از : روزبه زریننعل
عنوان : دست شما درد نکند
با تشکر از آقای محمود آذری که با نوشته روشنگر خود جواب شایسته ای به ایادی اطلاعاتی دو رژیم جنایت پیشه شاه و شیخ دادند و خاطره فدائی شهید قهرمان حمید اشرف را ارج نهادند. دورود بی پایان به خاطره فدائی دلیر شهید حمید اشرف. یادش گرامی باد!
۴۲٨٨ - تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱٣٨۷
|
از : محمود آذری
عنوان : ای یاوه یاوه / خلائق مستیدو منگ ؟ یا به تظاهر تزویر میکنید ؟
جناب خرده بورژوای متوسط شهری ، با این نام بسیار با مسمایتان، اگر که افق دید شما قدری فراتر از انعکاس نوک بینی تان در شیشه های خیابانهای شهرتان میرفت ، آنگاه می دانستید که حمید اشرف قهرمان رشته ژیمناستیک دانشگاههای کشور و کوهنوردی توانمند(میتوانیدتصاویر او را بر فراز قله سبلان و ..در یو تیوب ببینید ) عضو برجسته سنگنوردی گروه کاوه بوده و از تواناییهای بسیار بالای نظامی برخوردار بود و صد البته که این فقط او نبود که توانست بارها از مهلکه بگریزد بلکه چریک های فدایی خلق محمد حرمتی پور، سیامک اسدیان و احمد غلامیان لنگرودی و قاسم سیادتی نیز در موارد متفاوتی توانسته بودند از محاصره مزدوران ساواک بگریزند و باز بر خلاف فرمایشات کین توزانه شما آنچه در سازمان چریکهای فدایی خلق سنت شد مقاومت تا پای جان بود که هم حمید اشرف بزرگ و هم حرمتی پور و سیامک اسدیان و هم هادی و قاسم به عنوان رهبران آنرا پاس داشته و سر در راه آزادی و برابری خلقشان نهادهو کشته شدند و آنان که در این میانه تشویش گریختند دیگر نه چریک بودند و نه فدایی و نه آرمانخواه . آنان کارگزاران فرو مایه ی سرمایه داری اسلامی بودند ، مانند فرخ نگهدار و مهدی فتی پور و عبدالرحیم پور و طاهری پور که هم اکنون نیز به شغل شریفشان وفادارند . و اما جناب محقق مثالی فدیمی میگوید ، خود گویی و خود خندی ! عجب مرد هنرمندی؟ این اسناد مورد ادعای شما که دل مبارکتان را ربوده زمانی مستند میبود، که به تمام و کمال و به عنوان اسناد تاریخی مانند تمام کشورهای توسعه یافته جهان در اختیار انستیتو ها و مراکز علمی جامعه شناسی و علوم سیاسی و دانشگاهها قرار میگرفت ، آنگاه نام بی مسمایتان محلی از اعراب پیدا میکرد ، نه اینکه سازمانی جهنمی بمانند ساواک می برید و وزارتی جهنمی تر مثل وزارت اطلاعات دیکته میکرد و برادرانی توده یی مانند شهبازی و پرتوی رو نویسی میکردند و موجود فرو مایه ای مانند نگهدار با عذر بدتر از گناه آنرا بطور ضمنی تایید میکرد و شما نیز جغجغه به کف راهی خیابان میشدید ! جغجغه می دانید چیست ؟ بروید شرم کنید و بجای افاضاتی اینچنین قدری تاریخ را مطالعه نمایید.
۴۲۷۹ - تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱٣٨۷
|
از : محقق -
عنوان : انقلابی کردم و شد غرق ماتم کشورم...خاک عالم بر سرم!
تمام این جز و ولزها چریکها برای این که : اسناد ساواک نشون می ده که این سازمان برای پوشش امنیتی خانه های تیمی از کودکان خورد سال استفاده می کرد ! در آخر هم وقتی در یک خانه تیمی این دو کودک در محاصره پلیس قرار می گیرند برای این که اطلاعات زیادی داشتن قبل از فرار توسط رفیق کبیر به قتل می رسند!
۴۲۶۵ - تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱٣٨۷
|
از : خورده بورژای متوسط شهری -
عنوان : آدم عجیب
حمید اشرف آدم عجیبی بود! چطور توی چند تا از خونه های تیمی در محاصره همه کشته میشن ایشون فرار میکنن! الیته این کار بعدا تو سازمان چریک ها میشه سنت! رهبران همیشه فرارمیکنند!
۴۲۶۲ - تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱٣٨۷
|
از : سلامت کاظمی
عنوان : درود به مادر!
درود به مادر قهرمان خانواده فدایی: "مادر شایگان"!
به عنوان مادر خودم دست و پایت را می بوسم، از تو الهام می گیرم ؛ با مرور رنج ها و استقامت فوق طاقت تو، و همزنجیران مشترکمان، انسانیت ام را ارتقا می دهم ، قد راست می کنم و به زندگی و مبارزه برای آزادی، سلامی دوباره می دهم.
نام پرشرف و افتخارت، همواره پرچم رهایی زنان میهنم باد.
۴۲۵۵ - تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱٣٨۷
|
از : محمود آذری
عنوان : گرامی باد یاد نادر ، ناصر و ارژنگ شایگان و درود بر پایدار پیمانی رفیق مادر
جناب محقق ، مادری که بر خلاف ادعای شما هم دلش برای فرزندان خودش میسوخت و هم برای فرزندان خلقش ، در حین دستگیری مسلح به نارنجکی فتیله ای بود که کافی بود ضامن آنرا بکشد و بدینوسیله هم خود را از عذابی بزرگ برهاند و هم مزدورانی را فاقد تاریخ مصرف گرداند ، مادر شایگان فقط به صرف بودن کودکی در اتوموبیل ساواکیها که اتفاقا فرزند یکی از ساواکیها نیز بوده از این کار منصرف میشود ، در صورتی که رفقای بسیاری از جمله حمیدرضا هزارخانی ،نزهت السادات روحی آهنگران وووو هنگام دستگیری با انفجار نارنجکشان به عهدو پیمانشان بر خلاف ناخلفانی چون فتی پور و نگه دار و طاهری پور و وفادار ماندند.
۴۲۵۴ - تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱٣٨۷
|
از : محقق -
عنوان : دستم بگرفت و پا به پا برد!
مادری که دلش برای بچه های خودش نسوزد و اونا رو به خاطر اعتقاداتش به کشتن بده! آیا میتونه برای بچه های یک ساواکی دلش بسوزد!I donot thing so
۴۲۵۲ - تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱٣٨۷
|
از : حسن حسن دوست
عنوان : چه کسی حکم مرگ کودکان شما را امضا کرد.
برای درد و رنجی که کشیده اید احترام قائلم . در جلادی ساواک و جمهوری اسلامی هم شکی نیست. اما مصطفی شعائیان و سازمان فدائی باید از پذیرش کودکان خرد سال شما خودداری می کردند. شما حق داتشید چریک شوید اما بردن نوجوانان زیر ۱۸ سال، حتا اگر نابغه باشند ، به خانه های تیمی که هر لحظه امکان هجوم پلیس و درگیری مسلحانه در آن ها هست، با هیچ توجیهی ، حتا با جلادی ساواک قابل قبول نیست. کودکان شما خود انتخاب نکردند. مصطفی شعائیان و سازمان فدائی زندگی در خانه های تیمی را برای آن ها انتخاب کردند و در سنی که باید به مدرسه می رفتند، بازی می کردند و.. آن ها را به راهی بردند که نتیجه ای جز مرگ زودهنگام نداشت. جلادی ساواک بود که آن ها را کشت اما سازمانی که بچه ها را برای پوشش ایمنی یا به هر دلیل دیگری به خانه تیمی می برد، حتا اگر خود آن ها و مادر آن ها خواسته باشند، نیز در این جنایت سهیم است .
۴۲۴٨ - تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱٣٨۷
|
از : مهرزاد آورداد
عنوان : پرسش
نوشته ایست ، سراسر درد که هنوز هم بعد از این همه سال باید تداوم آن را با شدتی بیش از قبل نظاره کرد . کجای کارمان آیا اشتباه بوده است . آیا اجازه داریم مبارزات بر حق صادق ترین فرزندان این ملت را اشتباه بدانیم ؟ هرگز ......
اما نتیجه آن مقاومت های اسطوره ای چگونه سبب ساز برگرداندن ملتی از دیکتاتوری شاه به خمینی شد ؟ ای مادر مبارز که شرح مبارزه ات و مقاومتت تنها از عهده قلم بر می آید نه انسان ، آیا امروز چنان مبارزه ای را در دستور کار قرار می دهی ؟ این درست است که در قاموس چنین تفکر و چنین حرکتی فرزند و خانمان و هست و نیست مفهومش را از دست می دهد ، ولی آیا نمی شود از خود پرسید گناه این ندانستن که به چنین روزی انجامیده است به عهده چه جریانی است ؟ امید وارم در مقدمه کتابی که خواهی نگاشت ، قبل از هر چیز تجربیات ارزشمندت را به نقد بنشینی ، و به جامعه ای که اکنون در آن هستی با دید عمیق تری نگاه کنی و از زبان یک مادر گذشته را در دوباره ای دیگر به ارزیابی بپردازی .
و این هرگز از استواری و حقانیت راه تو نخواهد کاست ... با درود
۴۲۴۷ - تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱٣٨۷
|
از : ماهان شاهد
عنوان : از خون جوانان وطن لاله دمیده
آیا انسانهای با صداقت و مبارزی مانند حمید اشرف، مسعود احمد زاده، پویان، جزنی، زیبرم و ....... (که این رشته سر دراز دارد) جوانی و زندگیشان را برای این فدا کردند که یک عده افراد بی لیاقت مانند نگهدار، فتاپور، کشتگر، طاهری پور و ...... (که این رشته هم سر دراز دارد) جنبش فدایی را به اینجا بکشانند که جلادان شکنجه گر وزارت اطلاعات رژیم اسلامی برایشان تاریخ نگاری نمایند؟ آنهم از این نوع تحریف شده اش؟ خانم ها و آقایان باز مانده از جنبش فدایی که برای خود از خون این جوانان از خود گذشته سو استفاده کرده و برای خودتان آبروی سیاسی درست میکنید، خجالت کشیده و شرم کنید!
mahan_shahed@yahoo.com
۴۲۴٣ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣٨۷
|
از : اردشیر.۲۰ شمالی
عنوان : این قصه، ساخته ی ساواک بود!
ضمن ارج نهادن به کار و احساس توجه به مطالب تاریخی از خانم فاطمه سعیدی همراه با همدردی واحترام به خانواده ایشان.
گفته معرفی است مبنی بر آنکه " اگر تاریخت را ننویسی / برایت تاریخ خواهند نوشت".
با انتشار کتاب مذکور اظاعیه هایی از طرف سازمانهای سیاسی منتشر شد . انتشار اطلاعیه بر محکوم کردن یک کتاب اگر لازم باشد قطعا کافی نیست. باید بر کتابی و یا مطلبی نقدی نوشت.در مورد این کتاب مشخص به نظر من حساسیت بیشتر بوده برغم آنکه این شیوه اولین بار نیست که حداقل در ایران اتفاق افتاد. به نظر من همراه با رد فاکت های هر کتابی باید آن را نقد کرد و اسناد درست را اراءه داد و به قضاوت عمومی سپرد. همین شیوه ای را که خانم سعیدی بکار برد.
اجازه میخواهم در اینجا نه بعنوان گله که یادآوری از دوستانی که اطلاعیه را در محکم کردن داده های مغرضانه این کتاب دادند آیا کم مواردی از داده های این نوع کتاب ها استفاده کرده و بعنوان سند تاریخی بخورد مردم ایران دادید تا به اصطلاخ تاریخ نیروهای سیاسی قبل را بررسی کنید؟ البنه هنوز هم همین شیوه ادامه دارد.رطب خورده منع رطب کی کند ؟ ببری مال مسلمان چو مالت ببرند/ بانک بر آری که این مسلمانی نیست؟
دوستان فکر کنم که بهترین کار تشکیل یک گروه کاری برای نگارش تاریح حود لازم افتاد درغیر این صورت انتطار از دیگران که برایتان تاریخ و هویت بنویسند که به اصطلاح مو لا درزش نرود اتتظاری است عبث.
به امید آن روز که تاریخ مدونی ار احزاب سیاسی ایران را به همت شما ببینم.متشکرم.
۴۲٣۹ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣٨۷
|