کنگره ای برای هیچ!
ملاحظاتی بر بیانیه پایانی کنگره هفتم جبهه مشارکت اسلامی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۵ مرداد ۱٣٨٣ -  ۵ اوت ۲۰۰۴


مسئولین و سیاست مداران جبهه مشارکت، با توصیف «بسیار مهم» به تدارک و استقبال کنگره هفتم این حزب رفتند. در میان نیروهای سیاسی و روشنفکر جامعه نیز این کنگره از آن نظر اهمیت داشت که پس از انتخابات مجلس هفتم و شکست خط مشی اصلاح طلبان برگزار می شد و موضع رسمی بزرگترین تشکل اصلاح طلب وابسته به حکومت در مورد این شکست را لاجرم می بایست مشخص کند.
این کنگره از زاویه دیگری هم می توانست مورد توجه باشد. گروهی از سیاسمتدران و تحلیل گران سیاسی، از مدت ها قبل پیش بینی می کردند با آشکار شدن بن بست و شکست جنبش اصلاحات در ایران، جریان اصلاح طلبانه دوم خرداد، ناگزیر به دو گرایش تفکیک شده و در برابر بخشی که تسلیم قدرت می شود، بخش دیگری با پافشاری بر مواضع اصلاح طلبانه خود، سیاست های دموکراتیکی انتخاب کند و تبدیل به نیرویی شود که منافع دموکراسی را بالاتر از منافع نظام اسلامی قرار خواهد داد.
منطقی بود که اگر قرار می بود چنین اتفاقاتی بیفتد، هم تحلیل منصفانه از دلایل شکست جنبش اصلاحات و هم اتخاذ راهکارهای جدید و هم برآمد و اعلام حضور نیرویی که به این راهکارهای جدید تمایل نشان دهد، در هفتمین کنگره جبهه مشارکت اسلامی به ثمر نشیند.
اما این انتظارات تماما بیهوده بود و کنگره هفتم جبهه مشارکت اسلامی در هیچ زمینه ای سیاست، تاکتیک و راهکار تازه ای ارایه نکرد.
از کنگره هفتم جبهه مشارکت چه نتیجه گیری هایی می توان صورت داد؟
۱. جبهه مشارکت اسلامی از کنگره خود گزارش نداد. کنگره این حزب به کنگره های احزاب حاکم در کشورهای سابقا سوسیالیستی و همچنین احزاب فرمایشی در کشورهای استبدادی شباهت های فراوانی داشت. مدل حزبی جبهه مشارکت همچنین مشابه با احزاب دهه های پیشین است که بر سانترالیسم شدید و نفی حقوق اقلیت استوار بود. در این کنگره، نظر مخالفین دیده نمی شد. اقلیت و اکثریت وجود نداشت (اگر هم وجود داشت اعلام نشد). مشخص نشد آیا بیانیه ها و مواضع حزب مورد تایید چه درصدی از اعضای حزب است و آیا نظرات مخالفی درباره آن ها وجود دارد؟
عجیب نیست در حزبی به گستردگی حزب مشارکت اسلامی، همه تحلیل ها و خط مشی ها نسبت به وضعیت جامعه، سرنوشت اصلاحات، مناسبات با سایر نیروهای سیاسی یکسان باشد و نظرات دیگری در برابر نظر رسمی حزب مطرح نشود؟ در جبهه مشارکت «دگراندیش» وجود ندارد؟ جامعه چگونه باید از نظراتی که با سیاست رسمی حزب موافق نیستند مطلع شود؟
جبهه مشارکت از این نظر به احزاب امروزی شباهتی ندارد و احزاب بسته و سانترالیزه دهه های گذشته کشور ما را به یاد می آورد که به نام حزب سخن واحدی گفته می شود و اقلیت و دگراندیش نه تنها از حقوقی برخوردار نیست، بلکه سرکوب می شود. این وضعیت در احزاب سیاسی امروزی ایران که تا حدودی به اصول دموکراتیک تجهیز شده اند، دیگر وجود ندارد و نظرات مختلف آزادانه مطرح می شوند و حزب راجع به آن ها گزارش می دهد و اعضای حزب و دیگر علاقمندان می توانند نسبت به آن ها آگاهی و موضع داشته باشند. احزاب مدرن وجود و طرح دیدگاه های مختلف را همراه با حفظ اراده واحد حزبی بر اساس نظر اکثریت، پذیرفته اند. در جبهه مشارکت از این وضعیت خبری نیست و بنابر این نمی توان نسبت به گرایش های موجود در این حزب ارزیابی صحیحی داشت.
۲. کنگره هفتم جبهه مشارکت، نسبت به کنگره های پیشین این جبهه، از یک نظر پسرفت آشکار داشت.
اگر در کنگره های پیشین این جبهه، در سطح بیانیه ها و مواضع رسمی که انتشار می یافت، تلاش هایی برای جمع بندی وضعیت اصلاحات و جنبش اصلاح طلبانه، شناخت نقاط ضعف آن و احیانا ارایه راهکارهایی برای جبران این اشتباهات به چشم می خورد، در کنگره هفتم، چنین تلاشی مطلقا وجود نداشت. بیانیه پایانی کنگره هفتم جبهه مشارکت علیرغم آن که بسیار طولانی است و سرفصل های مهمی را شامل می شود، اما به تکرار و تعریف یک سری از مفاهیم محدود مانده و به هیچ یک از مسایل و مشکلات جنبش دموکراتیک در کشور ما و دغدغه های امروزی روشنفکران و سیاسیون کشور پاسخ نداده است.
برخی از مهم ترین گره ها و موانعی که اصلاح نظام جمهوری اسلامی را ناممکن کرده است، از جمله وجود نهادهای انتصابی و فوق اراده مردم که انتخابات را بی معنی کرده است، تنافضات و ساختار ارتجاعی قانون اساسی که حاکمیت را از مردم سلب کرده و در اختیار ولایت فقیه قرار داده و همچنین مناسبات نیروهای سیاسی، تشکیل جبهه دموکراسی و جمهوری خواهی که از سوی بسیاری از احزاب و گروه ها و جنبش های موجود در کشور مطرح شده و برای آن تلاش می شود، در بیانیه پایانی هفتمین کنگره جبهه مشارکت اسلامی مورد اشاره قرار نگرفته و جایی در سیاست های این حزب ندارد.
جبهه مشارکت به دفاع سرسختانه خود از «تفسیر دموکراتیک از قانون اساسی» پای بند مانده و انتقادهای فراوانی را که به این نظریه وجود دارد، بی پاسخ گذارده است. این بی توجهی نشانه آن است که جبهه مشارکت اسلامی همچنان از سیاست دیالوگ با مخالفین خط مشی خود امتناع می کند و در عین حال آشکار می کند، رهبران این جبهه خود را موظف به پاسخگویی به انتقادات فعالین سیاسی کشور نمی بیننند.
٣. در بیانیه طولانی کنگره جبهه مشارکت اسلامی، تنها سیاست مشخصی که مطرح شده است، شرکت در انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری اسلامی است که به نظر می رسد اصلی ترین دغدغه رهبران این حزب را تشکیل می دهد. جبهه مشارکت شرکت در این انتخابات را تحت عنوان «لزوم سیاست ورزی» بدون هیچ تحلیلی از دلایل ناکامی این حزب و متحدین دوم خردادی اش در انتخابات مجلس هفتم لازم دانسته است. به منظور ایجاد زمینه های مناسب برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری نهم، جبهه مشارکت نیاز دارد انتخابات مجلس هفتم را نادیده بگیرد و همانطور که دبیرکل این حزب در سخنرانی افتتاحیه خود در این کنگره اعلام کرد، آن را یک «استثنا» بشناسد. اما واقعیت غیرقابل کتمان این است که انتخابات مجلس هفتم در جمهوری اسلامی یک استثنا نبوده و قاعده کلی را تشکیل می دهد که اساس آن محروم کردن حق مخالفین از حضور در انتخابات است. نهادهای کنترل کننده انتخابات، در مورد مخالفین بیرون از حکومت، همواره این سیاست را با شدت تمام اعمال کرده اند و در مورد منتقدین درون حکومت، بسته به وضعیت دامنه آن را کم یا زیاد کرده اند. بیانیه جبهه مشارکت هر چند از لزوم برگزاری انتخابات دموکراتیک دفاع می کند، اما شرایط انتخابات دموکراتیک را مبهم می گذارد و تعریف نمی کند و از جمله در مورد لزوم شرکت مخالفین در انتخابات، به عنوان یکی از مهم ترین شروط برگزاری انتخابات آزاد سکوت می کند. بی توجهی به حقوق مخالفین، در همه جای بیانیه این جبهه و بطور مثال آن جا که بیانیه به تعریف دموکراسی اقدام می کند، نیز به چشم می خورد. در معیارهای چندگانه جبهه مشارکت، حق مخالفین و حق اپوزیسیون بودن، به عنوان یکی از مبناهای دموکراسی نادیده گرفته می شود.
با این حال سابقه فعالیت ها و مواضع جبهه مشارکت و سایر گروه های دوم خردادی نشان می دهد برای آن ها انتخابات دموکراتیک به معنای حضور مخالفین در انتخابات نبوده بلکه به معنای فراهم آمدن شرایط برای شرکت کاندیداهای وابسته به آن ها در انتخابات می باشد.
در این ارزیابی تردید نباید کرد که اگر میرحسین موسوی اجازه یابد در انتخابات ریاست جمهوری نهم شرکت کند، انتخابات برای جبهه مشارکت و سایر متحدینش به انتخاباتی دموکراتیک تبدیل خواهد شد.
از این نظر هر چند جبهه مشارکت اعلام می کند حضور در حکومت را به هر قیمت نمی خواهد، اما مهم ترین هدف سیاسی این جبهه امکان یافتن کاندیدای این جبهه برای رقابت با کاندیدای محافظه کاران در انتخابات خواهد بود که جز حضور به هر قیمت در حکومت معنای دیگری نمی تواند داشته باشد. جبهه مشارکت در بیانیه پایانی کنگره خود، از خواست تغییر در قوانین ضددموکراتیک انتخابات در ایران و از جمله کنترل شورای نگهبان بر این انتخابات عقب نشسته و چنین خواسته ای را مطرح نکرده است.
۴. کنگره جبهه مشارکت اسلامی اعلام کرده است: «حزب، «تشکیلات» را حلقه مفقوده دموکراسی در ایران می‌داند» و از همین رو در بیانیه چندین بار تکرار شده است فعالیت تشکیلاتی و حزبی و گسترش آن مهم ترین هدف جبهه مشارکت ایران اسلامی است.
این نظریه که بعد از شکست جبهه مشارکت در انتخابات مجلس هفتم، مورد توجه رهبران این حزب قرار گرفته است، ظاهرا پاسخی است به انتقادات متعددی که در مورد بی توجهی جبهه دوم خرداد و احزاب تشکیل دهنده آن نسبت به بدنه اجتماعی و استفاده از نیروی مردم برای پیشبرد شعارهای اصلاح طلبانه و دموکراتیک مطرح شده است.
اما جبهه مشارکت اسلامی این انتقادات را به شکل نادرست و زیان باری فورموله کرده است. «حلقه مفقوده» دموکراسی در ایران بیش از آن که «تشکیلات» باشد، یک سیاست صحیح و دموکراتیک است. ایجاد تشکیلات و متکی شدن بر نهادهای اجتماعی و مدنی تنها جزیی از این سیاست است. جبهه مشارکت و بیش از آن محمد خاتمی، در سال هایی نه چندان دور، از حمایت وسیع توده ای برخوردار بودند. تصور نادرستی است که رهبران جبهه مشارکت فکر کنند، این حمایت وسیع را به دلیل اهمیت ندادن به کار تشکیلاتی از دست دادند. این نیروی وسیع به دلیل سیاست های اشتباه جبهه دوم خرداد، از جنبش اصلاح طلبانه ناامید شد و ارتباط خود را با آن قطع کرد. پرسش این جاست که جبهه مشارکت اسلامی «تشکیلات» را برای اجرای کدام سیاست می خواهد. آیا می خواهد فعالین سیاسی را متشکل کرده و در خدمت «تفسیر دموکراتیک از قانون اساسی» و استقرار «مردم سالاری دینی» قرار دهد؟
جامعه ایران به عنوان نخستین گام به یک سیاست دموکراتیک نیاز دارد، سیاستی که در جهت حفظ وضعیت سیاسی موجود نبوده و خواهان بر هم زدن آن باشد. بدون سیاست و خط مشی دموکراتیک، هیچ تشکیلات دموکراتیکی را هم نمی توان پایه ریزی کرد. مهم ترین شاهد این مدعا این است که جبهه مشارکت اسلامی به دلیل سیاست های تنگ نظرانه و غیردموکراتیک خود، نه تنها کوششی برای ایجاد جبهه دموکراسی خواهی در جامعه ما نمی کند، بلکه در برابر این ایده ایستاده است و فاصله خود را با نیروها و احزاب دموکرات جامعه، به این دلیل که سیاست هایی مانند جبهه مشارکت ندارند و خواهان تحولات عمیق تر و بنیادی تر در جامعه هستند بیشتر می کند. چنین سیاستی یک سیاست صددرصد ضدتشکیلاتی است که مردم ایران را در ابعاد گسترده از متشکل شدن محروم می دارد. اگر پذیرفته شود «تشکیلات» یکی از حلقه های مفقوده دموکراسی در ایران است، این «تشکیلات» قطعا حوزه های حزبی جبهه مشارکت و یا «نهادهای مدنی» زیر نفوذ آن نخواهد بود، بلکه جبهه ای خواهد بود که امکان تشکل آزادانه و باز احزاب و گروه های اجتماعی و بدنه توده ای آن ها را تحت سیاستی واحد فراهم آورد و جبهه مشارکت امروز برخلاف این «حلقه مفقوده دموکراسی» عمل می کند.
۵. بعد از انتخابات مجلس هفتم و شکست اصلاح طلبان، جامعه ی ما وارد دوران تازه ای شده است. برخی ها این دوران تازه را دوران «پسا اصلاحات» خوانده اند، گروهی دیگر از گذار از جنبش اصلاح طلبانه به جنبش تحول طلبانه و انقلابی سخن به میان آورده اند. حتی در میان اصلاح طلبان کم نیستند کسانی که می گویند اصلاحات دوم خردادی مرد و باید اصلاحات تازه ای را پی ریزی کرد. بیانیه پایانی کنگره هفتم جبهه مشارکت اسلامی نسبت به این شرایط جدید هیچ سخن تازه ای را مطرح نمی کند. جبهه مشارکت اسلامی بعد از کنگره هفتم، همان جبهه مشارکت اسلامی پیش از کنگره هفتم است. از این رو علیرغم همه سخنانی که در مورد اهمیت این کنگره گفته می شد، می توان گفت این کنگره، کنگره ای برای «هیچ» بوده است. اما «هیج» همیشه به معنای سکون نیست. در شرایطی معنای به قههرا رفتن می دهد!