رقص عریان تا سپیده


شهلا بهاردوست


• از سرزمین های دور، از میان خوابِ پروانه ها
از لای ِ ترکهای سکوت پریده ام
بر حریر آبهای جاری نشسته ام ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲۲ آذر ۱٣٨۷ -  ۱۲ دسامبر ۲۰۰٨


 
 
از سرزمین های دور، از میان خوابِ پروانه ها
از لای ِ ترکهای سکوت پریده ام
بر حریر آبهای جاری نشسته ام
سرخ، بنفش، پشت پنجره سبز می شوم
پای در رکابِ شب، مدام دست نشانده بر شانه اش غلت می زنم
آویزان ِ شاخه های بلوط، عاشق ِ قلقلکهای شیرین ِ باد
نرم زبانی ِ ماه را چه دوست دارم.
از سرزمین های دور، روی ِ اسبی چموش
مثل مادربزرگ در راههای پر پیچ سوت می زنم
برای چشمی که چشمم را ندیده، بر دوش باد انتظار می کشم
گاه پرده ها را دریده، پنجره باز می کنم
گونه ام را با گلبرگها سرخ، تنم را با یاس خوشبو می کنم
روی علفهای خیس برای طنزهای زندگی خط نوشته
کنار آفتابِ باغ، مهمان ِ نسیم می شوم
از سرزمین های دور، با عصا، بی عصا
از کنارِ رودخانه ها تا کوهپایه ها، مدام رفته ام، برنگشته ام
همسایه ام زنی با نامِ نشاط، گونه اش همیشه نمناک
زن واژه ها که می بارند بر دیوار پرچم سیاه می آویزد!
سوگوارِ آموخته هایش، قاصدِ پیامبرش می شود
بر جدارِ دیوارش رنگهای پریده، بوی کهنه‍ی حسرت
در بساطش جز حرفهای تاریک نویدی نیست
و من دلم می گیرد!
و دلم باز می خواهد از من، از زن بنویسم
از تاریخ که چشمهایش را بر ما بسته است
از مرد که هنوز از من می ترسد
از هجوم آفتاب که هر روز خانه ام را داغ می کند
از تو که از من دوری، نمی آیی، نمی آیی، نمی آیی!
امروز آه ه ه را حبس کرده ام
خانه ام را با رنگهای سرخ، عاشقانه تر از پیش مست کرده ام
برای چشمهای خیره، دستهای در هراس
واژه پیراهن ِ سنت از تن بیرون کشیده
با آهنگ من عریان تا سپیده می رقصد   
من با تو شراب نوشیده، به سیگارت پُک می زنم
برای خوابها، آرزوها تا روی رنگین کمان خط می برم
از سرزمین های دور، تا آغوشت دوباره
چرخ روی تیک تاکها چه بی هراس می زنم.  
 
هامبورگ، ۶ دسامبر ۲۰۰٨
از مجموعه‍ی تیک تاکِ بی پروا
www.bahardoost.org