حلقه ی مفقوده
پیرامون تبلیغات انتخاباتی مصطفی معین



اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲۵ ارديبهشت ۱٣٨۴ -  ۱۵ می ۲۰۰۵


در ميان کانديداهای نهمين دوره ی انتخابات رياست جمهوری، مصطفی معين، که از سوی حاميانش «کانديدای اصلاح طلبان پيشرو» لقب گرفته است، موقعيت ويژه ای دارد. کانديداهای وابسته به جناح محافظه کار، هرچند تبليغات گسترده ای می کنند و وعده های رنگارنگی می دهند، اما هيچ کدام چالش با ساختار سياسی موجود را دستمايه ی تبليغات انتخاباتی خود نکرده اند، وعده ی آزادی نمی دهند، از حقوق بشر حرف نمی زنند، شورای نگهبان را مورد تعرض قرار نمی دهند، به روی خود نمی آورند که آزادی می تواند خواسته ی مردم ايران باشد. دست پرورده ی مردابی هستند که قصد بر هم زدن گل و لای و لجن انباشته در آن را ندارند، «ماهی سياه کوچولو» شدن در فکرشان هم نمی گنجد. تبليغات انتخاباتی، اساسا برای اين دسته از کانديداها الويت درجه ی اول نيست. دغدغه ی آن ها اين است که در رقابت های داخلی پيروز شوند و به عنوان «نامزد اصلح» جناح محافظه کار و – قدرت – پذيرفته شوند. باقی کارها به عهده ی «نظام» و ماشين تبليغاتی – اطلاعاتی – انتظامی آن خواهد بود که برای اين «کانديد اصلح» رای جمع کنند.
مهدی کروبی که به کانديدای اصلاح طلبان علمگرا مشهور شده، نيز وضعيت روشنی دارد. او بدون ادعاهای بزرگ وارد انتخابات شده، راه حل جلب آرا را «اقتصادی» تشخيص داده و مشغول دفاع از طرح مشهور «پنجاه هزار تومان» برای هيجده ساله ها به بالا است. مثل هميشه اعلام کرده است تابع ولايت فقيه است و حکم حکومتی را می پذيرد. تابع «آرمان های امام» است و در افقش، جمهوری اسلامی ی را می خواهد که به جمهوری اسلامی «دوران امام» شبيه باشد.
هاشمی رفسنجانی نيز از اين وضعيت مستثنی نيست. او اعلام کرده است برای نجات «نظام» آمده است. هر چند بسياری از «اصلاح طلبان» از ورود او – کسی که مسئوليت بزرگی در همه ی گرفتاری های کشور ما و جنايات حکومت عليه ملت دارد - به عرصه ی انتخاباتی «استقبال» کرده اند، اما به نظر نمی آيد افکار عمومی – به جز بخش های معينی - باور کند دوران «هاشمی دوم» به غير از آن چيزی باشد که «هاشمی اول» ساخت. گفته می شود او محرک يورش خانه ی کارگر به سنديکاهای کارگری بوده است. شايد، بتوان اين يورش را، مقدمه ی «دولت سوم» وی محسوب کرد.
مصطفی معين با ادعاهايی که همراه با نزديک شدن روز رای گيری بزرگ تر می شوند، وارد «کارزار انتخاباتی» شده و در همان حال که مراقب است به گونه ای حرف نزند که صلاحيتش در نزد فقهای شورای نگهبان زير سوال رود، می کوشد اقشار روشنفکر و موثر جامعه را تحت تاثير قرار دهد. معين به ويژه برنامه ی خود را بر جلب نيروی وسيع دانشجويان و اقشار مخالف قرار داده است.

• تبليغاتی که عوامفريبانه است

اگر دکتر مصطفی معين، کانديدای «اصلاح طلبان پيشرو» با مردم و مخاطبان خود صادق و رو راست بود، می بايست حقيقت را همان طور که هست، به آن ها می گفت. می بايست به آن ها می گفت: اگر مرا انتخاب کنيد، کار زيادی نمی توانم بکنم، اما شايد بتوانم در جاهايی مانع نقض بيشتر حقوق شما بشوم، شايد بتوانم اعتراضی بکنم، شايد بتوانم تذکری بدهم. شايد بتوانم بعضی وقت ها مانع از آن بشوم که حکومت يک دست به حقوق شما يورش بياورد...
مصطفی معين، اين واقعيات را به مخاطبان خود نمی گويد، او می گويد: آمده ام تا به نقض حقوق بشر پايان دهم، اگر انتخاب شوم، در کابينه ی خود، زنان و اقليت ها را شرکت می دهم، در مورد پرونده ی هسته ای ايران بر اساس مصالح ملی تصميم می گيرم. يا می گويد: اجازه ی رد صلاحيتم را به شورای نگهبان نمی دهم. می گويد اگر انتخاب شوم «ايران برای همه ی ايرانيان» می شود. و هزار وعده ی ديگر.
ورد زبان او و دوستانش «انتخابات آزاد» است. صد بار از انتخابات آزاد سخن می گويند و يک بار هم تبصره ی آن را خاطر نشان می کنند که «ميزان» انتخابات آزاد، تاييد صلاحيت دکتر مصطفی معين است. به روی خود نمی آورند که در «انتخابات آزاد» مورد نظر آن ها، نيمی از جامعه يعنی زنان، نمی توانند کانديد رياست جمهوری شوند، معتقدان به مذاهب غير رسمی نمی توانند کانديد شوند، دگر انديشان نمی توانند کانديد شوند، چپ ها، ملی ها، دموکرات ها نمی توانند کانديد شوند. هر چه روز رای گيری نزديک تر می شود، وعده های مصطفی معين و تيم انتخاباتی اش پررنگ تر و غليظ تر می شود، بدون اين که اندکی از محتوای واقعی برخوردار باشد.
اگر «اصلاح طلبان پيشرو» هشت سال پيش، چنين برنامه ها و وعده هايی را مطرح می کردند، می شد آن را به حساب آن گذاشت که آن ها واقعيات نظامی را که خود جزئی از آن هستند نمی شناسند. هشت سال پيش، در واقع هم همين طور بود، آقای خاتمی و اطرافيانش که هرگز فکر نمی کردند برنده ی انتخابات شوند، وقتی برنده ی انتخابات شدند، اميدوار بودند ولايت فقيه و بخش مهم نهادهای انتصابی در برابر رای مردم نايستند. فکر می کردند می توانند آن ها را مطيع «انتخاب مردم» سازند و حکومت را اصلاح کنند. اصلاح طلبان با اين اميدواری آمدند و هرگز تصور نمی کردند برای تحقق آن چه که وعده داده بودند، چالش با ساختار نظام سياسی و دگرگونی های اساسی لازم باشد. وقتی اين حقيقت بر آن ها آشکار شد، حفظ نظام را بر تحقق وعده های خود ترجيح دادند. در اين جا بود که «صداقت» آن ها - که به نظر بعضی ها بزرگ ترين سرمايه اشان بود - از دست رفت.
اکنون بعد از تجربه ی هشت ساله ای که جامعه ی ما در پشت سر دارد، ظرفيت های اصلاح طلبی برای جامعه و از جمله اصلاح طلبان روشن شده است و وعده هايی که مصطفی معين برای پيروزی در انتخابات می دهد، وعده هايی است که خود او به آن ها اعتقاد ندارد و به همين معنا عوامفريبانه است.

• وفادار به «نظام»

اين امکان وجود داشت که وعده های انتخاباتی معين را باور کرد، هر گاه وی خود را مقيد به ساختاری نمی کرد که امکان تحقق دموکراسی و رعايت حقوق بشر در کشور را ناممکن کرده است. اما تبليغات معين، سويه ی ديگری هم دارد. او هر چند مدعی است، «انتقادهايی» به قانون اساسی جمهوری اسلامی ايران دارد، اما تاکيد می کند به ولايت فقيه متعهد است، چون ولايت فقيه قانونی است و می گويد «تعامل من» با رهبری در چارچوب قانون اساسی خواهد بود.
تجربه ی هشت ساله دولت آقای خاتمی اين واقعيت را هم آشکار کرد که در قانون اساسی فعلی رئيس جمهور يک «تدارکچی» بيشتر نيست. صحبت از «تعامل» اين مقام تدارکچی، با «مقام رهبری» که وسيع ترين اختيارات را مطابق قانون اساسی ای که آقای معين خود را متعهد به آن می داند، نيروی نظامی و حکم حکومتی دارد، بيشتر به يک شوخی شبيه است. محمد خاتمی برای اين که به اين نقش تدارکاتچی اندکی اعتبار دهد، لايحه «اختيارات رياست جمهوری» را به مجلس ششم داد تا اندکی بر اختيارات رياست جمهوری بيفزايد يا به تعبير خودش، آن اختياراتی را که قانون اساسی برای رئيس جمهور در نظر گرفته، صراحت دهد. او در اين تلاش و تحميل آن به «مقام رهبری» شکست خورد.
دعوی دفاع از حقوق مردم و «تعامل» با رهبری در چارچوب قانون، - و به عبارت صريح تر داشتن نظام اسلامی و مردم، هر دو با هم - تناقضی است که هشت سال است، نيروی اصلاح طلبان را روز به روز فرسوده کرد و آن ها هيچ گاه نخواستند و نتوانستند پاسخی به اين تناقض بدهند و راه حلی برای آن بيابند.
در تبليغات مصطفی معين و اطرافيانش يک «حلقه ی مفقوده» وجود دارد. آيا او نخستين دولت مرد اسلامی است که وعده ی آزادی به مردم می دهد؟ اگر نه، و ديگرانی هم بودند که چنين وعده هايی دادند، دليل عدم تحقق آن وعده ها چه بود. اصلاح طلبان در برابر دلايل ناکامی های رئيس جمهور فعلی نسبت به وعده های خود سکوت کرده اند. اگر آن ها بخواهند دلايل اين ناکامی ها را مورد بررسی قرار دهند، آن گاه بايد بساط تبليغات تند و تيزی را که به راه انداخته اند، جمع کنند.
نتيجه ی تبليغات انتخاباتی مصطفی معين، تحريف واقعيت نظام سياسی ايران، ادامه ی تناقض مرگبار اصلاح طلبی دولتی - اسلامی، پرده پوشی بر نقش فرو دست و تدارکچی رئيس جمهور «منتخب مردم» است. معين و تيم انتخاباتی اش به خوبی می دانند که آو در صورت انتخاب، حتی قدرت محمد خاتمی را هم نخواهد داشت و رئيس جمهور «گام دوم اصلاحات» بسيار ضعيف تر از رئيس جمهور «گام اول» خواهد بود. اما آن ها ناگريزند بر حجم وعده ها و سخنان عوام فريبانه ی خود بدمند، زيرا شرکت در بازی ای را پذيرفته اند، که اساس آن بر دروغ و تقلب و ريا، استوار شده است.