گمراهی
آیا درد ما مسئله قومی و نژادی است؟


کوروش گلنام


• کسی نمی تواند نفی کند که ستم رفته بر هم میهنان کرد و بلوچ و یا عرب زبان ما به انگیزه های گوناگون، بسیار زیاد و اندوه بار نبوده است ولی نمی توان این فشار ها و ستم های بیشتر را به پای فارس زبانان نوشت ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۵ آذر ۱٣٨۷ -  ۲۵ نوامبر ۲۰۰٨


دورانی سخت
در دوران بسیار سختی به سر می بریم. گرفتاری های مردم چنان زیاد است و فشار تا اندازه ای است که زندگی را به راستی به جهنمی برای مردم مبدل نموده است. رهایی از این گرداب هولناکی که با ندانم کاری ها وخود بزرگ بینی های سران حکومت اسلامی و سستی مردم در باز گذاشتن دست ملایان جاه خواه و شیفته قدرت، که برای پیش بردن سیاست های ویرانگر خود از هیچ کار ضدانسانی روی گردان نیستند، تنها در سایه هشیاری و بیداری هر چه بیشتر مردم در بند و نزدیکی هر چه بیشتر آزادی خواهان و دل سوزان مردم و میهن با هر باور و با هر خواستی که برای سیستم جایگزین آینده دارند، شدنی است و این امر ناممکن نیست. خبر هایی که از ایران می رسد زبان گویای بیداری بیش از بیش مردم و شکست "جمهوری" اجباری اسلامی در همه زمینه ها است. این که گفته می شود "همه زمینه ها"، در باره آن ادعاها و وعده های توخالی "امام راحل"، پیروان جان بر کف او و "امام زنده" کنونی است که به بدترین و شرم آورترین شکلی به شکست انجامیده است. میزان شکست به آن اندازه است که حکومت عدل علی برای ایجاد ترس در مردمی که با فداکاری آن ها به حکومت رسیده است، به خیابان ها لشکرکشی نموده و نیرو های سرکوبگر خود را نه برای بیگانگان که برای پیش گیری از خیزش همین مردم جان به لب رسیده، با هوچی گری و دروغ گویی های ویژه خود، به نمایشی چندش آور و مسخره وادار ساخته است. میزان شکست به آن اندازه است که پس از سی سال هنوز هم می خواهند مغز کودکان ما را شستشو داده و آن ها را با بدترین شیوه ها به خرافه ها عادت دهند و "کارت صلوات" برای آنها تهیه و مسابقه صلوات برای پیدایش زودتر امام ناپیدا و از همه جالب تر "سلامت" جان او بین دانش آموزان ترتیب می دهند! میزان شکست به آن اندازه است که پس از سی سال، مقام معظم در هراس از روی گردانی مردم و به ویژه جوانان پرورش یافته در همین حکومت از اسلام، مسجد، نماز و روزه، دستور شگفت آور و مسخره تری صادر می نماید که در همه مهندسی ها "نماز" و "نمازخانه" گنجانیده شود. کم سرمایه های مردم را در ساختن هزاران مسجد و در ساختن بارگاه برای این و آن امامزاده که روشن نیست کی هستند و از کجا سر برآورده اند، بر باد داده اند که اکنون می خواهند در ایستگاه های مترو، مدرسه ها و حتا درون هواپیما نیز نمازخانه پا کنند و مردم را به اجبار به دولا و راست شدن و ادای واژه های عربی وادار کنند!
هراس رژیم از خیزش و شورش مردم که اگر یک بار مجال لازم را بیابند (که سر انجام نیز زمان آن چنان ناگهانی خواهد رسید که در خیال رهبر مقدس هم نگنجد) شیرازه رژیم را از هم گسسته وآن را متلاشی خواهند نمود، بسیار جدی است و پس از سه ده، ملایان به راستی به تب مرگ افتاده اند. بنا بر این هر روز می خواهند مردم را سرگرم گرفتاری تازه ای کرده، هر گونه گرد همآیی، نزدیکی و تماس آن ها را در امر مبارزه ای همگانی سخت تر نمایند. و در همین زمینه است که تیغ جلادی جکومت هر روز به بهانه های گوناگون، بر گردن بی گناهانی فرود آمده، رشته زندگی آنان را بریده و خانواده های آنان را در سوگ نشانده تا هراس ونا امنی هر چه بیشتر سایه شوم خود را بر پهنه ایران بگستراند.

تنها در این زمینه ها
حکومت اسلامی در بر باد دادن سرمایه های مالی و انسانی، سوزاندن و از میان بردن بهترین مجال ها برای سازندگی و پیشرفت، به ساده ترین، شگفت انگیزترین و در همآن حال دردناک ترین و اندوه بارترین شیوه ها، در نهایت بی خردی و نا توانی، از نادر ترین حکومت هایی است که جهان به خود دیده است! درآمد نفت تنها در سه سال و نیم گذشته بیش از ۲۰۰ میلیارد دلار بوده است که در تاریخ فروش نفت ایران بی سابقه است! و چه دردناک است که با چنین درآمدی که تنها در این سه سال ونیم، نزدیک به ۷۰ میلیارد دلار بیش از همه فروش نفت از آغاز فروش تا سال ۱٣۵۷ بوده است (۱)، ایران در چنین نابسامانی، نداری وهرج ومرجی به سر می برد. خوانندگان گرامی با نگاهی به آمار داده شده در زیر نویس، خود می توانند به خوبی گستردگی فاجعه ای که در ایران رخ داده است را بهتر دریابند و بسنجند. از جمع کل ٨۰۰ میلیارد دلارفروش نفت از آغاز تا کنون، ۱٣۱ میلیارد دلار آن پیش از انقلاب و بقیه که ۶۶۹ میلیارد دلارباشد، پس از انقلاب زیر دست و پای ملایان بی خرد ریخته شد که نتیجه اش به جای پیشرفت، گرفتاری ها و دردسرهای خرد کننده ای است که مردم ایران در آن دست وپا می زنند! اگر انصاف و وجدانی موجود باشد، باید بی طرفانه به برابری نشست که در آن ۶۶ سال فروش نفت پیش از انقلاب (با توجه به دوران کوتاه مدتی که در زمان قاجاریه بود و کمترین استفاده بهینه از آن درآمد ناچیز شد)، ولی در دوران پهلوی ها با همه خورد و بردها که از آن سخن رفته است ولی سازندگی های درخورتوجهی نیز در ایران انجام یافت، رابطه ایران با دیگر کشورها بسیار گسترده تر شد و ایران اعتباری یافت تا آن جا که گاه کشور های قدرت مند صنعتی نیز از ایران وام دریافت داشته و در زمان پیش آمدن انقلاب بدهی های مالی به ایران داشتند. هر چه مخالف هم بوده باشیم و هر چه درست هم بگوییم که بخشی از درآمد نفت وسیله بزرگان، حیف ومیل می شد و نابسامانیها، پارتی بازی ها و فساد اداری کم نبود ولی این را نیز باید گفت که ایران در میان کشورهای منطقه، جزء پیشرفته ترین ها به حساب می آمد. کمبود ها و سوء استفاده ها بوده است و بر کسی نیز پوشیده نیست ولی کار هم انجام شده بود (من خود از مخالفان سر سخت حکومت پهلوی بوده ام و آن روزگار چنین درک و تفسیری نداشتم). ما در آن دوران هرگز شاهد آن نشدیم که بخشی از مردم زیر فشار ناداری و بی پناهی، فرزندان خود را بفروشند تا آنجا که دختران ما را برای فروش صادر کنند وبه شکلی رسمی و در مراسمی ویژه، در دوبی به فروش رسانده شوند، یا با پدیده ای بنام "کودکان خیابانی" آن هم در چنین میزان گسترده ای که اینک با کودکان خیابانی در برزیل برابری می کند، روبرو باشیم!
پس یک جنبه موفقیت رژیم ملایان، بر باد دادن و دود کردن سرمایه های ایران به شکلی بوده است که تنها این حکومت در آن توانایی داشته است و تاریخ برای همیشه از آن به عنوان بزرگترین نادانی وبی خردی حاکمانی بر کشوری پهناور با بهترین سرمایه ها، یاد خواهند کرد.
ـ این حکومت یک جنبه موفقیت دیگر نیز داشته است که با چنین شکل و برد ومیزانی، باز هم ویژه خود اوست و آن کشتار، سرکوب، دروغ گویی، فریب کاری، کینه ورزی ودیگر رفتارهای ضدانسانی و به گونه ای بوده است که در این زمینه نیز شهره جهان شده و در تاریخ ایران و جهان نامی ننگین از خود به یادگار نهاده است. پس این حکومت در چنین زمینه هایی یعنی بر باد دادن سرمایه ها، کاربرد حشونت و درندگی و بد نام کردن ایران و ایرانی کارنامه ای کاملن موفق داشته است.

کوتاهی ما مردم
ما مردم بسیار کوتاهی کرده ایم که خود بر زمینه هایی استوار بوده است. بی خبری ها، خوش باوری ها، خرافه پرستی ها و اعتماد به چنین جانوران انسان نمایی، خود خواهی ها که با زیر پا نهادن سود و بهره ملی و همگانی و پیش برد سیاست رسیدن به سود و بهره خود که بخشی از ما را به چاپلوسی و، با پوزش، کاسه لیسی مشتی ملای بی خرد کشاند و... همه سبب شد که چنین گرفتار شویم. اگر خود ما مردم بنیان اندیشه درستی داشته و دچار سستی ها، خرافه پرستی ها و کاستی های فرهنگی نبودیم؛ از همآن ابتدای نامردمی ها و فریب کاری ها و کشتارهای رژیم اسلامی، در برابر آن پایداری کرده و با بلند کردن صدای اعتراض خود، حاکمان ستم گر را مورد بازخواست قرار داده و آن ها را مجبور به پاسخ گویی کرده، اگر به راه درست نمی رفتند با نیرو و همبستگی ملی آن ها را به زیر می کشیدیم. بنا بر این خود نیز کمبود و نارسایی داشته ایم که به چنین گرفتاری ها دچار شده ایم. اگر خود دچار کمبود ها نبودیم، رفتار ما با حاکمان نو کیسه بر حساب و کتاب درستی استوار بوده و اجازه خود کامگی و ستم گری به آنها نمی داد. اگر توان چنین بر خوردی در مردم و جامعه جود داشت، امروز نه ما چنین گرفتار درد ورنج بودیم و نه ایران چنین در مرزهای حطرناک نابودی قرار گرفته و منزوی و مورد نفرت جهانیان بود.
زمان اکنون، درس های بزرگی به همه ما آموخته است. ایا زمان آن نرسیده است که دست از خودخواهی ها برداشته، به سوی یکپارچگی ملی پیش رفته و سرزمین و مردم خود را از ویرانی و نابودی بیشتر رها کنیم.

گمراهی
بنا بر این به آن هم میهنانی که با ارزیابی های نادرست (به انگیزه رفتارهای ضدانسانی که حکومت اسلامی در سه دهه با مردم به ویژه در کردستان و یا بلوچستان داشته است) بی توجه به تحریک ها از این سو و آن سو که آرزوی از هم پاشیدگی ایران را در سر دارند، پرچم جدایی برداشته و همه نابسامانی ها را در وجود فارس ها و زبان فارسی می دانند، با پوزش باید گفت که در گمراهی به سر می برند. این هم میهنان گرامی به پیرامون خود و به جهان کنونی نگاه کنند. جهان چنان کوچک شده است، وسیله های ارتباط همگانی چنان پیشرفت و کوتاه زمان شده اند، زندگی نیز هم پا با دگرگونی ها، چنان پیچیده شده است که کشورهای توان مند صنعتی نیز توان زندگی و پیشرفت، بی همکاری و همراهی و هم گامی با همسایگان و دیگر کشورهای هم پیمان خود را نداشته، مرزهای مابین خود را برداشته تا با برخورداری از برنامه ها و قانون های یکسان، زندگی آینده خود را تامین نمایند. سرزمین ایران به همه ایرانیان با هر رنگ و نژاد و زبان و فرهنگ که هستند تعلق داشته و دارد. اگر ما خود را از چنگ اختاپوس حاکم رها سازیم، با تجربه های تلخ ولی گرانبهایی که اندوخته ایم، می توانیم برای آبادانی در سراسر ایران گام برداشته و هر ایرانی از حق کامل شهروندی خود بر خوردار شود. مردم هر بخش از ایران باید بتوانند به زبان خود سخن گفته و دانش اندوزی کنند و در داشتن فرهنگ و اجرای رسم و سنت های خود کاملن آزاد باشند و سکان اداره محل سکونت خود را در انتخاب های آزادانه، خود در اختیار بگیرند. اگر حس میهن پرستی و پیشرفت برای مردم ایران را داشته و با خردمندی در از میان برداشتن گرفتاری هایی که تاکنون خود کامگی ها و خود کامگان برای ما ایجاد نموده اند، بر آییم، مطمئن باشید سرزمین ایران شکوفا شده و دوستی و هم پیمانی میان همه مردم ایران، چه کرد و چه بلوج، چه فارس و چه آذری، چه لر و چه عرب، چه ترکمن و..، استوار شده و پا بر جا خواهد ماند. اینکه ایران دارای زبان ها، گویش ها و فرهنگ های گوناگون باشد خود امتیاز بسیار بالایی است و سبب پر بار شدن و پیشرفت بیشتر جامعه ایرانی است. ما تا به دموکراسی، حتا اگر ناپخته و نیم بند، نرسیم و در این راه کوشش نکنیم، به آزادی و رفاه دست نخواهیم یافت. خود باید به توافق هایی برای داشتن یک قانون اساسی پیشرفته دست یابیم که از سویی در زمینه هایی چون داشتن یک ارتش ملی، یک برنامه اقتصادی ملی، یک دولت و پارلمان ملی و... کاملن مشترک باشد و از سویی حق شهروندی همه مردم ایران که در آن حق آموزش و پرورش، گفتن و نوشتن به زبان مادری در بخش های گوناگون ایران ویا حق انتخاب اداره کنندگان و اداره بخش های گوناگون ایران وسیله مردم ساکن در همآن بخش ها و...به رسمیت شناخته شده باشد را دارا باشد. ما هیچگاه نتوانسته ایم ایرانی آزاد، آنگونه که آرزو داشته ایم، با قانون اساسی ای پیشرفته و مورد پذیرش همگان که آزادانه و در نهایت آگاهی از درون مایه آن، خردمندانه و با آینده نگری خود به آن رأی داده باشیم را تجربه کنیم. آیا یک تن از این دوستانی که شوربختانه در بدترین و سیاه ترین روزگار مردم ایران پرچم جدایی بر افراشته اند، می تواند با سند و مدرک ثابت کند که فارسی زبان ها خود مورد بدترین ستم گری ها و رفتارهای ضدانسانی این رژیم قرار نگرفته اند؟ کسی نمی تواند نفی کند که ستم رفته بر هم میهنان کرد و بلوچ و یا عرب زبان ما به انگیزه های گوناگون، بسیار زیاد و اندوه بار نبوده است ولی نمی توان این فشار ها و ستم های بیشتر را به پای فارس زبانان نوشت. نگاهی به سردمداران رژیم کنونی نشان می دهد که چه شماری از آنها حقیقتن فارس زبان هستند؟ و اصولن مگر شما امروز می توانید ایرانی ای را بیابید که در نسل و نژاد خود آمیزش های خونی با دیگر ایرانی ها نداشته باشد؟ کدام فارس، آذری، کرد، عرب، بلوج، لر، ترکمن، گیلک و... می شناسید که در خانواده و بستگان خود پیوندی با دیگر ایرانیان بیرون از دایره خانوادگی خود نداشته باشد؟ کدام ایرانی است که بتواند ایران را بدون کردستان و یا بلوچستان و یا خوزستان و... ایران بنامد؟ در این باره نگارنده ارزیابی های جنابان کوروش زعیم و سام قندچی و هم میهنان دیگری که زمینه های درستی در برخورد با این مسئله دارند (حتا اگر گاه با همه داده های آنان هم خوانی نداشته باشد) را سودمند و به سود همه مردم ایران ارزیابی می نماید.
گرفتاری ما امروز به هیچ وجه مسئله این قوم و آن نژاد در ایران نیست. آن چه که نیاز همه ما هست، آزادی از بند حکومت اسلامی است که جامعه ایران را در تمامیت خود و در همه زمینه هارو به سوی نابودی و ویرانی می برد. امروز اگر هر ایرانی هدفی جز این داشته باشید و جز در این راه کوشش کند، نمی توان نامی جز گمراهی و درک نادرست از گرفتاری و مشکل اصلی خود و مردم ایران بر آن نهاد. این گونه ارزیابی و کوشش در این زمینه، گام زدن در راهی است که سرانجام درستی نخواهد داشت. چیزی که حقیقتن می تواند مایه نگرانی و اندوه باشد.


زیر نویس:
۱ـ در آمد نفت ایران از آغاز بهره برداری و فروش نفت: نخستین چاه نفت در سال ۱۲۷٨ در مسجد سلیمان به نفت رسید (پیش از این نیز در قصر شیرین جاهی به نفت رسیده بود ولی به دلیل سختی کار به بهره برداری نرسیده بود) و پس از ٣ سال یعنی در ۱۲۹۱ شمسی برابر ۱۹۱۲ میلادی نخستین محموله فروش نفت، ۴۰،۰۰۰ تن صادر شد. در آمد فروش نفت تا سال ۱٣۵۷ (سال انقلاب) کلن ۱٣۱ میلیارد دلار و از این قرار بوده است: از ۱۲۹۱ تا ۱٣٣۲، ۵% میلیارد دلار، از ۱٣٣۲ تا ۱٣۵۰، ۵، ۱۴ میلیارد دلار، از ۱٣۵۰ تا ۱٣۵۷، ۱۱۶ میلیارد دلار که جمع کل آن ۱٣۱ میلیارد دلار می شود. منبع مورد استفاده: مقاله ای پر بار از ایرج مهر آزما، روزنامه اینترنتی کارگزاران، شماره ۶٣۵، دوشنبه ۲۰ آبان ۱٣٨۷