آینده ی تاریک
پیرامون بیانیه انتخاباتی هاشمی رفسنجانی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۲۱ ارديبهشت ۱٣٨۴ -
۱۱ می ۲۰۰۵
زمانی، که هاشمی رفسنجانی مورد انتقاد شديد و فزاينده ی افکار عمومی و روشنفکران جامعه قرار داشت، محمد خاتمی رئيس جمهور، در مقام مدافعه از او، وی را «شناسامه انقلاب» خواند. اين تعريف، هر چند تحريف شده ، اما حاوی حقيقتی بود. هاشمی رفسنجانی، بيشتر از هر شخصيت ديگری سمبل و نماينده بيست و شش سال حاکميت جمهوری اسلامی ايران بر کشور ما بوده است. اکنون وی، در مقام ناجی حکومتی که آينده ی ناروشنی دارد، قصد کرده است، به خط مقدم صحنه ی سياست در ايران باز گردد، تا کشتی طوفان زده ی نظام اسلامی را در تندبادها و امواج متلاطم هدايت کند.
بيانيه انتخاباتی هاشمی رفسنجانی که روز سه شنبه منتشر شد، از بيم ها و هراس های بزرگی سخن می گويد که شايد برای نخستين بار است چنين به صراحت، از سوی «مرد مقتدر نظام» مطرح شده است. هاشمی از آينده ی هولناکی سخن گفته که در چشم انداز حکومت اسلامی است. آينده ای چنان هولناک که او را واداشته است، بيم تکرار کابوس اسفند هفتاد و هشت – زمانی که تنها با ياری شورای نگهبان توانست يکی از صندلی های انتهايی مجلس ششم را غصب کند – را به جان بخرد و به اميد نجات حکومتی که دارد از دست می رود، بار ديگر خود را در معرض قضاوت مردم قرار دهد.
هاشمی را سياستمدار زيرکی خوانده اند. او می داند که در راه پرخطری قدم گذاشته است. او بايد بداند که امکاناتش برای غلبه بر آينده ی تاريکی که او را واداشته «جام تلخ» را سر بکشد، از هر زمان اندک تر است. او هم در درون حکومت و هم در جامعه نيروی مخالف و مقاومت بزرگی را در برابر خود دارد. مخالفين حکومتی اش، از واپسين سال های رياست جمهوری او، که حتی حاضر به دادن پنج سهم در کابينه به طرفداران او نبودند، ضعيف تر نشده اند. اين مخالفين هر چند مجبور شوند به نام «مصالح نظام» و به ضرب «حکم حکومتی» دامنه ی مخالفت های حکود را کاهش داده و به بازگشت «دوران هاشمی» رضايت دهند، اما هرگز دست از مخالفت و کارشکنی برنخواهند داشت. هاشمی هر چند برای پايان دادن به تنازعات و کشاکش های درونی پا به ميدان گذاشته است، اما خود از جمله عوامل درگيری ها و کشاکش ها است.
«نظام» در آستانه ی انتخابات نهم رياست جمهوری، از امکان انتخاب های متعددی برخوردار نبوده است. در دوران بعد از اصلاحات – اصلاحاتی که ديگر قرار نيست در جمهوری اسلامی ايران تکرار شود – سه راه در برابر «نظام» باقی ماند. ميرحسين موسوی يکی از اين راه ها بود. او ظاهرا ديگر شانسی ندارد. هر چند درخواست های او برای حضور در انتخابات، حداقل هايی بود که يک رئيس جمهور «غيرتدارکچی» می توانست طلب کند، اما اين درخواست ها مورد موافقت قرار نگرفت تا «شخصيت استثنائی» جمهوری اسلامی ايران، همچنان خانه نشين بماند.
راه حل دوم، تندروهايی بودند که بی صبرانه برای برداشتن «گام سوم»، بعد از پيروزی در انتخابات شوراها و مجلس روز شماری می کردند. آن ها باور کرده بودند آينده ی جمهوری اسلامی ايران متعلق به آن هاست، اما هرگز متوجه اين حقيقت نشدند که پياده نظامی بوده اند که برای شکست اصلاح طلبان به ميدان فرستاده شدند و محصول «پيروزی» آن ها را کسان ديگری خواهند برد. وقتی دو روز پيش رهبر حکومت اعلام کرد قرار نيست «نظام» همه کشور را تحويل يک جناح بدهد، چشم انداز موفقيت آن ها تيره و راه برای هاشمی رفسنجانی باز شد. در روزهای آتی، احتمالا کانديداهای اين جناح تحت فشار قرار خواهند گرفت تا برای «مصالح نظام»، يکی بعد از ديگری قربانی «شناسنامه ی انقلاب» شوند که بارها گفته است، به «رای بالا» احتياج دارد. هنوز معلوم نيست، اين رای بالا قرار است با قربانی شدن کدام يک از رقبا، چه از طريق فشارها و توصيه های درونی در ميان محافظه کاران، و جه از طريق جاری شدن احکام شيخ احمد جنتی در شورای نگهبان برای ساير رقبا، عملی شود. اما ورود هاشمی به عرصه ی انتخابات، به معنای بازگشت به «دوران سازندگی» خواهد بود. او در بيانيه ی انتخاباتی خود همين را به تاکيد عنوان کرده است.
دورانی که با بازگشت هاشمی به کاخ رياست جمهوری قرار است تکرار شود، خود از عمده ترين عوامل پيدايش ترديد ها و هراس هايی است که وی به کرات در روزهای اخير از آن ها سخن گفته است. جامعه ی ايران اگر يک بار «اصلاحات» را به عنوان بديل «دوران سازندگی» برگزيد، اين بار ديگر اما به راه حلی در درون نظام سياسی موجود روی نخواهد آورد و هدف خود در جهت استقرار يک نظام سياسی دموکراتيک – همان هدفی که در بيانيه ی انتخاباتی هاشمی اشاره ای هم به آن نشد – فراموش نمی کند.
بيانيه ی هاشمی رفسنجانی، سند گويايی از آينده ی تاريک جمهوری اسلامی است. او عليرغم همه ی ترديد ها و هراس ها «به ميدان آمده» تا اين آينده ی تاريک را تغيير دهد و برای جامعه ی ايران اين فرصت تاريخی را فراهم آورده است تا بر «شناسنامه ی انقلاب» مهر باطل، بزند.
|