دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی در کشور
گروه کار خلق های سازمان فداییان خلق ایران - اکثریت



اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۵ آبان ۱٣٨۷ -  ۲۶ اکتبر ۲۰۰٨


در طی سالهای اخیر به گواه مردم دربند ایران و قشرهای روشنفکر، دانشجو، کارگر، دانش آموز، زنان و هر آن انسانی که حق خود را بر اساس حقوق تصویب شده و آمده در کنوانسیون بین المللی حقوق بشر، شناخته و برای آن در مبارزه ای پیگیر با زورگویان حاکم جمهوری اسلامی در نبرد است و نیز بر اساس تایید و گزارشات سازمانهای مدافع حقوق بشر، نقض این حقوق در ایران به خشن ترین وجه ممکنه جاری است .
مردم در بند میهنمان،سالها است که در زندانی به گستره ایران هم در بندند و هم در مبارزه ای نابرابر.
تنها زمانی صدای میلیونها انسان را میتوان شنید که روزنامه نگاران متعهد با علم به عواقب خبررسانی ، که در ایران همانا، قفل زدن بر روزنامه ها و نشریاتشان، تهدید ، زندان و شکنجه و اعدام ، به بستن دهان آنها مبادرت میورزند، این امکان خبررسانی را مهیا میکنند.
فعالین جامعه مدنی، سازمانهای غیر دولتی یا ان جی اوها و به همین زعم فعالین در مناطق ملی ، اعم از کردستان، بلوچستان ، آذربایجان و خوزستان و سایر نقاط دیگر،از این قاعده مستثنی نبوده و تلاشهای خود را در عرصه های مختلف به اوج رسانده و هزینه های گزافی را متحمل گشته اند.
امروز متاسفانه، زندانهای جمهوری اسلامی ایران، مملو است از زندانیانی که برای آزادی قلم و بیان، انتشارات و خبررسانی، فعالیت برای آزادی و دمکراسی، بهبود شرایط زیستی که لایق انسان آزاده است و مبارزینی که خواست آنها، عدالت اجتماعی و دگرگونی های بنیادین در جامعه و سیستم سیاسی ایران است، پر شده است.
انگ زدن، انسان ربایی، حتک حرمت و در مضیقه گذاردن این فعالین و خانواده های آنها، به بخشی از سیاست دولت مردان ایران و بازوهای مسلح آنها، برای به سکوت واداشتن هرچه بیشتر هم میهنانمان تبدیل گشته و دربندیان نیز، برای خواسته های خود، یعنی، لغو مجازات اعدام و احکام صادره اعدام، توقف شکنجه، داشتن پزشک و مراقبتهای پزشکی، داشتن وکیل مدافع، امکان ملاقات با خانواده های خود و بهبود شرایط زندان و زندانی ، مجبور به اعتصاب غذا و اعتراضات عمومی میشوند و دژخیمان حاکم، نه تنها کوچکترین وقعی به این خواسته ها و این دربندیان نمی گذاردند بلکه فشارهای جسمی، روحی و روانی بیشتری را تدارک دیده و به اجرا در می آوردند.
همه این مسائل را امروز باید در پرسپکتیوی گستره تر به تماشا نشست تا آنگاه عمق فاجعه را دریافت و به صورتی عریان تر از پیش، در افشای آن ، چه در عرصه داخلی و چه در عرصه خارجی کوشا بود.
علاوه بر آنچه که به صورت عمومی، بر شهروندان ایران میگذرد، باید شدت آنرا نسبت به اقلیتهای کشورمان، اعم از اقلیت های ملی و مذهبی، تا سیاسی و مدنی ، به تصویر کشید و حدت آنرا در مناطق ملی دوچندان دید.
شاید نام بردن از محمد صدیق کبودوند، رییس سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان، یوسف عزیزی بنی طرف ، نویسنده، مترجم و روزنامه نگاری که طی سی وپنج سال گذشته، کاری جز پژوهش و داستان نویسی و ترجمه نداشته است و عضوی از خانواده بزرگ نویسندگان ایران است. یعقوب مهرنهاد، روزنامه نگار و فعال مدنی سیستان و بلوچستان، مهدی نعیمی, شاعر و استاد زبان ترکی در دانشگاهها‌؛ و هزاران فعال فرهنگی و مدنی ،برای یادآوری آنچه که بر مردم مناطق ملی میرود را بتوان به عنوان نمونه ای از هزاران خواند ، و بر آن دستگیری های دسته جمعی بهاییان و دراویش و تضعییقات علیه مذاهب دیگر را اضافه نمود.
امروز، هر چند با تاخیری به وسعت دهه ها، باید چشمها را شست و به مقوله آزادیهای فردی و اجتماعی با دیدی بازتراز پیش ، نگاه کرد، ما معتفد یم که ، سکوت، پیرامون مسائل ملی، تنها با این ترس که مبادا اتفاقی در راستای تجزیه ایران صورت گیرد و یا اینکه باز شدن مقوله حقوق ملی، بستری برای تجزیه طبیان بگشاید را محق و منطقی نمیدانیم و گویندگان چنین تفکری را به صورت جدی منزه طلبانی میدانیم و میخوانیم که با سیاست سکوت خود در این مقولات، سیاست های سرکوبگرانه جمهوری اسلامی و نقض خشن حقوق شهروندی ، حقوق ملی و نیز حقوق بشر را به معنی اصلی کلمه، تاییدگرند.
نمی توان خود را مدافع حقوق بشر، آزادیهای فردی و اجتماعی و حقوق شهروندی خواند و همزمان با سکوتی به عمد یا غیر عمد ، سیاستهای گزمگان جمهوری اسلامی را به نظاره نشست و لب نگشود، آنان که چنین راهی را پیشه کرده اند در نهایت نمیتوانند منتفدین جدی ناقضان حقوق بشر باشند.
به هر روی ، امروز بیش از هر زمان دیگری میطلبد که دست یاری در دفاع از این حقوق، این مردم، این زندانیان دربند، به هم داده و جدا از تعلقات سیاسی، سازمانی و حزبی، اعتراضات گسترده ای را در کشورهای مختلف و یا در هماهنگی با هم، همایشهای اعتراضی را در برابر دفاتر سازمان ملل و پارلمان اروپا سامان دهیم و صدای حق طلبانه و شکسته در گلوی مردم میهنمان را اعم از فارس و کرد . عرب و آذری و بلوچی و یا اقلبتهای مذهبی کشورمان را رساتر به گوش جهانیان رسانده و سازمان های مدافع حقوق بشر را به فعالیتهای جدی تری در این راستا فراخوانیم.
باشد که همه نیروهای چپ و دمکرات با اعتقاد بر اصل همزیستی برای ایران چند ملیتی، که طی هزاره ها بدون هیچ هراسی از هم ، با هم زندگی در آرامشی را داشته اند، مدافعین راستین حق طبیعی، انسانی و اساسی همدیگر باشیم و صدای اعتراضات و حق خواهی ها را هم پشتیبان و هم ناقل باشیم.

گروه کار خلق های سازمان فداییان خلق ایران – اکثریت
شنبه ۴ آبان ۱٣٨۷ - ۲۵ اکتبر ۲۰۰٨