روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۹ مهر ۱٣٨۷ -
٣۰ سپتامبر ۲۰۰٨
کاربرد قطعنامه چهارم در انتخابات ریاست جمهوری
تهران باید برای انتخاب متحدان خود بیش از پیش محتاط و عمیق باشد
۱٨٣۵ برای ایران نه حاوی پیام اجماع است و نه نشانه تشدید فشارها
اصولگرایان برای اجماع باید دنبال سازوکار جدید باشند
تهدید مدیران متخلف از سوی دیوان محاسبات
روزنامه ایران با عنوان: تکرار آدرس غلط نوشته است:
در حالی که طی هفته های اخیر افکار عمومی جهانی شاهد ناکارایی شورای امنیت سازمان ملل متحد در قبال بحران گرجستان بود و همگان شاهد بودند که این شورا به رغم کشته و زخمی شدن هزاران نفر و تشدید درگیری بین روسیه و گرجستان و شاخ و شانه کشیدن ناتو با روسیه که مصداق بارز تهدید علیه صلح و امنیت بین المللی محسوب می شد از تصمیم گیری ناتوان بوده حتی نتوانست بیانیه ای را صادر کند اما در روزهای اخیر در کمال ناباوری افکار عمومی جهانی شورای امنیت به اتفاق آرا قطعنامه ۱٨٣۵ را درباره برنامه هسته ای ایران تصویب کرد. موضوعی که نه تنها تهدیدی علیه صلح و امنیت جهانی محسوب نمی شود که پس از همکاری مثبت ایران با آژانس بین المللی انرژی اتمی در چارچوب مدالیته این انتظار بود که بحث هسته ای ایران با خارج شدن از نگاه امنیتی شورای امنیت حالتی عادی پیدا کند. صرف نظر از آشکار بودن برخورد دوگانه شورای امنیت با این دو مقوله که جای هیچ شک و تردیدی را نسبت به ناتوانی و برخورد سلیقه ای شورای امنیت در عمل به وظایفش را براساس منشور ملل متحد به نمایش می گذارد.
تصویب قطعنامه ۱٨٣۵ که بیشتر شبیه بیانیه است تا قطعنامه آن هم پس از گذشت ماه ها از سپری شدن ضرب الاجل ۹۰ روزه تعیین شده براساس قطعنامه ۱٨۰٣ نشان می دهد که در پس اتفاق آرای اعضای دائم و غیردائم شورای امنیت اختلاف نظر شدیدی بین اعضای آن در قبال بحث هسته ای ایران وجود دارد. تصویب قطعنامه ای خنثی بدون هیچ تحریم جدید و صرفاً تأکید بر ضرورت اجرای مفاد قطعنامه های، ۱۶۹۶، ۱۷٣۷، ۱۷۴۷، ۱٨۰٣ نشان می دهد هدف از تصویب این قطعنامه صرفاً انتقال این پیام به ایران بوده است که شورای امنیت همچنان به بحث هسته ای ایران توجه داشته و به عبارتی پیگیر این ماجراست. شاید همین نکته فصل مشترک اعضای دائم شورای امنیت در قبال فعالیت هسته ای ایران است چراکه بر همگان آشکار است رضایت دادن امریکا به تنظیم قطعنامه ای با این ادبیات صرفاً به خاطر این بوده است که اگر بحث تحریم جدید یا گنجاندن ادبیات خشن تر در آن مطرح بود احتمالاً با مقاومت برخی اعضا روبرو می شد. از طرف دیگر پس از چند بار لغو شدن نشست های ۱+۵ و مطرح شدن جدی بودن شکاف بین اعضای آن حتی دور شدن مواضع آلمان از امریکا، فرانسه و انگلیس و تبدیل ۱+۵ به ٣+٣ تصویب این قطعنامه می تواند شاخصی از اتحاد دوباره آنها درباره بحث هسته ای ایران باشد، البته اتحاد بر مفاد قطعنامه های پیشین. نکته بعدی بهره برداری سیاسی جمهوریخواهان امریکا از تصویب این قطعنامه در آستانه انتخابات ریاست جمهوری است. جمهوریخواهان که با بهره گیری از برگ امنیتی و امنیتی جلوه دادن نظام بین الملل دو دوره قدرت را در دست گرفتند اکنون با سپری شدن تاریخ مصرف بازی با برگ امنیتی و این بار با بزرگنمایی بحث هسته ای ایران و القای این که توانسته اند شورای امنیت را متقاعد سازند که خطر ایران جدی است در صددند به افکار عمومی امریکا توجه دهند با انتخاب نامزد جمهوریخواهان نگران دغدغه های امنیتی نباشند چون جمهوریخواهان نشان داده اند که تحت هر شرایطی پیگیر چالش های امنیتی نظیر بحث هسته ای ایران هستند و چهارمین نکته در سطح سیاسی، تصویب قطعنامه ۱٨٣۵ بیانگر وحدت روسیه و امریکا پس از جنگ سرد تازه بر سر گرجستان است و تصویب این قطعنامه یعنی نزدیک شدن مواضع طرفین پس از کدورت هایی که بین آنها به وجود آمده بود.
بر خلاف بی اثر بودن مفاد قطعنامه۱٨٣۵ در سطح سیاسی به نظر می رسد تصویب این قطعنامه حتی در شکل بی خاصیتش دارای بار حقوقی است، چرا که بدین ترتیب قطعنامه های شورای امنیت علیه ایران حالت زنجیره ای پیدا کرده است. بدین ترتیب در بعد حقوقی تصویب قطعنامه ۱٨٣۵ سبب پیچیده تر شدن بحث هسته ای ایران خواهد شد و بدون شک چنین رویکردی بر تلاش های ایران و گروه نم برای پیشبرد مذاکرات لطمه خواهد زد که البته مسئولیت چنین مسئله ای متوجه شورای امنیت است که به جای تشویق مذاکره سعی در امنیتی نگاه داشتن پرونده هسته ای ایران دارد. در این میان روسیه نیز نمی تواند خود را تبرئه کند و بگوید موافقت با قطعنامه ۱٨٣۵ به علت آن بوده که تحریمی در آن وضع نشده است، چرا که در هر صورت روسیه و چین با رأی مثبت خود موجب تصویب قطعنامه ای جدید را علیه ایران فراهم ساختند…
احتیاط در انتخاب متحدان
روزنامه کارگزاران در بررسی قطعنامه اخیر شورای امنیت پیرامون فعالیتهای هسته ای ایران، با عنوان: مختصات ۱٨٣۵ نوشته است:
قطعنامه ۱٨٣۵ شورای امنیت سازمان ملل حاوی مختصاتی است که آن را متفاوت از سلسله قطعنامه های این شورا درباره ایران می کند. مختصات یاد شده حائز سه سطح مطالعاتی است: نخست؛ جنبه نمادین آن. دوم؛ خصلت تاکتیکی قطعنامه به عنوان اقدامی با مضمون دیپلماتیک دو گام پس، یک گام پیش و سوم؛ نمایش ظرفیت دیپلماسی تهران در انتخاب یا تلاش برای کشف متحدان استراتژیک در صحنه بین الملل. توافق سریع و کامل اعضای شورای امنیت سازمان ملل در تصویب قطعنامه پیشنهادی گروه ۱+۵ آن هم در ۲۴ ساعت پس از ارائه به شورا، بیش از هر چیز نمایشی از همسویی گروهی است که به زعم تهران و بسیاری از ناظران خوش باور دارای استعداد اختلاف های خرد و کلان با یکدیگر بودند و همین امر مانع تصویب هر قطعنامه ای (حداقل تا پیش از انتخابات نوامبر آمریکا یا سامان بخشی بحران قفقاز و مدیریت مذاکرات از هم گسسته فلسطینی اسرائیلی و…) می شد. جلوداری مسکو در اعلام توافق گروه ۱+۵ پیرامون پیش نویس قطعنامه ۱٨٣۵ و ارائه سریع آن به شورای امنیت و سرانجام تصویب آن بدون هرگونه مخالفت اصولی با محتوای ساختار قطعنامه نشان داد که اکنون تهران با فهمی مشترک از فرایند هسته ای ایران در جامعه بین الملل روبه رو است و برای این وضع لازم است چاره ای سریع و همه سونگر بیندیشد. در این حال تهران شاهد یک توافق دیگر نیز بوده است؛ همپایی مسکو در تقویت فهم مشترکی که به طور اصولی مواضع تهران را در قبال برنامه هسته ای خود هدف قرار داده است. البته پیش بینی چنین موضعی از سوی مسکو دور از ذهن نبود، به ویژه هنگامی که ولادیمیر پوتین نخست وزیر روسیه در اوج معرکه قفقاز و در حالی که تهران مواضعی همسو با مسکو در قبال این بحران اتخاذ کرد، برای کاستن از حلقه فشارهای غرب، مخالفت با مواضع هسته ای تهران را موضعی پایدار از سوی مسکو خواند. بدتر اینکه پوتین چنین وضعی را مخالف منافع امنیتی روسیه دانست. حتی سخنان رئیس جمهور احمدی نژاد در مقر سازمان ملل پیرامون بحران قفقاز، نیز ـ که جزء معدود اشارت های چنین از سوی مقام های دیگر کشورها با این مضمون بود ـ نتوانست مسکو را در همسویی کامل با مخالفان تهران در گروه ۱+۵ دچار تعلل کند. اگرچه قطعنامه ۱٨٣۵ در نوع خود و در مقایسه با دیگر قطعنامه ها، حائز کف خواست های شورای امنیت از تهران است ولی تصویب آن از سوی همه اعضای دائم و غیردائم شورا نمایشی نمادین است که در بطن خود دو مفهوم را برجسته می کند: نتیجه بخشی دیپلماسی کنترل بحران روابط میان بلوک های قدرت در گروه ۱+۵ و در این حال پذیرش سیاست دو گام پس، یک گام پیش از سوی همه طرف های این گروه برای استمراربخشی به فرآیند مخالفت ها با برنامه هسته ای ایران. از این رو قطعنامه جدید دربردارنده جنبه هایی است که برخی از آنها را می توان در موارد زیر شمارش کرد:
۱ـ صدور قطعنامه ای احتیاطی با ارائه کف مطالبات به عنوان حداقل پیشرفت در تعقیب سیاست اعمال فشار علیه تهران.
۲ـ قطعنامه اقدامی است محدود برای عبور از دوران گذاری که انتخابات ریاست جمهوری آمریکا؛ بحران قفقاز؛ مدیریت اختلاف ها میان گروه ۱+۵؛ همسو کردن کامل شورای امنیت سازمان ملل با گروه یادشده و سرانجام پنهان کردن تعارض ها میان هواداران تقویت دیپلماسی به جای هر گزینه دیگر با گرایش های افراطی از مشخصه های این دوران است.
٣ـ روسیه با سیاست کج دار و مریز خود توانست مدلی جدید از دیپلماسی منفعت جویانه ای را ارائه دهد که قادر باشد در بزنگاه های لازم از آن به نفع خود بهره گیری کند. اما سطح سوم مطالعه درباره قطعنامه ۱٨٣۵ به دیپلماسی تهران می تواند مربوط باشد همسویی کامل اعضای شورای امنیت سازمان ملل در تصویب قطعنامه پیشنهادی ۱+۵ نشان داد که تهران همچنان باید برای انتخاب متحدان و یا حداقل دوستان استراتژیک خود در جامعه بین الملل بیش از پیش محتاط و عمیق باشد. اگرچه قطعنامه ۱٨٣۵ ماهیتی حداقلی دارد اما این وضع آیا ناشی از محصول دیپلماسی تهران است یا حزم و احتیاطهایی که برخی اعضای گروه ۱+۵ به آن تحمیل کرده اند تا در موقع لزوم از آن بهره مند شوند؟
در فرصتی که تحولات تازه در جامعه بین الملل ایجاد کرد آیا تهران توانست از وجود شکاف ها و گسل ها به نفع خود بهره مند شده تا حداقل مانع نمایش نمادین همسویی میان گروه ۱+۵ شود؟ گلایه علی لاریجانی دبیر سابق شورای امنیت ملی از حتی کنارگذاری الگوی مدالیته و اتخاذ سیاست های شعاری به جای اقدام های موثر دیپلماتیک مصداقی است بر مدعایی که معتقد است تهران می توانست مجال از دست رفته را به فرصتی موقعیت ساز تبدیل کند. خوب است تهران به رغم همه مختصاتی که قطعنامه ۱٨٣۵ را از یک فشار تمام عیار علیه تهران به قطعنامه ای نمادین با کف مطالبات تبدیل کرده است، بار دیگر به تجدیدنظر در دیپلماسی خود پرداخته و اجازه ندهد فرصت طلبانی چون روسیه منافع ایران را وجه المعامله خود با غرب کنند. لازم است دیپلماسی ایرانی برآیندی از همه دیدگاه هایی شود که تنها به منافع و امنیت ملی ایران ـ به رغم اختلاف های جناحی ـ می اندیشند. قطعنامه ۱٨٣۵ دارای مختصاتی است که باید بیش از این درباره اش تامل کرد و تجربه آموخت.
علامتی که قطعنامه می دهد
۱٨٣۵، تئاتر یا دیپلماسی؟! عنوان سرمقاله روزنامه کیهان است که در پی آمده است:
تبدیل شدن دیپلماسی به نمایش ، اقدام به تظاهر و فشار به حفظ آبرو مهم ترین مشخصه دوران جدیدی است که با صدور قطعنامه ۱٨٣۵ وارد آن شده ایم. صبح دیروز شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه ای علیه ایران تصویب کرد که به اعتراف تدوین کنندگان و به شهادت متن آن، فاقد هرگونه تحریم جدید و صرفا تاکیدی بر قطعنامه های قبلی است. بعد از صدور قطعنامه، امریکایی ها که ذوق زده به نظر می رسیدند بلافاصله سعی کردند مقصود ۱+۵ از این اقدام را هر چه شفاف تر کنند تا هیچ سوءتفاهمی باقی نماند. خانم رایس در اولین دقایق پس از صدور قطعنامه به رویترز گفت که از نظر او به ویژه مهم است که ایرانی ها تشخیص دهند که فرآیند کاری گروه پنج به علاوه یک همچنان به قوت خود باقی است . بعد از او هم، دیگر وزرای خارجه گروه ۱+۵ جملاتی قریب به همین مضمون برای توضیح دلایل صدور ۱٨٣۵ بیان کردند. دیوید میلیبند وزیر خارجه انگلیس که همواره میدان دار شر علیه ایران بوده به خبرگزاری فرانسه گفت این قطعنامه نشان می دهد اراده و تصمیم شش قدرت جهانی درباره برنامه هسته ای ایران تضعیف نشده است . فرانک والتر اشتاین مایر منظور خود را در قالب عبارت خوشمزه تر و البته واضح تری بیان کرد. خبرنگاران حاضر در نیویورک از قول او نوشتند تحریم جدیدی علیه ایران در این قطعنامه مطرح نشده است اما صدور آن حرکتی بود برای این که ایران از اختلاف درونی ۱+۵ خوشحال نباشد . این تعابیر روش بسیار ساده ای برای فهم درست وضعیتی که در آن قرار داریم در اختیار می گذارد و می توان بر مبنای آنها به نتیجه گیری های مهمی درباره اتفاقی که درون گروه ۱+۵ در حال وقوع است دست یافت.
اجازه بدهید بحث را با یک سوال آغاز کنیم: ایران باید از این قطعنامه چه پیامی دریافت کند؟ امریکایی ها و ظاهرا همه اعضای گروه ۶ مایلند پیامی که ایران دریافت می کند این باشد که حساب باز کردن روی اختلافات درونی گروه ۶ صرفا یک اشتباه محاسبه از جانب ایران است و همه آنها درباره جلوگیری از ظهور یک ایران هسته ای اجماع دارند. منازعات اخیر بر سر گرجستان و دیگر مسائل نیز هر چه که هست در دیدگاه گروه ۶ نسبت به ایران تغییری بوجود نیاورده و آنها همچنان به آنچه قبلا در قطعنامه های شورای امنیت علیه ایران نوشته اند پای بند هستند. اما حقیقت این است که ۱٨٣۵ به هیچ وجه قادر به رساندن چنین پیامی به ایران نیست، بلکه کاملا برعکس ـ همانطور که عموم محافل تحلیلی و سیاستگذاری در تهران معتقدند ـ نگاهی به فرایند صدور این قطعنامه و تامل در آنچه مقام های غربی برای تبیین اقدام خود در صدور این قطعنامه گفته اند همگی نشان می دهد ایران کاملا درست محاسبه کرده است و ۱٨٣۵ چیزی جز یک روکش نازک بر اختلافات شدید درون گروه ۶ نیست که جالب است خود غربی ها هم در سخنان خود تلویحا تایید کرده اند هدف آنها جلوگیری از خوشحال کردن بیشتر ایران و سرپوش نهادن بر اختلافات درباره چگونگی برخورد با ایران بوده است نه کتمان این اختلافات که وجود آنها اظهر من الشمس است.
کمی اگر به عقب بازگردیم موضوع روشن تر خواهد شد. بعد از مناقشه اخیر گرجستان که در خلال آن روسیه و غرب برای اولین بار پس از جنگ سرد تمام قد روبروی هم ایستادند، فرایند همکاری گروه ۶ علیه ایران دچار شوک شدیدی شد و برخی از منابع روس و اروپایی همان روزهای اول نوشتند قربانی اصلی این منازعه قبل از آنکه گرجستان باشد، گروه ۱+۵ و فرایند همکاری دستجمعی برای مهار برنامه هسته ای ایران است. در چند روز پس از این درگیری، این تحلیل در تقریبا تمامی رسانه های جهانی فراگیر شده بود که دیپلماسی بزرگ پایان یافته و روسیه از این به بعد درباره هیچ موضوعی از جمله ایران همکاری های سخاوتمندانه قبلی را با غرب انجام نخواهد داد. در داخل ایران اگرچه به طور طبیعی تلاش غرب برای فتنه انگیزی در منطقه قفقاز مورد نکوهش قرار گرفت، اما بویژه درون حکومت و در سطوح تصمیم سازی استراتژیک به هیچ وجه این توهم وجود نداشت که منازعه گرجستان روسیه را از اردوگاه غرب جدا کرده و به اردوگاه ایران ملحق ساخته است. اتفاقا قریب به اتفاق افراد دخیل در موضوع عقیده داشتند روسیه همواره بر سر ایران معامله کرده و از این به بعد هم خواهد کرد منتها اتفاقی که بعد از جنگ گرجستان رخ داده این است که قیمت پیشنهادی آنها برای این معامله افزایش می یابد و این دقیقا همان اتفاقی است که رخ داد، ضمن اینکه نه لزوما به خاطر مقاومت روسیه بلکه عمدتا به دلیل مقاومت موفق و موثر ایران، فرایند تشدید فشار بر ایران از راه سخت تر کردن تحریم ها مدت ها پیش به بن بست رسیده بود و منازعه گرجستان تنها به عنوان یک عامل کمکی در این میان عمل کرد نه بیشتر.
شیوع بیش از حد این گمان که ۱+۵ کارایی خود را ازدست داده و این گروه را دیگر باید در رده اموات دیپلماتیک طبقه بندی کرد، اعضای گروه ۶ را واداشت به رغم همه اختلافات بسیار حادی که با یکدیگر دارند و به قول آقای اشتاین مایر فقط برای اینکه زیاده از حد خوش به حال ایران نشود همه سعی خود را برای ارسال مقادیر بسیار کوچکی از علائم حیاتی به خرج بدهند (مثل مردی که به کما رفته و در این حال تکان خوردن پلک چشم یا یکی از انگشت های او فقط به این معنا خواهد بود که او نمرده است و نتیجه ای بیش از این از آن نمی توان گرفت) و ۱٨٣۵ همان علامت حیاتی یا بهتر بگویم تکان خوردن انگشت مرد به کما رفته است. این قطعنامه به طور کامل فاقد محتواست و حتی لحن آن هم نسبت به قطعنامه های سابق تفاوت نکرده است. گرفتن یک کپی از قطعنامه های سابق و به هم سنجاق کردن آنها، همه اتفاقی است که رخ داده است. در واقع آنچه در گروه ۱+۵ روی آن توافق شده ـ پس از اصرار و التماس امریکا ـ در همین حد است که ایران نباید بفهمد اختلاف داریم والا خبری از توافق بر روی اقدام های سفت و سخت نیست و اساسا نباید باشد. تازه می توان حدس زد که روس ها همین مقدار را هم به قیمتی گزاف به غرب فروخته باشند.
بسیار خوب، حالا می توان دوباره به آن سوال سابق بازگشت؛ آیا ۱٨٣۵ می تواند پیام مدنظر غرب را به ایران برساند؟ اگر مقصود غربی ها رساندن پیام اجماع به ایران بوده تنها چیزی که نمی توان از این قطعنامه فهمید اجماع در گروه ۶ است. واقعا غربی ها تصور می کنند اگر تحریم های بسیار ابتدایی را که چند ماه قبل روی آن توافق کرده بودند ـ والبته جامعه جهانی در مقام اجرا به هیچ وجه آن را جدی نگرفته است ـ دوباره روی کاغذ بنویسند و در بوق و کرنا کنند که مجددا روی همان ها توافق کردیم ایران باید به وحشت وهراس بیفتد و به این نتیجه برسد که روابط درونی ۱+۵ در اوج استحکام است؟! چرا در حالی که امریکایی ها همه تلاش خود را کردند ۱٨٣۵ نسبت به قطعنامه های قبلی حتی به اندازه یک میلی متر پیشرفت ندارد؟ آیا علت اینکه اعضای گروه ۶ به تئاتر بازی کردن و نمایش دادن در مقابل ایران ـ و اعلام صریح اینکه این چیزی جز یک نمایش و مانور با هدف ارسال پیام برای ایران نیست ـ روی آورده اند چیزی جز این است توان انجام اقدام واقعی و موثر ندارند که اگر داشتند نیازی به بازی کردن نقش دستگاه فتوکپی نبود. اتفاقا ایران از محتوای ۱٨٣۵ پیام اوج گرفتن اختلاف و استیصال در ۱+۵ را دریافت خواهد کرد. صدور قطعنامه ای که هیچ نمی گوید یعنی امکان صدور یک قطعنامه دندان دار وجود نداشته و این خود مستقیما به این معناست که گروه ۶ برای جلوتر رفتن مشکلات عبورناپذیری سر راه دارد و چون در خود توان غلبه بر آنها را نمی بیند به خیمه شب بازی و کبوتر از داخل کلاه درآوردن متوسل شده است. ۱٨٣۵ برای ایران نه حاوی پیام اجماع است و نه نشانه تشدید فشارها، فقط علامتی است از اینکه مسیری که می رود صحیح است و دشمنان پیشرفت ایران از سر درماندگی به فراهم آوردن اسباب تفریح برای دیگران روی آورده اند. غرب به یک کاغذ که نامش قطعنامه باشد نیاز داشت تا به ایران نشان دهد که نمرده و هنوز نفس می کشد، روس ها هم به این کاغذ نیاز داشتند تا اتهام بی مسئولیتی و نقض توافقات را از خود دور کنند. اما ایران با علم به اینکه از حالا تا شب انتخابات باید اتفاقات فراوانی ازاین دست را انتظار بکشد، به این نمایش ها فقط خندید. از این به بعد البته هیچ چیز مثل سابق نخواهد بود، و بدیهی است که ایران اسلامی باید در تعامل قبلی خود با حریف تغییراتی جدی بدهد.
دنبال سازوکار جدید باید بود
حبیب الله عسکراولادی دبیرکل جبهه پیروان خط امام و رهبری در تفسیری با عنوان: قرائتهای مختلف از انتخابات آینده در روزنامه همشهری دیروز نوشته است:
در فاصله کمتر از ۹ ماه مانده به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری، تحرکات احزاب و تشکل های سیاسی به شکل ملموس و غیرملموس شروع شده است در این میان از گوشه و کنار صحبت های مختلفی درباره نامزدهای جریان اصولگرایی نیز شنیده می شود. درباره انتخابات آینده طبیعی است تلاش اصولگرایان در جهت اجماع بر نامزد واحد است و صحبت از نامزدهای متعدد اصولگرایان در این انتخابات چندان شایسته نیست.
در واقع عقلانیت سیاسی، آنها را به سمت و سوی وحدت هدایت خواهد کرد. طبیعی است که اصولگرایان برای دست یافتن به این اجماع راهکاری را نیز تعریف خواهند کرد.
راهبرد ۶+۵یک راهبرد حقوقی برای رسیدن به اجماع ممکن در انتخابات مجلس هشتم بود که خوشبختانه این سازوکار حقوقی خوب جواب داد، اما در انتخابات آینده باید به دنبال سازوکار جدیدی بود و به خواست خدا این سازوکار شکل خواهد گرفت.
به موازات تحرکات جریان اصولگرایی، تحرکاتی در جناح رقیب نیز در حال رخ دادن است. ما شاهد نوعی نشاط سیاسی در جناح دوم خرداد درخصوص انتخابات آینده هستیم.
در این جناح قرائت های گوناگونی از اصلاحات وجود دارد و باید دید مجموعه دوستان در این جناح کدامیک از قرائت ها را برای ریاست جمهوری و به منظور رسیدن به وحدت انتخاب خواهند کرد.
به نظر می رسد هر یک از قرائت ها گزینه خود را خواهند داشت، چرا که قرائت هایی که در مبانی متفاوت فکر می کنند بعید است از حق خود صرف نظر کنند.
هر چند باید گفت تعدد نامزدها در جبهه دوم خرداد و کلا در مجموعه رقابت ها به نشاط سیاسی و گسترش اصل مشارکت می تواند کمک کند.
درون حزب موتلفه اسلامی نیز بازار گمانه زنی درباره انتخابات آینده داغ است، اما چنان که در محافل سیاسی مطرح می شود، تاکنون این موضوع به طور جدی در دستور کار شورای مرکزی قرار نگرفته است.
در این میان حتی شایع شده است که حزب موتلفه اسلامی ایده یک نامزد روحانی را برای انتخابات آینده مطرح کرده است.
این ایده از طرف حزب موتلفه مطرح نشده و یک ترفند تبلیغاتی یا بهتر بگوییم یک جنگ روانی علیه اصولگرایان است که با هدف ارائه پیامی خاص از سوی رسانه های دوم خرداد مطرح شده است.
آنها از پاسخ طبیعی و منطقی دبیر کل حزب موتلفه اسلامی به یک سوال با نوعی تحریف، این ایده را مطرح کردند. سوال این بود: اگر چند نامزد که شرایط و صلاحیت های مساوی داشته باشند و یک نفر روحانی در میان آنها باشد شما چه کسی را انتخاب خواهید کرد؟
پاسخ این سوال از پیش معلوم است اما برخی رسانه ها به گونه ای آن را منعکس کردند که گویی نامزد ریاست جمهوری حزب موتلفه در انتخابات آینده حتما روحانی خواهد بود.
به طور قطع حزب موتلفه اسلامی در تعامل با مجموع اصولگرایان و هم اندیشی ها نامزد خود را معرفی خواهد کرد و آنچه اکنون بیشتر در دستور کار حزب است، بحث کارآمدی دولت و نظام و پاسخگویی به مطالبات مردم است که در تفاهم صمیمی و هم اندیشی لازم اصولگرایان محقق خواهد شد.
تهدیدمردان متخلف
روزنامه اعتمادملی در سرمقاله دیروزش: خارج از ضابطه نوشته است:
آش رفتار دولت آنقدر شور شده که صدای آشپز هم بلند شده است. رفتارهای خلاف قاعده و ضوابط دولت نهم که به یک اپیدمی عمومی در ساختار مدیریت اداری و سیاسی کشور بدل شده صدای رئیس جدیدالورود دیوان محاسبات را نیز درآورده است. گویا رئیس و دیگر همکاران دولت نهم در خود انرژی و قدرت زایدالوصفی سراغ دارند که نظام بوروکراتیک و ساختار اداری کشور را یک مزاحم بزرگ برای خود می پندارند. این مدیران گویا نمی توانند با صدای سوت مسابقه را آغاز و در یک فرآیند جمعی و براساس قواعد حاکم بر بازی رفتار کنند؛ یا زودتر حرکت می کنند یا دیرتر می رسند اما تکیه فراوان بر رفتارهای فراقانونی، دور زدن نهادهای ناظر، دخل و تصرف در بودجه ها و جابه جایی های غیرضرور آن و از همه مهم تر دور زدن نهادهای قانونی و بی توجهی آشکار به قوانین روشن اینک به یک بلیه و تهدید برای نظام اداری و مالی کشور بدل شده است.
در سه سال گذشته دیوان محاسبات که وظیفه نظارت بر چگونگی دخل و خرج دولت بر بودجه عمومی کشور را عهده دار است؛ بالاترین همکاری را با دولت داشته است، از سخنان عجیب و غریب رئیس قبلی دیوان در اینکه تمام بدی ها و تخلفات به وسیله مدیران دولت اصلاحات صورت گرفته و مدیران دولت نهم مبرا از هر خطایی هستند یا ذکر خاطرات یک عرب سوری که درباره رئیس دولت نهم، کرامت پیامبران را قائل شده بود و هم اینک همان رئیس قبلی در قامت معاون امور حقوقی و مجلس رئیس جمهور ظاهر شده است تا امروز که دیوان محاسبات مدیران متخلف دولت را به پیگرد قانونی تهدید کرده، راهی دراز پیموده نشده است.
چه بر این سازمان اداری و سیاسی آمده که مجلس و نهادهای ناظر را به وحشت افکنده است؟ همانطور که همه می دانیم وظیفه مجلس نظارت بر عملکرد اجرایی قوه اجراییه است. مجلس این رفتار خود را از طریق سازمان ها و ابزار مختلف به اجرا می گذارد و دیوان محاسبات یکی از مهم ترین این نهادها برای تحقق این امر حیاتی است، لذا جا دارد از این دیوان و مجلس محترم سپاسگزاری شود. اما از سوی دیگر ماجرا کمی قابل تامل است. اینک ریاست مجلس با علی لاریجانی است. رئیس دیوان محاسبات نیز یکی از همراهان قدیمی ایشان است.
بر کسی هم پوشیده نیست که روابط لاریجانی و احمدی نژاد چندان مطلوب و دوستانه هم نیست. حال می توان اینگونه احتمال داد که مجلس تحت ریاست لاریجانی و دیوان محاسباتش دیگر به دولت و ارکان آن جعبه شیرینی نشان نخواهد داد و از خطاها و انحرافاتش به راحتی نخواهد گذشت.
این از برکات مهار قدرت به دست قدرت است؛ اگر روابط روسای قوه مقننه و مجریه در وضعیت تشریح شده قرار نداشت، خدا می داند با بودجه عمومی چه رفتاری می شد. مهم این نیست که تنها به سلامت اخلاقی و مالی سیاستمداران تکیه کنیم. مهم آن است که اجازه ندهیم افسانه قدرت تصویری شبهه ناک در مقابلشان بگشاید که به آنها اطمینان بدهد، هر کار که می کنند درست است، حتی اگر خلاف قانون باشد! از دیگر سو هرچند در نیت خیر مدیران دیوان محاسبات مبنی بر برخورد با تخلفات تردیدی روا نیست اما نمی توان این موضوع را با رقابت های سیاسی اصولگرایان مرتبط ندانست.
در داستان کنکور باز هم با رفتار لجوجانه وزارت علوم به عنوان یکی از ارکان دولت نهم روبه رو شده ایم. سازمان سنجش که نحوه عملکردش موجب نارضایتی فراوان سرمایه های علمی کشور و خانواده های محترمشان شد، علی رغم تعهد به مجلس شورای اسلامی در خصوص افزایش ظرفیت دانشگاه های مادر، باز هم به همان رفتار سابق خویش عمل کرده است. چنین رفتاری موجب واکنش بیش از ۲۰۰ نماینده مجلس شده است!
شاید اقدامات کنترلی مجلس و دیوان محاسبات سبب شود من بعد شاهد چنین خودسری هایی نباشیم. بدیهی است دستگاه های ناظر باید بیش از پیش با حساسیت و دقت نسبت به اقدامات خود پایبند و کوشا باشند.
منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی
|