آن چه مرد، آن چه زنده است!
برداشت واقع گرایانه و غیرعوام فریبانه از سخن آقای حجاریان تنها می تواند یک چیز باشد: حالا که اصلاحات دوم خردادی (اصلاح حکومت دینی) مرده است، زنده باد تغییر حکومت، و جمهوری دموکراتیک!



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲۴ شهريور ۱٣٨۲ -  ۱۵ سپتامبر ۲۰۰٣


حضور جمعی از برجسته ترین رهبران جبهه مشارکت در اردوی شاخه جوانان این حزب و سخنرانی های آنان، این فرصت را برای علاقمندان به اوضاع سیاسی کشور پدید آورد که با آخرین نظرات و مباحث جبهه مشارکت اسلامی به عنوان عمده ترین تشکل جریان دوم خرداد و راه کارهای آن ها برای شرایط فعلی بیشتر آشنا شوند. مجموعه این سخنرانی ها متاسفانه این احساس را پدید می آورد که در جبهه مشارکت اسلامی، در بر همان پاشنه سابق می چرخد و عزم جدی برای تحول در سیاست های شکست خورده قبلی وجود ندارد و تلاش رهبران این جبهه آن است، که توده مردم و به ویژه نیروی جوان کشور ما را به هر طریقی که ممکن است، در چارچوب نظام اسلامی نگاه دارند.
در سخنرانی های رهبران جبهه مشارکت جنجالی ترین سخنان مثل همیشه از آن سعید حجاریان بود که شعار «اصلاحات مرد، زنده باد اصلاحات» را پیش کشید. به عقیده برخی از منتقدین سیاست های حاکم بر جبهه دوم خرداد، در این سخن نیز هیچ نکته تازه ای نهفته نیست و همان شعار «اصلاحات در اصلاحات» است که چند سال پیش از جانب آقای حجاریان و عده ای از دوستانشان طرح شد و مثل همه شعارهای دیگر این جبهه، نه پیگیری نسبت به آن صورت گرفت و نه موجب تغییر جدی در جهت اصلاح سیاست ها و عملکرد و راه کارهای جبهه دوم خرداد گردید. سخن تازه آقای حجاریان مبنی بر «اصلاحات مرد، زنده باد اصلاحات»، تنها تکرار اندکی «رادیکال تر» و جوان پسندتر همان سخن قدیمی تر اصلاح در اصلاحات است.
در این یادداشت سعی شده اندکی در معنای این سخن تامل شود.
 
اگر آقای حجاریان حقیقتا و از سر صدق معتقد است «اصلاحات مرد، زنده باد اصلاحات»؛  در نخستین قدم باید روشن کند کدام اصلاحات مرد تا معلوم شود کدام اصلاحات باید زنده شود یا زنده باشد.
مبلغین جبهه دوم خرداد، نظراتی را که بر شکست و ناکامی اصلاحات در ایران تاکید دارند، با این استدلال نفی می کنند که اصلاحات هرگز نه شکست می خورد و نه می میرد و نه از بین می رود و همیشه جاری است. بنابر این در ابتدای سخن باید تاکید کرد وقتی از شکست و یا ناکامی اصلاحات در ایران سخن می رود، منظور نوع معینی از اصلاحات است که به نام اصلاحات دوم خردادی مشهور شده است و ویژگی های خود را دارد و سخن هرگز بر سر این نیست که امکان اصلاح و میل به اصلاحات در جامعه ما بطور کلی شکست خورده و از بین رفته است. وقتی آقای حجاریان می گوید «اصلاحات مرد» قاعدتا باید همین اصلاحات دوم خردادی را مورد نظر داشته باشد.
اصلاحات دوم خردادی چه بود؟ در این مورد بحث های مفصلی تاکنون صورت گرفته است و در اینجا تنها اشاره وار بر عمده ترین ویژگی های اصلاحات دوم خردادی تاکید می شود تا معلوم گردد چه چیز «مرده» است. اصلاحات دوم خردادی یک هدف داشت و یک راه کار. هدف این اصلاحات عبارت بود از اصلاح نظام جمهوری اسلامی و متکی کردن آن بر خواست و اراده مردم ایران که به تاکید اصلاح طلبان از طریق آرای آن ها در انتخابات مختلف ابراز و تعیین می شود.
محمد خاتمی و پیروانش برای اجرای این برنامه یعنی اصلاح حکومت اسلامی خواهان حکومت قانون و اجرای تام و تمام قانون گردیدند. به تعبیر دقیق تر می توان گفت اجرای قانون اساسی و سایر قوانین برای آن ها هم هدف بود و هم وسیله رسیدن به هدف. اگر آقای سعید حجاریآن به آن چه می گوید واقعا معتقد است، باید با این نتیجه گیری موافق باشد که اصلاح حکومت اسلامی، اجرای قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، مردم سالاری دینی و توسعه سیاسی در نظام ولایت فقیه، یعنی مفاهیم اساسی که جنبش اصلاح طلبانه دوم خرداد با آن تعریف می شد، مرده است. چنانچه وی می خواهد با شعار «زنده باد اصلاحات»  این مفاهیم مرده را از نو زنده کند، بدون تردید کاری بسیار دشوار و بلکه ناممکن خواهد داشت. در آن صورت وی باید مانند آقای بهزاد نبوی به دنبال سراب «خلق یک دوم خرداد دیگر» برود و تازه اثبات کند اصلاح طلبانی که همچنان در پی زنده کردن مفاهیم «مرده» قبلی هستند، در صورت تحقق این رویا، این بار «فرصت سوزی» نخواهند کرد، اراده مکفی خواهند داشت، از پس مخالفت ها برخواهند آمد و شعارهای خود را اجرا خواهند نمود. سرمایه گذاری بر روی چنین راهی در ایران دیگر دشوار است با موفقیتی توام باشد.
پس شعار «زنده باد اصلاحات»،  اساسا نمی تواند متوجه زنده کردن «اصلاحات مرده» باشد و در این صورت باید این موضوع را روشن کرد که کدام اصلاحات زنده باد؟
آقای حجاریان برای آن که شعار اصلاحات مرد، زنده باد اصلاحات جدی گرفته شود، باید بتواند مشخصات اصلاحات جدید خود را تعریف کند. اصلاحاتی که نه می تواند اساس خود را بر پایه اصلاح حکومت و نه اجرای قانون اساسی آن که به بخش مرده اصلاحات مربوط هستند، قرار دهد. اما هر جنبشی در ایران که از این دو مشخصه اساسی جنبش اصلاح طلبانه دوم خرداد، یعنی اصلاح نظام و اجرای قانون اساسی، فاصله بگیرد، دیگر نمی تواند یک جنبش اصلاح طلبانه به مفهوم دوم خردادی یا حکومتی باشد. دست کم تا زمانی که این نظام اصلاح ناپذیر بر سر کار است، اصلاحات باید جا و وظیفه خود را به یک جنبش تحول طلبانه ای بدهد که هدفش نه اصلاح نظام موجود بلکه تغییر آن است.
با این توضیح، شعار «اصلاحات مرد، زنده باد اصلاحات» آقای حجاریان در جامعه امروز ایران که یک حکومت استبدادی اصلاح ناپذیر بر سر کار است، یک شعار خیالی و توهم آلود است، خیالی و توهم آلود به همان میزانی که دیگر شعارهای اصلاح طلبان یعنی مردم سالاری دینی و حکومت قانون بوده اند و طرح آن می تواند به این منظور صورت گیرد که مانع از شکل گیری و قوام جنبش تحول طلبانه به قصد تغییر نظام سیاسی در کشور ما شود. وقتی اصلاحات مرده است، تنها می توان شعار داد زنده باد تحول، زنده باد انقلاب!
 
زنده باد انقلاب! این سخن شاید مهیب ترین و ناهنجارترین سخنی باشد که نه تنها در حکومت ایران، بلکه در طیف مهمی از نیروهای روشنفکر جامعه واکنشی منفی و چه بسا از سر تحقیر ایجاد می کند. برای زمینه سازی ایجاد چنین واکنشی، البته راهی دراز پیموده شده است. مدت هاست که نیروی بزرگی – که تنها به جناح اصلاح طلب حکومت محدود نمی شود – می کوشد تصویری کریه و غیرانسانی و خونین از انقلاب در جامعه ما ایجاد کند. مساوی قرار دادن انقلاب با کشتار و قهر و خون ریزی تنها ناشی از واقعیات انقلابات معاصر در جهان نیست، بلکه نتیجه جنگ روانی عظیمی است که از سوی گروهی از روشنفکران و سیاسیون برای مقابله با هر تحول رادیکال در جامعه ما صورت گرفته است. در این جنگ روانی توصیفات و تحریفات و ادعاهای حیرت انگیز همه با همه همراه شده اند، از جمله این ادعای حیرت انگیز که کسانی که طرفدار راه حل انقلابی هستند، هر گونه اصلاح و بهبود امور با وجود حکومت فعلی را رد می کنند!!
توده مردمی که برای رهایی خود از وضعیت موجود تلاش می کنند، دربند این تعاریف و تقسیم بندی ها نیستند. ارزیابی و قضاوت عمومی در جامعه ما امروز این است که این ها (حکومت) اصلاح پذیر نیستند و باید بروند! مطالبات عمومی بخش های گسترده جوانان، زنان، کارگران و اقشار مختلف مردم ایران، امروز مطالباتی رادیکال، تحول طلبانه و انقلابی است که با گسترده کردن مرزهای اصلاحات نیز نمی توان آن را در این چارچوب قرار داد و تعریف کرد. این وضعیت تنها به شکاف بین ملت و دولت نیانجامیده است، بلکه شکاف بین ملت و بخش بزرگی از روشنفکران و نخبه گان جامعه را که یآ تحت تاثیر  ایده های جنبش دوم خرداد و یا تحت تاثیر حوادث بین المللی بشدت «انقلاب گریز» شده اند، هم افزایش داده است. تعمیق این شکاف بیشترین منشاء خطری است که سعید حجاریان از آن به عنوان جنبش لمپنیسم نام می برد. در حالی که توده عادی در جامعه خواهان «رفتن حکومت» است، گروهی از روشنفکران با وسواس عجیبی در صدد «منزه ماندن» از هرگونه «برچسب انقلابی» هستند.
 
این سخن هزار بار تکرار شده است که: نه قهر، توصیف گر انقلاب است و نه مسالمت بیانگر اصلاح. واقعیتی که باید بر آن متکی شد، این است که در جهان معاصر، هر چه بیشتر پیش آمده ایم، نیروهای هوادار قهر و خشونت تحت فشار بیشتری قرار گرفته اند و فرصت های تحولات مسالمت آمیز بیشتر شده است. این روند عمومی بر همه حرکات و جنبش های سیاسی و کل جامعه بشری تاثیرات خود را گذاشته است و به همین دلیل امکانات تحولات رادیکال مسالمت آمیز نیز در جهان به مرور اما همواره، افزایش یافته است. آن چه که طرفداران تغییر نظام سیآسی موجود و استقرار یک حکومت دموکراتیک بر آن تکیه می کنند، این واقعیت و این گرایش عمومی است. به ویژه در کشور ما که در شرایط ویژه ای از نظر بین المللی قرار گرفته است، امکان دست یازیدن حکومت به قهر و خشونت به طور محسوسی کاهش یافته است و امکان تعییر حکومت از طریق مسالمت آمیز تقویت می شود.
از این رو مبارزه برای تغییر نظام سیاسی فعلی به معنای دعوت مردم به شورش مسلحانه و باریکادبندی در خیابان ها نیست. بلکه ایجاد تحول های ضرور در ساختار سیاسی کشور از طریق مشارکت مردم و حمایت های بین المللی است. جالب است بسیاری از راه حل هایی که امروزه به نام اصلاحات و رفرم، ارایه می شوند نظیر رفراندم برای تعیین نظام، در ماهیت خود راه کارهای رادیکال و انقلابی برای جامعه ما هستند.
اما تعاریف مهم نیستند. اگر توافق عمومی بر این قرار گیرد که انتقال مسالمت آمیز قدرت از حکومت اسلامی به یک حکومت دموکراتیک، از طریق رفراندم یا انتخابات عمومی تحت عنوان اصلاحات و رفرم صورت گیرد، در آن صورت می توان با چنین نوعی از اصلاحات کاملا موافق بود و همراه شد و چنانچه آقای حجاریان نیز این تحول را ببذیرند، آنگاه با ایشان هم صدا شد که زتده باد اصلاحات!
 
چنین برنامه ای، یعنی انتقال مسالمت آمیز قدرت از نظام دینی به یک جمهوری دموکراتیک و لائیک، برنامه طیف مهمی از نیروهای اجتماعی جامعه ما است که آن را به عنوان آلترناتیو جنبش دوم خرداد ارایه می کنند. شگقت آن که آقای حجاریان در بررسی های خود این احتمال را فراموش کرده است تا تلاش وی برای آن که جوانان را متقاعد کند برای پرهیز از دو احتمال «لمپنیسم» و «شکست طلبی»، به همین جنبش اصلاحات قناعت کنند، حتی اگر قرار باشد هفتاد سال هم طول بکشد، با اقبال بیشتری مواجه شود.
 
خلاصه سخن آن که: برداشت واقع گرایانه و غیرعوام فریبانه از سخن آقای حجاریان تنها می تواند یک چیز باشد: اصلاحات دوم خردادی (اصلاح حکومت دینی) مرده است، زنده باد تغییر حکومت، و استقرار جمهوری دموکراتیک!