مدالی به رنگ ایدئولوژی!
درباره برخوردها با مدال طلای حسین رضا زاده در المپیک آتن


• قهرمانی حسین رضازاده در مسابقات المپیک همه ی ایرانیان را خوشحال کرد. یازده روز انتظار برای طنین افکندن نام ایران در مسابقات المپیک و حذف غم انگیز ورزشکاران ایرانی، یکی بعد از دیگری، از تنها درخشش یک ورزشکار کشورمان در این میدان بین المللی جشنی ملی پدید آورد که بیش از هر چیز ان ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۵ شهريور ۱٣٨٣ -  ۲۶ اوت ۲۰۰۴


قهرمانی حسین رضازاده در مسابقات المپیک همه ی ایرانیان را خوشحال کرد. یازده روز انتظار برای طنین افکندن نام ایران در مسابقات المپیک و حذف غم انگیز ورزشکاران ایرانی، یکی بعد از دیگری، از تنها درخشش یک ورزشکار کشورمان در این میدان بین المللی جشنی ملی پدید آورد که بیش از هر چیز اندوه آن شکست ها، آن را به جشنی در گستره ملی تبدیل کرد. مردم ایران فرصتی به دست آوردند تا در سایه مدال طلای حسین رضازاده، ناکامی های یازده روزه ورزشکاران خود در این میدان را به فراموشی سپارند و حسرت ها را از دل بیرون کنند...
مدال طلای رضازاده، مسئولان ورزش کشور را نیز که کارنامه غم انگیزی در این مسابقات از خود بر جای گذاردند، شادمان و سرافراز ساخت. این شادمانی و سرافرازی، اما از جنس شادمانی و سرافرازی ملت ایران نبود، پرده ای بر بی کفایتی ها و بی لیاقتی ها و شکست های سنگین ورزش ایران در معتبرترین میدان بین المللی گردید. برای این که این پرده هر چه ضخیم تر شده شکست ها و ناکامی ها را بپوشاند، رنگ مدال رضازاده، از رنگ طلایی که تا امروز بیش از دویست عدد آن بر سینه ورزشکاران کشورهای دیگر آویخته شده بود، درخشان تر و طلایی تر وانمود گردید. یکی از مفسران در سیمای جمهوری اسلامی می گفت: کشورهای دیگر حاضرند بسیاری از طلاهای خود را بدهند تا طلای رضازاده را به دست آورند!
مسئولان ورزش کشور، این موقعیت را فرصتی کردند تا در سایه رضازاده و احتمالا یکی دو نفر از کشتی گیرانی که به موفقیت خواهند رسید، کارنامه سیاه مدیریت ورزش کشور را رنگ طلایی بزنند و در برابر آفتاب قرار دهند.
دسته سومی نیز از این پیروزی شادمان شده و آن را فرصت مغتنمی یافتند: دولت مردان جمهوری اسلامی ایران. سیل پیام ها از سوی عالی ترین مقامات حکومت به سوی رضازاده روان شد. در این جا هم مسابقه ای درگرفت. آیا این مقامات عالی رتبه، از سربلندی ایران و ایرانی سربلند شدند؟ اگر چنین می بود، چرا آن ها در برابر موفقیت سترگ خانم شیرین عبادی که برنده جایزه صلح نوبل شد و اگر نه بیشتر، دست کم به اندازه پهلوان رضازاده، ایرانیان را سربلند و غرق در غرور و شعف ساخت، سکوت کردند و بهترینشان در برابر اصرار خبرنگاران به این پاسخ بسنده کرد که: مقامات حکومت که برای هر موضوع کوچکی پیام نمی دهند! منظور ارزش گذاری میان قهرمانی رضازاده و جایزه شیرین عبادی نیست که هر کدام در عرصه خود برای ایرانیان مایه مباهات است. منظور یادآوری دورویی و دغلکاری سران حکومت اسلامی است که مدال طلای پهلوان سنگین وزن ایران را فرصت مغتنمی برای چهره نمایی و فروش ایدئولوژی خود ساخته اند.
قهرمانی رضازاده را به خواست خداوندی و «یا ابوالفضل»ی که او بر سینه اش نقش کرده بود و توانمندی های جمهوری اسلامی وصل می کنند. اکثریت مردم ایران اعتقادات مذهبی خود را دارند و تا آن جا که این اعتقادات نیروبخش آن ها در پیشرفت و موفقیتشان است، ایرادی بر آن نیست. ایراد در آن جاست که حکومت، از این اعتقادات به نفع افکار و سیاست های خود بهره می گیرد. مبلغین چنین سیاستی درخشش مدال های پیاپی بر سینه ورزشکاران کشورهای اروپا و شرق آسیا را به چه تعبیر می کنند؟ چرا آن ها شکست های متوالی دیگر در کاروان ورزشی ایران را که نشانه شکست سیاست های حاکم بر ورزش کشور است، رنگ ایدئولوژی نمی زنند؟
این حقیقت پوشیده ای نیست که حکومت اسلامی ایران، شادی های مرسوم زندگی را از ملت ایران گرفته است. رهبران حکومت اما تاب شادی های کوچک این مردم را هم ندارند و با دخالت های مزورانه و حیله گرانه خود در این شادی ها و سوءاستفاده از آن، به این پیروزی ها و شادمانی ها رنگ ایدئولوژی و سیاستی می زنند که مردم از آن نفرت دارند و این نفرت، جشن شادمانی آن ها را به خشم آلوده می سازد.