او که یک موجود انسانی ماند


علی کلایی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲ آذر ۱٣٨۷ -  ۲۲ نوامبر ۲۰۰٨


این زمان و زمانه را که میبینیم بدجور جهان وطنی شده . انگار دیگر وطن پرستی و علاقه به مام میهن طرفدار ندارد و در روزگار آن سوی خواهی و آن سوی دانی دیگر این سوی جهان و این وطن و این ملک جذبه ای ندارد که تو را و ما را و همه را به سوی خود بکشد . اما در این میانه ناامیدی که خبر از مرگ آنچه دوست داری میدهد ناگهان ستاره برایت روی نمایاند که نورش بر تمامی این یاس و سیاهی و پلیدی دست بطلان میکشد . ستاره ای که حتی امروز و پس از ده سال از تلاش جلادان برای خاموشی اش ، گرچه خود دیگر در میان ما نیست و به دیار بیداران سفر کرده (ناظر به حدیث الناس نیام . فاذا ماتوا انتبهوا) اما نور حضورش همچنان هست که اگر بپذیریم شهید است و شاهد پس نمرده است و عند ربش یرزقون است . مردی که تب و تاب ((بازگشت به میهن)) سلولهای وجودش را در حال تحریک دائمی نگاه میدارد تا بیاید و ایجا از بیداران تاریخ بگوید . و پس از سه سال سخن و اندیشه و نفس کشیدن و پاک کردن هوای ایران با نفس گرمش به دست شب پرستان جلاد به شهادت میرسد . شهادتی که پیام دارد و سخن . سخن اینکه و سوال اینکه چرا حاکمیت ایران از میان این همه اندیشمند مجید شریف را به قتل میرساند ؟ مگر مجید شریف چه خصوصیتی دارد ؟ مگر چه میگوید ؟ ای کاش دوستان شریف زمانی برسد که شجاعانه به این سوال پاسخ دهند و البته بدخواهانش هم به این واقعیت برسند که تلاش برای حذف نام شریف تلاشی بیهوده است . چه حقیقت مداران تاریخ خود را بر صفحه روزگار هک کرده اند و برای این هک کردن از این حضرات مدعی اجازه نمیگیرند .
وقتی سخنانی را که در طول این سالها در باب شهید دکتر مجید شریف مرور میکنی به سخنی زیبا میرسی که در ۵ سالگی شهادت مجید شریف ، فرزند معلم شریف به زبان میراند . بانو دکتر سوسن شریعتی در پنجمین سالگرد شهادت دکتر شریف اینگونه میگوید که : ((شریف از جمله روشنفکرانی بود که شریعتی آنها را روشنفکران آواره می نامید، روشنفکرانی بی صاحب، قالب ناپذیر و در جست وجوی معناهای جدید که آوارگی علامت شجاعت ایشان است . و باز در ستایش بازگشت شجاعانه شریف میافزاید : ((این شجاعت را در هنگام بازگشت نیز نشان داد، زیرا علاوه بر پذیرش خطر بازگشت، از دعای خیر دوستانش نیز نصیبی نبرد و کشته شدن او دقیقا به منظور ایجاد ترس در اندیشه کسانی مانند ما بود که سودای بازگشت به کشور را در سر داشتند، و این شانسی بود که بسیاری از هموطنان ما در غربت از آن محروم مانده و در آرزوی آن دور از وطن جان باختند.)) شریف شجاعانه بازگشت و سبعانه توسط امنیت بانان ولایی شهید شد و بی معرفتانه تلاش شد توسط مدعیان همکاریش که فراموش شود . شریف هجرت کرد در روزگاری که میکشتند و سبعانه هم میکشتند و آمد به امید تغییر برای ایران و ۱۲ سال غربت برای او مدرسه ای شد و وقتی بازگشت ظرف سه سال کاری کرد کارستان و شهادت هم جنایتی بود افشاگر جباران .
اما شریف را بانو دکتر شریعتی روشنفکر آواره نامید . روشنفکر آواره ای که خود معلم شهید دکتر شریعتی مصداق آن بود و شریف دنباله رو این راه . ((اینان کوتاه مدتی پس از تن دادن به این هجرت ناخواسته، همین قدر که تولیدی می کنند دیگر به سادگی امکان بازگشت به وطن ندارند. میلیون ها مردم دیگر، مگر فعالان سیاسی، همین که بخواهند راه بازگشت و دست کم دیداری از زادگاه برایشان فراهم است و برای روشنفکر آواره نیست مگر با تحمل خطرها چنان که مجید شریف کرد.)) سیاست بازان مصلحت محور کجا و روشنفکر آرمان دار بار دار اندیشه دار حقیقت محور کجا .
سال ۱٣۲۹ متولد شد . دکترای جامعه شناس بود و به راستی دکتر جامعه ایران و میدانست دوای درد جامعه ایرانی چیست . و همین بود شاید یکی از اسرار قتلش به دست کوته بینان جنایتکار . در میانه دهه ۵۰ کتابی را به نام ((اسلام تولدی دوباره می یابد)) در آمریکا منتشر میکند و اینگونه است که بسیاری که بعدها از دوستان دکتر شریف میشوند با نام او آشنایی می یابند . امیر رضایی دوست و یار و همراه مجید شریف شهید در باب شروع همکاری او با دفتر تدوین مجموعه آثار شریعتی چنین میگوشد :((پس از انقلاب در سال ۵۸ با او آشنا شدم و این آشنایی ما منجر به همکاری در دفتر تدوین مجموعه آثار شریعتی شد. این همکاری از سال ۵۸ تا ۶۲ ادامه داشت. در این چهار سال ۲۷ مجلد از ۳۵ مجلد آثار شریعتی تدوین شد.)) سال ۵٨ است و دوستداران شریعتی همه دغدغه ماندن اندیشه او دارند . ((سال ۱۳۵۸ ما جلساتی به همراه مجید شریف و برخی دیگر از دوستان داشتیم و بر روی آثار دکتر شریعتی مطالعه و سعی می کردیم آن آثار را بازخوانی کنیم. در همین دوران بود که احسان شریعتی (فرزند دکتر شریعتی) با این جلسه ارتباط برقرار کرد. در آن سال ها من در تحریریه نشریه «امت» کار می کردم، دیدم احسان به آنجا آمد و به من گفت که کادر اولیه تدوین آثار شریعتی در اروپا وقتی برای ادامه کار ندارند و ضروری ترین کار تدوین آثار شریعتی است)) و بعد هم میافزاید که : ((آقای حسن حبیبی و آقای نواب و چند نفر دیگر بودند که این کادر ۸ مجموعه آثار را تدوین کردند و به دنبال این پیشنهاد دفتر تدوین آثار شریعتی با مدیریت خانم دکتر پوران شریعت رضوی تاسیس شد.)) سال ۵٨ است که دفتر تدوین آثار دکتر شریعتی تاسیس میشود و مجید شریف به صورت تمام وقت در آن شروع به کار میکند . روزی ۱۷ ، ۱٨ ساعت کار مداوم و خستگی ناپذیر و با عشق و اندیشه و اثر و سخن و دم معلم شهید . تلاش میکرد خود و یارانش که عمیق ترین و دقیق ترین بازخوانی ها از اسلام که از کلام و اندیشه و قلم شریعتی بر میآمد را در سالهای پس از شهادت شریعتی حفظ و حراست کند تا امروز و پس از بیش از ٣۰ سال از شهادت شریعتی به دست نسل جوان ایرانمان برسد . نسلی که امروز و بطور اخص در سالهای دهه ۷۰ توسط اسلام ارسطویی حوزه و فرد گرایی مفرط و دین حداقلی پوپریست ها محاصره شد و امروز اگر امیدی به این نسل متفرد اتمیک است جز به این دلیل نیست که اندیشه شریعتی و طالقانی و حنیف شهید و یارانش هنوز در بخشی از نسل جوان ما حضور دارد و این حداقل در بخش مربوط به متاثرین از اندیشه شریعتی جز به مدد این عزیزان میسور نمیافتاد به قول شهید دکتر کاظم سامی (که خود از قربانیان منیت بانان ولایی است) که خطاب به امیر رضایی گفته بود ((کار شما به واقع یک انقلاب فرهنگی است.)) . انقلاب فرهنگی این بود نه کودتایی شبه نظامی که منجر به تصفیه استاد و دانشجو شد و نامش را مزورانه انقلاب نامیدند . در آن روزها و هنوز هم ((افکار شریعتی تشنگی بسیاری از مخاطبانش را رفع می کرد (ومی کند)و هر اثری که از شریعتی منتشر می شد، فضایی را برای خوانندگان باز می کرد (و میکند).)) .
وقتی سخنان یاران مجید شریف را میبینی و میگذاری کنار این واقعیت که در بین این همه فعال این نحله امنیت بانان ولایی تنها مجید شریف را به مسلخ میبرند این جمله استاد امیر رضایی برایت بیشتر معنا میابد که : ((به طور مشخص ویژگی های مجید بود که روز به روز علاقه افراد را به او زیاد می کرد. دقت نظر مجید، توانایی ذهنی، توانایی قلمی او، نظم او و قدرت ذهنی و تحلیلی او بسیار بالا بود. مجموعه این ویژگی ها باعث شد که تدوین این مجموعه آثار، آسان شود و اگر آن ویژگی ها نبود تدوین آثار شریعتی به زمان های بعدی موکول می شد و حتی خطراتی آثار او را تهدید می کرد.))
هنوز نمیدانم چرا شریف ایران را ترک گفت . قطعا این چرایی به ترس از جان او بر نمیگشت که اگر اینگونه بود ۱۲ سال بعد و در شرایطی که دوستان خارج از کشورش نیز موافق بازگشت او به ایران نیستند به ایران باز نمیگشت . مجید شریف به نقل امیر رضایی در آنجا شعری میسراید با عنوان ((ورای فاجعه و رسوایی.)) ((منظور این بوده که ماندن در غرب رسوایی است، او در آنجا روشنفکری بی مخاطب بود و بازگشت نیز گونه ای دیگر. او می گفت من در آن روزها کشمکش و چالش درونی بین ماندن و رفتن داشتم، «عقل می گفت بمان و احساس می گفت برو.» او در این چالش از احساسش پیروی می کند و به رغم همه مخالفت هایی که با بازگشت او می شود، او برمی گردد و خود این بازگشت یک بازگشت شجاعانه بود.))
این دانستن اما از کم کاری است . از این است که امروز و پس از ده سال از شهادت شریف هنوز حتی یک بیوگرافی کامل از او وجود ندارد . هنوز مجموعه شعرهایش که بسیار بودند و او نیز علاقه داشت به شعر و موسیقی مانند هر انسانی که هنوز انسان است (نه مانند ددان که شعر را کفر میدانند و موسیقی را حرام) را در جایی نمیتوان یافت . نسل جوان ما امروز دکتر مجید شریف را از پس لایه ای از ابهام میشناسد . ابهامی که دوستان شهید و یارانش و همفکران مقصران اصلی اند که این شناساندن و ابهام زدایی را برای نسل جوان تشنه ایران انجام ندادند .
مجید شریف به ایران باز میگردد .
((مجید یک تلفیقی از کار فرهنگی و کار سیاسی بود و همواره این دو را به موازات هم انجام می داد. البته یک کشش سیاسی در او دیده می شد ولی او نه فردی مطلقاً سیاسی بود و نه فردی مطلقاً فرهنگی، ترکیبی بود از شورمندی سیاسی و علاقه مندی فرهنگی.
)) و در سه سال تنفسش در هوای ایران پرکاری را و مرد کار بودن را به نمایش میگذارد . حدود ۷ کتاب ترجمه و منتشر میکند . «تاریخ یک ارتداد، اسطوره های بنیانگذار اسرائیل» اثر روژه گارودی، «تاریخ یهود، مذهب یهود» اثر اسرائیل شاهاک، «زن شورشی (زندگی و مرگ رزا لوکزامبورگ)» اثر ماکس گالو، «اراده قدرت» اثر نیچه، «فلسفه در عصر تراژیک یونانیان» اثر نیچه، «مقاله مفصل از کتاب مذهب» اثر ژاک دریدا (چاپ نشده) و «سپیده دمان» اثر نیچه (ترجمه ناتمام) اما به نظرم زن شورشی ماکس گالو از شاهکارهای ترجمه اوست و زیباست که او در این ترجمه ها و بطور اخص در ترجمه زندگانی زن شورشی خود شورشی اش را میابد . او در مورد رزا در مقدمه ای که بر این کتاب نگاشته صفاتی این چنین را بر میشمرد و به راستی که این صفات بر خود او نیز برازنده است . چه اگر برازنده نبود پس از پایان هر فصل ، ان فصل را با اشکهایش بدرقه نمیکرد . دکتر شریف رزا را اینچنین میخواند : ((صمیمی ، فداکار و وفادار به ایمان و آرمان خویش ، مبارز پیگیر راه آزادی و عدالت ، نظریه پردار خلاق و ژرف اندیش و در همان حال عاشق انسان و طبیعت ، حساس و ظریف و موشکاف و بهره مند از جوهره عرفانی و معنوی )) (صفحه ۱۱ ترجمه مجید شریف از زن شورشی اثر ماکس گالو – موسسه خدمات فرهنگی رسا – چاپ اول ۱٣۷۷)
اما در این سه سال شریف تنها کار فرهنگی و ترجمه نکرد . او در آن سال ها در یک میزگرد به همراه مهندس سحابی شرکت کرد و جسته گریخته با مطبوعات نیز مصاحبه های سیاسی انجام داد . شریف نمی پذیرفت که ((روشنفکر باید به عنوان نهادی آگاهی بخش خارج از حوزه قدرت بماند)) و بر این سر این موضوع و قطعا موضوعات مبنایی دیگر با دوستان در ایران بوده اش اختلافاتی داشت . مجید شریف ((یک روشنفکر سیاسی و مستقل بود اما با نیروهای ملی _ مذهبی همدلی داشت و با آنها یک نزدیکی فکری و سیاسی را احساس می کرد ولی با دیگر جریانات سیاسی چنین ارتباطی را احساس نمی کرد. او با طیف «ایران فردا» احساس همسویی بیشتری داشت و از موسسین دفتر «پژوهش های دکتر علی شریعتی» بود.)) به واقع مجید شریف آمده بود تا تغییرانی بنیادین را در نوع نگرش نیروهای همسوی خود ایجاد کند که کرکسان ناظر بر احوال ایران مهلتش ندادند و جانش ستاندند .
و بعد قتل شریف . اما قبل از فتح باب فصل قتلش بگذارید به نوع نگرش او در باب کسی بپردازیم که سی سال هم شاه و هم حکومت روحانیت سعی دارد از شر او خلاص شود . زمانی طرح میکند که فتنه شریعتی است و زمانی دیگر او را دارای اشکالاتی میداند که هنوز نمیگوید این اشکالات کجاست . بگذارید از اندیشه شریف شهید در باب شریعتی شهید سخن بگوییم .
خود شریف در سالگرد شهادت شریعتی میگوید : ((خرداد هر سال یادآور خاموشی مردی است که با ایمانی بی تاب و روحی آتشناک و اراده ای بی باک به قصد اصلاح دین و فرهنگ جامعه ای که مردمش را شدیدا دوست می داشت ، کمر همت بست و پای به عرصه عمل نهاد . عملی که در کلام آتشینش تجلی یافت و دگرگونی فکر و روان انسان را نشانه رفت . چرا که او به درستی می دانست تا جان تغییر نکند جهان نیز تغییر نخواهد کرد . دیری نپایید که دم مسیحایی او که پس از مرگ بیش از زندگیش تاثیر گذاشت ، به طیف گسترده ای از جوانان این مرز و بوم روحی تازه دمید و موجب گشت تا آگاهی و بیداری که نوید بخش شکوفایی و نوزایی فرنگی جهت تحقق جامعه انسانی توحیدی است ، به تدریج جوانه زند .)) اما شریف در شریعتی نمیماند و نماند . او صراحتا از فاصله میان ما و شریعتی بع اندازه یک انقلاب سخن میگوید و می افزاید : ((به ارزیابی تحلیلی – انتقادی افکار و اعمال او بپردازیم و بدین طریق ضمن بزرگداشت و بهره گیری از مواریث پر بار فرهنگ گذشته مان پاسخ هایی برای سوال ها و نیازهای امروزی مان بیابیم و ببینیم شریعتی درمیانه این میدان چه جایگاهی دارد .)) و البته برای شریعتی جایگاهی بس والا قائل است و از اندیشه او میپرسد و پاسخ میگیرد . ((شریف معتقد بود شریعتی به کلیات پرداخته است و نباید در این کلیات ماند . این جاست که عبور شکل می گیرد، او کلیت اندیشه شریعتی را هضم ‏کرد و کم کم به عرصه جزئیات وارد شد.‏ )) (مصاحبه علی طهماسبی با نشریه نامه – شماره ٣٣) اما عبور شریف نه به معنای گذشتن از شریعتی که به معنای ایستادن بر دوش شریعتی است . به این معناست که باید با چراغ راهی که شریعتی برافروخته ادامه راه را رفت و به سر منزل مقصود رسید . شریف میگفت که : ((شریعتی تلاش می کرد بر خلاف بسیاری که می خواستند دین و ‏مفاهیم دینی را آسمانی و دست نیافتنی جلوه دهند، او سعی می کرد که این مفاهیم را ‏زمینی و قابل دسترسی کند.)) (همان منبع) و این سیر در تلاش شریف نیز به عینه قابل مشاهده است . شریف نیز مانند شریعتی خدا و مذهب را زمینی میخواست نه آسمانی . او نیز به مانند شریعتی شهید معتقد بود که دینی که به درد دنیا نخورد به درد اخرت نیز نخواهد خورد .
اما قطع بدانید که اندیشه شریف در باب شریعتی بسیار وسیع تر از این حرفهاست . و باز ماییم و نداستن ها و نداشتن ها و قصور از سوی یاران شریف که کاش در طی این ده سال حداقل سالی یک مصاحبه در باب این شهید سعید میکردند تا امروز حداقل ده مصاحبه با محوریت جان و جهان مجید شریف داشتیم .   
۲٨ آبان ۱٣۷۷ است . مجید شریف صبحگاهان برای ورزش با لباس گرمکن از خانه خارج میشود . منتظرش هستند . نمیآید . تلاش میکنند . او را نمی یابند . چهارشنبه چهار آبان اما پیکر مجید شریف را در پزشکی قانونی تهران شناسایی میکنند . بهانه پس از کالبد شکافی ایست قلبی است . آنهم در شرایطی که شریف اصلا یابقه بیماری قلبی ندارد . اصلا مگر معلم شهید شریف را نیز به انگلستان نکشتند و به نام ایست قلبی تلاش کردند که تمامش کنند ؟ اصلا بگذارید باز هم مثال بزنم . سعیدی سیرجانی را مگر در ۶ آذر ۷٣ توسط شیاف پتاسیم در بند وزارت اطلاعات به قتل نرساندند ؟ ملا محمد ربیعی (ماموستا ربیعی) امام جمعه اهل سنت کرمانشاه و ماموستا فاروق فرساد از شاگردان احمد مفتی زاده به ترتیب در ۹ آذر ۷۵ و در سال ۷۴ با تزریق هوا و ایست قلبی به قتل نرسیدند ؟ و اصلا بگذارید سوالی بپرسم . مگر این جلادان اصلا اهل عاطفه و مهر و انسانیت هستند ؟ اگر بودند چرا حمید حاجی زاده ، شاعر و نویسنده کرمانی و کودک ۹ ساله‌اش «کارون» که در آغوش پدرخفته بود، در حریم امن آنان یعنی در خانه شان قطعه قطعه شدند ؟ داریوش و پروانه فروهر دشنه آجین شدند ؟ ابراهیم زال زاده مدیر موسسه نشر ابتکار نیز دشنه آجین شد ؟ و بسیاری و به قول مهندس معین فر در مراسم سالگرد فروهرها در حسینیه ارشاد بیش از ٨۰ تن مقتول این قتلهای به اصطلاح زنجیره ای . نفراتی بازداشت میشوند . سعید امامی و یارانش . سعید امامی که بنا به نامه افشا شده توسط روزنامه سلام که موجب توقیف آن شد تئوریسین اصلی به قول حکومتی ها ((تهاجم فرهنگی)) است . اما حاج سعید امامی یا اسلامی در زندان با داروی نظافت خودکشی میشود . آمران و مفتیان پرونده مخفی میمانند و علنا پرونده مختومه میشود . همان بلایی که بر سر پرونده قتل شهید دکتر کاظم سامی میآید . میکشند و بعد گردن یک بیمار روانی میاندازند .
اما بگذارید یک درد دل بکنم . در پائیز ۷۷ ، پنج باز جامعه روشنفکری ایران خبر مرگ میشنود . داریوش فروهر – پروانه اسکندری (فروهر) – محمد مختاری – محمد جعفر پوینده – مجید شریف . اما تنها چهار در لیست بررسی امنیتی ها قرار میگیرد که مثلا شناسایی قاتل کنند . (بخوانید ماستمالی پرونده و مخفی کردن قاتلین اصلی) چرا مجید شریف در آن لیست قرار نمیگیرد ؟ مسلما مشکل افزایش قطر پرونده نبوده است . اما سوال اینجاست . چرا پرونده قتل مجید شریف سالهاست که اصلا حتی در میان قتلهای زنجیره ای نیز توسط حکومتیان آن روز اصلاح طلب به میان نمیآید ؟ آیا اگر شریف یک روشنفکر مذهبی با صبغه چپ و شجره فکری منتسب به شریعتی و طالقانی و حنیف بنیانگذار نبود باز هم چنین امری برایش روی میداد ؟ چه عاملی برای شریف باعث شد که اصلاح طلبان آن روز حاکم که امروز باز به دنبال جمع کردن رای مردم اند برای خود و باز میخواهند هشت سال دیگر بر سریر قدرت باشند ، او را در جمع مقتولین قتلهای زنجیره ای نیاورند و نگذارند پرونده او در کنار آن چهار شهید عزیز دیگر که احترامشان برای همه ما واجب است قرار بگیرد ؟ این سوالی که مرتب در گوش تاریخ زنگ میزند . تا کی جواب گیرد .
شریف میخواست همچون رزا جهانی را از بن دگرگون کند . او یک موجود انسانی بود و ماند . به قول رزا ((یک موجود انسانی ماندن یعنی اگر نیاز باشد ، تمام زندگی خود را ، شادمانه ، بر ترازوی بزرگ سرنوشت افکندن اما در همان حال از هر روز آفتابی ، از هر ابر زیبا به وجد آمدن.)) . شریف یک موجود انسانی بود . آرمانگرا بود میخواست چنین بماند . آزادی را همواره دست کم آزادی کسی میدانست که دیگر گونه می اندیشد . شریف به دنبال ((رشد و تعمیق آگاهیهای اجتماعی و سیاسی و انسانی ، بویژه در قلمرو مسائل مربوط به زنان و از برای زنان آزاده و حق طلب و روشن بین میهن ما)) بود . و شریف در اعماق وجودش بیشتر به گنجشکها تعلق داشت تا به رفقا . و باز میپرسم هزار باره تکرار میکنم . چه شد که رژیم تصمیم به قتل مجید شریف گرفت ؟ چه شد که او را انتخاب کرد تا پیش پای زر و زور تزویر قربانی شود ؟ چه شد که نام او را در میان پرونده قتلهای سیاسی پائیز ۷۷ نیاوردند ؟ کاش تاریخ به این سوالات پاسخ گوید .
یاد همه شهدای قتلهای سیاسی پائیز ۷۷ و همچنین همه شهدای عقیدتی در دهه ۷۰ و در این سه دهه گذشته از حاکمیت جمهوری ولایی گرامی باد .

منابع :
- آذر ، ماه برگزاری مراسم یادبودها - روزنامه شرق – ۵ آذر ۱٣٨۴
- مجید شریف – ویکی پدیا
- گفتگوی نشریه نامه با علی طهماسبی – شماره ٣٣
- گفتگوی امیر رضایی با عنوان بازگشت به وطن ، بازخوانی مجید شریف با پروین بختیار ن‍ژاد – عبدالرضا تاجیک – روزنامه شرق – ۲٨ آبان ۱٣٨٣
- دهمین سالگرد فاجعه قتلهای زنجیره ای – اخبار روز – قسمت نظرات – ۶ آبان ۱٣٨۷
- بیانیه جمع مشورتی کانون نویسندگان ایران (در تبعید) به مناسبت شب یادبود جان باختگان راه آزادی و قلم (لندن) – ۲۴ نوامبر ۲۰۰۶
- بخش اول مقاله کاریکاتور عدالت از شهرام رفیع زاده – ۲۰ نوامبر ۲۰۰۷
- مقاله کشتن انکه برای زندگی رفته بود – مسعود بهنود – نیمروز – ۱۴ آذر ۱٣٨۲
- زن شورشی – ماکس گالو – ترجمه مجید شریف – موسسه خدمات فرهنگی رسا – چاپ اول ۱٣۷۷ – صفحه ٣ و همچنین پیشگفتار مترجم