از : ضحاک ماردوش
عنوان : منم ضحاک و ضحاکی کنم باز ....
عجب شعر نابی سرودی جناب!
که دنیا ندیده ست آن را به خواب
مرا بردی آسان به صد سال پیش
به عهد رضا خانی لا کتاب
گمانم که «لاهوتی» و «فرخی»
به قتلی چنین کرده اند ارتکاب!
سرودند بسیار در وصف زن
و اینکه کند از حجاب اجتناب
ولیکن ببین از کجا تا کجاست
تو دریا و آن دیگران چون حباب!
بله راست گفتی که باید زنان
بقرند و چرخند در پیچ و تاب
مرا از بقرند مضمون «قر» است
که قر بار معنی دهد بی حساب
اگر که نقرّند و کفران کنند
بگوییم با حق که ضرب الرقاب
ولی مشکلی دارم، آسان نما:
چه هست «در کمند صدف زیر آب» ؟
بگو آن «بلور درخشنده» چیست
که باید بیافتد برون از نقاب؟
شده همچو یک صورت مسئله
بیا و فروشنده ات را بیاب !
۴٨۵۶ - تاریخ انتشار : ۹ آذر ۱٣٨۷
|