از : مرد بارانی
عنوان : از زندگیست که آه می کشم !
تا خرخره
سیر از مرگم
و فردایم
لحظه لحظه های گذشته است
بارها
با مادر بزرگ، با پدر،با برادر ، با دوست ، با رفیق
و با دخترکی که همسایه ما بود
در گور نهاده شده ام
و مرده ام
فرمان است
تا باز
بارها و بارهای دیگر بمیرم
زمان
به سرعتی شگفت آور
از من می گذرد
ومن از کسالت زمانه
خمیازه می کشم
و طعم سرد گور را
در سرمای بسترم
هر شب تکرار می کنم
مرگ
آهی برایم ندارد
از زندگیست که
آه می کشم !
٣۶۹۹ - تاریخ انتشار : ۱۵ مهر ۱٣٨۷
|