فقط این راه ایران را در برابر بحران ها حفظ می کند:



اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲۴ فروردين ۱٣٨۲ -  ۱٣ آوريل ۲۰۰٣


١. آقای خامنه ای رهبر حکومت اسلامی روز جمعه در مراسم نماز شرکت کرد تا نظرات حکومت اسلامی ایران پیرامون تحولات منطقه. سقوط صدام حسین و حضور نیروهای آمریکایی و موتلفینش در عراق را اعلام کند. در میان حرف های رهبر حکومت نکته تازه ای که نشانه ای از درک شرایط خطیر کشور ما باشد وجود نداشت. اما وی ادعایی کرد به این مضمون که عراق باید توسط مردم عراق اداره شود.
گفته اند چراغی که به خانه روا است، به مسجد حرام است. آقای خامنه ای که از حق مردم عراق در اداره کشور خود جانبداری می کند، همین حق را در مورد مردم ایران به بدترین شکلی سلب کرده است و نه تنها در عمل حق مردم در اداره کشور خود را به رسمیت نمی شناسد، بلکه در سخن نیز اراده خود را بالاتر از مردم قرار می دهد و در فتواهای خویش رسما اعلام می کند: «تصمیمات و اختیارات ولی فقیه در مواردی که مربوط به مصالح عمومی اسلام و مسلمین است، در صورت تعارض با اراده و اختیار مردم، بر اختیارات و تصمیمات آحاد ملت، مقدم و حاکم است و این توضیح مختصری درباره ولایت مطلقه است».
سخن گفتن از حق حاکمیت مردم عراق توسط ولی فقیهی که اراده خود را بالاتر از اراده مردم ایران می داند، عوامفریبی است. آقای خامنه ای از این عوامفریبی ها در کارنامه خود بسیار دارد، اما آن چه که بعد از تحولات اخیر، این گونه عوامفریبی ها را نابخشودنی تر و غیرقابل تحمل تر می سازد، این است که اصرار رهبر حکومت اسلامی بر روش های مستبدانه و ادامه حکومت مطلقه ولایت فقیه، دیگر نه تنها ناقض ابتدایی ترین حقوق دموکراتیک و شهروندی مردم ایران می باشد، بلکه حاکمیت ملی ایران را هم به خطر انداخته است.
تهدیدها و لاف های آقای خامنه ای در برابر آمریکا و انگلیس، دل بستن به «اتحاد مسلمین» و خیال به «مقاومت مردم» خوش کردن، راه مقابله با خطراتی که امروز متوجه کشور ما شده نمی باشد. صدام حسین در این لاف زدن ها چیزی از رهبر حکومت اسلامی کم نداشت اما بعد از سه هفته حنگ از حکومت او نشانی بر جای نماند و مردم عراق حتی به بهای دفاع از استقلال کشور خود نیز به یاری او نشتافتند. این سرنوشت می تواند برای آقای خامنه ای و متاسفانه کشور ما نیز تکرار شود.
 
٢. هاشمی رفسنجانی، در گفتگویی که روز گذشته از او منتشر شد، به جانبداری از مذاکره با آمریکا پرداخت. وی به این منظور دو راه را پیشنهاد کرد که هر دو باید در انتها با موافقت رهبر حکومت باشد، نخست رفراندم و دوم سپردن موضوع به مجمع تشخیص مصلحت نظام. از این دو راه یکی تبلیغی است و دیگری واقعی و عملی. آقای رفسنجانی خود نیز می داند رفراندمی در مورد مذاکره با آمریکا صورت نخواهد گرفت. اما وی تلاش دارد این موضوع را به نهاد تحت ریاست خود بکشاند، تا هم دست اصلاح طلبان را از آن کوتاه سازد و هم زمینه را برای بند و بست های پنهانی فراهم آورد. جامعه ایران و افکار عمومی، نمی پذیرد که این حساس ترین موضوع کشور، که اکنون با حیات و ممات آن گره خورده است، در اختیار کسی قرار گیرد که ملت ایران آشکارا نسبت به او ابراز بی اعتمادی کرده و وی را نماینده خویش نمی شناسد. هیچ گونه مذاکره پنهانی که از سوی رفسنجانی و گروه او با آمریکا صورت گیرد متضمن منافع ملی ایران نمی تواند باشد، زیرا خطر قربانی کردن آزادی و سرکوب جنبش مردم را با خود دارد.
 
٣. برای خنثی کردن تهدیدات خارجی که امروز متوجه ایران است، دو راه بیشتر نیست. یا «سازش» حکومت اسلامی با آمریکا و به تعبیر صحیح تر هزیمت سیاسی – دیپلماتیک حکومت مذهبی در برابر «شیطان بزرگ» و عقب نشینی تا آن جا که آمریکا بخواهد به بهای حفظ حکومت، که اگر هم مقدور و میسر باشد، ملت ایران آن را نخواهد پذیرفت، زیرا مردم ما آزادی و استقلال را با هم می خواهد و در هیچ شرایطی به بقای استبداد تن نخواهند داد و  یا برطرف کردن زمینه های داخلی خطرات خارجی است که کشور ما را تهدید می کند.
جامعه سیاسی، روشنفکری و آحاد مردم ایران به دنبال تحولات پرشتابی که اتفاق افتاده است، با سرعت در این راه حل دوم متفق می شوند. در شرایطی که بین دولت و ملت شکافی عظیم افتاده و مردم از حکومت مطلقه به نهایت ناراضی هستند، نه قدرت و نه انگیزه دفاع در برابر خطرات احتمالی در میان مردم وجود ندارد. حذف استبداد در کشور کم هزینه ترین و معقول ترین راهی است که اکنون در برابر ایرانیان قرار دارد و هم بهانه ها را از قدرت های مداخله گر سلب می کند و می تواند مناسبات ایران با آمریکا را به صورتی مفید به فایده برای هر دو سو تجدید کند و هم حقوق دموکراتیک و شهروندی مردم ایران به آنان باز گردانده می شود .
دور از انتظار است سران حکومت ایران داوطلبانه به چنین راه حلی تن دهند و با کناره گیری از قدرت و  باز کردن راه انجام یک رفراندم و انتخابات آزاد، کشور ما را از وضعیت مخاطره آمیز فعلی نجات دهند. دلبستگی سران حکومت اسلامی به قدرت و مخالفت آنان با مطالبات و خواست های ملت، اما از این واقعیت هیچ کم نمی کند که ولایت فقیه امروز در ضعیف ترین موقعیت خود قرار دارد. آقای خامنه ای و اطرافیانش، در میان مردم ایران کاملا منزوی هستند، امید به اصلاح حکومت از بین رفته است و جمهوری اسلامی برای سرکوب اعتراضات ناتوان و فاقد شهامت و اراده است. تشدید مبارزه علیه ارتجاع و ولایت فقیه و تبدیل آن به یک جنبش سراسری برای پایان دادن به استبداد مذهبی در ایران، بیرون آوردن رابطه بحرانی و خطرساز با آمریکا و سپردن تجدید این رابطه به حکومت معتمد و منتخب مردم، راهی مطمئن تر از آن است که آقای خامنه ای از یک سو و آقای رفسنجانی از سوی دیگر پیشنهاد می کنند.