ما امیدواریم، ما هنوز امیدواریم
گفتگوی روزنامه ی کارگزاران با جواد مهران گهر از فعالین سندیکایی


اسماعیل محمدولی


• فصل ششم قانون کار مغایر اصل ۲۶ قانون اساسی است. این اصل می‌گوید نمی‌توانید هیچ آدمی را... هیچ کارگری را از عضویت در تشکلی که می‌خواهد منع کنید و نمی‌توانید او را به پذیرش تشکلی مجبور کنید. ولی در فصل ششم قانون کار ما را مجبور به پذیرش سه جریان کرده‌اند که سندیکا میان‌شان نیست. به همین دلیل ما هیات موسس احیا و بازگشایی سندیکاهای کارگری در ایران را تشکیل دادیم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۵ آبان ۱٣٨۷ -  ۵ نوامبر ۲۰۰٨


گفت‌وگو با «جواد مهران‌گهر» مرد سال و ماه چشیده‌ای که قریب به ۵۰ سال پیش به عضویت سندیکای کارگران کفاش درآمده بود، برای ما لااقل این حسن را دارد تا بدانیم وقتی از آگاهی‌های طبقاتی کارگران حرف می‌زنیم، از چه حرف می‌زنیم. با او از شهریور ۲۰ شروع کردیم، زمانی که این مرد ۷۰ ساله، پسربچه بود و از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ عبور کردیم و کمی با احتیاط از کنار حزب توده هم گذشتیم و به انقلاب ۵۷ و جنگ رسیدیم. به وقت تعطیلی سندیکا تا به امروز که او و تعدادی دیگر از سندیکالیست‌های قدیمی و جدید با همت و شجاعتی شگفت‌انگیز قصد دارند سندیکاها را احیا کنند. این گفت‌وگو بخشی از مجموعه «آن روز را چه شد، امروز را چه می‌شود» است که با کمک گرفتن از خاطرات سندیکالیست‌های قدیمی سعی دارد تاریخ سندیکاهای مهم ایران را از زمان تاسیس تا امروز تدوین کند.


کار کردن را از چه زمانی شروع کردید؟

۵۵ سال پیش. کمی بعد از ۲٨ مرداد ۳۲ بود. از خیابان عین‌الدوله شروع کردم. یک فامیلی داشتیم که وقتی از مدرسه بیرون آمدم رفتم در کارگاه او تا کار یاد بگیرم. اوایل پادویی می‌کردم بعد که بزرگ‌تر شدم آمدم روبه‌روی مسجد سپه‌سالار کارم را ادامه دادم.


فعالیت سندیکایی را از کی شروع کردید؟

حدود سال ۴۰ اگر اشتباه نکنم.


پس سندیکای کارگران کفاش قبل از شما تاسیس شده بود؟

بله. بعد از شهریور ۲۰ همزمان با دیگر کشورها یک دوره شکوفایی جنبش سندیکایی در ایران داشتیم که تاسیس سندیکای کفاشان مربوط به همان زمان است. در آن مقطع جریانی وجود داشت به اسم «شورای متحده» که بار سیاسی‌اش یک مقداری بالا بود. ولی کارگران به فعالیت‌های سیاسی و حزبی‌اش کاری نداشتند.


این شورا به کارگران آموزش فعالیت سندیکایی می‌داد؟

آنها آموزش می‌دادند اما کارگران خودشان سندیکاها را تشکیل دادند. از آن دوره فعالیت سندیکایی در ایران شروع شد. سندیکای کارگران کفاش، چاپخانه‌ها، نانوایان، بنایان، کارگران کوره‌پزخانه و...


این شورای متحده به حزبی متصل بود؟

بله. بار سیاسی‌اش بالا بود و وابستگی‌هایی هم داشت.


حزب توده؟

بله. اما کارگران برای فعالان سیاسی و حزبی به سراغ این شورا نمی‌رفتند. بیشتر برای تشکیل سندیکا از آموزش‌ها و راهنمایی‌هایشان استفاده می‌کردند.


این شورا موفقیت یا دستاوردی هم داشت؟

در هر صورت اینها بودند که قانون کار اول را پیگیری کردند که ۱۳۲۵ نوشته شد و سال ۲۸ هم که کارگران کوره‌پزخانه‌ها مجلس را محاصره کردند... در واقع اینها با کمک کارگران، مجلس آن زمان را وادار کردند که قانون کار اول را تصویب کند.


حالا که صحبت از قانون کار اول شد یک پرانتزی باز کنیم: این قانون هیچ ضمانت اجرایی داشت؟

دولت مترقی و مدرنی که نداشتیم. ولی به هرحال قانون کار را آوردند و ساعت کاری هم تعیین شد اما اینکه چقدر در اجرایش موفق بودند...


از زمان کودتای ٣۲ به بعد برخورد با سندیکاها چطور شد؟

وقتی حکومت دکتر مصدق را سرنگون کردند سندیکاها هم در امان نماندند. سراغ سندیکاها هم آمدند و سرکوب کردند. طبیعتا حکومت‌های فاشیستی اولین کارشان سرکوب جنبش‌های کارگری است. بعد از کودتا یک دوره سکوت سندیکایی را داشتیم تا ۱۳۳۷ که قانون کار دوم را تصویب کردند و دوباره سندیکاها فعال شدند. در این دوره حکومت شاه سعی می‌کرد احزابی را بیاورد مثل ملت و مردم و ایران نوین و بعدها رستاخیز. اینها را آوردند و سعی کردند سندیکاها را در درون این احزاب خودساخته ببرند. اما سندیکاهای مستقل مقاومت کردند.


آن دوره چه سندیکاهایی فعال بودند؟

سندیکاهای خیاطان و نقاشان و بافنده‌های سوزنی و فلزکار مکانیک و چاپخانه‌ها و چند سندیکای دیگر که مستقل ماندند و فعالیت کردند.


یادتان هست که چطور جذب سندیکای کارگران کفاش شدید؟

سندیکا بین کارگران تبلیغ می‌کرد...


می‌خواهم بدانم چه نیازی باعث رفتن کارگران به سمت سندیکا می‌شد.

حقوق کارگری مثل مزد بهتر و ساعت کار معین و...


نحوه فعالیت‌هایتان به چه شکلی بود؟

ما کمیسیون‌های مختلفی داشتیم. کمیسیون تبلیغات و مالی و آموزش و حل‌اختلاف و... این کمیسیون‌ها فعالیت می‌کردند و جلسات شبانه و هفتگی و ماهانه برگزار می‌کردیم. مجمع عمومی و...


در این جلسات درباره چی حرف می‌زدید؟

بیشتر مشکلات صنفی مطرح می‌شد. آن موقع بیکاری شدت بالایی نداشت. شدت امروز را اصلا نداشت. اینکه بعضی کارگاه‌ها حقوق و قوانین کار را رعایت نمی‌کردند و بیمه‌های اجتماعی را اجرا نمی‌کردند. درباره مشکلات و راه حل‌ها.


به طور خاص روی موضوعی هم کار می‌کردید؟

بله. در قانون کار دوم یک ماده ۳۳ بود که می‌گفت کارفرما کارگر را به هر طریقی که دوست داشت می‌تواند اخراج کند. چیزی که در فرانسه سارکوزی آمد اجرا کند...


همین ماده‌ای که دولت نهم در لایحه اصلاحیه‌اش بر قانون کار فعلی قصد انجامش را دارد.

بله. همین چیزی که در اصلاحیه می‌خواهند بیاورند و دست کارفرما را برای اخراج کارگر باز بگذارند آن موقع ماده ۳۳ بود که ما در مقابل این ماده ایستادیم و سعی کردیم کارفرماها را متوقف کنیم که نتوانند اجرا بکنند... البته این ماده وجود داشت اما اجازه نمی‌دادیم اجرا شود. مقاومت و اتحاد و تشکیلاتی رفتار کردن کارگران باعث شد که جلوی آنها گرفته شود.


نحوه عضوگیری چطوری بود؟ کارگران سراغ سندیکا می‌آمدند یا سندیکا به سراغشان می‌رفت؟

کارگران به سراغ سندیکا می‌آمدند اما پیش از آن سندیکا بیانیه می‌داد و دعوت می‌کرد. گاهی هم اشخاص همدیگر را معرفی می‌کردند. در مورد من شخصی به نام کاشانی از همکاران بود که من را به سندیکا معرفی کرد و در جلسات شبانه شرکت می‌کردیم. بعد با تشکل آشنا شدم.


سندیکا در این دوره قانونی بود؟

بله. قانون کار سندیکا را پذیرفته بود هرچند به شکل صوری. البته هیچوقت دولت اجازه تبدیل شدن به فدراسیون و اینکه فدراسیون‌ها تبدیل به کنفدراسیون شوند و... را نمی‌داد اما به هر حال سندیکا را پذیرفته بودند.


سندیکا در کل کشور جامعیت داشت یا فقط در تهران فعالیت می‌کرد؟

در کل کشور فعالیت داشت. مخصوصا در صنایع نفت...


منظورم سندیکای کارگران کفاش است.

ما در تهران، تبریز، اصفهان، مشهد و در تمام شهرهای بزرگ فعالیت می‌کردیم. در شهرهای کوچک فعالیت کمتر بود.


این را پرسیدم تا بدانم سندیکا خواسته‌های تمام کارگران ایران را پوشش می‌داد یا صرفا خواسته‌های کارگران کفاش شهرهای بزرگ را... چون می‌دانید که خواسته‌های کارگران در شهرهای بزرگ با شهرهای دورافتاده کمی با هم متفاوت است.

ما سعی می‌کردیم نماینده تمام کارگران کفاش باشیم. آنچه در قانون کار بود و حتی فراتر از آن... حتی آن خواسته‌هایی که در سطح جامعه کارگری جهانی مطرح بود... البته در آن دوره ارتباطات مثل این روزها نبود اما ما با سندیکاهای جهانی هم ارتباط داشتیم. آن دوره جریانات سیاسی هم بودند که می‌رفتند و می‌آمدند. البته سندیکا فقط کار صنفی خودش را می‌کرد. سعی می‌کرد که روی خواسته‌های صنفی خودش حرکت بکند و اگر هم برخوردهای سیاسی می‌داشت این برخوردها جنبه حزبی نداشتند که بتوانند سندیکا را به حزبی متصل کنند و نه...


در آن دوره قدرت حزب توده چقدر بود؟

آن دوره اگر هم کاری می‌کردند مخفی بوده.


می‌خواهم بدانم حزب توده سراغ سندیکاها هم می‌آمد؟

خود حزب نه... اگر بودند افرادش بودند که آنها هم آزاد بودند مثل هر کارگر دیگری در جلسات شرکت کنند. در سندیکا عقاید آزاد است و همه دور خواسته‌های صنفی با هم متحد می‌شوند.


منبع مالی سندیکا چه بود؟

حق عضویت آن زمان ماهانه ۲۰ ریال بود.


کارگران با میل و رغبت می‌پرداختند؟
بله. منبع مالی‌مان فقط از طریق حق عضویت کارگران بود.


سندیکاهای جهانی صندوقی دارند به نام صندوق اعتصاب که کارگران پس‌انداز می‌کنند که اگر یک وقتی خواستند اعتصاب کنند... آن موقع به فکر همچنین صندوقی بودید؟

بله. سعی هم می‌کردیم که پس‌اندازی برای این مواقع داشته باشیم اما چون اعتصاب رسما ممنوع بود ما نمی‌توانستیم صندوقی به این نام داشته باشیم. اما اگر چنین اعتصاباتی در کارگاه‌ها شروع می‌شد کمک جمع می‌کردیم و بهشان می‌رساندیم.


هیچوقت به این مرحله رسیدید؟
بله بودند. کارگاه‌های بزرگی بودند که کار را زمین می‌گذاشتند. یکی از اعتصابات مربوط به کفاشی گلچین بود که من مسوول اعتصاب بودم.

می‌توانید تجربه‌تان را از آن اعتصاب بگویید؟
کارگران مزد بیشتر می‌خواستند و کارفرما شروع کرد به ایراد و اشکال گرفتن...


شما در همان کارگاه کار می‌کردید؟

نه. من در کارگاه دیگری بودم. من از طریق سندیکا مسوول اعتصاب شدم.


در واقع سندیکا کار ساماندهی اعتصابات کارگری را هم به عهده داشت.

بله. کارگر ابتدا به سندیکا مراجعه می‌کرد و هر اختلاف و مسئله‌ای داشت می‌گفت بعد کمیسیون حل اختلاف دخالت می‌کرد و به آن کارگاه نماینده می‌فرستاد و به سراغ کارفرما می‌رفت و اگر هم احتیاج بود با اتحادیه‌شان درمیان می‌گذاشتیم و اگر لازم بود اعتصابات را ساماندهی می‌کردیم.


پس سندیکا نیروهای آموزش ‌دیده‌ای را برای حل اختلاف و احیانا اعتصاب و اعتراض به کارگاه‌ها می‌فرستاد...

عمده کارمان همین بود. من آن دوره مسوول کمیسیون تبلیغات سندیکا بودم اما به کمک کمیسیون حل اختلاف هم می‌رفتم. اگر مشکلی بین کارگر و کارفرما پیش می‌آمد سعی می‌کردیم خودمان حل کنیم و کمتر کار به وزارت کار بکشد. حتی اگر کار به وزارت کار می‌افتاد ما یک دوره در شورای حل اختلاف این وزارتخانه هم نماینده داشتیم.


اعتصاب سراسری چطور؟ می‌خواهم بدانم که کارگران در آن دوره اینقدر آگاهی داشتند که اگر لازم می‌شد برای کارگران دیگر و اساسا سندیکای یک صنف دیگر حاضر باشند کارشان را تعطیل کنند؟

آگاهی‌اش را داشتند. مخصوصا سطح آگاهی کارگران کفاش و چاپخانه‌ها و... چون ما کلاس‌های آموزشی داشتیم و در جلسات شبانه این آگاهی‌های صنفی و تشکیلاتی داده می‌شد.


آن دوره یک اعتماد متقابلی میان کارگران و سندیکا وجود داشت؟

بله. اعتماد متقابل بود و خیلی هم ارزشمند بود. در واقع سندیکا حکم یک دولت را در داخل صنف داشت. دبیر داشتیم، رئیس هیات مدیره داشتیم، نایب رئیس داشتیم و...


انتخابات به چه صورتی بود؟

اعضای سندیکا رای می‌دادند و مدیران را تعیین می‌کردند.


جناح‌بندی خاصی داخل سندیکا وجود داشت؟

اصلا. البته بین اعضای هیات مدیره گاهی اختلاف‌نظر وجود داشت. مسلم است که وقتی ۱۱ نفر عضو هیات مدیره دور هم می‌نشینند دیدگاه‌های مختلفی هم احتمالا دارند. بله. یکی دوبار مجمع‌های کوچکی برگزار ‌کردیم و سعی ‌کردیم اختلافات را برطرف کنیم. به هر حال هر کدام از اعضا جهان‌بینی خاصی داشتند. در مورد این مسئله که اصلا سندیکا دخالتی نمی‌کرد. اینکه کسی که داخل سندیکا می‌شود دارای چه افکار و عقاید و جهان‌بینی است... اما در مورد عملکردها خب اختلاف‌نظر هم پیش می‌آید.

می‌رسیم به زمان انقلاب. در آن دوره شما هم از اعتصاب‌کنندگان بودید؟

در انقلاب ۵۷ سندیکاهای مستقل هم در اعتصابات شرکت داشتند و هم در تظاهرات و در کل پشتیبان انقلاب بودند. حتی در دوره جنگ هم اعضای سندیکا شرکت داشتند چون واضح است که جنگ را خانواده‌های کارگری پیش می‌بردند.


پس رسیدیم به اینجا که انقلاب شد و سهم کارگران هم که در انقلاب مشخص است. قاعدتا کارگران پس از پیروزی انقلاب باید از حکومت جدید توقع می‌داشتند که اگر به آنها کمک نمی‌کند لااقل اجازه بدهد کارشان را انجام بدهند. بعد از پیروزی انقلاب چه اتفاقی افتاد؟

از ۵۷ تا ۶۲ اوضاع عادی بود... در آن مقطع انجمن اسلامی‌ها به سراغ ما می‌آمدند و در مجامع و کنفرانس‌ها شرکت می‌کردند و معمولا هم انتقادات بخصوصی داشتند. بیشتر می‌خواستند مسائل ایدئولوژیک‌شان را پیش ببرند که ما اعتقادمان بر این بود که سندیکا نباید پیش‌برنده مسائل ایدئولوژیک باشد. اگر قرار باشد این قبیل مسائل در سندیکا مطرح بشود آن‌وقت موضع صنفی ما قابل دفاع نبود.


در آن دوره هم انجمن اسلامی‌ها سراغ سندیکا می‌آمدند و هم احزاب کمونیستی؟

هر نیرویی می‌آمد ما مخالفتی نمی‌کردیم. همه می‌آمدند. اما آن جریانی که بیشتر از همه سعی می‌کرد مسئله ایدئولوژیک را پیش ببرد انجمن‌اسلامی‌ها بودند.


بعد از جنگ چه شد؟ در سال ۶۹-۶٨ که قانون کار فعلی بالاخره تصویب شد وقتی دیدید که نامی از سندیکا در قانون برده نشده و سندیکا غیرقانونی اعلام شده چه کار کردید؟

از همان موقع این بحث به وجود آمد و همچنان تا امروز وجود دارد که فصل ششم قانون کار مغایر اصل ۲۶ قانون اساسی است. این اصل می‌گوید نمی‌توانید هیچ آدمی را... هیچ کارگری را از عضویت در تشکلی که می‌خواهد منع کنید و نمی‌توانید او را به پذیرش تشکلی مجبور کنید. ولی در فصل ششم قانون کار ما را مجبور به پذیرش سه جریان کرده‌اند که سندیکا میان‌شان نیست. به همین دلیل ما هیات موسس احیا و بازگشایی سندیکاهای کارگری در ایران را تشکیل دادیم.


در چه سالی؟

پنج سال پیش بود. سال ٨۲-٨۱ تشکیل شد.


هدفتان فقط بازگشایی سندیکاهاست یا اهداف دیگری را هم دنبال می‌کنید؟

بعد از آنکه سندیکاها بازگشایی شدند خودشان اهداف‌شان را تعیین می‌کنند. اما اهداف کلی سندیکا یکی به رسمیت شناخته شدن است که در درجه اول قرار دارد. بعد فعالیت در جهت حل مشکل بیکاری، حل مشکل مسکن...


اینها همه کارهای سندیکاست؟

بله. جزء برنامه‌های ماست.


می‌توانید...؟

سندیکا باید این مسائل را دنبال کند نه اینکه خودش حل‌کننده باشد. باید فعالیت کند در جهت حلش. ما که مجری قانون نیستیم.


مثلا در مورد مسکن سندیکا چه کار می‌تواند بکند؟ چه پیگیری می‌تواند بکند؟

همین‌که پیگیری کند و معرفی کند و آمار بدهد که در هر صنف چقدر بی‌مسکن داریم، چقدر کرایه‌نشین داریم، چقدر می‌خواهند مسکن بخرند اما نمی‌توانند... تعاونی تاسیس کنیم و... به‌هرحال جزء اهداف و برنامه‌هایی است که باید دنبال کنیم. برای بالا بردن مزد مطابق با تورم موجود و تنظیم حداقل حقوق و...


در واقع می‌خواهید در جلسات شورای‌عالی کار شرکت کنید و حق تصمیم‌گیری داشته باشید؟

بله. باید شرکت کنیم و نماینده داشته باشیم.


وظیفه اصلی سندیکا یعنی آگاهی دادن به کارگران...؟

بله. برای بالابردن آگاهی کارگران نیازمند آموزش سندیکایی هستیم. این از اولین اهداف ماست.


کارگران کدام مشاغل در هیات موسس بازگشایی سندیکاها دور هم جمع شده‌اند؟

کفاش، خیاط، فلزکار مکانیک، بعد شرکت واحد آمد. صنوف دیگری هم هستند اما دور از ما تشکیل جلسات می‌دهند چون جلسات خانگی شده و نمی‌توانیم همه یکجا جمع شویم.


سندیکای شرکت واحد هم از دل هیات موسس سندیکاها بیرون آمد؟

بله. آقایان اسانلو و مددی در جلسات ما شرکت می‌کردند.


تجربه احیای سندیکای شرکت واحد به نظرتان چطور بود؟ تجربه موفقی می‌دانید؟

تجربه موفقی بود. ولی اینکه اعضای هیات مدیره این سندیکا آزادانه کار نمی‌کنند و بسیاری از آنها را هم اخراج شدند و آقای اسانلو هم که همچنان در زندان است طبیعی است که آنها نمی‌توانستند به اهداف‌شان برسند. از این جهت هنوز به موفقیت نرسیدیم.


آینده‌ را چطور می‌بینید؟ امیدی دارید؟

ما امیدواریم، ما هنوز امیدواریم.