سایه سنگین کینه ای عمیق!
حضور فعالانه و پر سر و صدای هاشمی رفسنجانی در محافل نظامی و امنیتی و تحریک مداوم نیروهای مسلح و چماقداران علیه «اوباش و فریب خوردگان»، آرزوها و نقشه های مردی را برای روزهای آینده ایران آشکار می کند که هر چند زمانی به «اعتدال» شهره بود، امروز تشنه انتقام نشان می دهد!



اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲۹ شهريور ۱٣٨۲ -  ۲۰ سپتامبر ۲۰۰٣


اکبر هاشمی رفسنجانی، که زمانی محمد خاتمی او را «شناسنامه» انقلاب و نظام اسلامی خواند، در شهر سبزوار و در برابر اعضای سپاه پاسداران، بار دیگر مخالفین حکومت را که در خرداد ماه گذشته به اعتراضات ده روزه ای علیه استبداد در ایران دست زدند، « چند نفر اراذل و اوباش فریب‌خورده خاص » که  « در گوشه و کنار فریب خوردند » نامید و تاکید کرد « فقط بخشی از نیروی انتظامی جهت مقابله با آنها وارد میدان شدند.»
 
در میان رهبران حکومت اسلامی، هاشمی رفسنجانی کسی است که در هر   فرصت مخالفین و منتقدین معترض را اراذل و اوباش و فریب خوردگانی خوانده که به دستور آمریکا به خیابان ها می آیند. بخش عمده نیروی اعتراضی تظاهرات خرداد – تیر گذشته را دانشجویان تشکیل می دادند. این راز پنهانی نیست که رئیس مجمع تشخیص مصلحت آن را نداند، اما او هیچ گاه حاضر نشد تقسیم بندی ظاهری دیگر مقامات حکومت در مورد جدا کردن دانشجویآن از «اوباش» را نیز همراه با سخنان تحقیر آمیز خود در باره معترضین کند و در مقام دلجویی ظاهری از دانشگاهیان بر آید.
کدورت هاشمی رفسنجانی با دانشگاه و جنبش دانشجویی سابقه ای طولانی تر از آغاز اصلاح طلبی در ایران دارد این کدورت در فاصله مهر تا اسفند سال ۷٨ به کینه ای عمیق بدل شد. زمانی که جنبش دانشجویی هم صدا با محفل کوچکی از روزنامه نگاران؛ رویاهای مرد قدرتمند حکومت برای نشستن بر صندلی ریاست مجلس و کنترل و مهار اصلاحات از آن جایگاه بلند را بر هم زد، نطفه این کینه بسته شد. آن چه جنبش دانشجویی کرده بود، تنها تاباندن نور بر  جایگاه واقعی مرد همیشه در قدرت در افکار عمومی بود، اما دیکتاتورها از هیچ چیز به اندازه تابش نور نفرت ندارند.
نتیجه این چالش، اسباب کشی رسمی مردی که مایل بود همچنان در میان دو صندلی بنشیند، به اردوگاه محافظه کاران بود. اکبر هاشمی رفسنجانی هرچند از آن دوران، همواره به عنوان یکی از مخالفان جنبش اصلاحات و دموکراتیک در کشور سخن گفت و عمل کرد، اما هیچ گاه فراموش نکرد «دوران سازندگی» و مواضع خود در آستانه انتخابات دوم خرداد را به عنوان عوامل سازنده جنبش اصلاحات معرفی نماید. او در آخرین مصاحبه خود با یک شبکه خبری عربی، با تکرار این سخن که «تیمی از دولت او» پیشتاز جنبش اصلاحات بوده است همچنان علاقه خود به داشتن سهمی از جنبش اصلاحات را آشکار کرد. برخی این تمایل را نشانه نیم نگاه مثبت وی به «اصلاحات» ارزیابی کرده اند و گروهی بزرگ تر آن را ولع مردی می دانند که مایل است در هر تحول و اتفاقی، سهمی به حساب او نوشته شده باشد.
 
اندکی دورتر، گروهی از اصلاح طلبانی که با دانشجویان در آشکار کردن نقش واقعی رئیس جمهور سابق همراهی کرده بودند، از کرده پشیمان شدند و این ارزیابی را به میآن آوردند که راندن این مرد قدرتمند و کینه توز به اردوی رقیب، از عوامل مهم برهم خوردن تعادل بین دو جناح و آغاز دوران افول اصلاحات بوده است. این تحلیل و ارزیابی هراز چندی همچنان تکرار می شود و این انتظار را دامن می زند که امکان همراهی هاشمی رفسنجانی با خواست های اصلاح طلبانه جامعه ایران – و دست کم بی طرف ماندن او در برابر این خواست ها – وجود داشت، اگر تندروی ها این فرصت را نمی گرفت.
 
هاشمی رفسنجانی انگیزه های فراوانی برای مخالفت با تحولات در ایران داشته است. انگیزه هایی که او را به یکی از سرسخت ترین، ثابت قدم ترین و خطرناکترین مخالفان چنین تحولاتی بدل سازد. خاندان او بیشترین منافع و امتیازات را از استقرار نظام اسلامی نصیب خود کرده اند. یکی از نمونه های کوچک سواستفاده ها و فساد مالی این خانواده، در روزهای اخیر موضوع گفتگوی رسانه ها است. نظام اسلامی، خاندان هاشمی را به ثروتمندترین خاندان ایران بدل کرد. ثروتی که گفته می شود از چارچوب مرزهای ایران بسیار فراتر رفته است. اگر اکبر هاشمی رفسنجانی در عرصه اقتصادی از امتیازهای ویژه ای برخوردار است که او را از همه دولت مردان دیگر حکومت در ادامه «نظام مقدس» مصرتر و ذینفع تر می سازد، در عرصه سیآسی اما، رازهایی دارد که فاش نشدنشان می تواند توضیح گر بسیاری از مواضع و رفتارهای او باشد.  هاشمی رفسنجانی از معدود سیاست مداران هنوز در قدرتی است که از نخستین روزهای تاسیس حکومت تا به امروز در تمامی تصمیم های مهم و سرنوشت ساز آن شریک و مسئول بوده است. در ادامه جنگ، در کشتارهای دسته جمعی زندانیان، در ایجاد سازمان مخوف تروریستی و ده ها ترور مخالفین در خارج و داخل کشور همه جا حضور او حس می شود. او عالیجناب سرخ پوشی است که عالی جنابان خاکستری را زیر نگین خود داشته است. محمد خاتمی درست گفته است. شناسنامه او شناسامه نظام اسلامی است. این شناسنامه با ستم ها و جنایت هایی نوشته شده است که هر کدام از آن ها کافی است مرد همیشه در قدرت را در هراس از افشا و رسیدگی به آن ها، به مخالف سرسخت هرگونه اصلاح و تحول تبدیل کند. هاشمی رفسنجانی از زمره مردان حکومت اسلامی است که راهی برای بازگشت باقی نگذاشته است.
در چنین جایگاهی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، بیش از هر کسی از هر جنبش اعتراضی مضطرب است و برای سرکوب آن بی تابی می کند. حضور فعالانه و پر سر و صدای وی در محافل نظامی و امنیتی و تحریک مداوم  نیروهای مسلح و چماقداران علیه «اوباش و فریب خوردگان»، آرزوها و نقشه های مردی را برای روزهای آینده ایران آشکار می کند که هر چند زمانی به «اعتدال» شهره بود، امروز تشنه انتقام نشان می دهد! خطرناکترین اندیشه های سرکوب، نخستین بار از زبان او شنیده شده است. او نخستین کسی بود که وضعیـت سال های اخیر را با سال های دهه شصت مقایسه کرد، او نخستین کسی بود که «عاشورایی شدن» شرایط ایران را خاطر نشان کرد. او هیج فرصتی را در سخن گفتن به کینه از مخالفین و فراخوان نیروهای انتظامی و نظامی و امنیتی و چماقدران و محافل «خودسر» به مقابله با آن ها از دست نداده است...
 
تحرک چشمگیر رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در هفته های اخیر از زوایای مختلفی مورد توجه قرار گرفته است. تحلیل گرانی این فعالیت را در ارتباط با نزدیک شدن انتخابات مجلس هفتم و پرش به سوی انتخابات ریاست جمهوری آینده می دانند. برخی دیگر حضور فعالانه وی را در ارتباط با وخامت اوضاع داخلی کشور و حساس تر شدن وضعیت بین الملی ارزیابی می کنند. اما حضور روز افزون او در عرصه سیاست هر دلیلی که داشته باشد، برای اصلاح طلبان و تحول جویان و به ویژه دانشجویآن، نشانه خوبی نیست. اکبر هاشمی رفسنجانی مردی است با امکانات فراوان که هر جا حضور داشته باشد، آن جا می تواند کانونی برای توطئه علیه خواست های مردم ایران باشد.