پرچم سفید بر بام اصلاحات!
مصطفی معین به «رقابت های انتخاباتی» بازگشت



اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ٨ خرداد ۱٣٨۴ -  ۲۹ می ۲۰۰۵


مصطفی معين با صدور بيانيه ای بازگشت خود به «مبارزه انتخابی» را اعلام کرد. بيانيه مصطفی معين را شايد بتوان تندوتيزترين بيانيه ای ناميد که اصلاح طلبان در طول هشت سال اعلام موجوديت خود صادر کرده اند. اما چنين بيانيه ای و حرف هايی که در آن گفته شده است، مطلقا اعتمادبرانگيز نيست. همان دلايلی که مصطفی معين را از بيانيه پيشين وی در مورد شرکت نکردن در انتخابات، منصرف کرد، می تواند کل مفاد اين بيانيه را نيز – که در نهايت خود از قول تامين «آزادی» برای معتقدان به قانون اساسی، يعنی اقليتی در جامعه ی امروزی ايران، فراتر نمی رود، به فراموشی سپارد. چکيده ی دلايل اصلاح طلبان درباره ی پذيرش حکم حکومتی و بازگشت به صحنه ی انتخابات آن بود که: بايد در «صحنه» ماند و با حضور در حاکميت، اصلاحات را ادامه داد. آن ها گاه به اشارت، گاه به صراحت تاکيد کردند، اين «حضور»، برای آن ها اصل اول است. اين «حضور»، در آينده همواره و با هر اتفاق ساده می تواند اين يا آن بند بيانيه و ميثاق معين را نيز قربانی سازد. افکار عمومی پاسخ می خواست که با توجه به تجربه چند روزه اخير و عقب نشينی معين از اظهارات پيشين خود، کدام تضمين وجود دارد، در آينده چنين نشود و «ميثاق» ها و «برنامه ها» زير پا گذاشته نشود؟ بيانيه معين، تنها قدری شعارها را با توجه به فضای نارضايتی شديد، راديکال تر کرد.
منطق تصميم معين و تيم همراهش برای بازگشت به انتخابات، همان منطقی بود که هشت سال است بر حرکت اصلاح طلبان دولتی حاکم بوده و قدم به قدم آن ها را به نقطه ای رسانده است که اکنون پرچم سفيد در برابر «ولايت» را بر بام اردوی خود، درست در زمانی به اهتزاز در آورده اند، که بيش از هر وقت سخن از مخالفت با اين ولايت می گفتند.
اين منطق، منطق پيچيده ای نيست: خزيدن به سمت قدرت در هر زمانی که، قرار بر انتخاب بين قدرت، قدرتی که ظالم و فاسد است، با توده ی مردم، بوده است، با اين توجيه که «حضور» در حاکميت برای بقای «اصلاحات» مهم و مفيد است. اما اصلاح طلبان نه تنها همه اصول خود، بلکه کل اصلاحات را فدای اين «حضور» کردند. اين «انتخاب» اين بار اما در بدترين شرايط صورت گرفت. در شرايطی که اصلاح طلبان در «اتاق شيشه ای» قرار گرفته بودند و افکار عمومی از چهار سو ناظر آنان بود. استدلالاتی که برای زيرپا گذاشتن وعده های انتخاباتی در همان آغاز راه و پذيرش حکم حکومتی از سوی نظريه پردازان و شخصيت های اصلی اين اردوگاه صورت گرفت، تنها نشان داد که آن ها مردم را هنوز «صغير» تصور می کنند، آن قدر که نتوانند تفاوت حرف های ديروز با «جرزنی» های امروز را تشخيص دهند.
اصلاح طلبان در اين چند روز، چنان رفتار کردند که به سردرگمی هر چه بيشتر جامعه منجر شود و افکار عمومی نتوانند واقعيت را تشخيص داده و کالای بدلی را که سران جبهه ی مشارکت و سازمان مجاهدين انقلاب با دنيايی از ناصداقتی به آن ها عرضه کرده اند، «اصل» پندارد. در حالی که مهندس بهزاد نبوی، حکم حکومتی خامنه ای در مورد معين را توطئه ای عليه اصلاح طلبان می خواند و سعيد حجاريان بار ديگر پرچم «اصلاحات مرد»، را به دست گرفته بود، دبيرکل جبهه ی مشارکت، از موفقيت های پی در پی اصلاحات، تحميل «انتخابات آزاد» بر رقبا و شرکای حکومتی و «عبور» اصلاح طلبان از شورای نگهبان سخن می گفت. هر کدام از اين سخنرانی ها تحت تاثير قرار دادن بخش هايی از افکار عمومی را مورد نظر قرار داده بود تا صدای اعتراض به پذيرش «حکم حکومتی» را پراکنده و ضعيف سازد. اما در حقيقت، آن چه در اين چند روز اتفاق افتاد، «عبور» اصلاح طلبان از مرحله ی ديگری از عدم صداقت، زيرپا گذاشتن وعده های خود، پشت پا زدن به قول ها، کرنش در برابر قدرت به هر قيمت و توجيه همه ی اين کردار، به نام «اصلاح طلبی» بود.
آقای معين و هوادارانش قبل از آن که فرصت کنند نفسی در جريان رقابت های انتخاباتی تازه کنند، عيار خوردند و افکار عمومی به طور شفاف تری دريافت اصلاح طلبان شعار می دهند برای آن که آن را در اولين فرصت زير پا بگذارند. بيانيه آقای معين را هم بايد در همين چارچوب و مناسبات موجود قدرت ارزيابی و بررسی کرد. دکتر مصطفی معين حتی اگر در انتخابات پيروز شود، در شرايطی نيست که هيچ يک از قول های خود را عملی ساخته و ميثاق های خود را جامه عمل بپوشاند. او امروز هر چند می کوشد به چهره ی انتخاباتی اصلاح طلبان صورتی سرخ و راديکال بدهد، اما اين همه فقط برای اين است که زردی وادادگی در برابر ولايت، را پنهان سازند. سران جبهه ی مشارکت و مجاهدين انقلاب در روزهای آينده احتمالا با تشديد حملات خود به «تحريميان» و تند و تيز کردن شعارهای آزادی خواهانه و حقوق بشری، خواهند کوشيد تسليم خود به حکم حکومتی را توجيه کنند و مردم بيشتری را به پای صندوق های رای ببرند. اما اگر آن ها تصميم خود را گرفته اند، جامعه نيز تصميم خود را گرفته است.
 
اصلاح طلبان بازی انتخاباتی را به دليل وسوسه ی هميشگی خود در برابر قدرت باخته اند. آن ها در حالی در زير پرچم «حکم حکومتی» وارد آوردگاه انتخاباتی شده اند که «پيروزی» يا شکست در آن، تفاوت چندانی در سرنوشتشان نخواهد کرد و در هر صورت گروگان مقامی هستند که قدرت اصلی حکومت را همچنان در دست دارد. می توان پيش بينی کرد دکتر معين، ضعيف تر از آغاز فعاليت های انتخاباتی اش به خط پايان اين انتخابات برسد. او در امتحانی زود هنگام پوچ بودن وعده های خود را نشان داده و جمعی از نزديک ترين متحدين خود را نيز ديگر در پشت سر ندارد.
شايد شادمان ترين فرد در شامگاه هفتم خرداد هزار و سيصد و هشتاد و چهار، زمانی که به اهتزاز در آمدن پرچم سفيد را بر بام اردوی اصلاحات مشاهده کرد، کسی جز سيد علی خامنه ای رهبر حکومت اسلامی نبود. او توانست هم فرزندان ناخلف خود را به زير خيمه «نظام» باز گرداند و هدف «مشارکت حداکثری» خود را تعقيب کند، هم آن ها را رام و در گروگان خود نگاه دارد. اما رهبر حکومت اسلامی شايد نمی داند، به همان ميزان که حلقه ی «جناح اصلاح طلب» حکومتش ضعيف تر می شود، خود او بيشتر در معرض مستقيم مبارزه ی آزادی خواهانه ی مردم ايران قرار می گيرد. او با زخمی کردن يکی از بال های خود، «پرواز» جمهوری اسلامی را سخت تر و بلکه ناممکن کرد. به نظر نمی رسد، تصميم اصلاح طلبان برای بازگشت به انتخابات، بتواند هدف ولی فقيه برای تامين «مشارکت حداکثری» در انتخابات را تامين کند.