روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۵ آذر ۱٣٨۷ -  ۲۵ نوامبر ۲۰۰٨


روزنامه «ایران» با عنوان:‌ «آنهایی که از دولت دفاع نمی‌کنند» نوشته است: «فسادستیزی دولت نهم را از مهمترین ویژگی‌های این دولت برمی شمارند که البته محصول مردمی بودن، ساده زیستی و میل به خدمتگزاری - به جای قدرت‌طلبی و ثروت اندوزی - است، بنابراین اصلی‌ترین دشمنان رو و پشت صحنه دولت احمدی نژاد را باید عناصر و محافلی دانست که با ظهور دولتی مکتبی و ضد فساد، بازار ویژه‌خواری و مال اندوزیشان کساد شده است.
دلسوزان نظام و دولت می پرسند چرا بعضی‌ها فهرست مطول اقدامات مثبت و تحسین برانگیز دولت نهم را نمی‌بینند و در گفتار و نگارش‌های خود، حتی کلمه‌ای به این نقاط برجسته و نکات افتخار آمیز در عملکرد دولت احمدی نژاد اشاره‌ای نمی‌کنند، بلکه بسیاری از ایشان دائماً مشغول ایرادگیری و غرولند کردن علیه رویکردها و عملکردهای دولت هستند.پاسخ این «چرا» را باید در فراز آغازین این نوشتار جست وجو کرد.بعید است کسانی اهل زد و بند و فساد مالی و ثروت‌اندوزی بوده باشند، اما از رویکرد سلامت محور و اصلاحات ضد فساد ساختاری دولت نهم در بخش‌های کلان اداری و مالی و اقتصادی کشور استقبال و حمایت کنند، بلکه از این جماعت توقعی جز سیاه‌نمایی در بیان و کارشکنی در عمل علیه دولت مردمی و خدمتگزار وجود ندارد.
اگر چه عملیات تخریبی علیه دولت نهم، حتی به بهانه حفظ منافع ملی، تاکنون نتیجه معکوس داشته و تردید و تنفر مردم را نسبت به تخریبگران افزایش داده است، اما آنچه ملال‌آور است، این که بعضی چهره‌های شاخص سیاسی به رغم داشتن سوابق درخشان و سلامت مالی، تحت تأثیر تحریکات و القائات عناصر ناسالم به میدان مجادله و مشاجره با دولت و دولتمردان وارد شده‌اندکه این امر سبب می شود تا نسبت به اشتراک منافع ایشان با آلودگان شائبه به وجود آید.کسانی که سال‌ها بود به ویژه خواری و اختصاصی سازی در حوزه‌های درآمدزای اقتصادی عادت کرده بودند، اینک که همچون مال باختگان به جان دولت ضد فساد احمدی نژاد افتاده اند، گاهی به بهانه مدیریت و گاهی به بهانه این که اسلام و روحانیت تضعیف شده، چهره‌های خوشنام و موجه را با خود همراه می‌سازند که خیانت بزرگی به اعتماد جامعه نسبت به امنای خود محسوب می شود، زیرا در اینجاست که بخش دیگر مخالفان دولت نهم، یعنی سکولارها و ساختارشکنان، جان می‌گیرند.آری، فاسدان اقتصادی و مروجان سکولاریزم، هیچگاه از دولت احمدی نژاد و هر آنچه که از جنس مکتب و مردم باشد، دفاع نخواهند کرد.‏»

تخطئه و توهین به دولتهای قبلی
یدالله طاهرنژاد در روزنامه «کارگزاران» در پاسخ به یادداشت حسین شریعتمداری مدیر روزنامه «کیهان» که دیروز در همین بخش نقل شده بود، با عنوان:‌ «از خودتان هم بپرسید» چنین نوشته است: «از آقای حسین شریعتمداری مدیرمسئول کیهان که یک سوال را در صفحه ۲ روزنامه کیهان مورخ شنبه ۲,۹/٨۷ از محضر حضرت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی مطرح کرده‌اند سپاسگزارم، خلاصه حضرتشان متوجه شدند که بعضی از سوالات در فضای جامعه وجود دارد که پاسخ مناسبی به آنها داده نشده است و توقع جراید این است که این سوالات را مطرح و پاسخ آن را دریافت دارند و جهت تنویر افکار عمومی منتشر نمایند. از جمله سوالاتی که در جامعه مطرح و تاکنون پاسخ مناسبی به آن داده نشده است اینکه آیا دولت‌های سازندگی و اصلاحات هم نقطه روشنی در کارنامه خود نداشتند که دولت مهرورز از سر مهر و عطوفت اشاراتی به آنها داشته باشد؟ این همه تخطئه و توهین به دولتهای ۱۶ سال قبل از دولت نهم واقعاً از موضع حق و رعایت عدالت انجام شده است؟ اگر در ۱۶ سال گذشته هیچ اقدام مثبتی انجام نشده است جمهوری اسلامی به کدامین عملکرد خود در عرصه‌های داخلی و بین‌المللی افتخار می‌کند و توجیه افکار عمومی در حقانیت نظام چگونه انجام می‌شود؟ آقای شریعتمداری چرا تاکنون یک مقایسه بین حمله به دولت‌های ۱۶ ساله و دولت طاغوت انجام نداده‌اید تا به عیان ببینید که حجم تهاجم به دولت‌های بعد از انقلاب خصوصاً دولت‌های سازندگی و اصلاحات از میزان حمله به رژیم پهلوی بیشتر بوده است، انتساب اتهام ثروت‌اندوزی، مافیای نفتی با رویکرد به اغنیا و رویگردانی از مستضعفان، بی‌دینی و سکولاریسم و... از اتهامات رایج بازار تبلیغات مسئولان تبلیغاتی دولت نهم بوده که همچنان ادامه دارد، مضافاً اینکه هتاکی‌های بی‌شرمانه‌ای نیز مستقیماً‌به شخص حضرت آیت‌الله رفسنجانی شده است که بعد از انقلاب سابقه نداشته، اما از نظر گردانندگان روزنامه کیهان این همه جفا بر شخصیتی که به قول آقای شریعتمداری از استوانه‌های انقلاب اسلامی است جایز بود!؟ پس منصف باشیم و انتظار خود را با واقعیت‌های جاری جامعه بسنجیم و بدانیم که از قدیم گفته‌اند: کلوخ‌انداز را پاداش سنگ است.»

دیدگاههای متفاوت به دولت
روزنامه «کیهان» در سرمقاله دیروزش: «در فضیلت تفاهم» نوشته است: «بعضی از عناصر عضو دولت نهم، دولت دکتر احمدی‌نژاد را همه موجودیت اصولگرایی به شمار می‌آورند. بعضی دیگر از اصولگرایان دولت کنونی را یک جزء از مجموعه اصولگرایان می‌دانند و ‌ای بسا معتقد باشند، دولت دکتر احمدی‌نژاد از نردبان اصولگرایی بالا رفته و سپس نردبان را از کنار دیوار اصولگرایی به سمت پایین پرتاب کرده است!
بعضی از اصولگرایان - بخصوص برخی از نمایندگان فعلی مجلس- معتقدند دولت پاس «در رأس امور بودن مجلس» را نمی‌دارد و بعضی دیگر از نیروهای اصولگرای دولت اعتقاد دارند نمایندگان مجلس پاس دولت که «بار اصلی کشور را به دوش دارد» نمی‌دارند.به همین ترتیب بعضی از نیروهای دولت اعتقاد دارند احزاب و گروههای اصولگرا نوعاً درصدد نادیده گرفتن خدمات دولت هستند.کما اینکه بعضی از نیروهای احزاب و گروههای اصولگرا اعتقاد دارند دولت در پی انکار احزاب و گروههاست و اساساً نسبت به هرگونه تشکل آلرژی دارد.همین دیروز که رئیس جمهور محترم در هنگام بازدید از نمایشگاه بین‌المللی مطبوعات و خبرگزاری‌ها دیدار از روزنامه‌ها و خبرگزاری‌ها را با این استدلال که این بار نوبت رسانه‌های تخصصی و شهرستانی‌هاست، وا نهاد، این زمزمه برخاست که دولت از کارهای حزبی گریزان است! و حال آنکه سال گذشته رئیس جمهور مطبوعات شهرستان را به دلیل ضیق وقت وانهاده بود.
بعضی از نیروهای اصولگرا معتقدند دولت از سرمایه‌هایی هزینه می‌کند که حاصل دهها سال تلاش دلسوزانه نظام، رهبری آن و مومنین است؛ از این رو باید با جدیت تمام، همه عملکردهای دولت را زیر نظر گرفت و آنجا که با معیارها ناهمخوان است مورد نقد «آشکار» وجدی قرار داد.از آن طرف بعضی از نیروهای دولت معتقدند دولت کنونی مهمترین سرمایه و حصار اصولگرایی است و از این رو همه نیروها باید پای کار این دولت بیایند تا این دولت با سرعت شرایط ناهموار کنونی را اصلاح کند.
از این دست گزاره‌های متفاوت میان اصولگرایان فراوان وجود دارد و هر کدام از آنها جداگانه درست یا نزدیک به درست است؛ ولی تردیدی وجود ندارد که این گزاره‌ها در متن خود موجب وحدت و همگرایی اجتماعی و سیاسی نمی‌شود.
در این خصوص گفتنی‌هایی وجود دارد که به بعضی از آنها به اختصار می‌پردازیم:
۱- دولت دکتر محمود احمدی نژاد در «میدان اصولگرایی» و در مقایسه با ارزشهای هم عرض «ارزشمندترین» سرمایه اصولگرایان به حساب می‌آید ولی اطلاق همه موجودیت اصولگرایی برای دولت درست نیست.ضمن آن که همه ارزش‌ها نیز در دولت خلاصه نمی‌شود.این که دولت را نه همه موجودیت بلکه ارزشمندترین سرمایه بدانیم چیزی از اهمیت دولت نمی‌کاهد.
۲- مجلس شورای اسلامی بدون تردید در رأس امور است و دولت نیز بدون تردید مستوجب بالاترین حمایت است چرا که بار اصلی کشور و نظام را بر دوش دارد.اما در این میان اگر این دو گزاره را جداگانه ببینیم دچار چالش می‌شویم از آن طرف اگر مجلس و دولت هر کدام به صلاحیت‌های خود بعنوان «اختیارات حداکثری» بنگرند و به عنوان پاسداری از حیطه و حدود خود در مقام اثبات خویش برآیند، مملکت با یک چالش فراگیر و لاینحل مواجه می‌شود.نمایندگان مجلس شورای اسلامی در یک نگاه انفرادی می‌توانند «در همه امور کشور» قانون وضع کنند، رئیس جمهور و کابینه را مورد سوال و استیضاح قرار دهند و با نظارت در ریز و درشت کارکردهای دولت مواردی را بیابند و با آن دولت را زیر سوال ببرند، از آن طرف اعضای دولت می‌توانند با استفاده از هویت قانونی خود بدون توجه به نظرات دیگر ارکان نظام وارد میدان شوند و هر نوع نقد و نصیحتی را «تخریب» بخوانند و آن را محملی برای نفی دولت تلقی کنند؛ در این فضا بسیاری از امور کشور با تأخیر یا تعطیلی مواجه می‌گردد.واقعیت این است که نمایندگان مجلس در هنگام قانون نویسی باید توجه جدی داشته باشند که عملاً وارد حوزه «اجرا» نشوند.مجلس در عمل باید در مواجهه با دولت به «حداکثر همکاری» بیاندیشد در این فضا اختیارات نمایندگان مجلس امکان بروز و ظهور دارد.
از آن طرف اگر دولت فضای همکاری را دچار مضایقه کند و مجلس را در آن طرف ماجرا به حساب آورد علاوه بر آنکه خود را از کمک مجلس بی بهره نموده با موانع قانونی و نظارتی نمایندگان نیز مواجه شده و مقصود دولت تأمین نمی‌گردد.
٣-دولت کنونی بدون تردید نه محصول تصادف و حادثه است و نه محصول هنرمندی و هنرنمایی یک یا چند نفر.این دولت محصول دو دهه تلاش پیگیرانه عدالت گرایان و معنویت خواهان- که امروز به اختصار اصولگرا نامیده می‌شوند- می‌باشد و بدون تعارف باید گفت برای پیدایی دولتی با این مختصات بیش از همه رهبر معظم انقلاب اسلامی تلاش کرده‌اند.بنابراین اگر عناصر اصلی دولت با این تحلیل که «این دولت حزبی نیست» و «به هیچکس به جز مردم بدهکار نیست» به همه نیروهایی که در این دو دهه برای حاکم کردن اندیشه عدالت خواهی تلاش کرده اند، پشت کند، در واقع خود را از عقبه‌ای عظیم محروم کرده و به مصداق «سرشاخه بنشسته بن می‌برید» حیات خود را در معرض خطر قرار داده است.
اما در عین حال این نکته را نیز باید در نظر داشت که هیچکدام از گروهها، طیف‌ها، احزاب و شخصیت‌های اصولگرا نیز به تنهایی به وجود آورنده
دولت نیستند بلکه جبهه اصولگرایان حاصل جمع همه آنهاست.از این روی برخی دلخوری‌های متقابل- چه موجهه و چه غیرموجه- نباید این مجموعه را مخدوش کند و همگان باید دولت کنونی را که نزدیکترین مصداق به «نسخه اصل» است، پاس بدارند.
۴-بسیاری از مخالفان اصولگرا تلاش می‌کنند تا دولت کنونی دائماً «درگیر حاشیه‌ها» باشد.تردیدی نیست که عناصری از دولت نیز در این حاشیه‌سازی‌ها نقش دارند ولی برای مخالفان اصولگرایی می‌کوشند از این حاشیه‌سازی به عنوان اهرمی بازدارنده بهره‌گیری کنند.اصولگرایان اگر هم به حاشیه‌ای ایراد دارند نباید آنقدر وجه این حاشیه یا آن حاشیه را پررنگ کنند که اصل حرکت اصولی دولت به حاشیه رانده شود.
۵-اگر نیک بنگریم می‌بینیم برخی از افراد و جریان‌ها که در ابتدای عمر دولت کنونی وعده داده بودند که این دولت بیش از شش ماه دوام نمی‌آورد و پس از آن هر روز به طرح موضوعی علیه دولت رو می‌آورده و به ابهام آفرینی در تریبون‌ها و حتی مکان‌های مقدس رو می‌آوردند در تلاش دائمی‌اند تا مخالفان اصولگرایی را به نام مخالفان دولت در زیر یک خیمه گرد آورند و کمر اصولگرایی را با نفی عدالتخواهی و دولت عدالتخواه بشکنند از این رو بسیار ساده لوحی است اگر بعضی از اصولگرایان آنقدر بر مدار ضعف‌های دولت بچرخند که بازیگران از این پدیده برای مبارزه با اصولگرایی و در نهایت مبارزه با اصل نظام سوءاستفاده کنند.
۶-اصولگرایی در سالهای اخیر اگرچه با موضوعاتی هم مواجه بوده ولی در نهایت امروز بعنوان نزدیکترین راه به مسیر انقلاب ۱٣۵۷ شناخته شده است و لذا می‌توان گفت اصولگرایی عدالت خواهان، راه انقلاب اسلامی را در دهه چهارم هموار می‌کند.یادمان باشد این دهه که دو، سه ماه دیگر آغاز می‌شود دهه جهانی شدن اقتدار ایران اسلامی است.»

دزدی در قلمرو فرهنگ
دکتر عطاءالله مهاجرانی با عنوان:‌ «چو دزدی بی‌چراغ آید...» در روزنامه «اعتماد ملی» نوشته است: «در داستان شهری و روستایی در دفتر سوم مثنوی، گویی مولانا از بی‌رسمی روستایی به تنگ آمده، می‌گوید: آنچنان رو که همه زوق و شر است / از مسلمانان نهان اولی‌تر است! (مثنوی۶۰۷۱)
کاش می‌شد آن چنان رویی را از مسلمانان پنهان کرد! اگر در آن روزگار مولوی چنین آرزویی داشت، در روزگار ما که خبر مثل برق و باد، آنی جهان را فرا می‌گیرد ممکن نیست. وگرنه من هم آرزو می‌کردم ای کاش نمی‌دیدیم که روزنامه‌ها و سایت‌های خبری از ایرانی ثروتمند و اهل پژوهشی سخن می‌گویند که سال‌ها با تیغ جراحی در «کتابخانه ملی انگلستان» در لندن و در کتابخانه «بدلین» در آکسفورد به جان کتاب‌های منحصر به فرد افتاده بود و در فاصله هفت سال (از ۱۹۹٨ تا ۲۰۰۵) از هر کتابی صفحه‌ای یا صفحاتی را می‌برید و می‌برد. ۱۵۰ کتابی که توسط ایشان آسیب‌دیده و کاستی یافته شناسایی شده است. می‌گویند ارزش تقریبی آن صفحات و نقشه‌ها بیش از یک میلیون پوند است. از سوی دیگر می‌گویند آنچه را او ویران کرده است، به همه مردم تعلق داشته و جبران‌ناپذیرست. به عنوان نمونه از سه کتاب به زبان‌های فرانسه و انگلیسی و آلمانی نام برده‌اند: کتاب تاریخ چین؛ به زبان فرانسه، کتاب میتریدات به زبان انگلیسی،‌کتاب هند شرقی و ایران صفوی، به زبان آلمانی.
این کتاب‌ها در سده‌های شانزدهم و هفدهم میلادی منتشر شده است. متهم که البته اوراق سرقت شده را پلیس از توی خانه‌اش در منطقه گران قیمت نایتزبریج یافته است، اوراق مسروقه را در لابه لای کتاب‌های خود جاسازی کرده بوده است. باید منتظر ماند تا ۱۶ ژانویه و جلسه محاکمه ایشان؛ اما پیداست فضا برای ایرانیان اهل فرهنگ و پژوهش تنگ شده است. وقتی کتاب منحصری را بخواهید، کتابدار با نگاهی که تا ژرفای وجود شما امتداد می‌یابد و می‌کاود، به زبان بی‌زبانی حرف می‌زند. این خسارت هنگفتی است که بر سر ایرانیان آوار شده است. حتی اگر تمام دارایی و کتابخانه فرهاد حکیم‌زاده مصادره شود، خسارت معنوی که ایشان به نام ایرانیان و ایران زده است جبران‌ناپذیر است. درست مثل صدمه‌ای که کتاب‌ها در زیر تیغ جراحی خورده‌اند. ارسطو گفته است: «هر بی‌شرافتی دزد نیست؛ اما هر دزدی بی‌شرف است!» دزدی در قلمرو فرهنگ، ژرفای بیشتر و بدنامی افزون‌تری دارد. کاش ایشان اهل فرهنگ نبود و این متون را نمی‌شناخت! کاش می‌اندیشید که در این روزگار آن هم در لندن چنین کاری پنهان نمی‌ماند. کاش می‌اندیشید که میراث ایران و ایرانی آثار تاریخی و مادی تنها نیست. ارزش و اعتبار معنوی ایرانیان است که به تاریخ و فرهنگ آنان اعتلا و تلالو بخشیده است. این دزد بی‌چراغ است. دزدان با چراغ آنانی بودند که در وقت اشغال عراق و سقوط دولت صدام اشیای منحصر به فرد موزه ملی عراق را ربودند و بردند و مردم مظلوم و گیج و ویجی را که داشتند صندلی‌ها و کولر و میز را می‌بردند، به عنوان ملتی بی‌فرهنگ از همه تلویزیون‌های دنیا نمایاندند.»

منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی