آلترناتیوی به نام سینمای کوتاه زیر زمینی


انوشیروان مسعودی


• در ایران متاسفانه سینما تنها ابزار دست عده ای دلال و کارچاق کن است،که به دنبال سود بیشتر هستند و این سود نه از فروش بالای فیلم ها که از وام های کلان بی برگشت دولتی منشا می گیرند. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲ مهر ۱٣٨۷ -  ۲٣ سپتامبر ۲۰۰٨


 
جهان امروز ، جهان سرمایه است ، جهان ارزش مبادله است ، نه حتی ارزش مصرف . جهانی است که اصل بر بازار و سوددهی است ، در این جهان همه چیز شکل کالا می گیرد ، آن هم کالایی که باید به صورت انبوه تولید و به همان شیوه مصرف شود ، تا صاحبان سرمایه ، که اینک بیش از تولید کنندگان تبدیل به تبلیغ کنندگان شده اند ضرر نکرده و سود فراوان ببرند . این مسئله ، مسئله سوددهی کالا دیگر صرفا پوشاک و خوراک و ... را در بر نمی گیرد بلکه با پدید آمدن امر تکثیر ، اینک انواع اقسام هنر ها نیز بسان کالا مورد مبادله قرار می گیرند . اقتصاد بی وزن ، تجارت انتزاعی . سینما به عنوان هنر دنیای مدرن ، که تنها صد سال از شکل گرفتنش می گذرد بیش از دیگر هنرها قابلیت تبدیل به صنعت شدن را دارد . چرا که دیگر هنرها نظیر نقاشی ، مجسمه سازی ، پیکر تراشی ، خوشنویسی ، و حتی موسیقی ریشه   در تاریخی دارند که از هر اثر تنها یک نسخه بود و آن یگانه بود ، تکثیر پذیر نبود ، حال اگرچه نقاشی و طراحی   تکثیر پذیر شده ، باری هنوز اصل اثر در موزه های نگه داری شده و از ارزش بالا تری برخوردارند که این نشان دهنده کالایی نشدن برخی از این قبیل آثار است . اما بحث سینما جداست ،. سینما به طور کلی هنری است محصور در بین صنعت ، یعنی هنر سینما نیازمند عناصری است که کوچکترین ارتباطی با هنر به مفهوم تاریخی کلمه ندارد . این مسئله از نزدیکترین شغل های سینما نظیر مدیریت تولید ، تدارکات ، تبلیغات آغاز شده و تا پخش فیلم حضور دارد . هالیوود به عنوان نماد سینمای سودده و کالایی شناخته میشود و در برابر سینمای مستقل قرار می گیرد . با این حال بخش خصوصی در کشورهای صنعتی آن قدر قدرت دارند که از فیلمسازان مستقل حمایت کرده   تا آثارشان را به منصه ظهور برسانند .   متاسفانه سینمای امروز ایران کاریکاتوری است از سینمای صنعتی – درآمدی هالیوود . در ایران متاسفانه سینما تنها ابزار دست عده ای دلال و کارچاق کن است ، که به دنبال سود بیشتر هستند و این سود نه از فروش بالای فیلم ها که از وام های کلان بی برگشت دولتی منشا می گیرند . سودهای انبوهی که دولت برای پیش برد اهداف ایدئولوژیک خود در اختیار حلقه محدودی از تهیه کننده گان خودی قرار می دهد . هر چند نتیجه و بازخورد این آثار چندان مشخص نیست و اصلا بروز پیدا نمی کند ( شاید به خاطر ساده لوحی و احمقانه بودن این قبیل فیلم هاست )و تنها سطح سلیقه عمومی را پایین می آورد ، با این حال این رانت دولتی سینمای ایران را به مرز فساد می کشاند . سینمای غیر دولتی یا خصوصی باید بار غیر ایدولوژیک و مستقل سینمای ایران را بر دوش بکشد ، اما از خصوصی سازی که   حرکت علیه آن از هزار و سی صد و بیست با تبلیغات حزب توده آغاز شده و در انقلاب پنجاه و هفت و سالهای بعدش ادامه یافته ، چه انتظاری می توان داشت ؟
بخش خصوصی نیز در سینمای ایران در فساد غوطه ور است و تلاش دارد با دور زدن موانع سانسور دولتی ، فیلم هایی را به بازار بفرستد که سود او را تامین کند . حال سخن گفتن از سینمای مستقلی که هم باید موانع اقتصادی خود را حل کند .و هم باید به یک مبارزه نا برابر با سانسور دولتی بپردازد بی هوده به نظر می رسد . این چنین است که بیضایی و تقوایی که نه حاضر به همکاری با نوکیسه گان خصوصی و نه حاضر به همکاری با ساده لوحان دولتی می شوند بیکار می ماندند ، دلیل این امر نگرشی است که تهیه کنندگان به سینما و هنر دارند ، نگرش تهیه کنندگان دولتی و خصوصی به سینما نه تنها هنری نیست که ضد هنری است . به نظر می رسد مسوولین دولتی دل در نابودی سینمای منتقد   دارند و خصوصی ها تلاش بی پایانی برای بازگرداندن سینمای ایران به سینمای فارسی و خالی از محتوای پیش از انقلاب را آغاز کردند و شگفت که سانسور دولتی به راحتی از عبور از خط قرمزهای سکسی – مبتذل فیلم های زرد و به اصطلاح بدنه می گذرد اما هنگامی که نوبت به فیلم های اجتماعی یا اصلا منتقد می رسد چنگال سانسور را تیز می کند . حال امید ما سینمایی است که در دوره ای در ایران در دهه چهل آلترناتیوی علیه سینمای مبتذل بود . سینمای کوتاه   مستقل.
با توجه به دیجیتالی شدن فیلمسازی ، آن هم به خصوص در زمینه فیلم کوتاه سازی ، بسیاری از بندها که دست و پای فیلمساز منتقد و مستقل را می بست گسسته شد . هزینه های اندک ، عدم نیاز به مجوز تصویربرداری ، تدوین کامپیوتری و در نهایت پخش ساده فیلم بر روی دی وی دی ، همگی امکانات گسترده ای را در اختیار فیلمسازان قرار می دهد . طبق آمار خود انجمن سینمای جوان ایران ، در ایران سالانه چیزی بین هزار تا دوهزار فیلم کوتاه داستانی و مستند ساخته می شود ، این میزان انبوه تولید فیلم نشان دهنده دو نکته است : قدرت عظیم نیروی انسانی در ساخت فیلم کوتاه و دیگر این که سازمان ها و نهاد های دولتی توان صدور مجوز به این همه اثر را ندارند . با این حال ما شاهد شکل گیری یک سینمای منتقد ، زیرزمینی و عصیانگر نیستیم ، از این میزان فیلم شاید چیزی حدود پنج درصدش واجد ارزش های هنری – انتقادی باشند و باقی فیلم ها سیاه مشق هایی ضعیف به شمار می آیند . مسئولان دولتی با زیرکی تفکر خاصی را میان فیلمسازان رواج داده اند ، ساخت فیلم های بی خطر ، فیلم هایی که با هیچ جای ایران اصطکاکی نداشته باشند ، در ضمن مسئله گریز از مرکز و فرار به مناطق بکر روستایی و دست نخورده و نگاه ستایش آمیز به طبیعت نیز برگرفته شده از نگاه عباس کیارستمی به سینما در میان فیلمسازان فیلم کوتاه غوغا می کند . چشم داشتن به جوایز فستیوال ها مهم ترین عامل و هدف و انگیزه هر فیلمساز شده است . هراس از نیروهای دولتی کاملا به چشم می خورد . خنثی بودن ، سیاست گریزی ، اجتماع زدایی از اثر نیز بسیار رواج دارد . این ها همه ناشی از سردرگمی یک نسل از یک سو و تلاش های بی وقفه مسوولان سینمایی کشور برای انحراف این نیروی بالقوه هست . سینمای کوتاهی که می تواند با نگرشی انتقادی – اجتماعی مسائل ایران را به چالش بکشد به سمت یک بودیسم و شهرگریزی می رود .
کافی است به خاطر بیاوریم فیلم های کوتاهی را که در اواخر دهه چهل و اوایل دهه پنجاه در ایران ساخته شدند . کارهایی مانند باد جن ساخته ناصر تقوایی ، اون شب که بارون اومد ساخته کامران شیردل ، جام حسنلو ساخته محمدرضا اصلانی و بسیار کارهای دیگر ، کارهایی که با نگرش انتقادی فضای موجود را نقد کرده و به صلابه می کشیدند ، کارهایی کم هزینه که البته نشان دهنده درک و سواد اجتماعی بالای سازندگانشان بودند . از سوی دیگر از لحاظ معیارهای زیبایی شناسی سینما نیز در جایگاهی والا قرار می گیرند . از سوی دیگر در سطح جهانی می شود به برخی کارهای ژان لوک گدار ، برنارد برتولوچی و پیرپائولو پازولینی نگاه کرد که در اواخر دهه شصت و در سالهای ملتهب جنبش می شصت و هشت با کمترین هزینه ساخته شده و با همان سرعت هم پخش می شدند . سینمای ایران از چنین پتانسیل بالقوه ای از نظر نیروی انسانی برخوردار است ، اما از لحاظ فکری متاسفانه فاصله دارد .
در مجموع سینمای کوتاه ایران در یک دورنمای کلی تمامی امکانات و شرایط خاص اجتماعی و سیاسی را برای تبدیل شدن به یک جریان قوی اجتماعی در خود دارد ، اما تا هنگامی که از لحاظ اندیشه ای به این مرتبه نرسد ، گامی برداشته نخواهد شد .