از : تاریخ نگار .....
عنوان : تکرار ...
برای عفت ماهباز و یار فراموش ناشده اش و تقدیم به همه ی عاشقان دونیم شده جهان.
تکرار تاریخ
در پیچ تاریخ
خنیاگران عاشق
می نوازند جان خود را
و جلادان
به نمایش می گذارند
تیره ی نهان خود را.
جنگی نابرابر
آغاز می گردد:
از یک سو
در میدان
تفنگ و مشت است
شلاق بر پشت است
و از سوی دیگر
خون و گوشت است
رقص و سرود و ترانه است
فریاد از آزادگان نشانه است.
جنگی نابرابر آغاز می گردد:
انسان چو چنگ
می ایستد در برابر تفنگ
و می نوازد خود را
تفنگ ها
آتش می بارند
و با غرش
در جان ها
گلوله می کارند.
کودکان را یتیم می کنند
عاشقان را دو نیم می کنند
نیمی را به خاوران می برند
نیمی دیگر
سرگردان جهان می شود
هر روز ، هر شب
در آتش خاطره ها
نهان می شود.
شاعران خون می سرایند
ناگهان
دریای تاریخ
حوصله اش سر می رود
باد کاران
طوفان درو می کنند
و جهان سرخ می شود.
بشر
راحت فراموش می کند
دیروز را
دوباره
برج و بارو می سازد
کشتن و شکنجه و بیداد را
درمان و دارو می سازد.
دوباره
تاریخ را تکرار می کند
رود های سرخ
باز به دریا های تاریخ می ریزند
باز
طوفان ها
از دریا ها می خیزند
چراغ تاریخ
دود آلود می سوزد
نیم سوز می شود
آزاده ی دیروز
جلاد امروز می شود
وقتی که
دیروز فراموش می شود
و باد کاران
طوفان درو می کنند
گرچه نایاب و پر قیمت
هر سوراخ موش می شود
فردا چو می آید
دوباره
دیروز
فراموش می شود
با دیدن قدرت
انسان خود را باحته
مدهوش می شود
باز
چشم ها کور
کر گوش می شود!
باز
تکرار
آغاز
باز
تکرار
آغاز
باز
باز
باز
تکرار
آغاز
تکرار
آغاز
باز
...............
٣۹٣۷ - تاریخ انتشار : ۱ آبان ۱٣٨۷
|