"جنگ گرجستان و حزب کمونیست روسیه"
در پاسخ به جمعی از
هواداران سازمان فدائیان خلق ایران - اکثریت (داخل کشور)


خ. صدری


• حمایت از روسیه در چالش های بین المللی اش از طرف نیروهای طرفدار عدالت اجتماعی، از جمله خود ح.ک.ر بخاطر ارزیابی آن چون سدی است که هنوز در مقابل هژمونی طلبی آمریکا فرو نریخته است نه به ظن مردمی بودن آن ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲۶ مهر ۱٣٨۷ -  ۱۷ اکتبر ۲۰۰٨


از طرف "جمعی از هواداران س.فدائیان خلق ایران - اکثریت ( داخل کشور) مطلبی با عنوان "جنگ گرجستان و حزب کمونیست روسیه" در سایت "اخبار روز" منتشر شده است که در آن از جمله به موضعگیری های حزب کمونیست روسیه در رابطه با درگیری قفقاز انتقاد شده است.
تحلیل و بررسی این دوستان آنچنان ضعیف و متناقض است که خود به تنهایی هیچ اشتیاقی برای نقد بر نمی انگیزد. ولی وقتی شما با نام هواداران یک سازمان معتبر سیاسی در مورد مساله ای اظهار نظر میکنید، حتی اگر دانش آموز باشید، به راحتی نمیتوان از سهل انگاری ها گذشت و چیزی نگفت.
تناقضات این نوشته تاحدی است که به نظر میرسد دو نفر با دو گرایش متفاوت آن را سرهم بندی کرده اند. مثلا در جایی اقدام روسیه را "جواب دندان شکن به آمریکا و شرکای غربی اش" و "خاتمه دادن به سیاست مانورهای بزدلانه، عقب نشینی ها و امتیاز دادن ها" مینامند و حتی این جنگ را "به مثابه ماکتی کوچک از نبرد استالینگراد و پایان عقب نشینی های ارتش سرخ در برابر آلمان هیتلری" ارزیابی میکنند ولی در جای دیگر مینویسند: "این جنگ به تبع ماهیت نظام حاکم بر روسیه و اهداف آنان از جنگ اخیر ناعادلانه، امپریالیستی و ارتجاعی است."
وقتی صحبت از "اهداف" روسیه میشود میپندارید که دوستان ما روسیه را آغازگر در گیری میدانند ولی اینطور نیست. آنها اذعان دارند: "حمله نیروهای گرجی توسط مشاوران نظامی آمریکا طراحی و تدارک دیده شده بود."
این درگیری ها "جدال آمریکا و روسیه برای تسلط بر انرژی منطقه و نهایتا بر سر منافع سرمایه دارهای خود میباشد."
"چین و کشورهای عضو پیمان شانگهای بطور ضمنی از روسیه حمایت کردند. هرچند که علیرغم درخواست روسیه از برسمیت شناختن استقلال اوستیای جنوبی و آبخازیا امتناع ورزیدند".
چنین درخواستی از جانب روسیه هیچ کجا ثبت نشده است. لاوروف حین برگزاری نشست شانگهای چنین خبری را تکذیب کرد. دانیل اورتگا و شناسایی نیکاراگوا هم چون با قافیه سازی های دوستان جور در نمی آید، عمدا فراموش شده است

انتقادات به حزب کمونیست روسیه:
"حزب کمونیست روسیه با صدور دو بیانیه نه تنها از مواضع دولت روسیه و باند پوتین - مدودف حمایت نمود، بلکه جهانیان و بالاخص احزاب کمونیست را برای حمایت از اقدام روسیه فراخواند. در این راستا به نظر میرسد موفق بوده است. چرا که این احزاب اگر از اقدام دولت روسیه پشتیبانی هم ننموده باشند، لااقل مخالفتی هم ابراز نکرده اند."
"متاسفیم که ح.ک.ر نتوانست وارثی شایسته برای لنین باشد."
"انتظار ما از ح.ک.ر آنست که ... افشای اعمال جنایتکارانه ارتش روسیه و باند پوتین - مدودف را در دستور کار خود قرار میداد و اعتراضات جهانی و داخلی را علیه جنگ قفقاز رهبری مینمود"
"... متاسفانه ح.ک.ر با صدور آن دو اعلامیه ناسیونالیستی و حذف فاجعه انسانی رخ داده توسط روسیه، نفرت زحمتکشان گرجستان را علیه خود موجب گردیده است.»

"حماسه استالینگراد"! را که نمیشود بدون ضایعات انسانی خلق کرد.
"فاجعه انسانی رخ داده توسط روسیه" که دوستان را چنین آشفته خاطر کرده است و تمام احزاب کمونیست جهان و چین و کشورهای عضو پیمان شانگهای را متهم به سکوت در برابر آن میکنند کی و کجا رخ داده است که رادیو اسرائیل و صدای آمریکا و بی بی سی هم از آن غافل شده اند. مفیدتر آن بود که خود این دوستان در این نوشته ما را با این فجایع، که تم اصلی گفتارشان هم هست آشنا میکردند.
تحلیل هایی اینگونه نه به دانش کسی می افزاید و نه گرهی از کار فروبسته محرومان باز میکند.

چنین انتقادهایی به ح.ک.روسیه در هنگام زمامداری شوروی نیز، نه فقط از راست که از چپ و ماورای آن نیز وارد میشد. به اعتقاد من عملکرد ح.ک.ر هنوز بر همان اصولی استوار است که در گذشته های دور و نزدیک بود. این اصول در ارتباط با بحث ما یعنی استفاده از تمام پتانسیل های ریز و درشت در جهت مقابله با دشمن اصلی، یعنی امپریالیسم آمریکا. واضح است که در این راه گاه میبایست تلخی بعضی حقایق را پذیرفت ولی آن ها را به قیمت انحراف از مسیر عمده نکرد.
حمایت از روسیه در چالش های بین المللی اش از طرف نیروهای طرفدار عدالت اجتماعی، از جمله خود ح.ک.ر بخاطر ارزیابی آن چون سدی است که هنوز در مقابل هژمونی طلبی آمریکا فرو نریخته است نه به ظن مردمی بودن آن. (هرچند دولت روسیه آن گونه هم که شما گفته اید یک دولت "نئو لیبرال" نیست. که خود بحثی دیگر است.) به همین ترتیب است منطق حمایت از چین و حتی اتحادیه اروپا در مقابل آمریکا.
این که خیلی ها به این نتیجه رسیده اند که "حقوق بشری" باشند، بخاطر همین ویژگی های جهان سیاست است که به ذائقه شان خوش نمی آید. و بسیاری هم مرز آرمان و واقعیت را نمیشناسند. نتیجه آن میشود که به "فیدل کاسترو" و "هوگو چاوز" و "دانیل اورتگا" و... نامه مینویسند و سعی میکنند به آن ها بیاموزند که ج.ا.ا جنایت کار است.

چنین درس هایی به ح.ک.ر دادن "مادر مرده را شیون آموختن" است. در حالی که ما خود هنور و هنوز آن را نیاموخته ایم.