کانون نویسندگان ایران, کانون ستیز با سانسور - مسعود نقره کار

نظرات دیگران
  
    از : شهریار ی از اصفهان

عنوان : حکومت نظامی در تمامی ایران
با سلام خدمت دوستان. من از اصفهان می نویسم. از تهران باز گشته ام، از قم گذشته ام . باید بگویم که هرگز نظام مقدس حکومت اسلامی این چنین وحشت زده نبوده. در تمامی شهر های بین راه تهران اصفهان و بالعکس رژیم در حال آماده باش کامل است. اینهمه از آنجا ناشی می شود که این حکومت لب پرتگاه است. امروز در هر شهری که اتفاقی بیفتد مثل باروت تمامی ایران را در بر خواهد گرفت. برای همین حکومت ایران سراسر دهشت شده است. از چند مکاه پیش دولت مامورینی را به خارج اعزام داشته تا انها سایت های مختلف را ترسانده و یا تطمیع کنند که بر خلاف منافع آنان چیزی ننویسند. سایت زمانه جزو آنها ست. آنها موفق شدند که سایت زمانه را بترسانند و با خریدن برخی چهره های آنها سیاست نظام مقدس را در انجا جاری کنند. نظری مختصر به محتوای نظرات مردم و مطالب شما را نسبت به این امر آگاه خواهد کرد. کافی ست شما نطری بدهید و منتظر انتشار آن باشید و مدتها بنشیند منتظر.
من با نظر دوستانی که خواهان جابجایی نظرات در زیر مطلبند موافقم.
۴٨۱٣ - تاریخ انتشار : ۷ آذر ۱٣٨۷       

    از : شفق سرخ از تهران

عنوان : عنوان : نظرات
دوستان اخبار روز با سلام این مطلب را در صفحه ی دیگری نیز نوشته ام. در این جا ضمن سلام به همه ی نظر دهنده گان و شما و کانونیان نویسنده و دوستان از شما خواهش می کنیم که نظرات را در زیر مطالب بیاورید. این کار نظر دهی را بسیار پویا خواهد کرد.
و اما امروز

مردم ایران لحظه به لحظه وارد مرحله ای سرنوشت ساز می شوند. انزجار مردم نسبت به این حکومت حد و مرز ندارد. انفجار نزدیک است. اتاقها پر از گاز احتراق است. این حکومت هر چه می کند برای خودش بدتر می شود. سرنوشت این حکومت تفسیر این چکامه ی حکیمانه ی فردوسی ست که:
چو تیره شود مرد را روزگار
همه آن کند کش نیاید بکار
آری تمامی اعدامها و زد و بندها همه و همه به جای حکایت از قدرت حکایت از تیره شدن بخت و اقبال این حکومت آدمکش است. تمامی زوزهایی که می کشد همه و همه بخاط این احساس خطر عظیمی است که او کرده است. تمامی زور آزماییها و تمامی مانورها همه حکایت از شکست اساسی رژیمی ست که مدعی داشتن نود و نه در صد پشتیبانی مردمی ست. امروز بسیجسان و پاسداران که از فرزندان این مرز و بومند به نیکی فهمیده اند که ملعبه ی دستان ناپاک خامنه ای و رفسنجانی و خاتمی و تمامیت روحانیت شیعه هستند و این برای خامنه ای دهشتی بزرگ است. گروهی از بیسجیان و پاسداران این مملکت که به خود آمده بودند چنان در فرا گیر کردن این این خود آگاهی موفق بوده اند که امروز بیش از هشتاد در صد آنها در مورد استفاده ی ابزاری از آنها دچار شک و شبهه شده اند. امروز گروه بزرگی از این نظامیان در سیاهچالهای حکومت تاریکگرایان هستند. امروز ارتش ایران را بناحق کنار گذاشته اند، امروز روزی ست که نا رضایتی عظیم مردم و ارتش و سپاه و بسیج در حال بهم پیوستن است. امروز روزی ست که آبستن فردایی ست که تنها تلنگری آتش خشم عمومی را برافروزد و به سی سال حکومت خیانت و جنایت پایان دهد. امروز روزی ست که فردایی روشن را خواهد آورد.
۴٨۰۷ - تاریخ انتشار : ۶ آذر ۱٣٨۷       

    از : محقق دکترا از آکسفورد!

عنوان : شعر!
قیامت قامت و قامت قیامت! بدین قامت بمانی تا قیامت!
۴٨۰٣ - تاریخ انتشار : ۶ آذر ۱٣٨۷       

    از : هوشنگ انگوری

عنوان : به محقق دکترا از آکسفورد: اسلام انقلابی همان سوسیالیسم علمیست! اشتباه است، درست آن، "اسلام انقلابی تکامل پهلویسم است!!"
پیش از هر چیز امیدوارم که پژوهش دکترای شما از اکسفورد، مانند دکترای "دکتر کردان" نباشد.
نوشته‌ی ۵ آذر شما را خواندم. پس از خواندن نوشته‌ی ۶ آذر، آنجا که لو دادید" نظر من سانسور در بعضی از شرایط مفید است!" پی به رشد فکری ناگهانی یکشبه شما بردم. زیرا در کامنت ۵ آذر اشاره‌یی به نیاز سانسور نشده بود، اما در ۶ آذر به این نیاز پی‌بردید. و آن را به روشنی آوردید. (یا این که من نتوانستم از نوشته‌ی شما به آن پی‌ببرم.)
تنها چیزی که برایم پرسش برانگیز است را با شما در میان می‌گذارم شاید بتوانید با پاسخ به آن، مرا نیز همراه خود کنید.
پس از خواندن کامنت شما به فکر افتادم که اگر این پیشهناد شما "نظر من سانسور در بعضی از شرایط مفید است!" را زودتر اجرا می‌کردند شاید از آدم کشی و جنگ از سوی رزمندگان مشروطیت، ستارخان و باقرخان، میرزا کوچک خان و کلنل پسیان، و جز این .. جلو گیری می‌شد. آن ها هم قطعن کتاب‌های ناباب خوانده بودند، و به گفته‌ی شما از " خواندن کتب مضره به این نتیجه رسیدند".
افزوده بر آن ، دیدِ من این است که محمدرضا شاه آدم بسیار کندی بود. او نخست کتاب‌های ضاله را سانسور کرد. سپس به این فکر افتاد که مردم نباید خود، حزب درست کنند (چون ممکن است کتاب های ضاله خوانده شود و یا سخنان ناباب گفته شود و مردم به فکر تهیه‌ی تفنگ بیفتند و کارهای نا شایست (بخوان دموکراسی) بکنند). بنابراین نخست دستور داد دو حزب "مردم" و "ایران نوین" را درست کردند. پس از گذشت زمان پی برد که در آن جاها نیز سخنان ناباب گفته می‌شود. پس دستور داد که تنها یک حزب بس است و ان هم "حزب رستاخیز" و همه مردم ایران باید عضو آن باشند. و هر کس که نمی‌خواهد گذرنامه‌اش را بگیرد و پس از پرداخت خروجی به هر کجا که او را راه دادند برود.
امروز می‌بینیم که حکومت گران ج.ا. از او هم جلوتراست. "این‌ها" نه تنها همه‌ی کتاب‌های زمان او را ضاله می‌دانند، بل کتاب‌های در سی را دخترانه – پسرانه کرده اند. نخست بر این باور بودند که دخترها نباید درس مهندسی بخوانند، اما شوربختانه زیر نفوذ حزب توده دست از این کار کشیدند. "این‌ها" مانند شاه تک حزبی را آوردند و بر خلاف او که نخست دو حزب درست کرد و سپس ان را یکی کرد، از همان آغاز کار، گفتند "حزب فقط حزب الله".
"این‌ها" پا را فراتر گذاشته و به بهداشت مردم نیز فکر می‌کنند. مردم باید هر روز ۵ بار خود را بشویند (وضو) و برای حرکت بدن نیز ۵بار نرمش (نماز) کنند. برای پیش‌برد این خواسته باید در مدرسه‌ها، اداره‌های دولتی، به تازگی در میان راه‌ها و حتا هواپیماها نمازخانه درست شود. برای جلوگیری از چاق شدن، باید یک ماه در سال رژیم (روزه) بگیرند. برای جوان ماندن مردها چند همسری و برای جلوگیری از "انحراف" جوانان مرد، ازدواج موقت (صیغه) در "خانه عفت" زبر دید "مسئولین" پیشنهاد می‌کنند. (زیرا بنا به گفته‌ی امام علی: هیچ چیز مانند صیغه شهوت را دفع نمی‌کند.)
پس "این‌ها" چند گام جلو تر از رژیم پهلویسم‌اند. دید شما هم همین است؟
۴۷۹۲ - تاریخ انتشار : ۶ آذر ۱٣٨۷       

    از : بهمن نجاتی

عنوان : محقق دکترا از اکسفورد!؟؟
حضرت اقای محقق دکترا از آکسفورد! فرق چپ با سلطنت طلب این است که اگر چپ به امری اعتقاد داشته باشد از آن دفاع و به آن عمل می کند اما سلطنت طلب و این حرف ها؟! تاریخ و تجربه در کشور ما ثابت کرده است سلطنت طلب و سلطنت طلبی (مخصوصا نوع پهلوی طلب آن) هبچ ثبات شخصیتی و نظری ندارد. بی پرنسیپ است. در نگاه به منافع ملی به منافع گروهی خود می اندیشد و حتی در میان گروه خود به منافع مادی و فردی خودش می اندیشد. و همیشه وقتی پای منافع و بقایش در میان بوده به تمام قول و قرار ها و حتی بیانات کتبی و شفاهی اش پشت پا زده و خودش را در ذهن همه اهل سیاست ایران و حتی جهان به شدت بی اعتبار کرده است. سلطنت پهلوی و حامیان آن به شهادت تاریخ معاصر ایران ضد آزادی و ضد دمکرات و مستبد و خونریز بوده اند. به همین دلیل هم از مردم تو دهنی خوردند و سرنگون شدند. سرنوشتی که در انتظار وارثان آنان رژیم جمهوری اسلامی نیز هست. امروزه نیز حامیان و گول خوردگان آن ها "حرف" هایی در باب آزادی و دمکراسی و ... می زنند، اما حالا که شما از هادی خرسندی سروده ی شیرینی را نقل قول فرمودید، بگذارید من هم برایتان این شعر هادی را همین جا بنویسم. بخوانید جالب است:

سلطنت طلب

آنکه آثار سلطنت طلبی
بود پیوسته در سخنهایش

دیدمش پیرو امام شده
پاک تغییر کرده دنیایش

گفتم این بود سلطنت طلبی؟
با تمام فغان و غوغایش

گفت آمد امام و شد توقیف
ثروت بنده، طبق فتوایش

لیک در پس گرفتن اموال
شاه، کاری نکرد فردایش

نامه دادم خودم حضور امام
عربی بود نصف انشایش

گفتم این بینوا طلب دارد
از شما باغ و ملک و ویلایش

ثروتم را اگر که پس بدهید
نوکرم بر امام و آبایش

آن امام عزیز هم فوری
تلفن زد به احمد آقایش

رفع توقیف شد ز اموالم
جان بقربان قد و بالایش

بله من سلطنت طلب هستم
نکنم هیچوقت حاشایش

سلطنت با طلب دو تا لفظست
بکن از همدگر مجزایش

بنده اکنون رسیده ام به طلب
سلطنت نیز، گور بابایش
۴۷۹۰ - تاریخ انتشار : ۶ آذر ۱٣٨۷       

    از : محقق دکترا از آکسفورد!

عنوان : انقلابی کردم و شد غرق ماتم کشورم...خاک عالم بر سرم!
دکتر جان آن گروهی که در سال ۱۳۵۲ دستگیر شدند در میان خودش نویسنده و کارگردان و شاعر هم داشت! که بعضی هاشون اسلحه هم حمل میکردند! این نویسندگان و کارگردانها و شاعران میخواستن با استفاده از موقعیت شغلی خود طی برگذاری جشن و هنر شیراز خاندان سلطنتی رو بروبایند! ...با درودهای رفیقانه!
۴۷٨۷ - تاریخ انتشار : ۶ آذر ۱٣٨۷       

    از : محقق دکترا از آکسفورد!

عنوان : اسلام انقلابی همان سوسیالیسم علمیست!
به نظر میاد شما مطالب رو با دقت نمیخوانید خواهر گرامی! من در اولین کامتم نوشته ام : در زمان رژیم پادشاهی از انتشار بعضی از کتب و نوشته ها جلوگیری به عمل میآمد! چرا که خواندن آن کتب برای جوانان و نوجوانان ساده لو و کم اطلایی مثل من و شما ...مضر تشخیص داده شده بود! تعدادی از کتب مضر را هم برایتان مثل زدم! کتابهای روح الله خمینی- علی شریعتی و کتابهای مارکسیستی لنینیتی مائوایستی! آیا شما با سانسور نوشته های امام خمینی خلخالی خامنه ای خاتمی در رژیم پادشاهی مخالف بودید؟ آیا شما با سانسور نوشته های علی شریعتی در رژیم پادشاهی که هزاران جوان وطن پرست را به کام نیستی برد مخالفید؟ نوشته های که در آخر بجای بهشت جهنم نصیب خلق قهرمان کرد! آیا خواندن کتابهای کمونیستی برای جوانان آن دوره مفید بود؟ برداشت جوانان در آن دوران بعد از خواندن نوشته های مارکس و لنین که عمدتا برای جامعه آلمان و روسیه آن دوران نوشته شده بود چه بود؟ چگونه بود که گروهی از آنها بعداز خواندن کتابها به این نتیجه رسیدند که شهر ها را از طریق روستاها محاصره کنند! چگونه شد که گروه دیگری از آنها بعد از عبور از سانسور و خواندن کتب مضره به این نتیجه رسیدند که سوسیالیسم را در کوه ها و جنگل ها جستجو کنند! و برای مبارزه با امپریالیسم جهانی به سرکرده گی آمریکای جنایتکار پاسبان سر کوچه شونو بکشن! به همین دلایل به نظر من سانسور در بعضی از شرایط مفید است!
۴۷٨۶ - تاریخ انتشار : ۶ آذر ۱٣٨۷       

    از : فرهاد از ایران

عنوان : ارزش کارهای سودمند
خانم شیدا احمدی، این من نیستم که قروقاطی حرف میزنم. این شما هستید که چنین کاری میکنید. شما رضا شاه را با هیتلر مقایسه فرمودید و گفتید "هیتلر هم جاده و کارخانه و دانشگاه کم نساخت" (ممنون میشوم اگر لیست دانشگاههایی که هیتلر ساخت عرضه دارید. تصور نمیکنم که او چنین کاری کرده باشد). همانطور که خدمتتان گفتم، هیتلر هیچ تحول مثبتی در آلمان بوجود نیاورد ولی رضاشاه یک سلطان نشین قرون وسطایی را به سوی پیشرفت و ترقی سوق داد. همانطور که عرض کردم رضا شاه به دموکراسی اعتقاد نداشت و طبیعی است که دولت او دولتی سانسورچی باشد و این ظیفه ماست که از نبودن یک جو دموکراتیک در دوران رضا شاه از او انتقاد کنیم. ولی همانگونه که نمیتوان از خطاهای دولتمردان گذشت، به همان صورت نیز نمیتوان ارزش کارهای سودمند آنان را نادیده گرفت.
۴۷٨۲ - تاریخ انتشار : ۶ آذر ۱٣٨۷       

    از : شیدا احمدی

عنوان : انقلاب مشروطه هم کار رضا شاه بود!
آقای فرهاد سپاسگزار از پاسخ شما , اما بهتر بود با ردیف کردن این همه کار های خارق العاده رضا شاه می فرمودید انقلاب مشروطه هم کار ایشان بود , و تکلیف را یکسره می کردید. دست بر قضا سخن من همان جمله آخر شماست , مقاله نقره کار بر سانسورگری رژیم پهلوی - پدر وپسر- اشاره دارد, بحث اصلاحات اقتصادی و اجتماعی رضا شاه بحث دیگری ست , قروقاطی حرف زدن نتیجه نمی دهد. با احترام
۴۷۷٨ - تاریخ انتشار : ۶ آذر ۱٣٨۷       

    از : حسن اکبری

عنوان : رژیم سابق و سانسور
آقای دکتر زحمت کشیدند و مقاله مفصلی در مورد سانسور در زمان شاه نوشتند. نبودن آزادی سیاسی، کتک زدن زندانیان سیاسی و غیر سیاسی، شکنجه دستگیر شدگان درگیریهای مسلحانه را همه می دانند. اگر غیراز این بود که آن حکومت سرنگون نمی شد.

از بدی ها گفتی دو کلام هم از خوبیها میگفتی، مختصر آنکه در رژیم سابق میلیونها ایرانی یرای یک زندگی عادی مجبور به مهاجرت و پناهندگی نبودند و امثال شما در همان دانشگاههایی که شاه راه انداخته بود چریک و مجاهد شدید.

شما و رفقا یک نگاهی در آیینه بنمایید و از خود بپرسید شما چکاری برای آن مملکت کردید.
۴۷۷۷ - تاریخ انتشار : ۶ آذر ۱٣٨۷       

    از : فرهاد از ایران

عنوان : در پاسخ خانم شیدا
خانم شیدای احمدی، مقایسه هیتلر با رضا شاه مقایسه ای کاملاً اشتباه است. هیتلر کوره های آدم سوزی براه انداخت و میلیونها انسان را، به خاطر داشتن نژادی متفاوت، زنده زنده در آن سوزاند. تا پیش از رضا شاه اقلیتهای مذهبی در کشور میبایست نشانی رنگی را به لباس خود وصل میکردند (هر اقلیت مذهبی دارای یک رنگ مخصوص بود) تا مسلمانان "عزیز" از نامسلمان بودن این فرد مطلع شوند و از تماس با او پرهیز کنند (درست نظیر کار هیتلر در مورد اجباری بودن نصب ستاره داوود بر لباس یهودیها در ملاء عام). این رسم ناپسند را رضا شاه از میان برداشت. هیتلر هیچ نوآوری و تحولی را در هیچ زمینه ای برای آلمان به ارمغان نیاورد. قبل از روی کار آمدن هیتلر آلمان یک کشور بسیار پیشرفته در استانداردهای صنعتی آن روز بود. آلمان پیشگام صنعت مکانیک، صنعت داروسازی و شیمی، و علم فیزیک در دنیای آن روز بود. نمونه های آن هم وجود کمپانیهای بزرگی چون دایملر، بنز، اپل، هوخست، بایر و ... است که سالها پیش از روی کارآمدن نازیسم در آلمان بوجود آمده بودند. کشور شما در دوران پیش از رضا شاه یک کشور به معنی واقعی عقب افتاده و قرون وسطایی بود. بدور از هر نوع مبالغه ای، بجز قشر بسیار کوچکی از جامعه تهران نشین، اکثریت قریب به اتفاق ملت ایران زندگی مشابه با زندگی پدرانشان در ۵۰۰ سال قبل داشتند. خانم عزیز، تا قبل از روی کار آمدن رضا شاه کشورهای خارجی به شما اجازهء (بله درست خواندید اجازه) تشکیل نهادهای مدرن برای ادارهء مملکت، همچون بیمه، بانک، ارتش، ژاندارمری، گمرک و غیره را نمیدادند. این رضا شاه قلدر و بی سواد و "نوکر اجنبی" بود که امتیاز اینها را از خارجیها گرفت و موسسات ایرانی نظیر آن را بوجود آورد.
زن آلمانی هیچ مشکل اجتماعی، بنابر استانداردهای زمان، نداشت. او میتوانست کمابیش از امکاناتی که برای مردان فراهم است استفاده کند. ولی با مادر و یا مادر بزرگ شما تا پیش از حکومت رضا شاه مثل حیوانی رفتار میشد که کار او فقط پختن، شستن و بچه پس انداختن و همبستر شدن با مرد بود. این حکومت "دیکتاتوری" و "ضد مردمی" رضا شاه بود که نه تنها از لحاظ قانونی بلکه از لحاظ فرهنگی و اجتماعی زن ایرانی را از کُنج پستو ها و اندرونیها و حرمسراها به دبستان و دبیرستان و دانشگاه و مراکز کار در اجتماع برد و این همان چیزیست که بیش از سی سال خواب راحت را از رژیم برخواسته از انقلاب مردمی و ضد امپریالیستی ۲۲ بهمن (که البته قرار نبود رژیمی اسلامی شود) ربوده است. اگر رضا شاه نبود، شما هم زندگی چون زنان عربستان و افغانستان داشتید. اگر میخواهید زضا شاه را با کسی مقایسه کنید، باید او را با بیسمارک مقایسه کرد که دست بر قضا همچون رضا شاه اعتقادی به دموکراسی نداشت و قطعاً این مسئله نقطه ضعفی برای هر دوی آنان است.
۴۷۷٣ - تاریخ انتشار : ۶ آذر ۱٣٨۷       

    از : شیدا احمدی

عنوان : موضوع بر سر سانسور است
جناب محقق اکسفورد دیده ! موضوع مقاله بر سر سانسور است چه ربطی به کمونیست بودن ونبودن دارد صحبت از جاده و کارخانه و... ساختن نیست, هیتلر هم جاده و کارخانه و دانشگاه کم نساحت . آیا نظر نقره کار در مورد سانسور در دوره رضاشاه و پسرش درست است یا غلط , این را روشن بفرمایید. با احترام ( البته نه مثل شما بعد از گفتن مشتی بد و بیراه)
۴۷۵۷ - تاریخ انتشار : ۵ آذر ۱٣٨۷       

    از : محقق دکترا از آکسفورد!

عنوان : نظر دوم
دکتر در مورد رضاشاه بی انصافی می کند و نمی گوید که رضا شاه اولین بنیان گذار حکومت سکولار در ایران بود!! نمیگوید رضاشاه زنان اسیر در چنگال جهل و مردسالاری را کشف حجاب کرد! دکتر نمی خواهد ببیند که رضاشاه (نهاد پادشاهی آن زمان) با اندیشه پیشرو چگونه آموزش پرورش و دادگستری را از نهاد مذهب پس میگیرد! و مذهب را چند قدم به عقب می راند! دانشگاه به سبکه فرنگ می سازد دانشجو به خارج می فرستد! جاده می کشت راه آهن جنوب به شمال را راه می انداز تا قبل از آمدن رضاشاه مردم شناسنامه نداشتند! دکتر نمی خواهد بپذیرد که مهم ترین نیاز کشور و مردم در آن زمان توسعه - راه سازی- آزادیها فردی بود! نه آزادی نوشتن برای فارغ التحصیل های همان دانشگاهی که رضاشاه ساخت بود! و یا آزادی بیان برای دانشجوی از خارج برکشته! البته دکتر نسبت به سی سال پیش که چریک بوده تغییر کرده! او سال های سال است که در کشور شیطان بزرگ زندگی میکند فرو ریزی دیوار برلین را بخاطر دارد! و نکبت درون آن را! سالهای آخر جنگ سرد را درون جامعه سرمایه داری زندگی کرد و برای تعطیلات سالانه به سواحل سوسیالیستی کوبا میرفته! حالا دمکراسی بورژوازی را بهترین نمونه در جوامع انسانی میشناسد! زمانی او جوانی کم تجروبه و احساسی بوده که ممکن بود در اوایل حکومت اسلامی از خود بی خود شده و به دنبال خلخالی روان شود تا انتقام همه آنهای که به دست رضاشاه کشته و یا زندانی شده بودن رو با بیل و کلنگ از آرمگاه رضاشاه بگیره! به هر حال میگن آدم اگر تو جونی کمونیست نباشه قلب نداره! اما تو میانسالی اگر کمونیست باشه مغز نداره با احترام
۴۷۵۱ - تاریخ انتشار : ۵ آذر ۱٣٨۷       

    از : محقق دکترا از آکسفورد!

عنوان : کانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان
جناب دکتر! در زمان رژیم پادشاهی خواندن بعضی از کتابها و نوشته ها ممنوع بود چرا که خواندن آنها بخصوص برای نوجوانان و جوانان مضر تشخیص داده میشود! و از انتشار و یا خواندان آن جلوگیری به عمل میآمد! مثل کتابهای روح الله خمینی- علی شریعتی- و آثار ماکسیسم لنینستی! البته تجربه ۳۰ سال گذشته درست بودن ممنوعبت آنها را در آن دوران به اثبات رسانده ! و مضرات آنها را سالها است که شاهدیم! کلا در آن زمان تلاش در آن بود که با تشکیل سپاه دانش مردم سراسر ایران را باسواد کنند! و با تشکیل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان از هرز رفتن و آلوده گی فکری آنها به ایدولوژی های رنگارنگ سرخ و سیاه جلوگیری شود که نشد! در مورد مقایسه و همردیف کردن نهاد پادشاه و نهاد مذهب شما مختارید که فیل را با فنجان مقایسه کنید! اما حتی یک دانش آموز دبیرستانی هم می تواند با یک حساب سر انگشتی تاریخی! بفهمد که نهاد پادشاهی عمدتا طی این سالها پیشرو! و نهاد مذهبی مطلقا ارتجاعی بود! اگر بی انصاف نباشم حداقل نیمی از افتخارات من - شما و ایرانیان در مواجهه با غیر ایرانیان مربوط میشه به شاهان ایران زمین کورش بزرگ - داریوش - اردشیر عادل و رضاشاه کبیر...! با احترام!
۴۷۴۵ - تاریخ انتشار : ۵ آذر ۱٣٨۷