شهرک و فرماندار ایالت آلاسکا ارایه شده است. او مخالف همجنس گرایی, و خواستار آزادی ی در اختیار داشتن سلاح در امریکاست. سارا پیلین مخالف آموزش های جنسی در مدارس و موافق آموزش مسیحیت در مدارس است. کلیساییون هم مرام سارا پیلین به حاملگی پیش از ازدواج باور ندارند و طرفدار باکره گی پیش از ازدواج هستند, و البته تعجب آور نخواهد بود که دختر ۱۷ ساله ی خانم پیلین, ازدواج نکرده حامله باشد, دختری که به شدت مورد حمایت مک کین, پیلین و کلیساییون قرار دارد, دختری که ناخواسته رسوا کننده ی واعظان غیرمتعظ عرصه سیاست و مذهب در امریکا شده است و..
بساط فریب و نیرنگی که سارا پیلین و جان مک کین پهن کرده اند بساط تازه ای نیست, جرج دبلیو بوش نیز برای جلب رضایت و کسب آرای کلیساییون ادعا می کرد که به او الهام می شود و با خدا ارتباط دارد و بدون کسب اجازه از خداوند دست به کاری نمی زند, و برای اینکه مقام روحانی اش را نیز جا بیاندازد با همکاری کلیساییون عکس هایی از خود پخش کرد که در آن ها در هاله ای از انوار الهی نور افشانی می کرد.
بوش و کلیساییون با چنین نیرنگ ها و عوامفریبی هایی به کاخ سفید راه یافتند, ومتاسفانه سارا پیلین و جان مک کین نیز با درس گیری از بوش و اتخاد همان روش ها به احتمال زیاد راهی کاخ سفید خواهند شد.
این دست رخدادها در انتحابات امریکا, یعنی اثربخشی عوامفریبی و دروغگویی و شارلاتانیزم در جلب رضایت و کسب آرای بیش از نیمی از رای دهندگان امریکایی (بیش از ۵۰ میلیون امریکایی ), سوال بر انگیز و شگفت آور است.
سوال این است: براستی چه عواملی سبب می شوند در جامعه ای تا این حد پیشرفته در عرصه های سیاسی, اقتصادی, اجتماعی, فرهنگی و هنری بسهولت بتوان بیش از ۵۰ میلیون نفر را مغزشویی کرد؟ و پاسخ نیز به احتمال این خواهد بود: مذهب, سیاست ایجاد ترس, شوینیسم و رسانه های گروهی ی وابسته به کلیساها و شرکت های بزرگ نفتی و غیرنفتی, کارتل ها و تراست ها.
واقعیت این است که انتخابات ریاست جمهوری در امریکا در مقایسه با انتخابات ریاست جمهوری در کشورهایی شبیه ایران, انتخاباتی ست دموکراتیک. در امریکا فعالیت احزاب و سازمان های سیاسی آزاد است. هر شهروند امریکایی می تواند خود را کاندیدای ریاست جمهوری اعلام کند و هیچ مرجعی حق ندارد به دلایل سیاسی, مذهبی, قومی, نژادی, سنی, جنسی و.. مانع کاندیداتوری او شود, کاندیدای ریاست جمهوری می تواند آزادانه نظرات و برنامه هایش را تبلیغ کند و در باره اش بحث کند, هر شهروند امریکایی می تواند به هر کس که مایل است رای بدهد. و به نتایج انتخابات نیز احترام گذاشته می شود.
اما همین "انتخابات دموکراتیک" با انتخاباتی که یکی از اصول دموکراسی ست, فاصله دارد. در امریکا امکانات مساوی برای تبلیغ و طرح نظرات, و گفت وگو و بحث کاندیدا ها وجود ندارد, برای ایجاد چنین امکاناتی سه عامل, حیاتی و ضروری ست: ۱- پول ( برای خرید رسانه های پر نفوذ قابل خرید و به خدمت گرفتن مشاور و تبلیغات چی و...). ۲- پشتیبانی کلیساییون ٣- همیاری شرکت های بزرگ نفتی و غیرنفتی, کارتل ها و تراست ها.
بنابر این نداشتن پول کافی, آلت دست کلیساییون نشدن و تن ندادن به خواست های آنان, و نیز عدم تامین خواست های شرکت های بزرگ, کارتل ها و تراست ها به معنای نداشتن امکانات ضرور برای فعالیت و تبلیغ انتخاباتی است, به همین دلیل است که در امریکا فقط دو حزب بزرگ سرنوشت مردم امریکا را رقم می زنند و بقیه احزاب و سازمان های سیاسی و بسیاری از کاندیداهای منفرد در حاشیه قرار می گیرند و صدای شان در هیاهوهای تبلیغاتی این دو حزب به جایی نمی رسد.
بدیهی ست برای بدست آوردن سه عامل امکان ساز مورد اشاره در امریکا, می باید در عوامفریبی, نیرنگ و دروغگویی نیز استعداد و توانایی ویژه داشت, و اینگونه است که اکثر سیاستمداران امریکایی - بویژه جمهوری خواهان - در مبارزات انتخاباتی بر موج ناآگاهی و هیجان های هیستریک بخش بزرگی از رای دهندگان امریکایی سوار می شوند و خود را به مقصد می رسانند, امری که در امریکا تازگی ندارد, وحتی صدای سیاستمدارانی چون ابراهام لینکلن را هم در آورده بود, صدایی که امروز باراک اوباما تکرار آن شده است: "... اگر از دروغگویی دست بر ندارید, من آنچه را که در باره شما حقیقت دارد به مردم خواهم گفت..."
|