روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱۷ آبان ۱٣٨۷ -  ۷ نوامبر ۲۰۰٨


کسانی که نادانسته وارد بازی دشمن شده‌اند، متوجه نقاط مثبت دولت بشوند
کارنامه «بوش» می‌توانست هر مدافعی را به زمین گرم بزند!
مهم‌ترین وجه تفاوت استراتژی اوباما با روش بوش، پیشنهاد گفتگوی مستقیم با ایران است
امکان استفاده ایران از فرصت انتخاب اوباما منوط به دو شرط است
«اوباماشیفتگی» مهم‌ترین چالش پیش روی سیاست خارجی ایران
هماهنگی میان دولت و مجلس می‌تواند و باید بیشتر از این باشد
باراک حسین اوباما خواب نماند!!

روزنامه «ایران» با عنوان: «حمایت گفتمانی، دفاع کتبی» نوشته است:
« رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار روز گذشته کارگزاران اجرایی و فرهنگی حج با ایشان برخی تذکرات قبلی خود در خصوص پرهیز از دشمنی با دولت را تکرار فرمودند که این تأکید و تصریح ، لزوم حساسیت و پیگیری فرمایشات ایشان را صدچندان ساخته است.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در این دیدار خاطرنشان کردند: این دستاوردهای نظام اسلامی، به راحتی محقق نشده است که عده‌ای بخواهند به دلیل اغراض شخصی و دشمنی با دولت، در اصل نظام خدشه وارد کنند.
می‌توان گفت حمایتهای مقام معظم رهبری از دولت بیشتر جنبه گفتمانی دارد. در واقع ایشان از یک کلیت دفاع می‌کنند که همانا اصول و ارزش‌های انقلاب و نظام است. از آنجا که امروز این کلیت در رویکردها و دستاوردهای دولت نهم متجلی است لذا دفاع از این جهت‌گیری‌ها را مدنظر دارند همانگونه که آحاد مردم متدین ما هم به همین سبب از دولت حمایت می‌کنند. در واقع یک اینهمانی بین آرمانهای انقلاب اسلامی و شعارها، اهداف و کارکردهای دولت مشاهده می‌شود که دفاع از این آرمانها، دفاع از دولت نهم را سبب می‌شود.
ایشان در یکی از سخنرانی‌های اخیر خود دلایل حمایت از دولت را به وضوح مطرح فرمودند: بحث متوقف کردن روند سکولاریزاسیون توسط این دولت، استکبارستیزی و عدالت محوری دولت نهم که جلوه های آن را در دفاع از تمامیت ارضی و مقابله با تهدیدات دشمن و مواضع اصولی و تهاجمی در مقابل آن همچنین سفرهای استانی، بحث یارانه ها، سهام عدالت و... می‌شناسیم، مولفه های اصلی این حمایت را تشکیل می دهند.
از این رو به نظر می‌رسد که مهم‌ترین دلیل حمایت رهبری از دولت نه در حوزه‌‌های خرد بلکه عقیدتی و عنایت دولت به مرزهای اعتقادی خلاصه می‌شود. در واقع نقاط مثبت دولت که با جوسازیها و سیاه نمایی‌ها در سطوح خرد بنا به عناوین متعدد و بهانه های مختلف همچون تنگناهای معیشتی و بازیهای سیاسی صوری مورد هجمه قرار می‌گیرد حریم معرفتی و اعتقادی دولت است. با این وصف به نظر می‌رسد متدینین و علاقه مندان نظام خود را موظف به دفاع از این وجه معرفتی می‌دانند. لذا مقام معظم رهبری هم رویکرد دشمنان را در همین راستا ارزیابی می کنند و توجه مردم را به عناد دشمن، شیوه‌ها و ابزارهای آن و از طرفی حمایت از دولت جلب می‌کنند.
عده‌ای هم در داخل در این میدان که دشمن خارجی ایجاد کرده مشغول بازی هستند که بخشی از آن متأثر از اغراض شخصی و کینه‌هاست که باعث بازیگری آنها در این عرصه می‌شود و بخشی هم نادانسته وارد بازی دشمن می‌شوند. بنابراین لازم است که کسانی که نادانسته وارد این بازی می‌شوند را متوجه ساخت و به آنها گوشزد کرد که متوجه نقاط مثبت دولت بشوند و در راستای دفاع از این نقاط مثبت که همانا گفتمان انقلاب اسلامی است تلاش کنند.
فراز مهم دیگری از فرمایشات رهبر معظم انقلاب نیز به اظهار ناخرسندی شدید از فضای تبلیغاتی و مطبوعاتی کشور اختصاص داشت و این که فرمودند: این فضای بی‌بندوباری در حرف زدن و اظهارنظر علیه دولت، مسائلی نیست که خداوند به آسانی از آنها بگذرد.
در این باره باید گفت که در دموکرات ترین شرایط سیاسی هم فضا این گونه نیست که هر کسی با هر وسیله‌ای نیات و اغراض خود را دنبال کند، بلکه جایی که قانون مورد هجمه قرار می‌گیرد دستگاههای ذیربط در راستای پاسداشت قانون و در واقع حقوق مردم ایفای نقش می کنند. خواه این غفلت و عناد و اغراض از حوزه رسانه صورت بگیرد و چه از ناحیه اشخاص حقیقی و حقوقی، لازم است که برای جلوگیری از التهاب و فضاسازیهای کاذب که به جز مشغول کردن دولت و مسئولین و از طرفی مردم چیزی عاید نظام نمی کند و منافع جمعی را تهدید می‌کند باید مورد پیگرد قرار گیرد.»

مهم‌ترین تفاوت استراتژی اوباما و بوش
«کیهان» و دوروزنامه دیگر: «صدای عدالت» و «جام جم» از جمله نشریاتی هستند که دیروز سرمقاله‌های خود را به انتخاب «اوباما» اختصاص داده بودند.
«کیهان» با عنوان: «در مذمت خوشبینی» نوشته است:
«اردک لنگ بالاخره زمین خورد. انتخابات ۴ نوامبر شاید از معدود مبارزات انتخاباتی امریکا در قرن حاضر و حتی قرن گذشته بود که از یک سال قبل تقریبا همه می‌توانستند با قاطعیت نتیجه آن را حدس بزنند. جرج بوش لکه ننگی بر دامن اهل سیاست در امریکا نشاند که حتی جمهوری‌خواهان هم انگیزه چندانی برای دفاع از آن نشان ندادند و به همین دلیل دیدیم که در طول دوره چند ماهه مبارزات انتخاباتی درون حزبی خود بی‌دغدغه برخی از سیاست‌های اصلی او در عرصه‌های داخلی و خارجی را هم به نقد کشیدند. اما پس از اینکه مبارزات درون حزبی پایان یافت و کاندیدای اصلی دو حزب مشخص شد، تکرار یک فرمول همیشگی موجب شد غلبه اوباما بر مک کین به پدیده‌ای حتمی تبدیل شود. آن فرمول به طور خلاصه این است که از آنجا که وضع موجود (همیشه و همه جا) عموما راضی کننده نیست -و در مورد دولت بوش افتضاح بود- هر کاندیدایی که در موضع مدافع وضع موجود قرار بگیرد لاجرم انس کمتری برای پیروزی خواهد داشت. درست است که اوباما شعار تغییر داد و خود هم چهره‌ای متفاوت بود اما مک کین قبل از اینکه به اوباما باخته باشد به بوش باخته است. اگر به جز مک کین هر کس دیگری هم نمایندگی جمهوری‌خواهان در این انتخابات را به عهده می‌گرفت، نتیجه قاعدتا نمی‌بایست تفاوت چندانی می‌کرد. کارنامه بوش می‌توانست هر مدافعی را به زمین گرم بنشاند.
حالا سوال این است: واقعا چه چیزهایی تغییر خواهد کرد؟ آیا اوباما امکان آن را خواهد داشت که به واقع دگرگونی هایی اساسی در سیاست‌های امریکا بوجود بیاورد و آیا او اساسا قصد انجام چنین کاری را دارد؟ چه مقدار از آنچه در باره اوباما گفته می‌شود واقعیت و چه مقدار از آن سوء تفاهم است؟ بحث کلی دراین باره به درازا خواهد انجامید پس اجازه بدهید فقط بر موضوع ایران متمرکز بشویم.
استراتژی اوباما در باره ایران چنانکه از مجموعه گفته‌هایش می‌توان دریافت، یک استراتژی ٣ ستونی است: «اعمال تنبیه‌های فراگیر»، «ارائه مشوق‌های قابل اجرا» و «پیشنهاد گفت‌وگوی مستقیم، سطح بالا و بدون پیش شرط به ایران». نکته اساسی در این میان این است که ببینیم اولا این استراتژی بر چه اساسی طراحی شده و ثانیا آیا اجزای آن قرار است به واقع در سطحی استراتژیک عمل می‌کنند یا اینکه برخی از آنها صرفا کارکردی تاکتیکی خواهند داشت. در مورد سوال اول واضح است که اوباما سعی کرده ضمن حفظ کلیت استراتژی غرب در مقابل ایران، در اجزای آن چنان بازنگری کند که ضعف‌های رویکرد کنونی را نداشته باشد.
از دید اوباما استراتژی فعلی غرب (یعنی آنچه که «فشار و مذاکره همزمان» خوانده می‌شود) دارای نواقصی است. تحریم‌های اعمال شده در آن غیر موثر، فاقد پشتوانه قدرتمند بین‌المللی و در موارد مهمی یکجانبه است. چنین تحریم‌هایی همانطور که تندروهایی مانند جان بولتون هم اذعان دارند نتوانسته و نمی‌تواند ایران را متوقف کند. اوباما ادعا می‌کند که برای کارآمد شدن این حربه باید آن را «فراگیر» ساخت و تحریم‌ها فراگیر نخواهد شد مگر اینکه مشکلات موجود پیش پای اجماع قدرت‌های جهانی علیه ایران از میان برداشته شود. از نگاه اوباما مشوق‌های ارائه شده به ایران هم چنگ چندانی به دل نمی‌زند چرا که در موارد مهمی از حد مقادیری وعده فراتر نرفته است. احتمالا اوباما مایل است اندکی این وعده‌ها را چرب‌تر کند اگرچه ادعا می‌کند مشوق‌ها از اساس متحول خواهند شد.
نهایتا می‌ماند پیشنهاد گفت‌وگوی مستقیم با ایران که ظاهرا مهم ترین وجه تفاوت استراتژی اوباما با رویه بوش است. دولت بوش و گروه ۶ تا امروز همواره گفته‌اند که تا زمانی که ایران غنی‌سازی اورانیوم را به نحو قابل راستی آزمایی برای آژانس به حال تعلیق درنیاورد مذاکرات رسمی با آن را آغاز نخواهند کرد. (بگذریم از اینکه این اواخر دیگر این شرط روی میز قرار نداشت.) حالا اوباما می‌گوید به ایران پیشنهاد گفت‌وگو خواهد داد اولا بدون هیچ پیش شرطی چه غنی‌سازی اورانیوم و چه غیر آن، ثانیا با ایران مستقیم گفت‌وگو خواهد کرد نه با واسطه این و آن و ثالثا آماده است در سطحی بالای دولتی با مقام‌های ایرانی پشت میز بنشیند. این جملات زیاده از حد پرطمطراق است اما اگر در تفسیر آنها واقع بین باشیم نسبت به استراتژی بوش خطرناک‌تر اگر نباشد حتما مسالمت‌ جویانه‌تر هم نیست. خود او در ۲۵ ژوئیه به صراحت گفته است که چه فکری در سر دارد: «هدف من در زمینه دنبال کردن یک دیپلماسی سرسختانه، جدی و مستقیم، ناشی از این نیست که من در مورد ماهیت این ایران ساده انگار هستم، نه چنین نیست؛ به این دلیل است که اگر تمایل خود را به گفت‌وگو نشان دهیم و برای رسیدگی به این مسائل عاجل، هویج و چماق را پیشنهاد کنیم، در موقعیتی قوی‌تر برای بسیج جامعه بین‌المللی جهت افزایش فشار بر ایران قرار می‌گیریم». همین جاست که می‌توان فهمید نگاه اوباما به مذاکره با ایران نه استراتژیک بلکه کاملا تاکتیکی و بلکه شرورانه است. او گفت‌وگو را نه مقدمه دستیابی به راه حل -اگر اساسا چنین چیزی ممکن باشد- بلکه مقدمه‌ای برای تشدید فشارها علیه ایران می‌داند. اوباما فهمیده است که پیشنهاد یک گفت‌وگوی مستقیم به ایران توان چانه‌زنی امریکا در مقابل روسیه، چین، اروپا و همه مخالفان سفت و سخت‌تر شدن تحریم‌ها علیه ایران را بالا می‌برد و آنها مجبور خواهند شد لااقل به اندازه یک قدم در مقابل امریکا کوتاه بیایند. همه کسانی که تصور می‌کنند روی کار آمدن اوباما به نفع ایران است یا خطر او را نسبت به جمهوریخواهان کوچکترارزیابی می‌کنند باید دقیقا در این نکته تامل کنند که اوباما فقط قصد دارد روش‌های پیچیده‌تری را به کار بگیرد و الا اهداف او با آنچه اسلافش در پی آن بودند اساسا تفاوتی ندارد. طبیعی است که ایران مشکل زیادی برای روشن کردن تکلیف خود با این استراتژی موزیانه نخواهد داشت.
صرف‌نظر از این موضوع البته در وضعیت جدید هیئت حاکمه امریکا فرصت‌های مهمی برای ایران وجود خواهد داشت. اگرچه اوباما اعلام کرده است که هیچ گزینه‌ای را از روی میز خود حذف نمی‌کند ولی با توجه به مجموعه معادلات استراتژیک در خاورمیانه احتمال بسیار ناچیز درگیری با ایران در دولت او به صفر میل خواهد کرد. در مورد روابط امریکا و اسراییل، اگرچه باید از هرگونه خیال‌پردازی در مورد سست شدن این رابطه خودداری کرد اما مشخص است که لرزش‌هایی در مناسبات صهیونیست‌ها و کاخ سفید رخ داده و احتمالا برخی از آنها تشدید خواهد شد. اصل قضیه -که از ۲۰۰۷ NIE‎‏ شروع شد-به درک متفاوت دو طرف از ماهیت و فوریت تهدیدهای منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای بازمی‌گردد و اینکه مشکلات اختصاصی‌شان آنقدر زیادشده که دیگر حاضر نیستند به طور نامحدود برای یکدیگر هزینه کنند. اکنون مقام‌های اسراییلی به طور افزونی از آینده سیاست امریکا درباره ایران اظهار نگرانی می‌کنند و می‌توان حدس زد که این نگرانی‌ها تشدید خواهد شد. همچنین احتمالا زمانی حدود ۶ ماه طول خواهد کشید تا هیئت حاکمه امریکا مستقر شود و در این زمان برای پر کردن خلأ استراتژیکی بوجود آمده هیچ گزینه‌ای نیرومندتر از ایران نیست. و نهایتا احتمالا اوضاع برای واسطه‌ها اندکی خراب خواهد شد. واسطه هایی که تا به حال از زندگی در گسل‌ها ارتزاق می‌کرده‌اند.‏»

دو شرط استفاده از فرصت
روزنامه «صدای عدالت» با عنوان: «آیا انتخاب اوباما، زمان تغییر ارتباط ایران و آمریکا است؟» نوشته است:
«باراک اوباما، چهل و چهارمین رئیس جمهور منتخب آمریکا شد، او در مراسم جشن پیروزی خود در گراند پارک شیکاگو، تاکید کرد که زمان تغییر برای آمریکا فرارسیده است، پیام این انتخاب، مفهوم دموکراسی در عمل است، زمانی در سطح دانشگاه و یا تئوری درخصوص دموکراسی در عمل و بصورت عینی مشخص می‌شود. آنچه در یک سال گذشته در آمریکا رخ داد و اینکه از طریق رسانه‌های گروهی جزئیات و کلیات این رخدادها منتشر شد و میلیون‌ها نفر در سراسر آمریکا و جهان ناظر بر این اتفاقات بودند، می‌تواند برای ملت‌هایی که در فرایند تغییرات دموکراتیک در کشورهای خود قرار دارند بسیار آموزنده باشد. از حدود یک سال پیش، ابتدا در داخل احزاب، کاندیداها با یکدیگر به رقابت پرداختند و در جامعه آمریکا در میان رای‌دهندگان توانمندی‌ها، عقلانیت و سرعت انتقال ذهنی خود را به آزمون گذاشتند، علاوه بر این، در این فرایند از جزئی‌ترین مسائل فردی و شخصی، خانوادگی، اخلاقی و اقتصادی کاندیداها پرده‌برداری شد؛ همان چیزی که در فرهنگ ما به عنوان تبلی‌السرائر به قیامت حواله داده می‌شود، چیزی نبود از اسرار خانوادگی کاندیداها در سطح افکار عمومی منتشر نشود، به‌طوری که حتی در مورد آقای اوباما، رسانه‌ها به روستای مادربزرگ پدری وی در کنیا مراجعه کرده و با او به مصاحبه پرداختند. از پدر و مادر وی، آموزش‌های دینی که دیده است، نام قبلی او و علت حضورش در اندونزی و.... را مورد پرسش قرار دادند. بنابراین هیچ نکته‌ای در افکار عمومی آمریکایی در خصوص کاندیداهای مطرح برای انتخابات پنهان نماند و در آخرین مراحل نیز زمانی که محکومیت خانم سارا پیلین (معاون پیشنهادی مک‌کین) در آلاسکا نیز به رسانه‌ها کشیده شد، هیچ نیرویی نبود که این اخبار را تحت عناوینی چون امنیت ملی، منافعی ملی و یا تشویق افکار عمومی، سانسور کند، چرا که اصل «رای مردم» و «حق انتخاب مردم» در جامعه آمریکایی پذیرفته شده است. درحالی که در کشوری چون ایران، فردی می‌تواند بالاترین مناصب را اشغال کند و بعد بسیاری از حقایق کتمان شده در مورد این فرد مشخص شود، در جامعه آمریکا افکار عمومی، آزادی بیان، آزادی اجتماعات و هر آنچه عناصر اصلی دموکراسی است، نشان داد که چگونه می‌تواند کار کند. معتقدم رئیس جمهور ایران در اولین گام باید به رئیس جمهور منتخب آمریکا پیام تبریک ارسال کند. به هر حال رئیس جمهوری انتخاب شده و بر طبق عرف بین‌المللی، چنین کاری انجام می‌شود، این کار می‌تواند حرکت بسیار مثبتی از سوی ایران ارزیابی شود. پس از آن دستگاه سیاست خارجی کشور اعلام کند که دولت ایران آمادگی دارد به طور علنی، رسمی و فارغ از هیچ شرطی با دولت جدید در ایالات متحده آمریکا برای حل وفصل مشکلات فی مابین، همکاری در کاهش تشنجات خاورمیانه و هموار کردن راه برای بهبود وضعیت در افغانستان و عراق، به پای میز مذاکره رود. اگر دولت ایران چنین اقداماتی را در دستور کار قرار دهد، در مناسبات میان تهران و واشنگتن و همچنین در سطح جهانی بسیار موثر خواهد بود. این انتخابات سمبل یا پیامد تغییراتی است که در درون جامعه آمریکا رخ داده است و به سرعت تغییراتی در روابط آمریکا در سطح مناسبات ملی و بین‌المللی، میان روابط ایالات متحده آمریکا با کشورهای اروپایی، آسیای دور یعنی ژاپن و چین و حتی با روسیه و همچنین تغییراتی در رابطه با خاورمیانه و بالاخره در رابطه با ایران از سوی دیگر، به وجود خواهد آمد. اما اینکه ایران بتواند از این فرصت استفاده کند؛ اولا منوط و مشروط به آن است که تصمیم‌گیران ایران بتوانند شرایط بین‌المللی را درک کنند و این تغییرات را در سیاست‌های خود لحاظ کنند و ثانیا اراده‌ای برای بهبود روابط با کشورهای دیگر از جمله آمریکا وجود داشته باشد، اگر چنانچه تصمیم‌گیرندگان ایران نیازی نبینند و یا اراده‌ای برای بهبود روابط خود با دولت آمریکا احساس نکنند؛ نمی‌توانند از شرایط ایجادشده، به نفع منافع ملی بهره گیرند.»

فرصت است یا تهدید
«اوباما شیفتگی» عنوان سرمقاله روزنامه «جام جم» است که در پی نقل شده است:
«همان‌طور که پیش‌بینی می‌شد باراک اوباما با شعار کلیدی «تغییر» دیروز به عنوان چهل‌وچهارمین رئیس‌جمهور آمریکا و نخستین رئیس‌جمهور سیاهپوست این کشور انتخاب شد.
پیروزی اوبامای ۴۷ ساله با موجی از شادی در سرتاسر جهان؛ از کنیا در آفریقا تا اندونزی در جنوب شرق آسیا و از نوار غزه در خاورمیانه تا فرانسه در اروپا روبرو و با استقبال رهبران اکثر کشورهای جهان مواجه شده است. شاید بتوان گفت این برای اولین‌بار است که یک انتخابات در آمریکا اینچنین با حساسیت در دیگر کشورها دنبال شده و نتیجه آن برای اغلب کشورها مهم و تاثیرگذار ارزیابی شده است. مدتی قبل نتایج یک نظرسنجی در رسانه‌های آمریکایی منتشر شد که نشان می‌داد مردم بیشتر کشورهای جهان از باراک اوباما برای رسیدن به ریاست‌جمهوری آمریکا حمایت کرده و پیش‌بینی می‌کنند او چهره ایالا‌ت‌متحده در جهان را تغییر خواهد داد و این موضوعی است که برخی به آن «اوباماشیفتگی» در جهان لقب داده‌اند.‏
در تبیین دلایل این گرایش عمومی به اوباما در دنیا چه در رسانه‌های خارجی و چه در ایران، سخن‌های فراوان گفته شده که شاه‌بیت آن نیز تنفر جهانی از ادامه سیاست‌های یکجانبه‌گرایانه و جنگ‌طلبانه جورج بوش، رئیس‌جمهور آمریکا و امید به تغییر این سیاست‌ها از سوی اوباما است.‏
در ایران اگرچه به طور رسمی اعلام موضع خاصی در مورد انتخابات آمریکا صورت نگرفته، اما مجموعه شواهد و قرائن نشان می‌دهد برخی در جمهوری اسلامی به صورت غیررسمی انتخاب اوباما را به مک‌کین ترجیح داده و انتخاب وی را به عنوان یک «فرصت» برای ایران تلقی کرده‌اند.‏
آیا واقعا ریاست جمهوری اوباما به مثابه فرصتی برای جمهوری اسلامی است و یا آن که می‌تواند به یک «تهدید» برای ایران مبدل شود؟
اوباما اگرچه در ابتدای مبارزات انتخاباتی خود وعده مذاکره بدون پیش‌شرط با ایران را داده و از پررنگ کردن گزینه نظامی علیه تهران خودداری کرده است، اما به نظر می‌رسد در ادامه رقابت‌های خود با مک‌کین بتدریج روند محافظه‌کارانه‌تری در پیش گرفته و احتمالا پس از ورود به کاخ سفید نیز مواضع جدی‌تر و احتمالا سختگیرانه‌تری را در دستور کار خود قرار خواهد داد؛ اما این الزاما به معنای ادامه سیاست‌های کنونی آمریکا در برابر ایران نخواهد بود.‏
از سوی دیگر برخلاف جورج بوش که در دوران حاکمیت خود بر کاخ سفید بویژه در سال‌های آخر آن به دلیل سیاست‌های یکجانبه‌گرایانه‌اش، توان همراه کردن جامعه جهانی با خود و سیاست‌های آمریکا را نداشت، باراک اوباما اکنون با جایگاهی بسیار متفاوت و نفوذی غیرقابل قیاس با جورج بوش به کاخ سفید قدم می‌گذارد. او به مدد رسانه‌های بیشمار آمریکایی و موقعیت جدیدش تلاش خواهد کرد چهره منفور آمریکا در جهان بویژه در خاورمیانه و کشورهای عربی را ترمیم کندو این «اوباما شیفتگی» اگرچه احتمالا چند ماهی بیشتر دوام نخواهد آورد، اما شاید مهم‌ترین چالش پیش روی سیاست خارجی ایران در آینده نزدیک باشد.‏»

هماهنگی باید بیشتر از این باشد
روزنامه «همشهری» با عنوان: «همیاری مجلس با دولت خدمتگزار» نوشته است:
«‎جلسه روز چهاردهم آبان‌ماه مجلس شورای اسلامی که به استیضاح کردان‎ ‎اختصاص داشت، دربردارنده مولفه‌ها و مواردی بود که آن را از دیگر جلسات مجلس و حتی‎ ‎استیضاح‌های پیشین مجلس متمایز می‌سازد‎‎.
در این نوشتار برآنیم تا مروری هرچند مختصر و موجز بر این مولفه‌ها داشته‎ ‎باشیم‎:
۱ - ‎استیضاح وزیر کشور نقطه عطفی در تاریخ انقلاب اسلامی به شمار‎ ‎می‌رود‎.
ناگفته پیداست که انقلاب اسلامی ملت ایران به رهبری امام راحل (ره) حول محور اصول و‎ ‎ارزش‌های والایی پایه ریزی شد و به وقوع پیوست. از جمله این اصول و بلکه در شمار‎ ‎زیربنایی‌ترین آنها صداقت و راستی است؛‏ مسئله‌ای که جزء موکدات مکرر آموزه‌های اسلامی بوده است. استیضاح کردان اولاً و‎ ‎بالذات نه به‌دلیل نداشتن مدرک دکترا یا فوق لیسانس و... بلکه به‌دلیل اظهار خلاف‎ ‎واقع ایشان در داشتن چنین مدارکی صورت پذیرفت؛ ضمن آنکه در این میان شاهد ظهور و بروز حقیقی و واقعی اصولگرایی در مقام عمل‎ ‎بودیم. اصولگرایان ثابت کردند که بر سر اصول و ارزش‌هایی که میثاق میان ایشان و‎ ‎امام (ره) و رهبری و ملت است، با هیچ کس و در هیچ منصبی تعارف ندارند و هر زمان که بیم‎ ‎به خطر افتادن این مبانی را احساس کنند، وارد میدان و معرکه خواهند شد‏‎.
‎۲ـ ‎طی ٣ماهی که از رأی اعتماد مجلس به کردان سپری شد، شاهد ایجاد نوعی حس‎ ‎عدم‌اعتماد در میان مردم و افکار عمومی بودیم‎.
قاطبه ملت از اینکه شخصی با اظهار مدارکی خلاف واقع و حقیقت توانسته سال‌های سال‎ ‎در مناصب مختلف قرار گیرد و از این رهگذر از مزایای مادی و معنوی بهره‌مند شود و‏‎ ‎سپس با همین ترفندها از مجلس رأی اعتماد بگیرد، دلخور و دلگیر بودند‎.
همین مسئله نیز می‌رفت تا اعتماد افکار عمومی به نظام اسلامی را حداقل در میان‎ ‎بخشی از مردم کمرنگ کند و به همین دلیل جلوگیری یا احیاناً ترمیم چنین آسیب مهمی‎ ‎توجه و اقدام نمایندگان مردم و خصوصاً طیف اصولگرا را می‌طلبید که بحمدالله به موقع‎ ‎به انجام رسید‎.‎
‎٣ـ ‎دولت نهم، دولتی خدوم، پرتلاش و معتقد به مبانی و ارزش‌های بنیادین نظام و‎ ‎انقلاب است. این دولت پس از سال‌ها، شعارهای زیبایی همچون خدمتگزاری، مبارزه با‎ ‎مفاسد اقتصادی، جلوگیری از رانت خواری و برقراری عدالت را در فضای سیاسی کشور زنده‎ ‎کرد‎.‎
وجود وزیری همچون آقای کردان در کابینه نهم، با شعارها و معیارهای مطرح شده دولت‎ ‎نهم همخوانی نداشت؛ ازاین‌رو به یقین استیضاح کردان را باید در راستای کمک و همیاری‎ ‎مجلس به دولت خدمتگزار تلقی کرد نه تضعیف و تخریب آن‎.‎
‎۴ـ ‎مسئله دیگر قابل طرح در این راستا، درس عبرتی است که سایرین باید از این‎ ‎واقعه درنظر داشته باشند. اینکه چتر اصولگرایی هرچند گسترده بوده و سلایق و ‎گفتمان‌‌های متنوع و مختلفی را درون خود جای داده و طی چند دوره انتخابات گذشته‎ ‎توانسته است اعتماد عمومی را به‌خود جلب و دولت، مجلس و شوراهای اسلامی را از آن‏‎ ‎خود کند، لیکن هیچ کدام از اینها موجب مصونیت برای افراد نشده و اگر فردی در این‎ ‎میان متخلف از آب درآید، انتظار چشم‌پوشی و اغماض از ناحیه اصولگرایان نداشته‎ ‎باشد‎.
‎۵ ـ مسئله کردان نه مربوط به دولت نهم و نه مجلس هشتم و نه چند ماه وزارت ایشان‎ ‎است؛ این معضل چندساحتی بوده و ابعاد مختلفی دارد. برای برخورد شایسته با این مسئله‎ ‎باید به تمامی ابعاد و زوایای آن توجه کرد‎.
ایشان با این مدارک عضو هیأت علمی شده، تدریس می‌کرده و حقوق و مزایا دریافت‎ ‎می‌کرده است. عدالت ایجاب می‌کند که با تمامی زوایای آن برخورد منطقی و شایسته صورت‎‎پذیرد تا شاهد موارد مشابه در آینده نباشیم‎.
‎۶ ـ ‎بی شک دولت نهم و اکثریت مجلس هشتم از یک گفتمان مشترک- ضمن تمامی اختلاف‎ ‎سلایق- بهره می‌برند. هماهنگی و همسویی این ۲ قوه نظام، فرصت مناسبی برای خدمتگزاری‏‎ ‎به کشور و تحقق اهداف نظام اسلامی فراهم آورده است.
اما از این واقعیت تلخ نباید غافل شد که هماهنگی میان دولت و مجلس می‌تواند و‎ ‎باید بیشتر و مطلوب‌تر از این باشد. مطالب گفته شده در جلسه استیضاح، مطالب بدیع و‎ ‎تازه‌ای نبود‎.‎
سابقاً و به هنگام اخذ رأی اعتماد و حتی قبل و بعد از معرفی آقای کردان به مجلس‎ ‎نیز این مطالب از سوی دلسوزان تذکر داده شد، لیکن مورد توجه قرار نگرفت‎.‎
بی‌تردید با اندکی تدبیر امکان جلوگیری از هزینه‌های تحمیل شده از این ناحیه به‎ ‎مردم، نظام و دولت و مجلس فراهم بود. باید درصدد یافتن حلقه مفقوده ‌هماهنگی نداشتن‎ ‎دولت و مجلس بود و برای آن چاره‌ای‌ اندیشید‎.‎
‎۷ـ ‎در کنار موارد فوق‌الذکر می‌توان به ۲ اشکال و آسیب ساختاری در کشور نیز‏‎ ‎توجه کرد؛ اول مسئله نبود نظام حزبی شفاف و قدرتمند در کشور که معرف افراد کارگزار‎ ‎خود بوده و مانع از رشد و نمو افرادی از این قبیل باشد و دوم فقدان بانک اطلاعات‎ ‎فارغ‌التحصیلان کشور در وزارت علوم، تحقیقات و فناوری که امکان دسترسی به سوابق‎ ‎تحصیلی و تخصصی افراد را در مواقع لزوم فراهم آورد. با مرتفع شدن این دو نقیصه‏‎ ‎می‌توان از تکرار موارد مشابه در آینده جلوگیری کرد‎.‎
در پایان ذکر این نکته ضروری است که استیضاح آقای کردان با همه منافع و مصالحی‎ ‎که برای دولت، مجلس، نظام، مردم و شخص ایشان داشت، نباید دستاویزی جهت بی‌آبرویی و‎ ‎هجمه‌های بعدی به ایشان باشد‎.‎
در نظام اسلامی و چارچوب‌های اخلاقی اسلام، آبروی افراد از حرمت کعبه بالاتر است‎ ‎و حتی ارتکاب جرم هم نمی‌تواند مجوزی برای چوب حراج زدن به آبرو و حیثیت دیگران‎ ‎قلمداد شود. باید تفکیک مسائل از همدیگر را بیاموزیم و در همان محدوده خبط و خطای‎ ‎افراد با آنان برخورد نماییم‎...»

باراک حسین اوباما خواب نماند
پیمان مقدم نویسنده ستون طنز روزنامه «اعتمادملی» هم درباره انتخاب اوباما گفتگویی با «آقابزرگ» اصولگرای خود داشته است که در پی آن را می‌خوانید: «ما خیلی شاد و مسرور بودیم دیروز. نخیر اشتباه نشود، اصلاً ربطی به سقوط جناب کردان از منصب وزارت ندارد. به هر حال یک «مدرک‌گیت»ی بود و تمام شد رفت پی کارش. هرچند که ایشان دل پردردی داشتند ولی ما چه کاره‌بیدیم؟ اصولگرایان محترم خودشان رای دادند و خودشان پس گرفتند و خودشان ان قلت آوردند و یکی شان دروغ گفت و خلاصه شهر به هم ریخت. حتی جناب حداد عادل، به همه کسانی که از دانشگاه‌های غیرمعتبر و از راههای نادرست برای خودشان عنوان دست و پا کرده‌اند، توصیه کرد که اگر خودشان می‌دانند درس نخوانده‌اند، از روز سه‌شنبه مجلس عبرت بگیرند و آن مدرک را علنی نکنند و به خودشان نبندند. آقابزرگ فرمودند: بلکم اصلاح‌طلبان عبرت بگیرند و بروند سر کلاس اکابر بنشینند و بی‌خیال سیاست‌ شوند. مردم حالا حالاها دست از دامان اصولگرایی برنمی‌دارند، چه با مدرک چه بی‌مدرک!
ولی باز هم اشتباه نکنید. هیچ دخلی هم به انتخاب باراک اوباما به سمت ریاست جمهوری شیطان بزرگ ندارد. آقابزرگ اصولگرای ما فریاد برآوردند: باراک حسین اوباما! چرا اسم مردم را نصفه نیمه می‌نویسی. خیلی سوختید که حسین اوباما رئیس جمهور شد؟ گفتیم: ما چه کاره هستیم اولاً! رئیس جمهور محترم و شما معتقد بودید «بعید می‌دانم دستگاه پشت پرده کاخ سفیر اجازه دهند که اوباما به کاخ سفید راه یابد» دوماً!! آقابزرگ فرمودند: نکند شماها خیال کرده‌اید چون چهره جدیدی به کاخ سفید راه یافته حتماً اینجا هم خبرهایی است و دوباره برای کاخ سعدآباد نقشه کشیده‌اید؟ این بنده خدا هم اگر توانست از پس لابی‌هایی مافیایی بربیاید و در مقابل محافل پشت پرده قدرت قد علم کند به خاطر این است که... خان دایی مستقل ما پابرهنه وسط بحث دویدند: حالا که اوباما خواب نماند چه می‌شود؟ تاثیر این انتخاب بر طرح تحول اقتصادی چیست؟ یعنی ممکن است طرح تحول هم به خاطر این انتخاب دچار تحول شود؟ نکند یک وقت یارانه نقدی را پرداخت نکنند. گفتیم: شما هیچ رقمه نگران نباشید. طرح تحول در هر صورتی اجرا می‌شود. حتی اگر یکی از اهالی کابینه خدای ناکرده قطعه قطعه شود و کابینه از رسمیت بیفتد این طرح تا شب انتخابات نهایی می‌شود. آقابزرگ فرمودند: شما بی‌خود دلتان را به رسمیت کابینه خوش نکنید. شما چوب کبریت زیر پلکتان بگذارید تا مثل حسین اوباما خوابتان نبرد و شاید فرجی حاصل شود. از این اتاق‌های فکر مافیایی و فالوده‌خوری با محافل پشت پرده چیزی گیرتان نمی‌آید. گفتیم: در اینکه با بیدار ماندن هم حریف نیروهای غیبی نخواهیم بود که خودمان هم حالیمان هست. ولی اصلاً دلیل شادمانی ما هیچ کدام این مباحث نبود. فرمودند: پس چه مرگتان است؟ نکند از اینکه مصوبات دولت نهم معطل مانده، خوشحال هستید. گفتیم: هرچند جناب پورمحمدی رئیس سازمان بازرسی کل کشور فرموده‌اند: وجود مصوبات زیاد در یک دولت هنر نیست! اما از این باب قند توی دلمان آب شده که جناب مشایی باز به سخن درآمده‌اند و فرمایش فرموده‌اند: «خدایی که ما برای خود ساخته‌ایم زیرسوال است. حق داریم ماجرای تاریخ را اصیل ندانیم و برای آن اصالت قائل نباشیم.» خدایا؛ اوباما کیه! مشایی را همواره برقرار بدار و او را برای ما حفظ کن. ملائکه در حال پرواز بر سر کشور را حافظ او بدار و نور خودت را همچون جلسه رای اعتماد کردان بر او بتابان.‌‌ آمین...»

منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی