روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲۹ مهر ۱٣٨۷ -  ۲۰ اکتبر ۲۰۰٨


روزنامه «کیهان» در سرمقاله دیروزش: «اصولگرایان و انتخابات ٨٨» نوشته است: « جبهه بزرگ اصولگرایان در دهمین انتخابات ریاست جمهوری که خردادماه سال آینده برگزار خواهد شد، با کدام مهندسی، استراتژی و آرایش پا به میدان رقابت می‌گذارند؟ برای پاسخ به این پرسش باید در محورهایی از این دست اندیشید: ۱ـ انتخابات آینده، در کجای پازل کلی اصولگرایان قرار می‌گیرد؟ و چقدر می‌توان این قطعه مهم را مهندسی کرد یا به دست «نامهندسی» سپرد؟ ۲ـ اصولگرایی اکنون در کدام موقف ایستاده و دولت موجود چقدر با آرمانها عینیت و نزدیکی دارد؟ ٣ـ اگر اصولگرایی به خاطر جاذبه و دافعه‌های مهمش دشمنان جدی در خارج و داخل دارد، آن دشمنان چه برنامه‌هایی را برای شکست، انحراف یا مهار این جریان و جنبش سیاسی ـ اجتماعی در دستور کار قرار داده‌اند؟ و «مهندسی تخریب» آنها بر چه مبانی و محورهایی استوار است؟ ۴ـ رقبای اصولگرایان که به هر دلیل خود را خارج از جبهه بزرگ اصولگرایی تعریف کرده اند، چه تدبیر فرساینده‌ای دارند و چقدر با دشمنان اصولگرایی هم پوشانی می‌کنند تا بازی اصولگرایان را به هم بزنند؟ ۵ـ رجال و چهره‌ها و جریانهای درون جبهه، چقدر می‌توانند اهمیت داشته باشند و نقش‌آفرین باشند؟ ۶ـ نامزد نهایی اصولگرایان را با چه ملاکهایی باید مشخص کرد؟ و...
سوال های دیگری از این است.
طبیعتاً نوشتار حاضر در مجالی اندک بر آن نیست که پاسخی جامع و دقیق برای همه پرسش ها ارائه کند و صرفاً چند ملاحظه و استدلال را پیش می‌کشد با این تاکید که اگر اصولگرایان در یک فرآیند اصولگرایانه جمعی ـ بر مبنای رهنمودهای حضرت امام(ره) و رهبر فرزانه انقلاب ـ نخواهند به طراحی و مهندسی فعالانه بپردازند از سوی «دشمنان» و «رقیبان» مهندسی خواهند شد و در عمل انجام شده قرار خواهند گرفت. در این باره چند ملاحظه قابل طرح است:
۱ـ اصولگرایی یک جنبش و روند با مراحل و پروژه‌های قابل تعریف و پیش‌بینی‌پذیر است که گذشته‌ای دارد، مقصدی را پیش روی خود ترسیم کرده و برای تداوم حرکت به سوی آن مقصد، وضع موجود خویش را همواره باید ارزیابی کند. اصولگرایی نه آرمان‌خواهی محض و ذهن‌گرایانه‌ست و نه عمل‌زدگی صرف، تهی از آرمان. همچنان که مقصد و هدف ـ فضیلتهای انقلاب و تأمین اجتماعی همه جانبه مردم ـ نباید در شلوغی سیاست گم شود، غفلت از موانع و چالشها نیز نباید اسباب اشتباه و معوج دیدن صحنه را فراهم آورد.
با چنین نگاهی باید به ارزیابی دولت اصولگرا نشست تا برمبنای آن ارزیابی بتوان پله نخست مهندسی انتخاباتی اصولگرایان را استوار، آرمانی و در عین حال واقعی چید. البته می‌توان و باید دولت آینده را کارآمدتر، هماهنگ‌تر و خلاق‌تر دید اما در قضاوت بر سر این دولت با همه کاستی‌ها، ضعف‌ها و بعضاً خطاهایش، نمی‌توان از معدل قضاوت مثبت مردم و رهبر فرزانه انقلاب دور افتاد. می‌توان ادعا کرد ـ و برای اثبات مستند این ادعا می‌توان چند برابر این نوشتار، سند ارائه نمود ـ که مردم با وجود فراهم نشدن برخی توقعات مشروع و شعارهای عدالت خواهانه رئیس جمهور، این دولت را از خود، در خدمت خود و حریص در نوکری و گره‌گشایی می‌یابند؛ محک و معیاری که برای سالها، در عرصه سیاست گم شده بود. سیاست خارجی هم، جهت‌گیری غالب دولت ارتقای عزت و احقاق حقوق ملی با موفقیت بسیار بالا بوده است. بنابراین دولت آینده در عین لزوم بهبود استانداردها و اصلاح خطاها و جبران ضعف ها، نمی‌تواند از صفر آغاز کند و به این سرمایه و اندوخته ارزشمند بی اعتنا باشد.
۲ـ ملاحظه دوم، ادامه ملاحظه اول است و آن اینکه تلاقی نگاه ملت و مقتدا درباره خدمتگزاری، سختکوشی، پاکدستی، ملی و مردمی بودن دولت و رئیس آن هرچه شیرین و شکربرانگیز است، کام دشمنان را به نوعی و رقیبان را به نوعی دیگر ـ و البته با تاسف همه ـ تلخ کرده است. دشمنانی که از اصول انقلاب ضربه‌های کاری خورده اند و رقیب نمایانی که دچار به هم ریختگی و نابسامانی فکری در زمینه «ارزش و ضدارزش» شده‌اند، هر دو این روزها شعار عبور از دولت اصولگرا و عبور از احمدی‌نژاد سر می‌دهند. البته برای جریانهای ریاکار داخلی و خارجی که عبور از اصول انسانی و اسلامی‌و انقلاب را نه مباح بلکه ضروری می‌دانند و حتی به سادگی آب خوردن، عبور از قدیس خودساخته (خاتمی) را کلید زدند، زمزمه عبور از دولت اصولگرا و احمدی‌نژاد‌ اقدام غریبی نیست و اگر غیر از این بود باید به تردید می‌افتادیم.
آنها از شخص ناراحت نیستند بلکه از فرهنگی که رئیس جمهور با اعتقاد کامل نمایندگی اش را می‌کند، آزرده خاطرند همچنان که اخیرا نشریه ایتالیایی کوریره انترناسیونال تاکید کرد؛ «علیرغم تلاش برای انزوای احمدی‌نژاد وی در کشورهای مختلف به ویژه کشورهای خاورمیانه به چهره‌ای محبوب تبدیل می‌شود... غرب به جای تمرکز روی رئیس‌جمهور ایران باید بداند که حرف آخر را ایدئولوژی می‌زند و آن ایدئولوژی برگرفته از انقلاب اسلامی است و وفاداری شخصیتهای بزرگ سیاسی هم بیش از آن که معطوف به احمدی‌نژاد باشد، معطوف به نظام است.»
٣ـ هیچ دولتی در طول ۴ سال نمی‌تواند برنامه های کلان خود را عملی سازد. بسیاری از اقداماتی که دولت فعلی به طراحی آن همت گماشته به ویژه رویکرد مهم دولت در زمینه بازتعریف و بازمهندسی اقتصاد کشور و رفع انسدادها و چالشهای جدی آن در میانه راه اجرایی شدن قرار دارد و عقل اقتضا می‌کند که فرصت تکمیل این طرح ها
و پروژه ها مانند سنت جاری در قبال ٣ دولت قبلی به دولت فعلی داده شود. این سخن البته به مفهوم غفلت از فرصتهای از دست رفته یا مورد غفلت واقع شده نیست و خطاها و قصور و تقصیرها را باید مستقلاً مورد نقد جدی قرار داد و اصلاح آنها را مطالبه کرد. اما در عین حال نباید این واقعیت را از ذهن دور داشت که دولت فعلی یکی از مصمم‌ترین و عازم‌ترین دولتها در زمینه اصلاح رویه‌های معیوب به‌ویژه در عرصه اقتصادی و مدیریتی است و این عزم و اراده مفقود در طول سالیان را باید مغتنم شمرد و قدر دانست و در عین حال دقیق تر از گذشته جهت داد. در واقع دولت فعلی و رئیس آن نقاط قوت ممتاز و کم‌نظیری دارند که برآمده از انباشت سرمایه‌های اصولگرایان در روند اصولگرایی است و نقاط ضعف موجود در آنها را ـ که حتما باید اصلاح و رفع شود ـ نمی‌توان با نقاط قوت برابر دانست. تدبیر حکیمانه در این میان آن خواهد بود که با حفظ سرمایه موجود و بهره گرفتن از آثار و برکات آن، به اصلاح ضعف ها و خطاها اهتمام کرد.
۴ـ مفهوم آنچه تا اینجا گفته شد این نیست که پس باید دست روی دست گذاشت تا روز انتخابات فرا رسد و صرفاً از مردم دعوت کرد تا احمدی نژاد
را دوباره برگزینند. همچنان که گفته شد دشمنان و برخی حریفان اصول گریز از هم اکنون مهندسی تخریب را آغاز کرده و سرلوحه کار را عبور از احمدی‌نژاد ـ و در مقیاسی بزرگتر و اعلام نشده‌تر، عبور از اصولگرایی ـ قرار داده اند. حتی اگر این پروژه‌های مخرب و مزاحم نبود، اصولگرایان موظف بودند به نسبت ۴ سال پیش برنامه‌های مترقی‌تری را در فرآیند بازخوانی و ارزیابی وضع موجود و تطبیق عملکردها با اهداف تدوین کنند چه رسد به اینکه تشدید عملکرد مخرب جبهه های مقابل قابل مشاهده است.
رجال و جریانهای درون جبهه اصولگرایی بیش از هر چیز نیازمند بازتعریف روابط، تجدید سازمان جمعی، افزایش ارتباط و الفتها و هزینه کردن خود در خدمت هم‌پوشانی و هم‌افزایی جمعی ـ و نه هزینه در جهت مهار و کاهندگی و تخریب هم ـ هستند. از این جهت از یک سو می‌توان توقع و امید داشت که چهره‌ها و گروههای اصولگرا همه ظرفیتها و سرمایه‌های خود را هزینه حمایت از دولت اصولگرا کنند و حتی ظرفیتهای جدید برای آن ـ در عین انتقادهای دلسوزانه ـ فراهم سازند و از سوی دیگر نیز دولت و شخص رئیس‌جمهور خود را بی‌نیاز این حمایتها ندانند و آنجا که برآیند کلی تلقی اصولگرایان در نقطه‌ای غیر از تلقی دولت مجتمع و متفق می‌شود، به دیده احترام و فروتنی و استقبال به آن تلقی کلی بنگرند.
مهم ترین تهدید در این میان آن است که طیفی ـ ولو کوچک ـ از اصولگرایان بخواهد از دولت اصولگرا عبور کند بی‌آنکه جانشینی معقول و مقبول جای آن بنشاند و در واقع در پروژه فریب حریفان به دام افتد و همان بازی را که آنها می‌خواهند ایفا کند یا از آن طرف، خود دولتیان و شخص رئیس جمهور با اصرار بر غفلت و خطا از دولت و احمدی‌نژاد عبور کنند و ارج و اعتبار ارزشمند خود را مخدوش و ملکوک کنند.
باید توجه داشت اصولگرایی همچنان سکه و گفتمان طلایی حاکم بر کشور است و نباید اجازه داد با بحثهای انحرافی که ممکن است از بیرون یا درون جبهه اصولگرایی برانگیخته شود، این گفتمان به حاشیه بیفتد یا از تلألو باز بماند. اگر اصولگرایان از خویشتن خویش ـ اصولگرایی ـ عبور نکنند، دیگری قادر نیست پروژه عبور از اصولگرایی به اباحیت، عافیت‌طلبی، عمل‌زدگی، وادادگی و تسلیم‌طلبی را کلید بزند.»

بررسی پایگاه اجتماعی احمدی‌نژاد
روزنامه «رسالت» نیز سرمقاله‌اش را به انتخابات ریاست جمهوری دهم اختصاص داده و با عنوان: «دورنمای انتخابات ریاست جمهوی دهم» نوشته است: «۱ـ این روزها کاهش یا افزایش محبوبیت احمدی‌نژاد سوالی جدی و مهم تلقی می‌شود که ذهن اغلب سیاست‌سازان و فحول سیاسی در هر دو جناح مطرح در کشور را با خود درگیر کرده است. دگردیسیهای اولیه استراتژیهای انتخاباتی بسته به این متغیر اصلی در ماههای آتی شکل خواهد گرفت و زمینه‌ساز گاردهای سیاسی بازیگران اصلی خواهد شد. اما وضعیت عمومی‌ریزشها و رویشها در پایگاه اجتماعی احمدی‌نژاد به چه گونه‌ای است؟
فارغ از هرگونه جانبداری و در یک ارزیابی منصفانه استقبال عمومی‌از احمدی‌نژاد در دور دوم سفرهای استانی به مراتب بیشتر از دور اول است. حضور گسترده مردم استانهای مرکزی، خراسان شمالی و گیلان در مراسم استقبال از هیأت دولت به اذعان اغلب ناظران بی طرف حاوی نکات دقیق و مهمی‌است که نمی‌توان آن را در رفتارشناسی انتخاباتی رای‌دهندگان ایرانی در انتخابات ریاست جمهوری آینده بی‌تاثیر تلقی کرد.
در یک برداشت عمومی‌از این پدیده هرچند نمی‌توان فهم نخبگان و مردم را از مسائل اصلی کشور تفکیک کرد اما واضح است که یک شکاف مصنوعی بخشی از بدنه نخبگی را به فاصله گرفتن از مردم واداشته و باعث شده است عده‌ای از نخبگان کشور که در ستادهای انتخاباتی رقبای احمدی‌نژاد توپ می‌زنند این فهم عمومی‌و پایگاه اجتماعی دولت را تخطئه کنند و با توسل به احتجاجات صحیح و سقیم و همچنین مستندات غیر واقعی مدعی کاهش محبوبیت احمدی نژاد در سه سال گذشته شوند. این موضوع زمینه را برای افراط و تفریطها در نقد دولت فراهم کرده و باعث شده که اهداف کلان در قفای سطحی‌نگریها و سیاست‌زدگیها گم شود.
‌گرچه نمی‌توان فهم نخبگان منتقد را نیز تخطئه کرد اما با گذشت سه سال از عمر دولت نهم امکان یک قضاوت منصفانه برای مرکز طیف رای‌دهندگان و سیاست‌سازان فراهم است. جالب اینجاست که اغلب استقبال‌کنندگان از احمدی‌نژاد در دور دوم سفرهای استانی در مقام مشارکت‌جویی و تصریح منافع شخصی، گروهی و منطقه‌ای خود به پیشباز رئیس جمهور آمده‌اند. انبوه بی‌شماری از نامه‌های مردم به دولت حاکی از آن است که هنوز مردم دولت را اصلی‌ترین پناه و ملجا خود می‌دانند و اگر مطالبات آنها در دور اول بی‌پاسخ مانده بود این شور و نشاط به طور خودبه خودی فروکش می‌کرد. رهبر فرزانه انقلاب اسلامی‌چندی پیش در دیدار با اعضای هیأت دولت مردمی‌بودن را یکی از خصوصیات ممتاز دولت دانستند و فرمودند: «شرافت شما در همسطح بودن با ملت ـ ساده‌زیستی و تماس و انس مستمر با مردم است و تجلی عملی این خصوصیات در رفتار رئیس‌جمهور و هیأت دولت باعث جلب اعتماد بیشتر مردم و ریشه کن شدن بلای اسراف و اشرافی‌گری می‌شود.»
البته تاکید بر روحیه مردمی و نشاط خدمت دولت به معنای نادیده گرفتن اشکالات و ایرادات وارد بر دولت نیست اما باید بین دستاوردها و نقصهای موجود تفکیک قائل شویم.
۲ـ برگزاری اولین کنگره حزب اعتمادملی با استقبال اغلب نخبگان سیاسی روبرو شد. استارت ماشین انتخاباتی کروبی با نگاهی مثبت و سازنده به فرآیندهای زیردستی و بالادستی تحزب در کشور همراه بود. کروبی در این کنگره کوشید ضمن دفاع از عملکرد حزب اعتمادملی با دعوت از اغلب دوم خردادی ها به مولفه قلوبهم خود و حزب متبوعش را از اختلافات و کدورتهای احتمالی در آینده مبرا و تطهیر کند. این در حالی است که جریانات پدرخوانده مسئولیت اصلی اختلاف بین دوم خردادیها را متوجه حزب اعتمادملی،کروبی و اعلام رسمی وی برای کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری آینده می‌دانند.
به‌هرحال واضح است که حزب اعتمادملی طی سه سال گذشته توانسته جایگاهی را در افکار عمومی پیدا کند اما این به معنی آن نیست که حزب اعتمادملی به استانداردهای لازم برای فعالیتهای سیاسی در کشور دست یافته و یا اینکه شانس بالایی برای پیروزی در چند انتخابات آینده دارد.....
٣ـ دورنمای انتخابات ریاست جمهوری دهم رقابت مثبت حول گفتمان خدمت به مردم و همچنین پیشرفت و عدالت توامان در کشور است. فرهنگ سیادت، آقایی و پیش شرط گذاشتن برای مردم حتی در ابتدایی ترین مردمسالاری‌ها مذموم است و با واکنشهای اجتماعی مواجه می‌شود. اخیراً آقای خاتمی نامزد احتمالی مشارکت ـ مجاهدین برای کاندیداتوری خود در انتخابات ریاست جمهوری آینده پیش شرطهایی گذاشته بود. تفاهم با ملت بر سر خواسته‌ها و امکان عملی شدن برنامه‌ها دو پیش شرط خاتمی برای نامزدی در انتخابات آینده است. این اقدام غیر متداول آقای خاتمی در حالی است که در هیچ جای دنیا کسی برای قانون پیش شرط نمی‌گذارد. احمدی‌نژاد در اثنای تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری نهم در پاسخ به خبرنگاری که از او پرسید قیافه شما به ریاست جمهوری نمی‌خورد گفت: «اگر به رئیس جمهوری نمی‌خورد به نوکری و تلاش برای خدمت به مردم که می‌خورد.» بدون تردید در انتخابات آینده مردم به کسی رای می‌دهند که خادم جمهور و در خدمت به مردم موفق تر از سایر رقبا باشد. اساسا مردمسالاری واقعی برای ریاست و شرط و شروط گذاشتن برای مردم نیست. مردمسالاری برای نوکری مردم است و به تعبیر حضرت امام(ره) مردم در جمهوری اسلامی ولی نعمت هستند.»

حضور همزمان کروبی و خاتمی؟
روزنامه «جام‌جم» در گزارشی از فعالیتهای انتخاباتی رسیدن به نامزد واحد را «معضل جدید اصلاح‌طلبان‌ دانسته و نوشته است:‌به عقیده چهره‌های اصلاح‌طلب حضور همزمان کروبی و خاتمی در انتخابات بعید است.
در گزارش «جام‌جم» گفته می‌شود: «اگر حضور کروبی برای انتخابات ریاست‌جمهوری را اولین گام اصلاح‌طلبان برای این آوردگاه سیاسی بنامیم باید این حرکت کروبی را نخستین نشانه‌های اختلاف در این اردوگاه سیاسی نیز بدانیم، چرا که همان‌گونه که اکثر چهره‌های اصلاح‌طلب مطرح کرده‌اند حضور همزمان کروبی و خاتمی‌در انتخابات بسیار بعید است و این یعنی جدایی طیف وسیعی از اصلاح‌طلبان از کروبی و یا بالعکس.
علاوه‌بر حضور چهره‌های مختلف اصلاح‌طلب در انتخابات ریاست‌جمهوری که مهرعلیزاده، رئیس سازمان تربیت‌بدنی دوران اصلاحات و اکبر اعلمی، نماینده اصلاح‌طلب مجلس هفتم هم‌اکنون به آن اضافه شده‌اند و با آمدن در انتخابات تصمیم‌گیری برای اصلاح طلبان را مشکل خواهند کرد، مکانیزم رسیدن به کاندیدای واحد نیز از جمله مسائلی است که رسیدن به رویکردهای واحد را برای طیف مقابل اصولگرایان با مشکل مواجه خواهد کرد.
یکی از طرح‌هایی که پیش از این برای گره‌گشایی از کار اصلاح‌طلبان مطرح شده بود طرحی بود که از سوی مرتضی الویری ارائه شد و البته ناکام ماند. در این الگو، نمایندگان اصلاح‌طلب ادوار مجلس همراه با وزرا و استانداران دولت‌های هاشمی‌رفسنجانی و سیدمحمد خاتمی‌در شهرستان‌های مختلف، شورای اصلاح‌طلبان شهرستان‌ها را تشکیل می‌دهند و آن شورا نمایندگانی را برای گردهمایی بزرگ اصلاح‌طلبان انتخاب می‌کنند، براساس این طرح، گردهمایی بزرگ اصلاح‌طلبان در گام اول، برنامه‌های سیاسی و اقتصادی را تنظیم می‌کند و در گام بعدی، سازوکار رسیدن به کاندیدای واحد تنظیم می‌شود.
طرح الویری از آن جهت ناکام ماند که برخی گروه‌های اصلاح‌طلب اعلام کردند که خاتمی‌کاندیدای مورد نظر آنهاست و مخالفت‌ها به اندازه‌ای شدت داشت که الویری از پیگیری این طرح منصرف شد. طرحی مشابه، از سوی محمدعلی نجفی نیز ارائه شده که در آن به جای نمایندگان اصلاح‌طلب ادوار مجلس و استانداران و وزرای دوران اصلاحات، احزاب نقش محوری دارند. در کنار این طرح‌ها مهدی کروبی نیز طرحی ارائه کرده است که براساس آن کاندیداهای احتمالی اصلاح‌طلب از همین ابتدا برای حضور در انتخابات اعلام آمادگی و فعالیت خود را شروع می‌کنند و تا مدتی قبل از انتخابات مثلا بهمن یا اسفند سال جاری این روند ادامه می‌یابد، پس از آن با مکانیزمی‌که کار گروه مجمع روحانیون تعیین می‌کند، کاندیدای واحد اصلاح‌طلبان تعیین می‌شود. حزب کارگزاران سازندگی نیز پیشنهادی را برای تشکیل شورای حکمیت ارائه کرده است. براساس این پیشنهاد این شورا متشکل از گروه‌های محدود اصلاح‌طلب نظیر اعتماد ملی، کارگزاران، مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب و حزب اسلامی‌کار است. ظاهرا و براساس اخبار، طرحی هم پیشنهاد شده که پس از اتمام دوره فعالیت کاندیداهای احتمالی اصلاح‌طلب، یک نظرسنجی انجام شود و نتیجه این نظرسنجی کاندیدای نهایی اصلاح‌طلبان را مشخص خواهد کرد.
همه این طرح‌ها مخالفان و موافقانی دارد به‌طوری که برخی گروه‌های اصلاح‌طلب از جمله سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی‌از قبل، خاتمی‌را به عنوان کاندیدای خود اعلام کرده‌اند و مهدی کروبی نیز اعلام کرده با جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین گفتگو نمی‌کند. همه اینها راه را برای رسیدن به کاندیدای واحد مشکل می‌کند…»

دلائل ناکامی ایران
«آمیزه ریسک و فرصت» عنوان سرمقاله دیروز روزنامه «کارگزاران» به بررسی کاندیدا شدن ایران برای عضویت شورای امنیت و عدم توفیق وی و رأی‌گیری می‌پردازد. «کارگزاران» نوشته است: « ناکامی ایران در عضویت غیردائم شورای امنیت سازمان ملل متحد را باید در جرأت قبول رقابتی تفسیر کرد که نتیجه آن از پیش معلوم بود. ایران به عنوان یکی از اعضای موسس سازمان ملل که در دهه ۱۹۵۰ یکبار عضویت غیردائم شورای امنیت را تجربه کرد، این بار و در رقابت با ژاپن توانست از میان ۱۹۲ رای اعضای این نهاد بین‌المللی تنها ٣۲ رای را از آن خود کند و ۱۵٨ رای را به رقیب واگذارد. تصمیم تهران برای این اقدام جز آمیزه‌ای از «خطر ریسک و فرصت» نبوده است؛ ریسک از آن رو که می‌شد پیشاپیش و حتی قبل از اعلام داوطلبی غیرقابل انتظار ژاپن برای حضور در این رقابت، درباره نتیجه اقدام تهران گمانه‌زنی کرد. تهران در حالی وارد عرصه رقابت شد که از نظر زمانی و مکانی هیچ چشم‌انداز روشنی برای موفقیت آن وجود نداشت. اکنون ایران به دلایل مختلف از جمله تاکید بر مواضع هسته‌ای و نیز اختلاف با اکثریت اعضای تاثیرگذار شورای امنیت و بالتبع متحدان مرکزی و پیرامونی آنها در جامعه بین‌المللی، از کمترین امتیاز برای رقابت با بازیگری چون ژاپن برخوردار است. در این حال زمان انجام این رقابت نیز هرگز به نفع ایران نبود. شورای امنیت سازمان ملل در همین روزهای اخیر ـ و برحسب اتفاق ـ بلافاصله پس از حضور رئیس‌جمهور احمدی‌نژاد در مجمع عمومی‌سازمان ملل، پنجمین قطعنامه خود را علیه ایران صادر کرد. تهران این اقدام را نکوهش کرد و آن را نتیجه شانتاژ قدرتهایی دانست که بر شیوه تصمیم‌گیری‌های این نهاد بین‌المللی سایه انداخته‌اند. به این ترتیب تهران در اعلام داوطلبی برای عضویت غیردائم شورای امنیت خطر ریسکی را پذیرفت که می‌دانست هم از حیث زمان و هم از نظر مکان، نقطه ایده‌آلی را برای آزمودن جایگاه خود در جامعه بین‌المللی انتخاب نکرده است اما روی دیگر این اقدام، اهداف فرصت‌جویانه‌ای بود که به‌زعم تهران می‌توانست جایگاه ایران را در جامعه بین‌الملل ترمیم کرده و برخلاف عملیات روانی مخالفانش، از این کشور نزد افکار عمومی‌جهان چهره‌ای مسئول و تعامل‌گرا ارائه کند. در این حال با انتخاب احتمالی ایران به‌عنوان نماینده آسیایی جامعه بین‌الملل در شورای امنیت، این فرصت فراهم می‌شد تا تهران استعداد خود را در مدیریت امور کلان به نمایش گذارد. از این رو تهران در اقدامی‌که آمیزه‌ای از «ریسک و فرصت» بود به رقابتی وارد شد که نتیجه‌اش جمعه شب گذشته در مقر سازمان ملل متحد اعلام شد.
ابزار تهران در اقدامی‌که به نوعی قدرت‌نمایی در جامعه بین‌المللی نیز می‌تواند تعبیر شود، احتمالا ترکیب اعضای سازمان ملل است که ۱۱۵ عضو آن در شمار کشورهای غیرمتعهد قرار دارند و حداقل ۵۶ کشور مسلمان و ۲۲ کشور عرب هستند. تهران با برخی ارجاعات تجربی‌اش به واکنش کشورهای عضو گروه نم (غیرمتعهدها) در آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای می‌توانست چنین گمان کند که این کشورها ترجیح خود را به انتخاب کشوری قرار دهند که در جرگه کشورهای در حال توسعه و همسو با مواضع آنها قرار دارد.
همچنین کشورهای آسیایی و عرب با لحاظ ۹ بار عضویت ژاپن در شمار اعضای دائم شورای امنیت و نیز برخی رقابت‌ها و عنادها با ژاپن، این بار فرصت انتخاب را به ایران دهند. در این حال ژاپن نیز با ملاحظات مربوط به روابط اقتصادی‌اش با تهران از رقابت با ایران انصراف داده و برای انتخاب این کشور، بستر مناسب را فراهم کند. نکته دیگر اینکه تهران می‌توانسته است به تشدید رقابت‌ها میان بلوک‌های غربی و شرقی حاضر در شورای امنیت دل‌خوش کرده و از رایزنی‌های احتمالی روس‌ها یا چینی‌ها برای ترغیب دیگر اعضای جامعه بین‌المللی به نفع انتخاب ایران امیدوار باشد. همه موارد بالا می‌توانست درست باشد اگر آن را شرط لازم برای قبول ریسک این آزمون در جامعه بین‌المللی به حساب آوریم ولی شرط کافی برای این اقدام، درجه اطمینان از همه احتمالات بالا بوده است. به عبارت دیگر چنین فرصت‌جویی‌هایی در صحنه بین‌الملل مستلزم سه شرط کلی و اساسی است: نخست دارا بودن جایگاهی از قدرتمندی در جامعه بین‌الملل که بتواند منابع کافی را برای هر اقدام فراهم کند. دوم؛ تاثیر‌گذاری مستقیم بر آرای بازیگران و سوم؛ نتیجه‌سازی دلخواه از اقدام. آنچه از حاصل رای‌گیری جمعه گذشته قابل استنباط است اینکه تهران در هر سه شرط بالا فاقد کارآمدی لازم بود؛ به‌ویژه آنکه اگر حتی نحوه انتخاب اعضای جدید شورای امنیت را نتیجه رایزنی‌های پیدا و پنهان قدرت‌های مخالف تهران بدانیم. وجه دیگر سکه، آن است که تهران در انجام چنین رفتاری ناکام بوده است.
همچنین است برجسته شدن این واقعیت که تهران نباید برای وجود تعارض‌ها میان بازیگران چنان اصالتی قائل شود که تصور کند این وضع می‌تواند مثل یک تیغ در دست تهران مقابل مخالفانش باشد، بلکه تجربه جمعه گذشته باید به تهران بار دیگر هشدار دهد که احتمالا برخی بازیگران تلاش دارند از تهران چنین بهره‌گیری کنند. وجه دیگر ماجرا اما به عملیات روانی مخالفان تهران مربوط است که با قدرت دیپلماتیک، اقتصادی و رسانه‌ای خود کوشیده‌اند از ایران چهره‌ای غیرمتعارف ارائه دهند تا به این وسیله هرگونه فرصت را از این کشور در جامعه بین‌المللی بگیرند. این امر در واقع همان توجیهی است که تهران به‌درستی از آن به‌عنوان دلیل چنین ناکامی‌هایی یاد می‌کند. ولی راه مقابله با این وضع آیا می‌تواند محدود به محکوم‌سازی‌های معمول شود؟ یا تلاش برای عادی‌سازی چهره‌ای که همواره بازتابی دلخواه مخالفان ایران در جامعه بین‌المللی داشته است؟ تهران تنها با تلاش برای عادی کردن چهره‌اش در جامعه بین‌المللی است که قادر می‌شود منابع لازم را برای هرگونه قدرت‌نمایی در جهان فراهم آورد. در این صورت تهران می‌تواند حتی در عرصه‌هایی که آمیزه‌ای خطرناک از ریسک و فرصت است، حضور یافته و برای اقدام‌هایش هزینه و فایده را به درستی محاسبه کند.»

حرکت کند و لاک‌پشتی اقلیت
محمدعلی ابطحی در نوشته‌ای که روزنامه «اعتماد ملی» آن را نقل کرده است از اقلیت مجلس انتقاد کرده و این نمایندگان را به استفاده فراگیر از تریبون‌های رسمی برای انعکاس صدای اکثریت مردم دعوت کرده است.
معاون ریاست جمهوری در دوران خاتمی نوشته است:‌ «در همه دنیا نماد اهمیت هر مجلسی، اقلیت آن هستند که جدای از اکثریت که طبعا هم‌جبهه با جناح حاکم هستند، می‌توانند نقش مدافعان اصلی مردم را داشته باشند. در ایران هم در مجلس هفتم و هشتم که به دلا‌یل حذف‌های غیرعادلا‌نه اقلیت نماینده اکثریت بودند، توقع بیشتری از آنان می‌رفت. در مجلس شورای اسلا‌می‌و در دو هفته گذشته رسانه‌ها از سازماندهی جدید و تشکیل کمیته‌های مختلف و تعیین رئیس، دبیرکل و مسئولا‌ن کمیته‌ها خبر دادند. این سازماندهی دیرهنگام می‌تواند نشان فعال‌تر شدن اقلیت مجلس باشد. امید فراوانی که مردم در این شرایط به این اقلیت بسته‌اند اصلا‌ متناسب با حرکت کند و لا‌ک‌پشتی اقلیت نیست. میزان فعال بودن اقلیت اصلا‌ح‌طلب مجلس و اثرگذاری آنان در مسائل داخلی و خارجی و مقابله با مشکلا‌ت عمومی‌مثل گرانی و تورم یا از بین رفتن کرامت ایرانی، می‌تواند رابطه مستقیمی‌با نشاط سیاسی و امیدواری جامعه داشته باشد و یکی از تاثیرگذارترین عوامل میزان حضور مردم در انتخابات تعیین‌کننده آینده ریاست‌جمهوری باشد.
این توقع از منتخبان اصلا‌ح‌طلب شورای شهر نیز می‌رود. اینکه نمایندگان اقلیت مجلس باعث شدند رئیس جدید برای اولین‌بار بی‌رای مخالف انتخاب شود و منتخبان اصلا‌ح‌طلب شورای شهر تهران کلی افتخار کردند که شهردار قبلی و رقیب اصلا‌ح‌طلبان در ریاست‌جمهوری را ابقا نمودند، آغاز خوبی برای هیچیک از دو اقلیت نبود. از مجلسی‌ها انتظار می‌رود که حضور پررنگ سیاسی‌تری داشته باشند. در ماجرای کردان، در مساله وام صد میلیونی، در امر دانشگاه‌ها یا قوانین مربوط به زنان، در مورد بعضی نظرات و دیدگاه‌های دولتمردان که کرامت و حرمت ایرانی را آسیب می‌رساند، و به طور مشخص در سیاست‌های اقتصادی دولت و گرانی‌ها که زندگی روزمره مردم را بسیار سخت کرده است انتظار می‌رود که اقلیت اصلا‌ح‌طلب مجلس پیشتازان دفاع از حق مردم باشند و نشان دهند که هویت اصلا‌ح‌طلبی که خواست تاریخی ملت ایران است را نمایندگی می‌کنند. اینکه در موارد پرحساسیت اجتماعی که باید با ماهیت اصلا‌ح‌طلبی به کمک مردم شتافت، جناح‌هایی از اصولگرایان که نهایتا در یک جبهه و جناح با دولت قرار دارند، نشانه هوشمندی آن عده از اصولگرایان و بی‌توجهی اقلیت اصلا‌ح‌طلبان است. خبر سازماندهی جدید در اقلیت خبر خوبی بود که انتظار می‌رود خروجی عملی آن فعال‌تر شدن و به روز شدن جدی در مسائل مورد نیاز جامعه باشد که در این ماه‌های باقیمانده تا انتخابات ریاست‌جمهوری پیشتاز بودن اقلیت، انگیزه‌دار شدن بیشتر جامعه را به دنبال دارد. توجه به این نکته نیز ضروری است که اصلا‌ح‌طلبان درون پارلمان تنها جمعی هستند که می‌توانند از تریبون‌های رسمی‌و فراگیر استفاده و صدای اکثریت مردم را منعکس کنند. فعال بودن و منسجم بودن اقلیت در انتقال رای و نظر مردم یک انتظار تاریخی است که اقلیت باید به آن توجه بیشتری نماید. سازماندهی جدید در اقلیت گام مثبتی است که انتظار و توقع جامعه از نمایندگان اقلیت بود. مدرس که نامش در تاریخ ایران جاودانه شد تنها یک نفر بود. تعداد اقلیت در مجلس اگر چه با حذف بسیاری از افراد پرتلا‌ش و موثر در ایام انتخابات کم شده است اما به همین میزان توقع از منتخبان اصلا‌ح‌طلبان را بیشتر می‌کند. انتظار می‌رود احزاب و افرادی که برای فرستادن این اقلیت در آن فضای سخت آن همه تلا‌ش کردند مثل همه جای دنیا برای آنان برنامه‌ریزی کنند و در فعال‌تر شدن آنان اقدام حزبی کنند.»

جدایی عالمان از فن‌سالاران
مسعود بهنود نویسنده و روزنامه‌نگار ایرانی مقیم لندن در رثای ایرج علی‌آبادی با عنوان: «بزرگ مردا که تو بودی» نوشته است: «قصدم آن است که در رثای زنده‌یاد دکتر ایرج علی‌آبادی شاعر و فن‌سالار محتشم بنویسم، که دو هفته قبل در تهران خرقه تهی کرد. و گلایه کنم از روزگار دون که به شرح مبتلی، چنان شهر را دچار غم نان و خوف سیاست کرده که چنین عزیز وجودی چنان که شایسته اوست بدرقه نمی‌شود. مگر آن نام‌های بزرگوار که در آگهی کوچک یادبود دیدم. می‌پرسم یعنی نسل تازه خبر نگیرد که یکی بود که ۶۰ سال قبل کتاب قصه‌ای به عنوان حکمت خدا نوشت، درست همان سالی که ابراهیم گلستان هم اولین کتاب خود آذرماه آخر پاییز را منتشر کردـ هر دو با پول خودشان ـ یکی بود بلندبالا و زیبایی‌شناس و شعردان و شاعردل که در زمینه اقتصاد و صنعت بیمه هم ملا بود و مرجع. یکی از اولین کسان که قد برافراشت در شهر فرومرده بعد کودتای ۲٨مرداد و قهرمانی و پهلوانی را نه در سکونت در قلعه فلک‌الافلاک یا مهاجرت به خانه دایی یوسف بلکه در مطالعه بر سیستم‌های تامین اجتماعی دید. در جست‌وجوی آن برآمد که چگونه می‌توان خلق را بی‌شعار و بی‌منت خدمت کرد. یعنی بگذاریم ایرج علی‌آبادی در گوشه‌ای از این خاک بخسبد، بی‌آنکه شهر خبر شود. مرد شاعر و خیرخواه مردم، بعد ٣۰ سال کار برای تامین اجتماعی و بیمه، با وقوع انقلاب به خواست کارکنان بیمه که او را به‌خوبی و پاکدامنی می‌شناختند مدیرعامل بیمه ایران و بعد بیمه حافظ شد. اما در آخرای سال ۵۹ بود که آن نامه را نوشت و خواست که مستعفی‌اش بشناسند. بعد‌ها وزیر آن روزگار نوشت دکتر علی‌آبادی که با اصرار رفت و بیمه دست تنها شد تازه ما دانستیم که وی چه کارها کرده است و تازه دانستیم اخ‌الزوجه آقای ثقفی اخ‌الزوجه رهبر انقلاب است. اما نامه استعفایش حافظانه بود از غنای طبع. آنجا که وعده داد به خود که «خواجه خود روش بنده‌پروری داند.» او اگر کاری کرده بود از آنجا بود که می‌پنداشت باید این کار را برای خلق کرد. طلبی پس از کس نداشت. تا سخنم را درست جا انداخته باشم باید ابتدا به جست‌وجوی تاریخ یک آغاز برآیم. از کی جدا شدند فن‌سالاران، یا کاردان‌ها از قافله روشنفکر. از کی قرار شد شاعران حماسه‌سرای فقیر باشند و روگردان از علم و مدرسه. اول گمانم بود جدایی عالمان از عملگرایان و مدیران کاربلد و فن‌سالاران به زمانی است که قزاق‌ها کودتا کردند و تحصیلکرده‌ها و فن‌سالاران معدود زمان را فراری دادند و یا خانه‌نشین کردند، یعنی فاصله سال‌های ۱٣۰۲ تا ۱٣۰۶ که رهبرشان به سنت دوران باستان تاج بر سر نهاد و شد شاه. اما این تاریخ دقیقی نیست چون بعد از آن هم هنوز کسانی مانند حاج‌مخبرالسلطنه، ذکاء الملک فروغی، تیمورتاش، داور، علی‌اصغر حکمت و مانند آنها به کار بودند، گیرم آرام‌آرام به خانه فرستاده شدند. پس به گمانم با اندکی تسامح بتوان گفت از زمان جنگ جهانی دوم، اواخر دوران رضاشاه بود که نظام مدیریتی کشور از روشنفکران تهی شد، مدیران کاربلد دیگر روشنفکر نبودند و دانشور مردان هم از دولت دامن برچیدند. این زمانی بود که سیاست کار خود کرد، روشنفکری ـ به تعریف سارتر و چپ‌های دوران دوقطبی ـ کار اصلی‌شان اعتراض و ضدیت با حکومت شد و بالمال کاربلدها [فن‌سالاران] هم کارشان شد به سخره گرفتن جیغ بنفش و شعر نو. و این جنگ تا پشت دروازه‌های دانشگاه هم رسید. استادان دانشگاه گذشتند از چشم روشنفکران شدند مردمان پرمدعای مطنطن متملق، گردگرفته‌های محتضر، و روشنفکران مکتب نرفته شهره به ذوق، کشف و شهود شدند. کسی از شاملو و فروغ و سهراب توقع نداشت که ساعتی را هم در دانشگاه تبه کرده باشند. شهریور ۲۰ باعث رجعتی شد کوتاه، و میدانی تازه برای اهل فضل و کاربلد. به همان نشان که رضاشاه وقتی از اریکه به زیر می‌آمد ترک عادت کرد و فردای یورش متفقین، در خانه‌ای را کوفت که در آن صاحب سیر حکمت در اروپا عزلت گزیده و بیمار داشت با کمک حبیب یغمایی دیوان سعدی تصحیح می‌کرد. فضایی که با رفتن رضاشاه به در خانه فروغی به دلجویی، باز شد ۱۰، ۱۲ سالی ماند. دوباره علی‌اصغرخان حکمت و غلامحسین خان‌رهنما و ملک‌الشعرا کسوت وزارت پوشیدند و هژیر حافظ‌شناس شد وزیر و صدراعظم. تازه اولین ارتشی که به صدارت رسید به فضل و کمال شهره بود حاجعلی رزم‌آرا، و اولین ژنرال چهارستاره پسر مخبرالدوله شاعر و شعرشناس شد. اما چندان نماند و باز همان شد که در سال‌های آخر رضاشاه بود. مراقبت از روشنفکران شد موضوع یکی از ادارات مهم ساواک ـ به جای نظمیه ـ و مدیران و فن‌سالاران در طبقه‌بندی سفید [راست] قرار گرفتند.
چنان شد که سرانجام کسی می‌گفت رویایی شاعر نیست چون که جیپ دولتی سوار می‌شود [ذیحساب مالی هواشناسی بود شاعر دریایی‌ها]، و وقتی رضا براهنی دستیار دکتر صورتگر شد در دانشگاه تهران، همشهریش ساعدی با شاملو همصدا شد و گفت آقارضا دیگه حساب‌شان جداست دانشگاهی شده‌اند، و این زمانی بود که ساعدی خود از زیر دوره کارآموزی دکترای روان‌شناسی می‌گریخت. گوهرمراد پزشک شدن نمی‌خواست. روزی هم طبابت نکرد. مگر دکتر بهمن دادخواه نقاش و مجسمه‌ساز برجسته ایرانی روزی دندان پزشکی کرد. دانشگاه و دانشکده ادبیات کمتر می‌شد که دانشجویانش بخت آن داشته باشند که امروز با همچو شفیعی‌کدکنی استادی دارند.
بازمی‌گردم به آنکه مرگش بهانه این نوشتارست. ایرج علی‌آبادی گوهری بود یکدانه در میان اهل ذوق و اهل فن. در این ۵۰ که رفت و ما در خوابیم، مدیران کاربلد بوده‌اند اما از شاعری دور. شاعران را هم به بیمه‌های اجتماعی کار نبوده است. علی‌آبادی آن نادره‌ای بود که آرمان‌خواهی دوران جوانی را تنها بر بال قصه و شعر ننوشت، به درسی که خواند به علمی‌که آموخت، دامن همت بست و صنعت بیمه ایران از وی یادگاران دارد که نهایتش همچنان که در کتاب «دولت رفاه و بیمه‌های اجتماعی» نوشت به میدان عمل رسید. شاعر و داستان‌نویس و مترجم ما، فقط چنین نبود که «جست‌وجوی ناتمام» را ترجمه کرد به دورانی که کارل پوپر، یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت. او اول‌بار شناساند پوپر را.
مدیر برجسته صنعت بیمه، خلاف عهد، شاعری بود امیدبخش، ۶۰ سال پیش مجموعه داستان‌های «در حکمت خدا» را چاپ کرد، و همانوقت که همینگوی به ترجمه گلستان جانی داده بود به فضای قصه‌خوانی شهر، علی‌آبادی هم با همان شور و عدالت‌جویی همسفر من ماکسیم گورکی را ترجمه کرد و فردا خیلی دیرست آلفرد ماشار. امسال که شهر را گذاشت و رفت، ٨۰ سالش می‌شد. در سال‌های ٣۰ در بیمه ایران استخدام شد. اما نه برای آنکه آب‌باریکه دولت در آب انبارش بیفتد چنان که رسم زمانه بود. بیمه را جدی گرفت و رفت به مدرسه مطالعات بیمه پاریس، که از آنجا معتبرتر برای آموختن این صنعت جایی نبود. تقریبا در تمام دهه ٣۰ را که در تهران حکومت نظامی ترکتازی می‌کرد علی‌آبادی در شهری چون پاریس تحولات اجتماعی و سیاسی را می‌دید و دانشنامه گرفت تازه وقتی برگشت رفت و دکترای حقوق و علوم سیاسی گرفت از دانشگاه تهران. و در همه این سالها، همان آرمانخواهی‌ها را که وجودش از آن آکنده بود در قالب کار دولتی ریخت. قانون اجباری بیمه شخص ثالث که به گواه دوست و دشمن از مترقی‌ترین قوانینی است که داریم، به همت وی نوشته شد. روزهایی می‌رفت به مجلس قلابی ایران نوین و اشخاصی را که دستگاه نماینده مجلس کرده بود درس می‌داد تا جایی که لایحه نوشته وی عیناً تصویب شد.
هیچ نمی‌گفت اما ارتفاع درد را می‌شناخت. این نکته را دارم از قول آقارضا ثقفی نقل می‌کنم زنده‌یادش که «اخ‌الزوجه ایرج» را بسیار دوست می‌داشت و غنیمت می‌شمرد و کس ندیدم شعرهای علی‌آبادی را به این خوبی و روانی در یاد داشته باشد. از جمله آن غمنامه بلند «باغ را داغ درختان جوان می‌سوزد» که پهلو می‌زند به ناصرخسرو که ایرج علی‌آبادی عاشق تلخی و خشکی‌اش بود. چنان که عاشق دیگر خراسانی که رودکی باشد. شبی و زیبا شبی، هفت‌سال پیش، به همت مهرداد خواجه‌نوری که خود را شاگرد دکتر علی‌آبادی می‌داند در علم بیمه، و حامیان نور، مجلسی در بزرگداشت ایرج علی‌آبادی برپا شد در تهران. نامداران صنعت بیمه بودند به قدردانی، ما نیز جمعی از قبیله دیگر، سخن را به من سپردند جمع. از آن بام هتل بزرگ اوین، نگاه از پنجره شمال زندان بزرگ شهر می‌دید و از دیگر پنجره، شهربازی بود و شهر بود و گرم بازی. همین را مدخل سخن گرفتم. از آن شوریده گفتم که در نوجوانی می‌خواست جهانی را آباد کند، در جوانی به احیای حمام فروریخته امیریه بسنده داشت.
و در میانه‌سالی چنان که خود سرود داغ دیگر در دل داشت. همان شب تجلیل از او، که دستپاچه بود از اینکه مدحش می‌گفتند. هرچه کردند از خود چیزی نگفت که در آن یک لاپوست و استخوان به جلایی رسیده بود که نیازی نمی‌دید به خودنمایی. از رودکی به مناسب خواند شاد زی با سیاه چشمان شاد. و اینک بدرقه راهش سوگنامه همان رودکی که گفت:
نگنجم در لحد گر زانکه لختی
نشینی بر مزارم سوگوارا
جهان این است و چونین بود تا بود
و هم چونین بود، اینند یارا
و این نوشته شد تا نسل نو بداند. هر خشت که بر خشتی در این دیار برجاست. هر قرار که برقرار مانده، با همه بی‌نظمی‌هر نظم که ایستاست در پشت آن یکی بوده است که دل و جانش با این دیار بوده. تا قدر فن‌سالاران و دانایان ندانیم، حکایت همین است که ناصرخسرو گفت. مگر آن روز که دامن همت به کمر زنیم و بزرگ مردانی مانند دکتر علی‌آبادی را به نسل بعد بشناسانیم.»

منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی