اعتصاب در سکوت!
سکوت و بی تفاوتی جنبش دانشجویی، فعالین کارگری، فعالین جنبش زنان، تشکل های سیاسی، اصلاح طلبان درون مجلس و رسانه های مستقل نسبت به اعتصاب معلمین، تنها دردی را بازتاب می داد که بدون درمان آن، دشوار بتوان تصور کرد، جامعه ما به جایی برسد



اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲٣ اسفند ۱٣٨۲ -  ۱٣ مارس ۲۰۰۴


اعتصاب فرهنگیان کشور، که از روز شنبه گذشته آغاز شده بود، پایان یافت. اگر آمار و ارقامی که از سوی دست اندرکاران این اعتصاب اعلام شده، مبنا قرار گیرد، شرکت دویست هزار نفر از معلمین کشور در یک حرکت صنفی و رفاهی را باید یکی از بزرگترین – و شاید بزرگترین – حرکت اعتصابی سال های اخیر ارزیابی کرد. گزارشات دیگر منابع مستقل و حتی گزارش های دولتی نیز حاکی از آن است که فراخوان تشکل های صنفی و فرهنگی معلمین به اعتصاب با استقبال و همراهی فرهنگیان کشور روبرو شد. هر چند دولت به خواست های معملین پاسخ مثبتی نداد، اما این اعتصاب بی تردید دستمایه ای برای ادامه مبارزات معلمین جهت مطالبات خود در آینده خواهد بود و نشان داد معلمین شریف کشور برای پیگیری خواسته های خود به درجه بالایی از همراهی و هم دلی رسیده اند.
این بزرگترین اعتصاب صنفی – رفاهی سال های اخیر در کشور ما، با این حال از یک سو با سکوت و بی تفاوتی و روبرو شد و اطلاع رسانی اندک و در بسیاری موارد غرض ورزانه ای نسبت به آن صورت گرفت و از سوی دیگر معلمین اعتصابی با انواع تهدیدها مواجه گردیدند.
دولت، که مخاطب اصلی اعتصاب فرهنگیان کشور بود، گوش های خود را بر صدای اعتراض ده ها هزار معلمی که برای پایه ای حق خود، یعنی تامین حداقل معیشت دست به اعتراض زدند، بست. دولت حاضر به هیچ مذاکره ای با نمایندگان اعتصاب نشد. در طول یک هفته اعتصاب معلمین، وزیر آموزش و پرورش، که دارای روابط نزدیک با بزرگترین حزب اصلاح طلب دولتی نیز هست، نه تنها از واکنش و اظهارنظری نسبت به این اعتصاب خوداری کرد، بلکه با وسواس تمام خود را از خبرنگاران پنهان کرد تا مبادا مجبور به پاسخ به پرسشی پیرامون اعتصاب معلمین شود. به جای او، چند مقام وزارتخانه، که بعضی از آن ها حاضر به معرفی خود به افکار عمومی نیز نشدند، متقابلا مشکلات دولت را به معلمین یادآوری کرده و بدون آن که پاسخی به تقاضاهای مشخص آن ها بدهند، وعده دادند که معلمین باید صبور باشند، چون «آینده روشن است»! در همان حال، بنا به گزارش ها، فعالین اعتصاب صنفی معلمین احضار شده و تهدید شدند و از آن ها خواسته شد، به اعتصاب خود پایان دهند. علاوه بر آن، تلاش های پنهان و آشکاری از سوی محافظه کاران و عوامل مسئول و غیرمسئول رژیم صورت گرفت تا با تحریک والدین دانش آموزان، جامعه را علیه اعتصاب معملین بسیج کنند. ابراز نگرانی نسبت به «افت تحصیلی» دانش آموزان و سردرگمی و سرگردانی آن ها، در رسانه های رسمی جای بیشتری از توجه به مطالبات به حق معلمین و مهم ترین حق آن ها، یعنی حق اعتصاب برای دریافت حقوق خود، به خود اختصاص داد. در کنار همه این ها، استفاده از سیاست تفرقه افکنی برای شکستن اعتصاب معلمین، روش دیگری بود که از سوی حکومت برای مقابله با اعتراض معلمین صورت گرفت.
فرهنگیان زحمت کش کشور در یک هفته اعتصاب خود، تجربه دیگری بر انبوه تجارب خود افزودند، که حکومت گوش شنوایی نسبت به خواست های مردم، حتی اگر این خواسته ها، خواسته های حداقلی برای ادامه یک زندگی ساده باشد و به شکلی کاملا مسالمت آمیز و قانونی ابراز شود، ندارد.
اما این موضوع، تنها واقعیت تحصن معلمین نبود. اعتصاب معلمین کشورمان، از همان ضعفی رنج برد که هر حرکت اعتراضی و حق خواهانه ای در ایران را با دشواری و در بسیاری مواقع با عدم موفقیت مواجه می کند. این ضعف، عدم حمایت و پشتیبانی از چنین حرکاتی از سوی سایر اقشار مردم است. مشکلات معیشتی و فقر دامن گستری که در جامعه ما وجود دارد، تنها منحصر به فرهنگیان و معلمین شریف این جامعه نیست. در این وضعیت اقتصادی نابسامان، معلمین با سایر بخش های جامعه، نظیر میلیون ها کارگر و کارگر و زحمتکش دیگر، هم درد مشترک و هم سخن مشترک دارند. اما اعتراضات آن ها کمتر مشترک است. کارگران برای خود اعتراض می کنند و اعتراضشان را کسی حمایت نمی کند، معلمین برای خود اعتراض می کنند و مورد حمایت دیگران قرار نمی گیرند، پرستاران برای خود اعتراض می کنند و تنها می مانند. و حتی دانشجویان، که محبوب ترین و مورد توجه ترین قشر جامعه ایران هستند، برای خود اعتراض می کنند و کمتر همدردی قابل ملاحظه ای در حمایت از آن ها ابراز می شود. در هر نقطه ای که اعتراضات شکل می گیرد، با شدت و ضعف همین وضعیت وجود دارد. عدم حمایت و بی تفاوتی سازمان های غیردولتی و صنفی و فعالین سندیکایی و اتحادیه ای و دیگر کوشندگان حقوق صنفی و اجتماعی مردم از حرکت معلمین، هم ناشی از ضعف اطلاع رسانی و هم نشانه بی توجهی به اهمیت پشتیبانی گسترده از حرکات صنفی و مهم تر از همه این ها به دلیل فقدان سازمان های سندیکایی و صنفی نیرومند در جامعه است که میزان موفقیت این حرکت ها را کاهش می دهد.
صنفی بودن اعتراضات و تحصن معملین حتی نمی تواند دلیلی برای سکوت فعالین سیاسی و سازمان های غیردولتی جامعه نسبت به چنین حرکتی و عدم حمایت و پشتیبانی کافی از آن باشد. در جریان یک هفته اعتصاب معلمین، اکثر آن شخصیت ها و نیروهای سیاسی که با خطابه های پرشور خود، مردم ایران را به حمایت از تحصن نمایندگان مجلس فرا می خواندند، خاموش ماندند. اگر امروز اکثریت فعالین سیاسی – اجتماعی در جامعه ایران دریافته اند که پایه دموکراسی و پیشرفت و نظامی که بتواند تامین کننده حقوق مردم باشد، همین فعالیت های و اقدامات صنفی – رفاهی و حمایت از آن ها و مبارزه ای است که برای تامین حداقل شرایط معیشت در ایران و در واقع برای زنده ماندن در جریان است، این سکوت را چگونه می توان توجیه کرد؟ در وضعیتی که ده ها هزار معلم، به خاطر تامین این حداقل شرایط، دست به اعتصاب زده و با انواع دشواری ها و تهدیدها مواجه بودند، سکوت و بی تفاوتی جنبش دانشجویی، فعالین کارگری، فعالین جنبش زنان، تشکل های سیاسی، اصلاح طلبان درون مجلس و رسانه های مستقل نسبت به این حرکت، تنها دردی را بازتاب می داد که بدون درمان آن، دشوار بتوان تصور کرد، جامعه ما به جایی برسد.