•
نویسنده در صفحاتی چند خلاصه ای از کشتار وحشیانه بابیان را شرح میدهد و خواننده، ازقبح عمل و سبعیت عریانِ آمران و عاملان آن قساوت ها دچار بهت و حیرت میشود امانت مینویسد: «هنوز یک هفته نشده درحدود ۱۰ بابی به قتل رسیدند. "بعضی با قساوتی فاحش". فتح الله قمی، سلیمان خان تبریزی، و بابی ارشد دیگری از نیریز در مناطق مختلف شهر شمع آجین شدند.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۲ آذر ۱٣٨۷ -
۲۲ نوامبر ۲۰۰٨
ناصرالدین شاه قاجار و پادشاهی ایران
عباس امانت . ترجمه حسن کامشاد
نشرکارنامه. مهرگان ۱٣٨٣ . ۷۰۷ ص
نوری، صدراعظم جانشین میرزاتقی خان امیرکبیر، از قماش دیگری ست. نمونه ای ازاطاعت و سرسپردگی محض. بذله گو و هشیار و هفت خط و زرنگ و بسی مال اندوز وطمعکار. "باغ ییلاقی صدراعظم در شمال شهر به زودی آشیانه عشق ناصرالدین شاه و میعادگاه مهرورزی های بیشمار او شد" متملقانه، ولی با تعفنی از رذالت به شاه مینویسد:
« بحمدالله که میرزاتقی خان غیر مرحوم به درک واصل شد. خدا جان این چاکر و جمیع اولاد آدم و عالم را فدای یک جمله دستخط مبارک سرکار اقدس شهریاری بنماید. این بنده میرزا تقی خان نیست که خود زور داشته باشد و هوایی؛ زور و تسلط چاکر اعتبار شاه است. ... هوا سرد است دو تا خانم بردارید ببرید به ارغونیه عیش کنید ... آنجا پشت کوه قاف است سه شب متوالی عیش بفرمائید.» ص ۲ - ۲٨۱
نوری، برخلاف امیرکبیر برنامه های دائمی سرگرمی و تفریح شاه را فراهم میآورد. امانت مینویسد:
«منجمان و طالع بینانی استخدام شدند تا برای هرکار روزانه ی شاه حتا برای ماجراهای عشقی اش، ساعاتِ سعد تعیین کنند ... صدراعظم قادربود به استحضار همایونی برساند که شب جمعه بهترین شبهاست قمر دربرج حوت ... زفاف خجسته همایونی صواب است... شاه به او اطمینان میدهد : لله ی من و لله ی جمیع اولاد من شما هستید ... انشاالله سال ها للهی گی و وزارت کل را بکنید و هرگز ناخوش نشوید» ص۲٨۲
دراین گیرودار حمله غافلگیرکنندهی بابیان به ناصرالدین شاه آرامش اورا بهم میریزد. شش مرد مسلح از پیروان باب ناصرالدین شاه را ازاسب پائین میکشند و قصد کشتن او را دارند که با برداشتن جراحت هایی از انتقام جان سالم بدر میبرد. با این حال، نگرانی بین مردم بالا میگیرد.
« ... اردوی تابستانی شاه موقتا برچیده شد. هیچ کس احساس ایمنی نمیکرد. گویی پشت هربوته ای یک بابی پنهان بود. وزرا، منشیان، سربازان، علما، و تجار همه سراسیمه به تهران گریختند. بیم هجوم مردم به سفارت انگلیس چنان زیاد بود که شیل مجبورشد از سواران افغانی یاری جوید ... دکانها در پایتخت فورا بستند. نان کمیاب شد. درمیان سپاهیان آشفتگی افتاد و اینها همه از واهمه ی حمله ی بی امان بابیان بود. ... دشمنان نوری، که حالا مهد علیا هم به آنان پیوسته بود، پای او را دراین قضیه به میان کشیدند. ... به سعایت آن جماعت، جنایت صدر اعظم را در خاطر استوار بست. ... میرزاحسین علی نوری ملقب به (بها) ( بعدها بهاءالله) که همولایتی صدراعظم بود و قبل از سوء قصد درخانه جعفرقلی خان یکی ازبرادران میرزا آقاخان نوری درشمیران به سر میبرد ... هیچ دلیلی در دست نیست که صدراعظم واقعا از توطئه خبرداشت. با این حال اقامت بهاءالله درخانه ییلاقی نوری درافجه به هنگام سوء قصد به حد کافی پرسش برانگیز بود. مهد علیا میگفت که بهاءالله درصدد قتل پسرش بوده ... دربرابر این اتهام بهاءالله شتاب زده خود را به محل اقامتگاه تابستانی سفارت روس در زرگنده رساند ... این اقدام ظن مقصر بودن او را پیش ترکرد بلکه بر وخامت موقعیت صدراعظم نیز افزود.» ۵ - ۲٨۹
نویسنده در صفحاتی چند خلاصه ای از کشتار وحشیانه بابیان را شرح میدهد و خواننده، ازقبح عمل وسبعیت عریانِ آمران و عاملان آن قساوت ها دچا ر بهت و حیرت میشود امانت مینویسد:
«هنوز یک هفته نشده درحدود ۱۰ بابی به قتل رسیدند. "بعضی با قساوتی فاحش". فتح الله قمی، سلیمان خان تبریزی، و بابی ارشد دیگری از نیریز در مناطق مختلف شهر شمع آجین شدند. دراین شیوه ی اعدام فوق العاده وحشیانه پس ازآنکه باچاقو سراسر بدن محکومین را سوراخ سوراخ میکردند ودر هرسوراخ شمعی مینهادند.
« نوری با تدبیر و ابتکار شیطانی فواید برپاکردن کشتاری جمعی را دریافت، خونریزی جنون آسایی که حتا به معیارهای قاجاریه هم خارق العاده بود، تصمیم به قتل عام بدون محاکمه و دادرسی بابیان بازداشتی، کاری که نه تنها از حمایت مادرشاه و درباریان بلکه از پشتیبانی برخی ازعلما نیز برخوردار بود. ... آقا مهدی ملک التجار تهران، درکشتن تاجر وقایع نگار مشهوربابی، حاجی میرزا جانی کاشانی، پیشگام شد. صص۹۰ - ۲۹٣
و درهمین کشتارهاست که زرین تاج برغانی ( طاهره قره العین) به دست دژخیمان خفه میشود. زن آزاده، با افکاری درخشان، که حضورش برای جماعتِ غرقه در اوهام و گمراهی ها خیلی نا بهنگام بود .
نویسنده، باشرح وقایع آن سالها، اسراردرون دربار وتوطئه های مهد علیا مادر ناصرالدین شاه، و نقش نماینگان سیاسی روس و انگلیس ودخالت های مدام آنها، به ویژه ازبازیهای سیاسی صدراعظم که باهوشمندی، تزلزل پایه های قدرتش را حس کرده است فاش میکند و اطلاعات تازه ای دراختیار خوانندگان میگذارد. سالی پس ازشورش بابیان، نوری طی نامه ای محرمانه به وزیرمختار انگلیس مینویسد : « ... او هم یقیناً به همان شیوه که صدراعظم مرحوم امیرنظام کشته شد به قتل خواهد رسید.» ص ٣۰۶.
دخالت انگلیس درهرات به بهانه حفظ امنیت منطقه وترس شاه از "استیلای کامل روسیه برایران" و نقشه های توسعه طلبانه و پیشرفت روسیه به سرزمین های مورد علاقهی انگلیس، درشمال خراسان که با تاخت و تاز افغانان و ترکمانان وخوانین سرحدی به وجود آمده و برخوردهای تندی بین ایران و وزیرمختارانگلیس را پیش میآورد، که ناصرالدین شاه را سخت نگران کرده است به خصوص استیلای روسیه برایران؛ پس از مبادله چندین نامه تند و تیز، «هنگام شرفیابی شیل ...شاه استدلال میکرد که وی حاضر به قبول پیشنهادی است که مانع این فاجعه بشود. وی چگونگی و ترتیب "خواه از طریق عهدنامه، یا تحت حمایت گرفتن ایران، یا وعده های یاری به ایران درصورت تجاوز یکی از دول اروپائی" بدهد. شاه درخاتمه میگوید چنانچه بریتانیا خواهش های او را بپذیرد، شک نیست که حکومت ایران به تمام خواسته های انگلستان گوش فراخواهد داد. آنگاه هرات و افغانستان در نظر اولیای دولت ایران ناچیز خواهد بود. چون آنگاه خط مشی بریتانیای کبیر رهنمون اینان در سیاست خارجی خواهد بود.» ص ٣۱٣
این سند برای اولین باراست که در اسناد تاریخی فارسی زبان منتشر میشود. به نظر این نویسنده درهیچیک ازاسناد خارجی وداخلی چنین سندی دیده نشده است و اگر شده من بیخرم. در مذاکرات و یا اسناد آن دوران سندی به این صراحت که ناصرالدین شاه تن به تحت الحمایگی دولت بیگانه ای داده باشد، به چشم نمیخورد. نویسنده اما دلیل این "پیشنهاد شرم آور" را در رقابت روس و انگلیس ارزیابی کرده و مینویسد. «شاه کنسول روس را در رشت حکمرانی برای خودش میخواند. » ص ٣۱۵
حاکمیت ایران برهرات خاتمه مییابد و استقلال آن ولایت رسمیت پیدا میکند.
« ... ایران متعهدشد که کتبا به حاکم هرات اطلاع دهد که دولت ایران ... مداخله در امور داخله هرات ننماید ... و استقلال آن ولایت را به رسمیت بشناسد و قبول کند که حتا دوعنصری که نشانه ی حاکمیت ایران بود – یعنی قرائت خطبه و ضرب سکه به نام شاه – ازاین پس موقوف شود. » ٣۱۵
سردرگمی درسیاست کشور و تزلزل در روابط شاه و صدراعظم که ازهرج و مرج درونی و ناپایداری حکومت و بی اعتنائی مردم یا به قول شاه «رعیت»، آن چنان با رویدادهای روزانه تنیده است که تمیز و اعتبار حدود صلاحیت نمایندگان سیاسی دول روس و انگلیس، حکایت کدخدای محل را برای خواننده تداعی میکند. مداخلات آن ها در امورداخلی بدانجا میکشد که هریک برای کمک از یک گردنکش ناراضی طرفدار خود، وسیله تحت الحمایگی آنها را فراهم میسازد. اقتدار و شیوه ی عملکرد وزیر مختار دولت ها، رفتار حکومتی در درون حکومت ایران است. این روایت امانت، نمونه ای از نفوذ و قدرت های آن دو دولت را توضیح میدهد:
«محمدحسن خان ایروانی عضو با نفوذ مهاجرین ایروانی تبعه روسی ... حتا درارتش روسیه رتبه سرگردی نیز احراز میکند. کسی که در قتل امیرکبیر دست داشت. ... و دنبال جانشینی پست امیرنظام است که شاه در وفاداری اش یقین ندارد وعلناً گفته که سردار رافرمانده "حتا یک سرباز هم نمیکند" ... ادعای تقریبا مشابهی از یک دست پرورده ی انگلیسی، یعنی عباس قلی خان لاریجانی ... لاریجانی که از دیرباز با وزیر مختار بریتانیا مناسبات دوستانه داشت بی درنگ درسفارت انگلیس درتهران تحصن جست ... شیل که سهل آسان تحت الحمایگی انگلستان را به لاریجانی ارزانی داشته بود مقصودِ واقعی اش را چنین ابراز کرد که وی در پی حفظ نفوذ انگلستان درقشون ایران و در صورت امکان لاریجانی را به امارت نظام است ... شاه مینویسد اگر به این قضیه توجه نکنیم تمام رعیت خرده خرده انگلیسی میشود ... درضمن اخطار میکند چنانچه شیل بدین نحو عمل کند به حاج علی خان فراش باشی دستورداده است به خانه شیل برود و لاریجانی را بیرون بکشد و به حضور او بیاورد دراین صورت حتماً و قطعاً میگویم تکه تکه اش کنند تا عبرت سایرین گردد. » صص۵ - ٣۲٨
نمایش های شاه و صدراعظم دربازی با سیاست های خارجی و به ویژه با روس و انگلیس، در سراسر سلطنت نیم قرنی ناصرالدین شاه، خواننده را با شگردهای خاصی که بیشتر رنگ بومی دارد و یادآور ضرب المثل معروف "شل کن سفت کن" است، به طور مدام در روابط خارجی حضوردارد. امانت، این حوادث را به ویژه در بخش ششم «جولانی درمیدان قدرت» بیشتر توضیح میدهد. شیل، وزیر مختار انگلیس خسته ازبازیهای شاه و صدراعظم با لحنی عصبی گزارش میکند « با ملتی چنین بی اعتقاد و دمدمی مزاج چون ایرانیان، عقد هرنوع قراری که همواره دولت اعلیحضرت ] پادشاه انگلستان [ متضمن تعهد است، اقدامی مخاطره آمیز به نظر میرسد.» ص ٣۱۴
بی گمان یکی از رازهای ایمنی و صیانت مرزهای جغرافیائی کشور از تجاوزات دواستعمار گر با قدرت، همان بازیهای سیاسی بوده که در پشتش حسٌی قوی با دوراندیشی عمل میکرد و در طول زمان همیشه مد نظربوده است. گواین که آن طرف سکه نیز، عقب ماندگی درد آور وطولانی مدت ایران را در منطقه به ویژه در مقایسه با پیشرفت های عثمانی و مصر به یادگار گذاشت .
نویسنده، دربررسی و تحلیل های سنجیده دراین باره بسیارموفق است.
پافشاری ناصرالدین شاه به ثمر میرسد . شیل ازایران میرود . وزیرمختار جدید تامسون جای اورا میگیرد. اما در این میان معلوم میشود که :
« ... ناصرالدین شاه خبرنداشت که صدراعظم دغلش در پس ظاهر مکاتبه رسمی، دستخط های خصوصی اورا بی وقفه دراختیار وزیرمختار بریتانیا میگذارد. ...» ص ٣٣۰
بازی های سیاسی ناصرالدین شاه، حتا رفتارهای ضد و نقیض ش با صدراعظم خود بحث جالبی ست که نویسنده با شرح جزئیات در حادثه جنگ روسیه و عثمانی مطرح میکند. دراین بخش خواننده، با تجربه های تازه ی ناصرالدین شاه که در اثر تماس های سیاسی ورزیده تر شده، آشنا میشود. در موقعیت های خاصی که صدراعظم خطرعزل وبرکناری را احساس میکند، شاه با همان شیوه رفتاری که با امیرکبیرداشت اورا باچرب زبانی ها وبا دو دوزه بازی های عوامانه، به آینده امیدوار میکند. درپی شایعات سقوط نوری، در نامه ای به صدراعظم مینویسد: « ... به خدا قسم، به مرتضی علی، به ارواح شاهِ مرحوم اگر احدی خیال خلاف و نادرستی درحق شما داشته باشد با دست خودم گردنش را میزنم و زنش را به قاطرچی میدهم ... » ص٣۴۴
خواننده، قبلاً در ص ۲۱٣ و ۲۱۵ از مفاد دونامه ای که ناصرالدینشاه، با کلمات محبت آمیز ریاکارانه به میرزاتقی خان نوشته، خوانده است که :
« ... کدام مادرقحبه ای میتواند یک دم درحضور ما از شما بد بگوید، چه در حضور ما چه درمقابل دیگران، حرام زاده ام اگر نگذارمش جلو توپ ...» ص ۲۱۵.
بدون شک، نوری از تلون مزاج و بی ثباتی رآی شاه باخبر بوده و خلق و خوی همیشه درحال تغییر و هوسانه اش را به درستی میشناخت. ترس و نگرانی اش بیجا نبود.
جنگ روسیه و عثمانی درسال ۱٨۵۴، به امضای معاهده نامه ای بین ایران و روس منجر میشود.
«پیشروی روسیه درجبهه قفقازیه علیه ترکها درطول تابستان شاه را تشویق به قبول چنین تعهدی کرد. پاداش ایران یگانه سود این دولت درطول جنگ، معافیت از پرداخت مبلغی درحدود پانصدهزارتومان، یعنی آخرین قسط غرامت جنگ ۱٨۲٨ میلادی روس و ایران بود.» ص ٣٣۵.
با همه کوشش و تلاش در مخفی نگهداشتن این قرارداد، دولت انگلیس بعد ازمدتی ار آن پیمان آگاه میشود. و کارهای ایذائی را که بیشتر در حمایت از شاهزادگان ناراضی قاجار و تحت الحمایگی آنها و دیگر رجال ایرانی تمرکز پیدا کرده؛ از سرگرفته میشود. این رقابت های آشکار و پنهان یکی از رایج ترین ابزار مفید و کارآمد در دست دول روس و انگلیس، برای تهدید و اطاعت از دستورات است که در سراسر دوران قاجاریه به روابط خارجی سایه انداخته است.
امانت، شرح مبسوط و جالبی از وقایع پرتنش آن سال ها : قطع رابطه با انگلیس وخبر فتح هرات ، جنگ روس و عثمانی و ضمیمه شدن قندهار به قلمرو دوستمحمدخان که از نظر ناصرالدین شاه، نشان از پیشروی انگلیس در افغانستان به سمت خراسان را داشت، و نمونهی آن: « ... همین اواخر درسال ۱٨۴٣ میلادی بود که تصرف سِند دامنه ی تصرفات انگلستان را یک راست به سرحدات ایران آورد ... و همچنین ضمیمه کردن سلطنت شیعیان اوده دراوایل دهه ی ۱٨۵۰ میلادی میتوانست به سهولت به سرحد شمال غربی هند و ماورای آن به خراسان آسیب پذیر ایران نیز بسط یابد...» ص ٣۷۷ .
دراین فصل، از جمله اقدامات ناصرالدین شاه، قراردادی است با آمریکا که طبق ماده ۱۶ آن قرارداد « ... ایالات متحده ی امریکا را به حراست کلیه جزایر و بنادر ایرانی درخلیج فارس درمقابل قهر و حمله ی دشمنان، ضعیف یا قوی مسیحی یا غیر مسیحی متعهد میکرد ... نوری با خوش بینی زودرس حتا به فکر افتاد که تا نیم میلیون تومان از ایالات متحده وام بگیرد ... ... ملاحظه ی مصالح بریتانیا در خلیج فارس از اشتیاق ایالات متحده ی امریکا کاست . واین کشور نخواست نیروی دریائی تازه توسعه یافته ی خود را درگیر حوادث کند و کشتی های خود را به آبهای خلیج فارس بفرستد هیچ بازرگان امریکائی هم مایل به کمک مالی ایران نشد . » صص ٨٨ -٣٨۷
|