چرا شعارهای معین نمی گیرد؟
دوران انتخاب بین اصلاح طلبان و محافظه کاران حکومتی گذشته و رویارویی میان استبداد مذهبی و حکومت دموکراتیک به چالش اصلی جامعه ی ما تبدیل شده است



اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲۲ خرداد ۱٣٨۴ -  ۱۲ ژوئن ۲۰۰۵


 مصطفی معين بعد از تاييد صلاحيت خود به دستور رهبر حکومت، گفتار و اعلاميه ها و برخی کردار خود را به لعابی از راديکاليسم آغشته ساخت، تا سم تاييد صلاحيت با حکم حکومتی را در اذهان هواداران خود از بين ببرد و نشان دهد همچنان «سر موضع» است. در فاصله ی کوتاهی معين و هودارانش، برگ های تبليغاتی خود را يکی بعد از ديگری بر زمين زدند. «جبهه ی دموکراسی و حقوق بشر» و «عفو عمومی» مهم ترين شعارهايی بود که از سوی معين و مشاورانش، مطرح گرديد و چه بسا، ارزيابی آن ها اين بود که با طرح اين دو شعار، بخشی از ناراضيان و اپوزيسيون به هواداری از «کانديدای اصلاح طلبان پيشرو» برخيزد، و بخشی ديگر از آن، خلع سلاح شود و موضع تحريم انتخابات با شکست مواجه گردد.
اما شعارهای معين، به ويژه آن شعارهايی که خطاب به اپوزيسيون بود، آن طور که تصور طراحان آن بود، نگرفت. جبهه ی دموکراسی و حقوق بشر مصطفی معين و جبهه ی مشارکت اسلامی، به جز گروهی از ملی – مذهبی ها، مورد اعتماد هيچ کدام از احزاب و گروه های سياسی قرار نگرفت، تنها گروهی از سياسيون و مطبوعاتی های محفل اصلاح طلبان – همان ها که همواره آماده تعريف و تمجيد از هر حرکت اصلاح طلبان بوده اند – به همراه گروهی از ملی – مذهبی ها از اين شعار «استقبال» کردند. «عفو عمومی» که معين اعلام کرد آن را به مثابه اولين لايحه ی دولت احتمالی خود به مجلس خواهد داد، با واکنشی سردتر، در ميان کسانی که قرار است «عفو» شوند، مواجه شد.
دلايل مختلفی برای بی اعتنايی به شعارهای انتخاباتی مصطفی معين وجود دارد.
اولين دليل، همان انتخاباتی بودن اين شعارهاست. چهره ای که مصطفی معين و گروه اصلی حامی وی، يعنی جبهه ی مشارکت ايران اسلامی از خود نشان می دهند، با آن چه که تا به امروز بوده اند، تفاوت قابل ملاحظه ای دارد. سوال بسياری از کسانی که به اين تبليغات با بدبينی می نگرند، اين است که آيا جبهه مشارکت اسلامی، همين امروز برای فعاليت متولد شده است؟ چرا در شش سال گذشته، دست کم بعد از انتخابات مجلس هفتم، از هيچ کدام از اين منشورهای آزادی خواهی و کارگری و زنان و مليت ها، خبری نبود؟ چه اتفاقی افتاده است که «منشور» حقوق اقشار مختلف مردم ايران، يک به يک و به سرعت حيرت انگيزی از ستاد انتخاباتی آقای معين بيرون داده می شود؟ تفاوت آشکاری که در ادبيات و مواضع سياسی جبهه مشارکت اسلامی و کانديدای آن ها در دو ساله ی گذشته، با مواضع امروز آن ها وجود دارد، نشانه آن است که بسياری از آن چه گفته می شود، وعده های انتخاباتی است و اعتبار آن در رديف اعتبار وعده های انتخاباتی که ديگر نامزدها اين روزها به وفور به مردم ايران می دهند.
برای باور کردن به اين وعده ها، چند مانع وجود دارد. حتی آن بخشی از جامعه که به اين وعده ها اعتماد کند، اين پاسخ را از مجموعه ی تبليغات و فعاليت های اصلاح طلبان نمی گيرد که برنامه های معين از چه طريق در ساختار سياسی موجود قابل تحقق می شود و چه راه کاری برای اجرايی کردن آن هاوجود دارد؟ اما مشکل اکثريت بزرگتری اين است که اساسا به گويندگان اين سخن ها اعتمادی ندارند. چه فراوان وعده های مشابهی از سوی همين گروه شنيده اند که هرگز به آن عمل نشده است و کسی هم در مقام پاسخگويی برنيامده است. اصلاح طلبان در اين سال ها هرگز در مقام پاسخگويی به ملت نبوده اند و اساس فعاليت خود را بر اساس مثال عاميانه «آش کشک خاله» قرار داده اند. آن ها در همه ی اين سال ها تنها يک سخن را تکرار کرده اند: ما را انتخاب نکنيد، محافظه کاران برنده می شوند. به زبان ساده تر: ما همينيم، بخواهيد، يا نخواهيد بايد به ما رای بدهيد، چون اگر رای ندهيد «اقتدارگرايان» برنده می شوند. (۱)
بارزترين نمونه اين رفتار غيرپاسخگو، در جريان انتخابات دور دوم شوراها مشاهده شد و تا امروز هم ادامه دارد. در همه ی دنيای متمدن رسم است احزابی که در انتخابات و يا هر مصاف ديگری شکست می خورند، مسئوليت شکست خود را به گردن می گيرند و مطابق با خواست های مردم، در برنامه های خود تغييراتی داده و رهبری خود را تجديد می کنند. در ايران اما، اصلاح طلبان وقتی نتوانستند تقصير شکست خود را متوجه «اقتدارگرايان» کنند –چون مدعی بودند اين انتخابات «آزادترين» انتخابات بوده است - ، مردم را مقصر دانستند و به مذمت آن ها پرداختند که: حالا بهای «قهر» خود از «صندوق» را بپردازيد! و اين مذمت تا به امروز هم ادامه دارد. هر چند به تقليد از پيشوايشان می گويند «ميزان» رای ملت است، اما «ميزان» وفاداری شان به اين «ميزان» همان است، که وفاداری آقا بود. وقتی ملت به آن ها بی اعتنايی کرده و انتخابشان نکرده است، خود مقصر است که رايش با اصلاح طلبان «ميزان» نشده است!
تا امروز که کمتر از يک هفته به انتخابات مانده است، هيچ تغييری در اين رفتار اصلاح طلبان ديده نمی شود. حرف اصلی آن ها هنوز اين است که اگر مردم به اصلاح طلبان رای ندهند، اقتدارگرايان پيروز می شوند. آن ها علاوه بر اين، حرف های زياد ديگری هم در فصل تبليغات انتخابات زده اند، اما اين حرف ها تماما «نسيه» بوده است. از آزادی زندانيان سياسی صحبت می کنند، اما قدمی در آن جهت بر نمی دارند، حتی در تحصن فعالين سياسی برای آزادی زندانيان سياسی شرکت نمی کنند. آقای بهزاد نبوی در قم از «اقتدارگرايان» کتک می خورد و تهديد می کند «اگر» قوه ی قضائيه «برخورد» نکند، او «افشا» خواهد کرد. محمدرضا خاتمی هم همين وعده را می دهد و می گويد: «ليست سازمان های موازی» را افشا خواهد کرد. افعالی که اصلاح طلبان استفاده می کنند، همه مربوط به آينده است. اصلاح طلبان آن قدر از اين وعده ها به جامعه دادند، که گوش همه پر شده است. حالا چطور می توان باور کرد، «منشور» های رنگانگی که اين روزها منتشر می شود، قرار است حقيقتا به اجرا گذاشته شود؟
اما مشکل اصلی، بزرگ تر از اين هاست.
مجموعه ی شعارهای انتخاباتی آقای معين، از خواسته های امروز جامعه ی ايران عقب است و هدف آن در کوتاه مدت، شکستن جو تحريم و در بلند مدت، حفظ نظام جمهوری اسلامی ايران با مقداری «بهتر کردن» آن است.
دو برگ اصلی انتخاباتی ايشان بيانگر اين مدعاست. مشروط کردن جبهه ی دموکراسی و حقوق بشر به قانون اساسی ضد دموکراسی و ضد حقوق بشری جمهوری اسلامی و محدود کردن حرکت دموکراسی خواهانه ی مردم ايران به «جمهوری اسلامی ايران» يک تقلب آشکار در اين مبارزات است و همان گونه که تا به امروز شاهد بوده ايم، هيچ حزب و گروه سياسی نسبت به آن روی خوش نشان نداده است و جبهه ی مشارکت و بخشی از ملی – مذهبی ها در تاسيس چنين «جبهه ای» تنها مانده اند.
«لايحه عفو عمومی» سرنوشتی تلخ تر از اين دارد. آقای معين می خواهد چه کسانی را از «عفو» جمهوری اسلامی برخوردار سازد؟ اگر هدف ميليون ها ايرانی خارج از کشور هستند، گمان نمی رود اکثريت قريب به اتفاق آن ها بپذيرند «جرمی» مرتکب شده اند که حالا چشم به راه «عفو» حکومت جمهوری اسلامی ايران مانده باشند. اصلاح طلبان شش سال پيش و چهار سال پيش، در آستانه ی انتخابات مجلس ششم و رياست جمهوری هشتم، برای چند صباحی – که به درد فعاليت های انتخاباتی شان می خورد – شعار «بازگشت سرافرازانه» ايرانيان خارج از کشور را مطرح کرده بودند، اما «ستاد آقای معين» نسبت به شش و چهار سال پيش پس رفته است. اين عفو اگر قرار باشد زندانيان سياسی داخل کشور را شامل شود، که بسی شرم آورتر است. امروز در سرتاسر ميهن فرياد آزادی «بدون قيد و شرط» زندانيان سياسی شنيده می شود. زندانيان سياسی ايران سرافرازانه بر مواضع دموکراتيک خويش ايستادگی می کنند و حکومت جمهوری اسلامی را به دليل سياست سرکوب آن به چالش کشيده اند، آقای معين و همراهانش، کمتر کسی از اين زندانيان را خواهند يافت که «آزادی» را در برابر «عفو» حکومتی بپذيرد. مشکل در اين است که آن ها هر چند از «جنبش دموکراسی خواهی و حقوق بشری» زياد سخن می گويند، اما نگاهی اساسا «حکومتی» به تغيير و تحولات دارند.
مقايسه مبارزه ای که امروز در سرتاسر ميهن برای آزادی بدون قيد و شرط زندانيان سياسی در جريان است با برنامه آقای معين در مورد «عفو عمومی» تفاوت برنامه های اصلاح طلبان را – اگر بپذيريم که در طرح اين برنامه ها صادق هستند – با خواست ها و مطالبات امروز جامعه به خوبی آشکار می سازد. اگر قرار بود آقای معين با اين مطالبات همراه باشد، آن گاه به جای وعده بردن «لايحه عفو عمومی» به مجلس ارتجاع، شعار آزادی بدون قيد و شرط زندانيان سياسی را سرلوحه ی فعاليت همين امروز خود قرار می داد و به پيشنهاد اکبر گنجی در برابر زندان اوين متحصن می شد، همان طور که آزادی خواهان ايران متحصن شده اند. از دانشجويان اعتصابی دفاع می کرد. در تظاهرات اعتراضی زنان حاضر می شد... اين طور جامعه باور می کند که کسی «رهبر» جنبش های سياسی و اجتماعی است.
وضعيت امروز جامعه ايران و مبارزه ای که از درون آن می جوشد، شاه بيت استدلالات اصلاح طلبان و ملی – مذهبی های پيوسته به آن ها را که اگر به ما رای ندهيد، راست ها برنده می شوند، بی اعتبار کرده است. جامعه ی ايران راه خود را که مقاومت، تظاهرات و اعتصاب برای عقب نشاندن استبداد حاکم و برقراری يک نظام دموکراتيک است، يافته و شناخته است. اين جامعه ديگر حاضر نخواهد شد به اميد «تلطيف» حکومت به کمک اصلاح طلبان از اين راه برگردد. ميدان انتخاب ديری است عوض شده است. دوران انتخاب بين اصلاح طلب مذهبی – حکومتی و محافظه کاران مذهبی – حکومتی گذشته است و اکنون انتخاب ميان استبداد مذهبی و حکومت دموکراتيک عرفی چالش اصلی در کشور ماست. نفی انتخابات فرمايشی و طرد حکومت و پاسخ «نه» به کل حکومت، مرحله ی مهمی در اين مبارزه است. از همين روست که شعارهای «اصلاح طلبانه» آقای معين نمی گيرد.
۱. برخی از آقايان ملی – مذهبی و نهضت آزادی هم هرچند هيچ گاه از اين منطق دور نبوده اند، اما امروز به صف اول سينه چاکان آن پيوسته اند. آقای ابراهيم يزدی که تا يک ماه پيش اعلاميه می داد و می نوشت اگر زندانيان سياسی آزاد نشوند و مطبوعات از توقيف در نيايند و شورای نگهبان منحل نشود، انتخابات غيرآزاد بوده و ايشان در آن شرکت نخواهد کرد، امروز از اين جلسه به آن جلسه می رود تا به مردم يادآوری کند که اگر آن ها «قهر» کنند و در انتخابات شرکت نکنند، «اقتدارگرايان برنده می شوند و آن گاه وای به حالت ملت..! در اين مدت کوتاه چه اتفاقی افتاده است، جز آن آقای يزدی وعده گرفته است که «محذوفين» ملی – مذهبی هم پستی در دولت احتمالی جناب آقای دکتر معين خواهند گرفت؟