با میرحسین موسوی، انتخابات «دموکراتیک» می شود!
انگیزه هایی که جبهه دوم خرداد را پیرامون «نخست وزیر دوران پرافتخار» به وحدت رسانده است



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۷ مرداد ۱٣٨٣ -  ۲٨ ژوئيه ۲۰۰۴


اصلاح طلبان فعالیت های انتخاباتی برای ریاست جمهوری سال ٨۴ را به طور غیرمعمولی به جلو انداختند. شروع زودهنگام فعالیت های انتخاباتی، هم ناشی از یک نیاز روانی است و هم وسیله ای برای گریز از پاسخگوئی به سوالات متعددی که در مورد مشی اصلاح طلبان وجود دارد. اصلاح طلبان با شروع تبلیغات انتخاباتی، در صددند اثرات ناشی از شکست در انتخابات مجلس هفتم را به فراموشی سپارند. با شروع یک مسابقه تازه، کابوس مسابقه قبلی اگر هم از اذهان پاک نشود، اما تازگی خود را از دست می دهد. گرم شدن زودهنگام تنور انتخابات ریاست جمهوری و تحریک و فضاسازی برای «وحدت» و «حفظ صفوف» ، حسن دیگری هم دارد. در چنین فضایی اصلاح طلبان قادرند راحت تر بر پرسش های متعددی که نسبت به سیاست آن ها در جریان انتخابات مجلس هفتم به وجود آمده بود، سرپوش بگذارند و مانع گسترش جو انتقاد و بی اعتمادی نسبت به عملکرد خود گردند. پیرو چنین اهدافی بود که اصلاح طلبان بدون این که به بررسی سیاست ها و رفتارهای انتخاباتی خود بپردازند، شتابزده در جستجوی کاندیدایی که بتواند آن ها را در صحنه ی سیاست ایران فعال نگاه دارد و از فشار سنگین شکست های سیاسی رهایی بخشد، چشم به هر سو چرخاندند.
استراتژیست های جبهه دوم خرداد، پروژه مقابله با «رئیس جمهور تدارکچی»، را به عنوان محور سیاست اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده مطرح کرده اند. این مفهوم نیز مانند همه مفاهیم دیگر در نزد اصلاح طلبان پروسه استحاله ارتجاعی را طی کرده است. آن ها که از تغییر قوانین به نفع «نهاد ریاست جمهوری»، ناامید شده و ابزار چنین تغییری را نیز از دست داده اند، می خواهند با مطرح کردن «چهره های قدرتمند» مانع از تبدیل رئیس جمهور اسلامی به «تدارکچی» شوند. این پروژه، پوششی آبرومندانه برای بازگشت اصلاح طلبان به زیر سایه «قدرتمندان» را فراهم می آورد. مجاهدین انقلاب اسلامی با تکریم و تحسین از هاشمی رفسنجانی، کسی که همواره هم با سیاست های اقتصادی و هم با سیاست های او در زمینه توسعه سیاسی مخالف بوده اند – او را به ورود به «عرصه انتخابات» تشویق کردند تا کسی بر مسند ریاست جمهوری نهم تکیه بزند که «تدارکچی» نباشد. این پروژه هنوز در نیمه راه بود که مجمع روحانیون مبارز «برگ برنده ای» را بر زمین زد. دعوت از میرحسین موسوی آخرین نخست وزیر ایران. علیرغم اتفاقات مهمی که در هفته های اخیر روی داد، از جمله اعتصاب غذای زندانیان سیاسی در اوین و همچنین تشکیل دادگاه متهم به قتل زهرا کاظمی و حکم رسوای این محکمه، «میرحسین موسوی» به مهم ترین دلمشغولی اصلاح طلبان تبدیل شد. آن ها در سایه وی «نمایش وحدت» بر پا کرده اند. هر چند مجمع روحانیون میرحسین موسوی را «نخست وزیر دوران پرافتخار امام» خواند، اما این باعث نشد اصلاح طلبان – از همه جناح ها و گرایش ها – از ورود وی به عرصه انتخابات استقبال نکنند، و برای فرستادن هیات هایی نزد وی با یکدیگر به مسابقه مشغول نشوند. میرحسین موسوی در زمانی اندک، به نماد اصلاحات، وحدت و افتخار جبهه دوم خرداد تبدیل شد.
میرحسین موسوی کیست و چه می گوید؟ در این مدت گروهی از تحلیل گران کوشیده اند با توجه به سابقه «نخست وزیر دوران پرافتخار» این سوال را مطرح کرده و به آن پاسخ دهند که آیا میرحسین موسوی مکتبی، گزینه مناسبی برای اصلاح طلبان است؟ اما به نظر نمی رسد مواضع امروز، و حتی فردای میرحسین موسوی چندان مورد توجه جناح های مختلف دوم خردادی باشد. نخست وزیر سابق سه ویژگی دارد که دوم خردادی ها را – از مجمع روحانیون مبارز تا جبهه مشارکت - حول او به هم صدایی رسانده است: یادگار «دوران پرافتخار امام» است و رد صلاحیت او از سوی شورای نگهبان به آسانی ممکن نخواهد بود. در همه گروه های دوم خردادی دارای اتوریته است و می تواند وحدت آن ها را در انتخابات سال آینده تامین کند. در جامعه از محبوبیت قابل قبولی برخوردار است [این ویژگی سوم، ادعای اصلاح طلبان است].
اصلاح طلبان در جستجوی خود از هاشمی رفسنجانی تا میرحسین موسوی و احتمالا کاندیداهای بعدی، کسی را می جویند تا بتوانند در سایه او هم وحدت خود را حفظ کنند و هم حساسیت فقهای شورای نگهبان را کاهش دهند. علاوه بر آن میرحسین موسوی کسی است که می تواند «منع اخلاقی» شرکت در انتخابات ریاست جمهوری آینده را که همچنان زیر نظارت استصوابی شورای نگهبان برگزار می شود و به دلیل عدم شرکت دگراندیشان و مخالفین آزاد نخواهد بود، از میان بردارد. او می تواند به انتخابات «آبرو» ببخشد. او می تواند نشانه «رقابتی» بودن انتخابات باشد. او می تواند فضا را برای شرکت مجدد در انتخابات فراهم کند.
در چنین شرایطی آن ها که در جستجوی مواضع میرحسین موسوی و یافتن دلایلی برای وحدت جبهه مشارکت اسلامی و مجمع روحانیون مبارز و حتی حزب کارگزاران سازندگی پیرامون وی باشند، احتمالا به نتیجه ای نخواهند رسید. اصلاح طلبان بدنبال کسی نمی گردند که بیانگر و نماینده مطالبات مردم باشد، در جستجوی کسی هستند که سهمی از قدرت را برای آن ها حفظ و یا تامین کند.
در هیاهوی ایجاد شده پیرامون موسوی، شرایط ضددموکراتیک انتخابات، در سایه قرار گرفته است. اصلاح طلبان دریافته اند مبارزه برای برگزاری انتخابات آزاد در چارچوب قوانین و نظام سیاسی موجود، آب در هاون کوبیدن است. احتیاجی هم به چنین مبارزه ای نیست. آن ها به کرات تاکید کرده اند می خواهند در چارچوب همین حکومت باقی بمانند و در گردش قدرت سهمی داشته باشند. پس به تاکید سعید حجاریان باید به دنبال آدمی بهتر از خاتمی بگردند. این بهتر بودن، به معنای یافتن فردی که انگیزه ها و اعتقادات آزادیخواهانه و یا اقتدار فززون تری در برابر رقبا داشته باشد، نخواهد بود، به این معنا خواهد بود که جبهه دوم خرداد در سایه او بتواند در سطوح عالی قدرت دوام یابد. برای این منظور میرحسین موسوی گزینه مناسبی است، اما حتی «آخرین گزینه» هم نیست. اگر کاندیداتوری او با ناکامی و عدم موفقیت روبرو شد، اصلاح طلبان می توانند دوباره به یآد خدمات «سردار سازندگی» بیفتند. به قول دبیرکل جبهه مشارکت اسلامی، چاره ای نیست، باید «سیاست ورزی» کرد!
در پروژه هایی که اصلاح طلبان برای انتخابات ریاست جمهوری تا به امروز دنبال کرده اند، این پرسش مهم مطلقا مورد توجه قرار ندارد که رئیس جمهور احتمالی مورد حمایت آن ها، قرار است کدام برنامه ها را به مورد اجرا بگذارد و اصلاحات را از چه طریقی به پیش برد؟ آن ها میل ندارند به این پرسش پاسخ دهند. آن ها اگر بخواهند به این پرسش پاسخ دهند، حتی ممکن است وحدت خود در سایه میرحسین موسوی را هم آسیب برسانند. اما این پرسشی است که افکار عمومی، دانشجویان، روشنفکران، زنان و همه مردم در هر قدم در برابر آن ها قرار می دهند! میرحسین موسوی، هاشمی رفسنجانی و یا هر کس دیگری که در انتخابات سال هشتاد و چهار بر صندلی بی افتخار ریاست جمهوری اسلامی ایران بنشینند، - اگر هم مایل باشد - قدرت نخواهد داشت این واقعیت را عوض کند که رئیس جمهور در نظام اسلامی ایران در حد یک تدارکچی و مهره گوش به فرمان ولایت فقیه بیشتر نیست و ادعای پیشبرد اصلاحات با رفتن این و آمدن آن، بدون تغییر ساختار نظام فعلی و استقرار یک حکومت واقعا دموکراتیک که منشاء قدرت در آن بطور مستقیم و بدون واسطه رای و انتخاب مردم باشد، تنها فریبکاری است!
تبلیغات گسترده ای که اصلاح طلبان حول میرحسین موسوی برای انتخابات ریاست جمهوری اسلامی آغاز کرده اند، برای پیشبرد اصلاحاتی که دیگر وجود ندارد، نیست. یک فریبکاری است که انتهایش اگر اصلاح طلبان خوش شانس باشند، می تواند سهم بردن بیشتری از قدرت در زیر سایه ولایت فقیه باشد و نه چیزی بیشتر!