پرونده هسته ای ایران
ادعاهای حکومت اسلامی ایران غیر قابل اعتماد اند



اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱ مهر ۱٣٨۴ -  ۲٣ سپتامبر ۲۰۰۵


تصميم گيری در مورد اين که کشور ما بايد به فن آوری هسته ای مجهز شود يا خير، تصميمی استراتژيک است که اولا بايد در فرايندی دموکراتيک و با نظر متخصصان و کارشناسان انجام شود و ثانيا در شرايطی صورت گيرد که جهان به اين تصميم اعتماد کند. زيرا دست يابی به فن آوری هسته ای که می تواند به تجهيز به تسليحات هسته ای منجر شود، فقط يک تصميم ملی نيست و نه تنها در ايران، که در کل جهان از حساسيت برخوردار است. ابرازنظر در مورد اين موضوع هدف اين ياداشت نيست، زيرا همان گونه که گفته شد، تصميمی کلان و استراتژيک و در عين حال کارشناسانه است و اکنون تنها می توان به گفتن اين نکته بسنده کرد که شرايطی که چنين تصميمی ملی در آن بايد اتخاذ شود، اهميتی کمتر از خود اين تصميم نخواهد داشت. اين شرايط به دليل وجود استبداد مذهبی و خارج بودن مردم و بخش بزرگی از کارشناسان و متخصصين از دايره تصميم گيری، امروز در ايران وجود ندارد.
اما بسيار دشوار است ادعای جمهوری اسلامی ايران در مورد مقاصد صلح آميز برنامه های هسته ای آن را پذيرفت. برای ايرانيان که طی بيست و شش سال، شناختی از نزديک نسبت به حکومت به دست آورده اند، چنين ادعايی به دلايل مختلف نمی تواند قابل قبول باشد.
حکومت اسلامی ايران، به دليل ماهيت اسلامی خود، به شدت تماميت گرا است و اين تماميت گرايی فقط متوجه داخل مرزهای ايران نيست. انديشه ی صدور انقلاب اسلامی و پيروزی جهانی اسلام، اگر حتی ديگر به صراحت هم بر زبان آورده نشود، اما يکی از آرزوهای دولتمردان اسلامی و از اصول مذهبی – ايدئولوژيک آن هاست. برای حکومتی که ايدئولوژی آن بر پايه ی «تقيه» و «دروغ مصلحت آميز» قرار گرفته است، در آشکار از مقاصد صلح آميز سخن گفتن و در خفا به دنبال ساختن سلاح هسته ای بودن، غيرمنتظره نيست. انديشه ی صدور انقلاب اسلامی و پيروزی جهانی اسلام، و اتمی بودن کشورهايی چون اسرائيل، توجيه ايدئولوژيک مناسبی است برای دولت مردان ايران که مسلح شدن به سلاح هسته ای را در خفا دنبال کنند.
کارنامه ی حکومت جمهوری اسلامی، اجازه اين نتيجه گيری را می دهد که بگوئيم اين حکومت برای حفظ قدرت خود، که آن را حفظ قدرت اسلام می داند – به هر اقدامی که ممکن باشد، دست می زند. غيرقابل انتظار نيست حکومتی که برای بقای خود هزاران زندانی سياسی را دست بسته در زندان ها اعدام می کند و در گورهای جمعی به خاک می سپارد، اگر توانايی جنايت های بزرگتری را داشته باشد، از انجام آن ها دريغ کند.
نبايد اين ادعای جمهوری اسلامی که فعاليت های هسته ای خود را بر پايه مقاصد صلح آميز و منافع ملی ايرانيان دنبال می کند و «بمب اتم» در ايدئولوژی و سياست و برنامه ی آن جايگاهی ندارد، پذيرفت. حکومت اسلامی به خوبی می داند با دست يابی به سلاح اتمی، تضمين های مهمی برای ادامه حيات خود و استبداد مذهبی در کشور ما به دست خواهد آورد و برای اين حکومت هيچ مصلحتی بالاتر از حفظ «حکومت اسلام» وجود ندارد.
هر چند فعاليت های هسته ای جمهوری اسلامی به نام «منافع ملی» ايران دنبال می شود و جمهوری اسلامی ايران با همين پرچم به مصاف مخالفين خارجی خود رفته است، اما واقعيت اين است که اين حکومت، نه در اين مورد و نه در هيچ مورد ديگری نماينده خواست ملی کشور ما نيست، زيرا منتخب ملت ايران در يک شرايط آزاد نيست. توسل حکومت اسلامی به ناسيوناليسم ايرانی – که همواره مورد دشمنی و تحقير رسمی حکومت بوده است – برای جلب پشتيبانی ملی از برنامه های هسته ای خود، نبايد پيشروان و آزادی خواهان جامعه ی ايران را گمراه کند. استدلال هايی نظير اين که «به ديگران چه مربوط؟» و «يا چرا ديگران داشته باشند و ما نداشته باشيم»، استدلال هايی است که تنها کمک می کند تيغ به دست زنگی مست سپرده شود و قبل از همه «منافع ملی» ايران – که امروز در اساس استقرار يک حکومت دموکراتيک در ايران – است، مورد تهديد بيشتری قرار گيرد.
ادعاهای روزهای اخير مقامات تهران در مورد «پيروزی های ديپلماتيک» و «تحقير اروپا و آمريکا» گمراه کننده است. حکومت جمهوری اسلامی ايران در رويارويی خود با اروپا و آمريکا بر کشورهايی متکی شده است، که هيچ گاه دلسوز منافع ملی ايران و سرنوشت مردم ايران نبوده اند. کشورهايی که هرگز به نقض گسترده حقوق بشر در ايران و جنايت هايی که در اين کشور صورت گرفته است، اعتراض نکرده اند، حالا چگونه به فکر دفاع از منافع ملی ايرانيان افتاده اند؟ از اين رو اين ادعا که در وين کشورهای حامی جمهوری اسلامی، مدافع «منافع ملی» ايران هستند، سرتاسر کذب است. تکيه جمهوری اسلامی ايران بر چنين کشورهايی، که بيشتر آن ها در سرکوب خواست های مردم خود، مشابه حاکمان تهران هستند، نه قابل اتکا و نه اطمينان بخش است. اکثر اين کشورها با پيشنهادی بهتر می توانند به جبهه روبرو منتقل شوند، همچنانکه به اميد کسب امتيازی، اکنون در جهت دفاع از ادعاها و برنامه های تهران قرار گرفته اند.
هياهوی اخير جمهوری اسلامی در مورد «پيروزی ديپلماتيک» بر اروپا و آمريکا، جزئی از برنامه های آن برای تحريک ناسيوناليسم ايرانی است. حتی اگر جمهوری اسلامی ايران موفق شود اين بار هم پرونده ی خود را از ارجاع به شورای امنيت سازمان ملل متحد نجات دهد، اما حلقه ی فشار بر آن همچنان و گام به گام تنگ تر می شود. سيری که پرونده ی اتمی ايران پيموده است، به طور مداوم رو به بحران بيشتر بوده است و اکنون اين پرونده در آستانه ی قرار گرفتن بر روی ميز شورای امنيت است. چنين وضعيتی نشان گر هيچ پيروزی ديپلماتيکی برای حکومت ايران نيست و سرنوشت نهايی آن سرانجامی جز حل و فصل در شورای امنيت سازمان ملل متحد نخواهد داشت. فريبکارانه است که مقامات تهران می گويند با کمک کشورهايی مثل پاکستان و مالزی و آفريقای جنوبی و حتی چين و روسيه می توانند اين مسير را متوقف کرده و اراده ی خود را بر اروپا و آمريکا تحميل نموده و جمهوری اسلامی ايران را از مجازات نجات دهند.
تصميم دولت مردان اسلامی ايران تصميمی است که حتی اگر به موفقيت هم برسد، جز تهديد جهان ثمر ديگری نخواهد داشت. اين تصميم اما همين امروز، دشواری های بزرگی را در برابر کشور ما قرار داده و مردم ايران را بدون اين که قدرت دخالت و تصميم گيری داشته باشند، به سوی بحرانی می کشاند که ميزان خسارات و زيان های ناشی از آن به درستی روشن نيست اما می تواند بسيار سنگين باشد.
وادار ساختن جمهوری اسلامی به ترک برنامه های هسته ايی که همواره خطر دست يابی يکی از جنايتکارترين حکومت های معاصر به سلاح هسته ای را با خود همراه دارد، بيشتر از طی مسيری پرتنش که حتی به سرانجام رسيدن آن می تواند يک فاجعه برای ايران و سرتاسر جهان باشد، نه تنها منافع مردم ايران که منافع کل بشريت را تامين می کند!