شیخ صادق خلخالی!
به بهانه درگذشت نخستین حاکم شرع جمهوری اسلامی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۶ آذر ۱٣٨۲ -  ۲۷ نوامبر ۲۰۰٣


شیخ صادق خلخالی، از روحانیون به نام جمهوری اسلامی درگذشت. شیخ صادق، مرد مورد اعتماد آیت الله خمینی، همراه با پیروزی انقلاب در یکی از حساس ترین مصادر انقلاب قرار گرفت. او به عنوان نخستین حاکم شرع دادگاه های انقلاب اسلامی، پایه گذار سیستم هولناکی شد که «قضاوت اسلامی» نام گرفت و بعدها کسانی مانند سعید مرتضوی، دادستان امروز تهران، از شاگردان برجسته آن گردیدند.
شیخ صادق خلخالی، با حمایت و رضایت بنیان گذار جمهوری اسلامی، حکومتی از ترور و وحشت برپا کرد. او زندانیان و قربانیآن خود را در محاکماتی سرپایی و چند دقیقه ای محکوم به اعدام کرد و به قتل رساند. از مشهورترین قربانیان این محاکمات، امیرعباس هویدا نخست وزیر پیشین حکومت پهلوی، و گروه دیگری از سرکردگان آن رژیم و دستگاه امنیت شاهنشاهی بودند. اما قربانیان شیخ صادق خلخالی تنها به مقامات و مسئولان حکومت پیشین محدود نماندند.
از توماج و یارانش در ترکمنستان، تا احسن و شهریار ناهید، دانشجویان دانشگاه پلی تکنیک تهران در کردستان تا صدها مبارز سیاسی و آزادیخواه به نام و گمنام دیگر، به دستور شیخ صادق خلخالی در جای جای ایران اعدام گردیدند.
هیج کس از تعداد کسانی که به دستور شیخ صادق اعدام شدند به درستی آگاهی ندارد. او خود نیز نمی دانست دستور کشتن چند تن را صادر کرده است. سال ها بعد از حکومت ترور و وحشتی که برپا داشته بود، در پاسخ به سوالی در همین مورد گفته بود: تعداد دقیقش را نمی دانم، از هزار بیشتر بود!
شیخ صادق نه فقط با انسان ها، که با همه مظاهری که «غیراسلامی» بودند، سر جنگ داشت. حتی ساختمان ها از کینه خاموش نشدنی او در امان نماندند. ویرانی آرامگا ه رضا شاه به منظور تبدیل آن به «آب ریزگاه» از این کینه عمیق حکایت می کرد.
حکومت وحشتی که شیخ صادق خلخالی و دیگران پایه گذاشتند، هیج گاه از میان نرفت، اما خود وی، سرانجام از مقام حاکم شرع کنار گذاشته شده و با فوت آیت الله خمینی گوشه گیری اختیار کرد.
شیخ صادق خلخالی، در زمان های بعدتر به سلک اصلاح طلبان درآمد. اصلاح طلبی او به معنای پشیمانی از برپایی حکومت وحشت در دوران قدرت نبود. او در یکی از معدود مصاحبه های خود در دوران گوشه نشینی گفته بود پشیمان نیست و اگر زمان به عقب برگردد، یک بار دیگر همه آن هایی را که اعدام کرده است، از نو اعدام خواهد کرد!
این نوع از اصلاح طلبی منحصر به شیخ صادق خلخالی نماند. گروهی از کسانی که بعدها در زمره اصلاح طلبان به نام دوم خردادی درآمدند، اگر کارنامه سیاهی مانند نخستین حاکم شرع انقلاب اسلامی نداشتند، اما در ترورها، اعدام ها و جنایات دهه اول انقلاب دستی و مسئولیتی داشتند. از این کسان هنوز بسیاری در مصادر عمده اصلاح طلبی باقی مانده اند. آن ها از عواملی هستند که جنبش اصلاح طلبی دولتی را در پشت دروازه های «دهه نخستین انقلاب» نگاه داشتند و هرگز اجازه ندادند، به این دهه ترور و جنایت نقبی انتقادی بزند.
اما این گروه، تنها عامل متوقف ساختن و ماندن جنبش اصلاحات در پس مرزهای این دهه نبودند. نخستین دهه انقلاب با نام آیت الله روح الله موسوی خمینی، بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران گره خورده است و جریانی که از ابتدا هدف خود را حفظ و نجات «نظام مقدس» قرار داده بود، هرگز نخواست بر چهره «قدسی و ملکوتی» این نخستین دهه حکومت و بنیان گذار و رهبر آن خدشه ای وارد سازد. هیج یک از افشاگری ها، نقدها و اعتراضات جنبش اصلاحات، تا دوران حیات آیت الله خمینی امتداد نیافت. دورانی که با اعدام های گسترده آغاز شد و در انتهای آن حادثه هولناک قتل عام مخفیانه هزاران زندانیان سیاسی در زندان ها، قرار داشت. اصلاح طلبانی که حاضر شدند اشاراتی به این دوران داشته باشند، به این بسنده کردند که خشونت ها و خون ریزی ها را محصول «تندروی» مخالفین - و حداکثر شرایط جنگی - اعلام کنند.
با این حال، این اشارات استثنائاتی بود که در فرهنگ و سیاست اصلاح طلبی جای مهمی نیافت. گرایش عمومی، تجلیل و تقدیس این دوران باقی ماند. بسیاری از عناصر موثر اصلاح طلب پنهان نکردند در رویای بازگشت به دوران «صدر انقلاب» هستند. دورانی که هر چند کوچکترین انتقاد و تعرض به حکومت با «قاطعیت» مردانی مانند شیخ صادق خلخالی پاسخ داده می شد، اما رفتار مسالمت آمیز و برادرانه در چارچوب جناح های نظام اسلامی پذیرفته شده و حاکم بود. چنین مدلی از حکومت، یعنی سرکوب در خارج از مرزهای نظام اسلامی و مسالمت و برادری در چارچوب مرزهای درونی آن، وسوسه همیشگی عده ای از مردان حکومت اسلامی باقی مانده است.
جنبش اصلاحات دوم خرداد، با درجا زدن در پشت مرزهای این دوران، نخواست و نتوانست ریشه های شکل گیری استبداد دینی در ایران را بشناسد و در صدد مقابله با آن برآید. این جنبش از جمله به همین دلیل ابتر ماند و قادر نشد به عنوان یک جنبش دموکراتیک خود را از دورانی که شیخ صادق خلخالی یکی از بازیگران اصلی آن بود، جدا سازد.