... و بعد؟
پیرامون فراخوان اخیر آزادی خواهان کشور



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۴ آبان ۱٣٨۴ -  ۱۵ نوامبر ۲۰۰۵


 انتشار سومين نامه ی چندصد امضايی آزادی خواهان در ايران، از تداوم خواسته ها و مطالباتی خبر می دهد که عليرغم تکرار مکرر آن ها، از سوی حاکميت بی پاسخ مانده است. موضوع مرکزی و مقدم اين خواسته ها، يک حکومت دموکراتيک، فارغ از قيد و بندهای ايدئولوژيک، دينی و موروثی، و ايجاد شرايط مناسب برای برگزاری انتخابات آزادانه به منظور استقرار چنين حکومتی در ايران است. برقراری حکومت دموکراتيک بر مبنای حقوق بشر، اکنون به فراگيرترين خواست نيروهای مختلف سياسی و اجتماعی در جامعه ی ما تبديل شده است. ترکيب امضاکنندگان اين فراخوان، اين گستردگی را نشان می دهد. برجسته ترين چهره های سياسی بيرون از حکومت، فعالين به نام جنبش کارگری، بسياری از فعالين جنبش زنان، فعالين جنبش دانشجويی و بالاخره حضور نام های برجسته ترين چهره های ادبی و فرهنگی و نويسندگان و شاعران آزادی خواه ايران در پای فراخوان، بيانگر اين حقيقت است، که خواست های اصلی مندرج در اين بيانيه و بيانيه های پيش از آن، خواست ها و مطالبات اقشار و طبقات مختلفی در جامعه ی ايران بوده و به گروه خاصی منحصر نيست. از نظر سياسی، چنين بيانيه ای بيانگر همسويی و توافق نمايندگان عمده گرايش های سياسی ايران، يعنی نيروهای ملی، دموکرات، چپ و مذهبی های معتقد به يک جمهوری دموکراتيک و سکولار است. پايه ی اجتماعی چنين مطالبه ای را ميليون ها شهروندی تشکيل می دهند که در اعتراض به ضددموکراتيک بودن انتخابات رياست جمهوری در آن شرکت نکردند و از تحولات ساختاری در نظام سياسی ايران در جهت دموکراسی، حمايت می کنند. اين نيرو، اکنون معتبرترين و شايد بزرگترين نيروی سياسی و اجتماعی کشور است، که خواهان به رسميت شناختن حقوق خود و حضور آزادانه در همه ی عرصه های فعاليت اجتماعی از جمله حضور در انتخابات و رقابت های سياسی است.
تلاش حکومت ايران تا امروز به طور بی وقفه ای در جهت تضعيف، حذف و به رسميت نشناختن اين نيرو و مطالبات آن بوده است. بی توجهی حکومت به نيروی دموکراسی خواه کشور و نقض مکرر و خشن حقوق و مطالبات آن، از خصوصيات سرکوبگرانه ی حکومت نشات می گيرد، اما بر زمينه ی پراکندگی و عدم انسجام نيروهای دموکرات امکان ادامه يافته است.
در حالی که عمده ترين مطالبات آزادی خواهان ايران امروز مشخص و مورد قبول وسيع ترين گروه های سياسی و اقشار اجتماعی قرار دارد، مشکل آن ها در به کرسی نشاندن اين خواست ها و مطالبات، نه تنها وجود حکومت سرکوبگر، بلکه پراکندگی و عدم انسجام و به طور اخص نبود رهبری سياسی در ميان خود آزادی خواهان است.
چنين حرکاتی نظير انتشار بيانيه های چند صد امضايی در شرايطی می تواند به نتايج موفقيت آميزی منجر شود، که از بيان صرف اعتراض فراتر رفته و در جهت ايجاد يک رهبری سياسی برای جنبش دموکراتيک در ايران اقدام کند. در حالی که نيروهای اجتماعی و جهت گيری های سياسی تشکيل يک آلترناتيو دموکراتيک در ايران امروز حاصل شده اند، تنها ايجاد چنين رهبری سياسی است که می تواند به اين آلترناتيو خصلت واقعی و مادی بدهد و نيروی ضرور را برای عقب نشاندن حاکميت و تحقق مطالبات دموکراتيک فراهم آورد.
بر اين اساس، ضرورت حمايت همه جانبه از اين فراخوان، گسترده کردن حرکت و فراهم آوردن شرايط مناسب برای مشارکت بيشتر احزاب و گروه های آزادی خواه ايرانی در آن، از جمله وظايف مقدمی می تواند باشد که دامنه ی شمول فعاليت های جمهوری خواهان ايران را گسترده تر کرده و شرايط را برای تاسيس رهبری و اعتبار بخشيدن بيشتر به آن، مناسب سازد. گستردگی نيروها و نظرات، توافقات جزء به جزء را ناممکن می سازد و بسياری از مسايل مطرح شده در بيانيه اخير فعالان دموکرات کشور هم می تواند مورد انتقاد قرار گيرد، اما سمت گيری آن در جهت دموکراسی و استقرار حکومت متکی بر رای آزادانه ی مردم، حلقه ی اصلی است که همه ی آزادی خواهان ايران می توانند حول آن گرد آيند و گام های عملی برای تاسيس رهبری مبارزات جمهوری خواهان ايران را بردارند.